متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1375/11/18
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوند بخشنده مهربان که از الطاف بخشندگياش سقوط شاه در ايران بود. در تمام دنيا طاغوت حکومت ميکند فقط خدا به ايران لطف کرد طاغوتاش سرنگون شد اسرائيل از تنها کشوري که وحشت دارد از ايران است همين راهپيمايي قدس به اسرائيل زجر ميدهد و ما بايد به کفار زجر بدهيم. قرآن ميفرمايد «لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ» فتح/29 يعني کفار را به غيظ در بياوريد و راهپيمايي روز قدس عمل کردن به اين آيه است. در طول سال بچههاي فلسطين و لبنان لت و پار ميشوند اميدشان به ما است که بالاخره يک کشور مردي پيدا ميشود که سازش ناپذير است و پرچم مخالفت با اسرائيل را بدست گرفته اگر ما شهيد شديم يک کشور عزيز بنام جمهوري اسلامي پيدا ميشود که خيابان را به اسم شهداي فلسطين بگذارد. بالاخره در دنيا که هيچکس به ياد کسي نيست ايرانيها به فکر ما هستند. اينها مظهر رحمت خداست بخشندگي خدا همهاش به نان و آب نيست همينکه در کل دنيا طاغوت حکومت ميکند و رهبر ما عادل است کل دنيا از آمريکا ميترسد ايران از آمريکا نميترسد اينها همه رحمتهاي الهي است.
«إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها» زلزال/1 آنگاه که زمين به لرزش خود لغزانده شود. روز قيامت زلزله مهمي ميشود «إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظيمٌ» حج/1 زلزلهاش چند درجه و اينها ندارد چنان زلزله ميشود که کوه از دل زمين به بالا پرتاب ميشود. زلزله در حدي که يک کاسه آب بريزد و حوض سر ريز بشود نيست به امر خدا «زُلزِل» زلزله هم قطعي است «إِذا» نفرموده «إِن» يا «لَو زُلْزِلَتِ» گفتيم سه تا اگر داريم اگر نشدني اگر شايد شدني و شايد نشدني اگر شدني اگر حتماً شدني را «إِذا» ميگويند. قطعاً زمين لرزانده ميشود آن هم «زِلْزالَها» يک لرزش مهمي. که در سوره حج داريم زلزله قيامت خيلي سخت است. «وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها» زلزال/2 در قيامت زمين بار خودش را بيرون مياندازد مردهها گنجها «أَثْقالَها»(ثقل) سنگيني. سنگينيهايي که در زمين است را به بالا ميپراند در جايي ديگر داريم «وَ أَلْقَتْ ما فيها وَ تَخَلَّتْ» انشقاق/4 «إلقي» يعني پرتاب ميکند آنچه که در زمين است پرتاب ميکند و خودش را خالي ميکند «وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها» زلزال/3 در آن روز انسان ميگويد چي شده؟ چه خبره؟ آقاي حسان سوره زلزله با چند سوره ديگر را بصورت شعر درآورده:
اين زمين در آن زمان پربلا ناگهان چون زُلْزِلَت زِلْزالَها
از درونش أَخْرَجَت أَثْقالَها با تعجب قالَ الْإِنْسانُ ما لَها
مُردگان خيزند برپا کُلُّهُم تا همه مردم يُرَوْا أَعْمالَهُمْ
هر که آرد ذَرَّةً خَيْراً يَرَهُ يا که آرد ذَرَّةً شَرًّا يَرَهُ
آن زمان خورشيد تابان کُوِّرَتْ کوههاي سخت و سنگين سُيِّرَتْ
آبها در کام دريا سُجِّرَتْ آتش دوزخ به شدت سُعِّرَتْ
چون در آن هنگام جنت اُزْلِفَتْ خود بداند هر کسي ما أَحْضَرَتْ
کوهها از زمين کنده ميشود و راه ميافتد. چنان زمين تکان ميخورد که گداختگي مغز زمين به کف اقيانوس ميخورد و آب اقيانوس جوش ميآيد.
