متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1375/4/21
بسم الله الرحمن الرحيم
خداوند به موسي گفت «وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِما يُوحى» طه/13 من تو را انتخاب كردهام تو گزينش شدهاي من ميخواهم تو را پيغمبر قرار دهم. موسي(ع) وقتي به پيغمبري رسد گفت اگر بناست من پيغمبر باشم «قالَ رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري وَ يَسِّرْ لي أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني يَفْقَهُوا قَوْلي» طه/28-25 ابزار كار ميخواهم چون در نهج البلاغه داريم «آلَةُ الرِّيَاسَةِ سَعَةُ الصَّدْرِ»(نهجالبلاغه، حكمت 176) ابزار رياست اين است كه آدم روحش بزرگ باشد يعني آدمي كه روحش تنگ است، تنگ نظر است، آدمي كه زود جوش ميآورد به درد رياست نميخورد. حضرت موسي(ع) هشت درخواست از خداوند كرد يك «رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري» طه/25 روح بزرگ دو «وَ يَسِّرْ لي أَمْري» طه/26 كارهايم تاب نخورد، شرايط آماده باشد. سه اگر بناست رهبر باشم بيان نرمي ميخواهم «وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني» طه/27 عقد يعني گره دختر و پسر را عقد كردند يعني به هم گره زدند ميگويند اصول عقائد يعني عقيده و قلبش با اين مطلب گره خورده و اين كه ميگويند اصول عقائد تقليدي نيست چون كه آدم با گفته اين و آن روحش گره نميخورد وقتي روحش گره ميخورد كه بتواند استدلال هم داشته باشد اين كه ميگويند فلاني عقدهاي است يعني روحش با يك چيزي تاب برداشته چهار بعد وزير ميخواهم «وَ اجْعَلْ لي وَزيراً مِنْ أَهْلي» طه/29 دست تنها نميشود و وزير هم ميخواهم كه خودي باشد ماشيني كه به جايي ميرود بايد لاستيك هايش خودي باشد درخت اسفناج و گلابي را به هم پيوند نميدهند. كسي باشد كه «مِنْ أَهْلي» اهليت داشته باشد. پيشنهاد كرد كه «هارُونَ أَخي» طه/30 برادرم باشد.
درسهاي كه ميگيريم يك اگر مسئوليتي به شما دادند در نرويد وسيلهاش را بخواهيد اگر ميهمان ديدي او را رد نكن پتوي خانهات را زياد كن در خانهات را گاراژي كن نه اين كه چون در خانهام ماشين نميرود پس ماشين نميخرم نگو چون كه مسجد محله كثيف است حالش را ندارم بگو بايد اين مسجد محله تميز شود منتهي دو نفر ديگر بايد بيايند. يك آيه داريم «وَ لا يَحُضُّ» حاقه/34 و داريم «وَ لا تَحَاضُّونَ» فجر/18 يعني چرا ديگران را تحريك نميكني ممكن است خودت پول نداشته باشي كه به فقير بدهي اما ميتواني واسطه شوي قرآن در يك آيه ميفرمايد «يُنْفِقُونَ» بقره/262 بده و به آدمهايي كه ندارند ميگويد نداريد ديگران را تحريك كنيد. ضرب المثل هست كه ميگويد آن چيه كه هم آبي است و هم آويزان و هم ميخواند شخصي گفت ماهي گفت ماهي كه آويزان نيست گفت آويزانش ميكنيم گفت آبي نيست گفت رنگش ميكنيم گفت نميخواند گفت ضبط صوت ميگذاريم داخل شكمش. اگر بناست كه بشود بايد بشود.
اولين شرط موفقيت سعه صدر است. يكي از بستگان دور خليفه دوم با امام كاظم(ع) خيلي لج بود يك روز امام را ديد و حرفهاي بسيار بدي به امام كاظم(ع) زد شيعيان امام گفتند آقا حال گيري كنيم. گفتند نه يك روز خود امام رفتند مزرعه اين آقا آن آقا ديد امام تنهايي دارد ميآيد گفت آقا چه قدر ميخواهي از اين مزرعه درآمد داشته باشي گفت مثلاً چهارصد هزار تومان را بگير و هرچه درآمد داشتي مال خودت يك خورده جا خورده و استغفار كرد بعد امام آمد و فرمود قلب يك نفر را تغيير دادم اين بهتر از آن بود كه شما به او كتك ميزديد در قرآن آيهاي داريم كه ميفرمايد اگر كسي به تو بدي كرد انتقام نگير «ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ» مومنون/96 يعني او را دور كن از خودت منتهي به نحوه بهتر.
