متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1375/11/10
بسم الله الرحمن الرحيم
سال هشتم هجري کفار تعهد کرده بودند که حتماً پيغمبر اسلام(صلي الله عليه و آله) و علي بن ابي طالب(عليه السلام) را بکشند. پيغمبر(صلي الله عليه و آله) يک جمعيت 12 هزار نفري را براي يورش فرستاد از مدينه به سرزمين يابس. فرمانده نظامي خليفه اول ابوبکر رفتند موفق نشدند و برگشتند دو مرتبه لشکر را فرستاد به فرماندهي خليفه دوم رفتند شرمنده برگشتند مرتبه سوم لشکر را به فرماندهي عمروعاص فرستد او هم رفت و خيلي خراب کرد دفعه چهارم فرماندهي را به علي بن ابي طالب(عليه السلام) داد شبانه رفتند دستور داد سم اسبها را در پارچه بپيچند که تق تق نکند تا نزديک سحر به جمعيت کفار رسيدند اول سحر که شد پارچهها را از سم برداشتند يکمرتبه حمله کردند دشمن ديد اميرالمومنين(عليه السلام) آمده وسط جنگ کفار را تارومار کردند جبرئيل خبر آورد يا رسول الله چشمت روشن سه نفر اول خراب کردند اما بشارت علي(عليه السلام) موفق شد اين سوره را بخوان پيغمبر(صلي الله عليه و آله) در نماز صبح بعد از حمد اين سوره را خواند «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» «وَ الْعادِياتِ ضَبْحاً فَالْمُورِياتِ قَدْحاً» عاديات/2-1 آيه هم ريتم دارد. مردم سر نماز ديدند حرف نو ميزند هنوز اين سوره را نشنيده بودند بعد از نماز گفتند يا رسول الله اين چي بود خواندي؟ فرمود اين سورهاي بود که الان نازل شد ديشب سحر پيروز شديم.
«الْعادِياتِ» جمع عاديه است يعني کسي که ميدود(عدوّ) يعني متجاوز(عَدو) يعني باز کسي که تجاوز ميکند. اينکه به دويدن ميگويند «عدو» براي اينکه آدمي که ميدود از حد عادي تجاوز ميکند(عدوّ) هم چون از مرز خودش تجاوز ميکند ميگويند فلاني(عداوت) دارد يعني تجاوز ميکند(عَدوِه) يعني از حد ميزان نيست تند ميرود «وَ الْعادِياتِ» قسم به اسبهايي که دارند ميدوند «ضَبْحاً» يعني نفس نفس ميزنند «واو» قسم است «وَ الشَّمْسِ» شمس/1 يعني قسم به خورشيد «تين» يعني انجير «وَ التِّينِ» تين/1 يعني قسم به انجير «وَ الله» يعني قسم به خدا. به اسبهايي که ميدوند قسم البته نه هر دويدني بايد خوب بدود «ضَبْحاً» يعني اُح اُح ميکند به نفس اسبهايي که زير پاي علي(عليه السلام) است قسم. نميفرمايد به علي(عليه السلام) قسم ميفرمايد به نفس اسبي قسم که آن اسب فرماندهاش علي(عليه السلام) باشد. چقدر مقام است؟ ! آدم کسي را دوست دارد ميگويد قربان شما خيلي او را دوست دارد ميگويد قربان پايت خيلي خوش آمدي خيلي خيلي خيلي که او را دوست دارد ميگويد قربان کفش هايت بعد ميگويد قربان خاک زير کفش هايت.