اين مال قيامت است اما دهه فجر هم(فجر) يعني شکافتن. انقلاب ما هم در دنيا زلزلهاي بود زلزله سياسي که در ايران پيدا شد و ايران طاغوتها و شاهها و بني صدرها و شاپورها همه چيزهايي که داشت «وَ أَلْقَتْ ما فيها وَ تَخَلَّتْ» اينها را از خودش پرت کرد و خودش را از اين جانورها «تَخَلَّتْ» خالي کرد. «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها» زلزال/4 در آن روز زمين خبرهايش را نقل ميکند اين يکي از معجزات علمي قرآن است تمام اين خاک همه سر و صداها را ضبط ميکند يعني ممکن است در آينده دستگاهي پيدا شود که ما خطبههاي حضرت علي(عليه السلام) را ما از فضا بشنويم ممکن است ما در آينده نالههاي حضرت علي(عليه السلام) را در چاه ما از چاه بشنويم. زمين حرف ميزند؟ بله آيهاي در قرآن داريم که ميفرمايد روز قيامت مجرم دهانش بسته ميشود ولي پوستش حرف ميزند توسط من زد توي گوش فلاني «لِمَ شَهِدْتُمْ» فصلت/21 چرا عليه من شهادت ميدهي ميگويد دست خودم نيست «أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ» فصلت/21 همان قدرتي که اين گوشت توي دهان را به نطق در ميآورد گوشت بيرون دهان را هم ميتواند به نطق دربياورد کاري ندارد.
جواني از من پرسيد چطور امام زمان(عجه الله تعالي فرجه الشريف) 1200 سالش است حديث داريم در قيافه 40 ساله است؟ گفتم شما يک پوست و يک گوشت داريد موي ابرو و مژه 80 سال ثابت است هيچ بزرگ نميشود اما يک سانتي آن موي سر هي اصلاح و بلند ميشود يعني هر هفته هي موي سر بلند ميشود. اما موي ابرو ثابت است يک پوست و يک گوشت يک نان و يک آب يک اکسيژن و يک کربن اما خدا ميخواهد اين ثابت باشد و اين متغير. قرآن ميفرمايد موسي(عليه السلام) عصايش را انداخت اژدها شد اگر جماد حيوان ميشود پس طوري نيست زمين حرف بزند. البته ميشود طور ديگر معنا کرد اخبار نقل ميکند يعني آثار طبيعي. تنه درخت را وقتي اره ميکنند از دايرههاي دور تنه ميفهمند درخت چند سالش است اينجا ميگوئيم «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ درخت سنّها» نه يعني اينکه درخت حرف ميزند بلکه خود اين دايرهها. . . يا زمين شناسها از لايههاي زمين. . .
پس دو رقم ميشود معنا کرد زمين در قيامت خبر نقل ميکند يعني آيا واقعاً به حرف در ميآيد قدرت خدا بعيد نيست يا نه زمين حرف ميزند يعني آثاري که در زمين هست اين آثار. . . مثل اينکه بگويند آقا از عرقهاي پيشانيات فهميدم خجالت کشيدي عرقهاي پيشانيات با من حرف ميزند چشم هايت با من حرف ميزند نه اينکه با من حرف ميزند بلکه از آثار پي به موثر ميبرم هر دو معنا را ميشود کرد. ما بقدري از لطف خدا ايمان داريم که قبول کنيم خدا هرکاري بگويد ميشود ميشود.
مي گويند يک چيز بايد يک علت بيشتر نداشته باشد يعني گچ که به تخته ميکشي بايد سفيد بشود زغال را که به ديوار سفيد ميکشي بايد سياه بشود نميشود زغال را بکشيم هم سفيد بشود هم سياه بالاخره زغال علت سياه کردن است و گچ علت سفيد کردن. اما ما نگاه ميکنيم قرآن يک حساب ديگر دارد قرآن ميفرمايد چوبي که دست موسي(عليه السلام) بود يک چوب بود يکبار به دريا زد خشک شد و يکبار به سنگ زد چشمه شد دست يک دست چوب يک چوب عصا يک عصا به خشکيتر ميشود بهتري خشک ميشود قدرت خداست. درخت خشکيده را حضرت مريم(عليها السلام) تکان ميدهد «تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيًّا» مريم/25 ما مشکل نداريم هرکس مژه دارد دليل اينست که خدا ميتواند در يک پوست و گوشت يک مو را نگه دارد يک مو را راه بياندازد ثابت و متغير فاصلهاش يک سانت هم بيشتر نيست خدا ميخواهد.