در آيه ديگر داريم «وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ» رعد/22 يعني «وَ يَدْفعوُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ» يعني بديها را از خودشان دور ميكنند منتهي با حسنه در دعا داريم قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «صِلْ مَنْ قَطَعَك»(منلايحضرهالفقيه، ج4، ص177) اگر او با تو قطع رابطه كرده تو برو و با او رابطه برقرار كن اگر او به تو سلام نميكند تو به او سلام كن.
شخصي به امام حسن مجتبي(ع) رسيد و حرفهاي زشتي زد امام حسن(ع) حرف هايش را گوش داد و فرمود حالا ميآيي برويم خانه؟ او را به خانه برد و به او شام و نهار داد و هم گفت آقا معذرت ميخواهم آن موقع داغ كرده بودم گفت خيلي خوب پس برو.
امام حسين(ع) را كه در كربلا شهيد كردند شيعيان چهار نفر بودند كه ميگفتند حجت خدا امام سجاد(ع) است بعد يك امام فاصله شد بعد امام ششم كه آمد روي كار چهار هزار شاگرد شيعه داشت كه اسم تك تك آنها در تاريخ شمرده شده است و چهار هزار هم ديمي نيست اگر حساب كنيم هر صد نفر يك نفر طلبه باشد بايد چهار هزار را ضرب در صد كنيم ميشود چهار هزار فرمول آن «رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري» طه/25 اينها با برخورد هايشان قلاب ميكردند.
ما دانشجوي حزب الهي داريم نميتواند ده نفر را جذب كند، دانشجو ميشوند، تاريخ اهل بيت، فضائل اهل بيت يكي از فرمولها، فرمول تقيه است يكي از فرمولها، فرمول مدارا است البته نه مداهنه(مداهنه) از دهن است و در عربي يعني روغن و مداهنه يعني روغن مالي و ما در فارسي ميگوييم ماست مالي در اسلام مداهنه نداريم مداهنه و مدارا هر دو يعني كوتاه بيا، منتهي كوتاه بيا از موضع قدرت خوب است. مثل اين كه من دست بچهام را ميگيريم ميبينيم بچهام نميتواند بدود من يواش راه ميروم من در اين جا كوتاه آمدهام اما از موضع قدرت و مداهنه يعني كوتاه بيا از موضع ضعف و اين خوب نيست يك وقت طرف ندارد و نان خالي ميخورد اين زاهد نيست يك وقت نان دارد و ميگويد من دوست دارم هفتهاي يك بار نان خالي بخورم براي خودسازي.
پيغمبر(ص) در غدير خم فرمود من تا چند روز ديگر از ميان شما ميروم رهبر شما علي بن ابي طالب است در آن جا صد هزار نفر اين حرف را شنيدند از اين صدهزار همه علي(ع) را رها كردند جز چهار نفر هر بيست و پنج هزار نفر يك نفر رفت در خط علي(ع) الآن آمار طرفداران امام علي(ع) يك چهارم است يكي از اهرمهاي رشد شيعه اخلاق اهل بيت بود حديث ديدم آنهايي كه با برخوردها مسلمان ميشدند آمارشان بيش از كساني است كه با استدلالهاي علي مسلمان شدهاند. يك پزشك خيلي از امام(ره) تعريف ميكرد بعد ميگفت ميدانيد چرا. من مريد امام(ره) شدم من كاري به انقلاب امام(ره) ندارم كه شاه را بيرون كرد و به مردم روحيه داد من از نظر بهداشت خيلي امام(ره) را پسنديدم ميگفت امام(ره) در مسجد جماران آقاي كوثري روضه ميخواند و ايشان گريه ميكرد دستمال سفيدي داشت براي اشكش در حين گريه نياز به دستمالي هم داشت براي ترشح بيني من ديدم دو دستمال دارد و از روش بهداشتي امام(ره) خوشم آمد. وقتي امام(ره) نامه به همسرش مينويسد عين كسي كه به هيچ چيز جر همسر فكر نميكند مثل جواني كه نامزدي دارد و اينها عاشق و معشوقند. وقتي هم به آمريكا ميرسد ميگويد آمريكا هيچ غلطي نميتواند بكند انگار هيچ فكري جز مبارزه با آمريكا ندارد. يك بار ما ديديم نانواييهاي مشهد آمده بودند ديدن امام(ره) يك مشت هم خانم كه بچه جيغ ميزند ايشان جيغ بچه را ميشنيد نگاه به نانوا ميكرد در همان جلسه بني صدر را هم عزل كرد من اگر به نانوايي نگاه كنم نميتوانم در مورد مكانيك حرف بزنم زبانم بند ميآيد. من زمان جنگ رفتم دانشگاه سخنراني كنم برق رفت ديدم دانشجوها با اجازه رفتند من گفتم درود بر شلغم فروشها زنده باد لبوفروشها واي بر دانشگاه گفتند چرا گفتم براي اين كه شلغم فروشها و لبوفروشها همين كه برق ميرود يك چراغ توري روشن ميكند و لبويش را ميفروشد معلوم ميشود درس دانشگاه به اندازهي شلغم براي شما ارزش ندارد.