خداوند نميفرمايد به جان رزمند ميفرمايد به اُح اُح و نفسهاي اسبي که آن اسب زير پاي سربازهايي است که آن سربازها به فرماندهي علي(عليه السلام) پيروز شدند. نميفرمايد به علي(عليه السلام) قسم نميفرمايد به اسب علي(عليه السلام) قسم. جبهه چقدر عزيز است جبهه وقتي عزيز است نه فقط رزمنده عزيز است خانواده شهدا و جانبازها چقدر عزيزند. اگر روح و فطرت ما سالم باشد يک جانباز که ديديم يک خانواده شهيد که ديديم بايد منقلب بشويم ما به اين بدهکاريم. شير سالم شيري است که با يک قاشق ماست، ماست بشود. جانبازها و خانواده شهدا در جامعه ما مثل قاشق ماست هستند ما اگر شير سالم باشيم جانبازي را که ديديم اين چشم داده اين دست داده اين پا داده بايد بخاطر اين يادمان بيفتد که ما انقلاب داريم اينکه ما گنبد امامها را طلا ميکنيم يعني مردم دنيا، اين بود که در راه خدا سوخت حواستان جمع باشد نميخواهيم قبر امام با باقي قبرها يک جور باشد آن کسي که در راه دين سوخته و جان داده بايد عزيز باشد نه خودش عزيز است خانه و اسب و اُح اُح اسبش عزيز است.
«فَالْمُورِياتِ قَدْحاً»، «موريات» جمع(موريه) يعني جرقه. وقتي سم اسبها به سنگ ميخورد جرقه ميزند اُح اُح مال سينه است جرقه مال زير پاست اول ميفرمايد به سينههاي خسته اسبها قسم بعد ميفرمايد سينه که بالا است به جرقه سم اسبها. من فکر نميکنم کسي بتواند براي رزمنده و جبهه و جهاد اين رقمي حرف بزند که در يک کلمه اينقدر رزمنده را بالا ببرد «فَالْمُورِياتِ قَدْحاً» دو کلمه است ولي. . . به يک نويسنده بگويند شما در دو کلمه بزرگترين تجليل را از رزمنده بکن دو کلمه چي بگويم؟ ولي خدا فرموده قسم به جرقه سم اسبهايي که زير پاي رزمنده است يعني وقتي من قسم به جرقه سم اسبش ميخورم برو ببين خودش چيه؟
حديث داريم جهاد عماد دين است. همانطوري که ميگوئيم قَالَ الْبَاقِرُ ع: «الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّينِ»(المحاسن، ج1، ص44) عماد با عمود يکي است قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع: «الجهاد عماد الدين و منهاج السعداء»(غررالحكم، ص333).
کتاب لمعه سال پنجم طلبگي مال شهيد است نويسنده ايشان چند قرن پيش 365 روز احياء گرفت يعني هر شب احياء گرفت که شب قدر را درک کند چون شب قدر معلوم نيست که شب 19، 21 يا 23 است. بعضي گفتهاند ممکن است شب نيمه شعبان باشد ايشان يک سال احياء گرفت که مطمئن باشد حتماً شب قدر را در ک کرده و تمام يک سال آرزويش اين بود که در راه خدا شهيد بشود. گاهي يک شهيد اصلاً صحنه را عوض ميکند. ايام انقلاب در روستاهايي که خواب بودند يک نفر بسيجي که ميرفت شهيد ميشد جنازهاش که برمي گشت روستا همه بچهها و هم شاگرديها و هم دورههاي آن جوان به فکر ميافتادند. يک وقت ميديدي از آن روستا يک ميني بوس رفت جبهه. يکياش حسين فهميده شد که امام(رحمة الله عليه) را به تواضع واداشت و فرمود رهبر من همان پسر 13 ساله است. امام علي(عليه السلام) خيلي کمال دارد هيچ گاه نفرمود رستگار شدم زني داشت به نام فاطمه(عليها السلام) نفرمود «فُزْتُ» رستگار شدم زنم زهرا(عليها السلام) است. امام علي(عليه السلام) هزار باب علم روي او باز ميشد قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»(المناقب، ج2، ص34) نفرمود رستگارم تنها جايي که فرمود به خداي کعبه رستگار شدم لحظهاي بود که شهيد شد اين پيداست که مقام جبهه و شهدا خيلي مهم است.