زمين خبرهايش را نقل ميکند و ميگويد «بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحى لَها» زلزال/5 ميگويد پروردگار به زمين فرمان پنهاني داده. خداوند به من وحي کرد «أَوْحى لَها» فرمان پنهاني داد که من حرف بزنم روز قيامت شاهدهاي زيادي داريم و لذا قرآن ميفرمايد «وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ» غافر/51، «الْأَشْهادُ» يعني شاهدها. چند شاهد بپا ميخيزند يکي از شاهدها زمين است که شهادت ميدهد اينجا گناه کرد حديث داريم يکي از شاهدها زمين است فرشتهها شهادت ميدهند اعضاي ما شهادت ميدهند انبياء شهادت ميدهند روز قيامت خيليها شهادت ميدهند مگر خدا نميداند که کي چکاره است؟ «وَ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً» فتح/28 خدا که خودش هست حالا چرا اين و آن حرف ميزنند هر چه شاهد بيشتر باشد آدم رسوايياش بيشتر است. خدا چون ميخواهد حال گيري کند يکوقت ميبيني در و ديوار شهادت ميدهند.
«يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِيُرَوْا أَعْمالَهُمْ» زلزال/6 مردم در روز قيامت بطور پراکنده از قبرها بيرون ميآيند «يَصْدُرُ» صادر ميشوند، خارج ميشوند «أَشْتاتاً» بطور پراکنده «لِيُرَوْا أَعْمالَهُمْ» تا کارهايشان به آنها نشان داده شود «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ» زلزال/7 هر کس کار خيري انجام دهد ميبيند. در اين هستي کار خير از بين نميرود شر هم از بين نميرود. يک عربي روزي آمد نزد پيغمبر(صل الله عليه و آله) و گفت يا رسول الله به من قرآن ياد بده پيغمبر(صل الله عليه و آله) هم اين عرب را به يکي از اصحاب سپرد و فرمود برو قرآن به او ياد بده يکي شد معلم و يکي شاگرد(اگر همين کار در خوابگاههاي دانشجويي انجام شود همه دانشجوها بلدند قرآن بخوانند) معلم دست شاگرد را گرفت و برد کنار مسجد و سوره(زلزله) را براي او خواند تا رسيد به آيه «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ» در اين عالم هستي ذرهاي کار بي پاسخ نيست(خانمِ مرحوم حاج احمد آقا ميگفت من خواب امام(رحمة الله عليه) را ديدم و پرسيدم قيامت چه خبر؟ امام(رحمةالله عليه) دستش را تکان داد و فرمود اگر در دنيا دستت را همچين کني قيامت ميپرسند چرا همچين کردي؟ ريز کارها حساب شده است) اين عرب هم که روز اول شاگرديش بود گفت فهميدم خداحافظ گفت بنشين تو هنوز دو دقيقه بيشتر شاگردي نکردي گفت آقا قرآن ميفرمايد ذرهاي خير و شر بي پاسخ نميماند. يعني اگر شما داري ميروي پوست خياري را ديدي و براي اينکه مسلماني نيفتد با نوک پا آنرا کنار زدي فردا هم بچه شما ميخواهد برود زير ماشين يک نفر ميپرد و بچه شما را از جلوي ماشين ميگيرد و کنار ميگذارد اين پوست خيار بي پاسخ نميماند. حديث داريم اگر به مسلماني دعا کردي خداوند درباره خودت مستجاب ميکند يعني اگر گفتي خدايا به بي مسکنها مسکن بده خداوند مسکن خودت را حل ميکند اگر گفتي خدايا به بي همسرها همسر خوب بده براي بچه خودت همسر پيدا ميشود اگر گفتي همه مريضها را شفا بده بلا از خودت دور ميشود. اين شاگرد بيش از سوره(زلزله) را تحمل نکرد و رفت معلم آمد و گفت يا رسول الله عجب عرب کم حوصلهاي بود شما اينرا به ما سپردي ما برديم کنار مسجد سوره(زلزله) را خوانديم پاشد و رفت پيغمبر(صلي الله عليه و آله) فرمود «انْصَرَفَ الرَّجُلُ وَ هُوَ فَقِيهٌ»(بحارالأنوار، ج89، ص107) يعني اين آقايي که وارد مسجد شد «انْصَرَفَ» مراجعت کرد از مسجد رفت بيرون ولي فقيه شده بود «فَقِيهٌ» يعني آنچه بايد بفهمد فهميد.