من زماني آخوند خوبي هستم كه دارم ميروم مسجد امامهي من به شاخه درخت بند شد افتاد توي جوي آب آقا برويد مسجد و بگويد براي آقاي قرائتي يك مانع مهمي پيدا شده؟ ! مثلاً مانع مهم چيه؟ خوب بيا مسجد و بگو آقايان عمامهي من افتاد جوي آب خوب يك نماز بدون عمامه ميخوانيم نماز جماعت را اسير لباس نكنيم. آب سرد باشد مسجد خلوت ميشود خادم بداخلاق باشد مسجد خلوت ميشود من رفتم خانه شخصي ميهماني دو بعد از نصف شب خوابيديم به صاحب خانه گفتم آقا من را براي نماز صبح بيدار كن گفت به به! گفتم چيه؟ گفت تو نمايندهي امام(ره) هستي! گفتم خودم نماينده امام(ره) هستم خوابم كه نماينده امام نيست. وظيفهي حضرت موسي(ع) ارشاد، تعليم و تربيت و مبارزه بود، ساده گويي «وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني» طه/27 نه سست گويي حرف سست بد است اما حرف علمي باشد و بيان ساده قرآن چند بار گفته «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ» قمر/17 يعني آسان گفتم تا بدانيد در آگاهي دادن، بسيج كردن روحيه دادن نيروهاي خودي و ارعاب و تهديد نيروهاي دشمن اينها همه زبان بيان ميخواهد شخصي به يك آخوند گفت: آخوند شغل تو چه كاره است؟ گفت تبليغ گفت تبليغ يعني چه؟ اين هم شد كار آخوند هم چيزي نگفت سر سفرهي ميهماني بود يك مرتبه اين آخوند گفت به! عجب ماستي تا اين را گفت همهي لقمهها رفت سراغ ماست اولين چيزي كه خالي شد ظرف ماست بود گفت آقا آخوند اينكاره است تا گفتم به! عجب ماستي. . . تبليغ اثر ميكند.
ما با سنيها رفيقيم اما با وهابيها بديم، وهابيها غير از خدا همه چيز را ميگويند كه شرك است حرف ما هم اين است كه بابا چيزي را كه در راه خدا صدا ميزنيم طوري نيست «قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ» آل عمران/169 آن كه شرك است «دُونِ اللَّهِ» است اين جا حضرت موسي(ع) گفت «وَ اجْعَلْ لي وَزيراً مِنْ أَهْلي» طه/29 اگر وهابيها باشند ميگويند موسي(ع) تو مشركي بايد بگويي خدا را ميخواهم نه قائم مقام كمك از مردم اشكال ندارد قرآن ميفرمايد «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى» مائده/2 اينها ميگويند كمك از غير خدا شرك است توسل شرك است دنيا دنياي توسل است ميوه آبش را از ريشه ميگيرد دينا واسطه است منتهي تمام طرح واسطهها دست خداست ما هم قبول داريم.
صاحب(المراجعات) رفت مكه شيعهها كه ميروند مكه ضريح پيامبر(ص) را ببوسند وهابيها نميگذارند و ميگويند شرك است. پادشاه عربستان سعودي يك ميهماني داد از هر كشوري عالمي مرحوم جبل آملي هم دعوت شد ايشان وقتي وارد سالن پذيرايي شد يك قرآن داد به شاه سعودي و او هم آن را گرفت و بوسي گفتها! تو مشركي گفت چرا گفت تو پوست گاو بوسيدي چون جلد اين قرآن چرم است و چرم هم از پوست گاو پس تو گاوپرستي گفت بابا من كار به چرم ندارم من به خاطر قرآن بوسيدم گفت ما كه ضريح پيامبر(ص) را ميبوسيم كاري به آهن نداريم در خانه خودمان هم آهن است ما به خاطر اين كه اين آهن ضريح پيغمبر(ص) است آن را ميبوسم.