«فَالْمُغيراتِ صُبْحاً» عاديات/3 صبحگاهان به لشکر هجوم ميبرند «فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً» عاديات/4 چنان هجوم بردند که گردوغبار به پا کردند.
شعري هست که ميگويد:
ز سُمّ ستوران در اين پهن دشت زمين شد شش وآسمان گشت هشت
مي خواهد بگويد يک طبقه زمين خاک شد و رفت بالا آسمان هفت طبقه شد هشت آن وقت از زمين يک طبقه کم شد. حالا اين شعر را براي چه کسي گفته خدا ميداند اما در قرآن ميفرمايد اين رقمي شد ميخواهد بگويد مسلمان بايد چابک باشد 1- نخوابيدند 2- تيز و چابک بودند.
«فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً» عاديات/5 يعني با آن يورش به ميان معرکه و جمع دشمنان ظاهر شدند همچين هجوم بردند که وقتي دشمنان متوجه شدند ديدند اينها وسطند اصلاً فرصت اينکه دشمن برود و جلوي اينها را بگيرد نبود. از افتخارات علي(عليه السلام) است علي(عليه السلام) خيلي اهميت دارد و کمالات دارد در جنگها هرکجا تيغشان نميبريد ميگفتند علي(عليه السلام) اصلاً وقتي ميگفتند ذوالفقار علي(عليه السلام) آمد همه پا به فرار ميگذاشتند يک روز 4هزار نفر از هم پيمانان ابن ملجم را درو کرد. در جنگ صفين مالک اشتر خيلي شهامت داشت امام علي(عليه السلام) و مالک اشتر هرکدام 1000 نفر را کشتند چون جنگ صفين 70هزار کشته داد عمار 94 ساله را جذب ميکند و هم حبيب ابن مظاهر يعني نه سِني است نه کيلويي نه متري نه شهر و دهاتي است نه سياه و سفيد نه ترک و عرب و عجم است. آن قلاب مياندازد و آدمهاي صالح را بيرون ميکشد. ما در نماز ميگوييم «السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ»، «السَّلَامُ عَلَيْنَا علي عربها»، «السَّلَامُ عَلَيْنَا علي ترکها و علي عجمها و علي لرها و علي ايرانيها» فقط ميگوئيم «عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ» بر بندگان صالح. اين پَستي فکر است که آدم بگويد برو دهاتي برو شهري برو سياه برو گدا اينها دليل بر اينست که طرف خيلي پوک است آدمهاي پوک به اين چيزها تکيه ميکنند اسلام فقط روي صلاحيت «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» حجرات/13.
خواستگار براي دخترش ميآيد نميگويد اين پدرش کيه؟ پسرش کيه؟ ميگويد خود اين جوان چطور است خود دختر چطور است جهازيهاش چطور است؟ ولش کن خانهاش آجره؟ ولش کن من روي آدم فکر ميکنم نه آجر ماشين دارد يا نه؟ ماشين آهن است من روي آدم فکر ميکنم نه آهن. براي بعضيها که خواستگار ميآيد قبل از اينکه ببينند چه آدمي است ميگويند چه آجري دارد؟ يعني آجر و آهن نزد آنها از آدم جلوتر است آدم نمره 20 را کنار ميگذارد يک آدم نمره 12 را انتخاب ميکند که آهن و آجر داشته باشد اينها کمبود ايمان است کمبود فکر «إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ» عاديات/6 قسم ميخورد به اُح اُح اسبهاي رزمندگاني که در جبهه هستند. بعد ميفرمايد: عجب انسان ناسپاس است يعني همان موقعي که عدهاي دارند تکه تکه ميشوند عده ديگري ميگويند اين چه مملکتي است؟ تخم مرغ شانهاي چند شده؟ اي نامرد يک جواني دارد تکه تکه ميشود تو بند به تخم مرغ هستي؟ «لَكَنُودٌ» يعني ناسپاس است آن همه جبهه رفتنها و نفس زدنها و پيروزيها فراموش ميشود. ممکن است «إِنَّ الْإِنْسانَ» به خود رزمندهها باشد رزمندههايي که در جبهه آن رقمي شيرين کاري کرديد و خدا به نفس اسبتان قسم خورد نکند که بعد از پيروزي مغرور بشويد گردن کلفتي کنيد هشدار. خيلي خوب بودي «إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ» اما ممکن است ناسپاس بشوي و آن روحيه انقلابيات را از بين ببري ما ممکن است از جبهه که برمي گرديم بگوئيم بله ما 4 سال جبهه بوديم حالا عقب افتاديم چنان بيفتيم به يک سري کارها که يادمان برود جبههاي بوديم، انقلابي بوديم، خانواده شهيد بوديم. انسان ناسپاس است ممکن است فراموش کند پيروزي و امنيت انسان را مغرور و غافل نکند «إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ».