يکي از علماي قم کتابي نوشته نفوظ قرآن در دلها بنام جناب آقاي کريمي. صد و چند خاطره را نقل کرده که چطور يک آيه يک نفر را عوض ميکند آدمهايي که بنزيني هستند با يک ذره گوگرد آتش ميگيرند آدمهايي که بنزيني نيستند صبح تا شب هرچه کبريت روشن ميکني «وَ الْعَصْرِ» عصر/1 روشن نميشود «إِذا زُلْزِلَت»، «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ» كوثر/1 لامپهايي که دُرستاند با اولين سر پيچ نور ميدهند لامپهاي سوخته برق يک فاز برق دو فاز برق سه فاز هيچي. آدم داريم تمام ماه رمضان به همه الطاف خدا وصل شد اما الطاف را دريافت نکرد. يک راديوهاي کوچکي 9 موج ميگيرد يک راديوهايي اندازه يک بشکه موج تهران را هم نميگيرد. آدم داريم او را ميشناسم از اروپا منزل ما آمده استاد دانشگاه و فرهنگي است مسيحي بوده تحقيق کرده دست از مسيحيت کشيده آمده مسلمان شده در فرقههاي مسلمان شيعه را انتخاب کرده با تحقيق. بعد آمد ايران رفت نزد امام(رحمةالله عليه) پذيرفت رفته جبهه ايران برگشت رفت اروپا حالا اسم آن کشور و خصوصياتش را معذورم بگويم رفت در آنجا زن و بچه و شاگردهايش آقا يک حزبي از شيعيان علي بن ابي طالب(عليه السلام) درست کرد من که رفتم آنجا در خانهشان گفت جلسه ما امشب است به همه مردم هم ميگويد شب جمعه که ميآئيد غذايتان را با خودتان بياوريد يکمرتبه ديديم دور تا دور اتاق نشستند يکي تخم مرغ يکي ساندويچ هر کسي نانِ خودش را ميآورد که ديگر پذيرايي و آشپز و بودجه نخواسته باشد غذا خوردند و ايشان هم شروع کرد به صحبت کردن من هم تخته سياه گذاشتم با مترجم يک دوره اصول عقائد در رابطه با سبک کلاسداري براي او گفتم. يعني از اروپا به اينجا ميآيد از مسيحيت اسلام پيدا ميکند در 4-5 فرقه اسلام شيعه را ميپذيرد بعد امام(رحمةالله عليه) را ميفهمد بعد جبهه را ميفهمد به آنجا برمي گردد و بنيانگذار تشيع ميشود. اين يک نفر چون آمادگي دارد يعني لامپاش با اولين سرپيچ روشن ميشود آدم هم هست که هر سال دهه فجر که چراغاني ميشود خجالت ميکشد ميگويد 8 سال توي کشور جنگ بود و من هيچ کاري نکردم. شاه رفت در رفتن شاه هيچ کاري نکردم. ماه رمضان اين همه افطاري دادند يک نفر را خانه خودم دعوت نکردم اين همه قرآن خواندند من يک صفحه هم نخواندم اين همه سجده کردند من يک رکعت نماز هم نخواندم من نميدانم اينها چه نژادي هستند اينها لامپ سوختههايي هستند که با هيچ برقِ 1فاز 2فاز 3فازي روشن نميشوند. ولي مأيوس نباشيم، داريم تا لحظه آخر ميشود انسان برگردد.
تمام دنيا ما را بمباران تبليغاتي کردند 43 راديو به امام(رحمةالله عليه) دَري وري ميگفت تمام شد تقريباً 50-60 کشور به صدام کمک ميکردند تمام شد ما اين وسط مانديم. 8 سال توي جنگ بوديم چند تومان ميداديم نان داغ ميخورديم هر رقم خواستند فتنه بوجود بياورند همه فتنهها خنثي شد واقعاً خدا به ما لطف کرد «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ».