«وَ إِنَّهُ عَلى ذلِكَ لَشَهيدٌ» عاديات/7 آمهاي ناسپاس خودشان هم ميدانند که ناسپاسند. چاي پيش او ميگذاري اينکه سرش خالي است آقاجان اينکه بيشترش پر است. من دوست دارم آدم متملقي نباشم الان در جمهوري اسلامي کسي نيست که بگويد من به قرائتي پول دادم الحمدلله. و نه بند به شخص و حزب شدم يک آدم آزاد آزاد الحمدلله دليلي هم بر تملق ندارم اما انصاف اينست که در جمهوري اسلامي آدمهاي ناسپاس زيادند اگر يک جا مشکلي پيش بيايد همه چيز را زير سوال ميبرند سي سال سالم بودي حالا يک هفته مريض است خدايا چرا همچين کردي؟ آقاجان 30 سال است که سالمي حالا يک هفته هم بگير بخواب. روزي 8 ساعت براي ديگران کار ميکند که حقوق بگيرد وقتي ميگويي 5 دقيقه براي خدا نماز بخوان ميگويد فلسفه نماز چيست؟ خوب فلسفه حمالي تو براي ديگران چيست؟ چطور بخاطر 2-3 هزار تومان براي ديگران حمالي ميکني اما بخاطر اين همه نعمت 2 رکعت نماز نميخواهي بخواني؟ انسان ناسپاس است يادش رفت که ماشين ايران ميرفت رو به آمريکا الان ميآيد رو به اسلام يادش رفت که راننده شاه بود حالا راننده امام(رحمة الله عليه) شد يادش ميرود 40 ميليون ترسو بوديم حالا 40 ميليون شجاع هستيم. جمهوري اسلامي خياباني از اينطرف خانهات برد، خانه 2 ميليون شد 30 ميليون 28 ميليون صدقه سر خيابان گيرت آمد. حالا سيب زميني هم کيلويي 20 تومان گران شد اين 20 تومان سيب زميني را ميگويد 28 ميليون خانه را نميگويد. اينها آدم را ميسوزاند بله آدمهايي ميسوزند و غصه ميخورند حقشان است گراني نبايد بشود حالا هم که شده يکسري از آدمها حق اعتراض دارند ولي ما بيشترين اعتراض را از شکم سيرها ميبينيم.
«وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَديدٌ» عاديات/8 اين انسان براي علاقه به دنيا خيلي شديد است. دنيا خير است در قرآن بعضي جاها کلمه خير مراد دنياست «إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ» بقره/180 يعني اگر خيري گذاشت وصيت کند کلمه خير در اينجا يعني مال. علاقه به مال هم خوب است اما آنچه قرآن ميفرمايد بد است علاقه شديد است يعني همه ارزشها را بخاطر مال کنار بگذارد «وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلاً لَمًّا» فجر/19 يعني چنان ارث را ميخورد بدون آنکه بداند طرف اينرا از کجا آورده حلال است يا حرام «وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا» فجر/20 با شدت دوست دارد. همه علاقهها بايد کنترل شود اصولاً انسان بايد يک مديريت در درون خودش داشته باشد مدير اين نيست که فقط 50 کارگر و کارمند داشته باشد. من اگر مدير خوبي باشم بايد 1- به مغزم چقدر برسم؟ 2- به زن و بچهام 3- به دوستانم 4- به چشمم 5- به گوشم. افرادي هستند هرچه استعداد دارند صرف يک بازي ميکنند هر چه استعداد دارند صرف درس ميکنند. قرآن ميفرمايد وقتي صداي نماز جمعه را شنيديد «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» جمعه/9، «ذَرُوا» يعني رها کنيد تجارت را اما نماز جمعه خواندي حالا برو دنبال پول «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» جمعه/10 يعني برويد سراغ اسکناس ما دو رقم آدم داريم آدمي که نماز را رها ميکند و ميرود سراغ پول آدمي که پول را رها ميکند و ميرود سراغ نماز «رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ» نور/37 تا صداي اذان شنيد دکان را ميبندد. پدرم در کاشان تاجر بود 40 سال اول اذان مغازهاش را بست گرسنگي هم نکشيد با آبرو هم زندگي کرد. قرآن تعريف ميکند کساني که صداي اذان را شنيدند کار را تعطيل کنند يک آيه هم داريم پيغمبر(صلي الله عليه و آله) داشت خطبه ميخواند صداي جنس آمد بلند شدند و رفتند.
«أَ فَلا يَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ» عاديات/9 آيا انسان نميداند که روز قيامت از قبرها برانگيخته ميشود اين پيداست که معاد جسماني است همين ذرات پخش شده جمع ميشود. يک کسي گفت وقتي ميميريم ميپوسيم بعد شهرداري با تراکتور ميآيد و فضاي سبز درست ميکند بالاخره استخوان پوسيدههاي ما چطور روز قيامت جمع خواهد شد گفتم آقا مشک دوغ نديدي ذرات چربي پخش است وقتي مشک را محکم زدي ذرات پخش شده چربي يک جا جمع ميشود همين طور هم خدا ميفرمايد «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها» زلزال/1 من زمين را ميزنم استخوان پوسيدهها جمع ميشود «وَ حُصِّلَ ما فِي الصُّدُورِ» عاديات/10 آنچه در سينهها هست لو ميرود ديگر آنجا چيزي پنهان نميماند آيات زيادي در قرآن داريم که ميفرمايد آنچه در درون است لو ميرود اسرار هم پيدا ميشود.
«إِنَّ رَبَّهُمْ بِهِمْ يَوْمَئِذٍ لَخَبيرٌ» عاديات/11 آيا بشر نميداند که خدا به کار او خبير است. تو که ميميري و زنده ميشوي و اسرارت لو ميرود اينقدر به دنيا علاقه نداشته باش. اين مملکت و امنيتش صدقه سر رزمندگان است در سايه رزمندگان نوک صدام چيده شد و سرافکنده برگشت و رسواي دنيا شد اگر رزمندهها جبهه نميرفتند مملکت ما دست بيگانهها بود پس حالا که رزمندهها مملکت را امن و جلوي تجاوز را گرفتند و مملکت را به شما دادند شما کفران نکن ناسپاسي نکن مشکلات بايد حل شود پارتي، ظلم، هر گناهي که هست بايد جلويش گرفته شود. با امر به معروف و نهي از منکر با دادگاه با شکايت با بسيج با راهپيمايي با اعتراض بايد جلوي گناه گرفته شود اما يک وقت اينها به ناسپاسي کشيده نشود.
ناسپاسي است که ما اين انقلاب ر ابه خاطر 4 نقطه ضعف زير سوال ببريم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»