امام حسين(عليه السلام) را که شهيد کردند خيليها دلشان سوخت و همه دلشان سوخت و بايد هم بسوزد اما همانجا يکي از اولياء خدا گفت حسين جان(عليه السلام) تو در راه خدا قطعه قطعه شدي اما زماني خواهد آمد که مردم مثل پروانه دورت(دور تو) خواهند گشت خداوند چيزي را بي جواب نميگذارد. خيانت کردي خيانت ميکنند جوان به خواهر مردم نگاه بد کردي؟ «وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» زلزال/8 چهار تا جوان به خواهرت نگاه بد ميکنند مگر خودت خواهر نداري؟ اگر خواهر داري چرا به خواهر مردم نگاه بد ميکني «شَرًّا يَرَهُ» لازم نيست همهاش قيامت باشد گاهي خدا توي دنيا گوشمالي ميدهد.
زمين شهادت ميدهد حديث داريم در بيابان اذان بگوئيد آقا کسي نيست؟ باشد اذان بگو ميگويد بگذاريد فضا فضاي معنوي بشود روايت داريم کسي که اذان بگويد هر سنگ و کلوخي که صدايش را بشنود روز قيامت شهادت ميدهند که ما شاهديم اين اذان گفت. حديث داريم امير المومنين(عليه السلام) بيت المال را يکجا جمع ميکرد بعد تمام اين بيت المال را بر اساس عدالت تقسيم ميکرد(الله اکبر از عدالت علي(عليه السلام) بگويم که خود بنده شرمندهام و خيليهاي ديگر) بيت المال آوردند خوب بايد بين فقرا تقسيم کند ديد شلوغ شد دور بيت المال را يک ديوار طنابي بست فرمود هيچکس نيايد برويد خانه شما 7 تا محله هستيد 7 تا نماينده بيايد تحويل بگيرد و تقسيم کند اينجا دورِ من شلوغ نکنيد. 7 تا نماينده آمد تمام اموال را تقسيم بر 7 کرد بعد رفت آن ظرف آخري را حالا مثلاً گوني، جوال آنرا که تکان داد يک تکه نان افتاد(يا ابوالفضل خيلي دقيق است) دو مرتبه 7 نفر را دعوت کرد اين نان را تقسيم بر 7 کرد. کي ميتواند اصلاً فکرش را هم بکند خود حضرت امير(عليه السلام) فرمود شما نميتوانيد اينقدر دين داشته باشد ولي خيلي بي گدار به آب نزنيد ما آن رقمي نميتوانيم دين داشته باشيم حالا يک مقدار دين داشته باشيم. ميگويند يک آقايي هرجا عقد ميخواند يک کله قند ميگرفت مزد عَقدش. نوکر آقا داماد شد گفت اين کله قند را از ما نگير ما نوکر تو هستيم گفت تو که ندهي آن هم ميگويد ما همسايه هستيم آن يکي ميگويد دوست هستيم آن ميگويد مستضعف هستيم ديگر نرخ ما به هم ميخورد گفت آخر از من هم. . . گفت پس يک کاري کن شما يک ته قند بردار درست کن داخلاش را تو خالي درست کن کادوپيچي کن که قيافه قيافه کله قند باشد منتهي ته آن قند باشد و بقيهاش توخالي ولي نرخ من را نشکن اين آقا هم عقد را که خواند کله قند را کادوپيچي کرد توي سيني گذاشت آورد خدمت آقا، آقا هم رفت بگيرد ديد تو ميرود گفت آقا پائين ترش را بگير يک خورده پائينتر يک خورده پائينتر گفت آقا چيزي توي آن نيست زيرش را بگير. حالا ما نميخواهيم عدالت اميرالمومنين(عليه السلام) اما بي دين هم نباشيم که قشنگ از بيت المال راحت خرج کنيم يک حساب و کتابي باشد.
براي امير المومنين(عليه السلام) بيت المال آوردند بيت المال را درست طبق عدالت تقسيم کرد. بعد دو رکعت نماز خواند بعد اين جمله را فرمود «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها» روز قيامت زمين شهادت ميدهد حضرت امير(عليه السلام) فرموداي زمين(اشهدي اني ملئتُک بحق و فرقتک بحق)اي زمين شهادت بده من تو را پر کردم از بيت المال با حق بعد هم عادلانه تقسيم کردم. غرضم اينست که حضرت امير(عليه السلام) به زمين ميفرمايد تو شاهد باش يعني زمين روز قيامت شهادت ميدهد «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها».
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»