سجده به مهر ميكني ميگويند مشركي چرا چون سرت را روي مهر ميگذاري گفت شما هم سرت را روي قالي ميگذاري پس پشم پرستي من براي خدا سجده ميكنم منتهي بين فرش و خاك، خاك تواضعش بيشتر است. روزهاي اولي كه ما تبليغ نماز را شروع كرديم رفتيم خدمت مقام معظم رهبري گفتيم آقا ما ميخواهيم راجع به نماز تبليغ كنيم شما يك پولي به ما بده ايشان فرمود كه نماز براي خداست پول را ميخواهي چه كار كني گفتم ابوالفضل براي خدا جنگيد اما اسبش جو ميخواهد بالاخره براي خدا نماز ميخواند يك موكتي ميخواهد كه رويش بايستد. به آقايي گفتند براي خدا منبر برو گفت من قصد قربت ميكنم و منبر ميروم اما الاغم كه قصد قربت را نميفهمد. هرچه كار مهمتر است انتخاب همكار مهمتر است. رهبر آسماني و امامت را خدا بايد تعيين كند چون گفت «وَ اجْعَلْ لي» اين طور نيست كه مردم بعد از پيغمبر(ص) كف زدند گفتند زنده باد فلاني پس او رهبر خير اين طور نيست امامت با زنده باد و مرده باد نيست «وَ اجْعَلْ لي وَزيراً مِنْ أَهْلي» طه/29 يعني تو انتخاب كن علي(ع) را خدا بايد انتخاب كند، هارون را بايد خدا انتخاب كند. ابوعلي سينا ميگويد رهبر بايد معصوم باشد دليل عصمت هم يك شرح است كه همه ايرانيها بلندند هرچه بگندد نمكش ميزنند واي به روزي كه بگندد نمك به همين دليل ميگويم كه رهبر بايد معصوم باشد رهبر نبايد هيچ وقت كج بشود بنابراين رهبر بايد معصوم باشد بعد ميگويد عصمت حالتي است كه انسانها او را كشف نميكنند مگر به ظاهر ميشود گفت كه فلاني معصوم است.
عصمت حالتي است كه فقط خدا ميداند بنابراين چون رهبر بايد معصوم باشد و عصمت را جز خدا نميداند به اين دليل رهبر را بايد خدا تعيين كند. برادري منافات با حفظ سلسله مراتب ندارد يعني هارون هست پيغمبر هم هست برادر هم هست اما تا مادامي كه موسي هست بايد هارون اطاعت كند امام حسن(ع) و امام حسين(ع) هر دو امام بودند اما تا امام خسن(ع) زنده بود امام حسين(ع) اطاعت ميكرد يعني هميشه اگر دو امام با هم باشند رهبري با يك نفر هست مرجع ميشود چند نفر باشد اما رهبر چند تا نميشود. يك روز فقيري آمد خدمت امام حسن(ع) امام صد درهم(مثلاً) به ايشان داد پول را گرفت و رفت پيش امام حسين(ع) گفت آقا يك كمكي كن فرمود برادرم چقدر به تو داد گفت صد درهم امام حسين(ع) نود و نه درهم داد و فرمود اگر تنهايي ميآمدي پيش من، من هم صد درهم ميدادم اما حالا كه برادر بزرگتر صد درهم داد من به احترام برادر بزرگ يك قدم عقبتر.
روايات ميگويد هارون سه سال از موسي(ع) بزرگتر بود اما رهبري با موسي بود پيشنهاد بر اساس شناخت، اعتماد، سلامتي نسل مانعي ندارد پيشنهاد بر اساس عاطفه اشكال دارد. حضرت نوح(ع) وقتي به خدا گفت پسرم را نجات بده فرمود «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ» هود/46 پسر تو هست اما چون خطش كج است بايد غرق شود. معرفي اگر بر اساس لياقت باشد پارتي بازي نيست. به معاويه گفتند يزيد لايق نيست آخر يزيد لات بود اما معاويه عاقل بود و خيلي سياستمدار بود. گفت پسر من است بايد حكومت كند به همين خاطر امام حسين(ع) با معاويه درگير نشد اما با يزيد همان سال اول درگير شد يعني يك جا قابل تحمل نيست.
اگر همكار از اهل باشد دلسوزتر است يك حديث داريم خوشا به حال كسي كه بچهاش وردست او باشد چون بچه انسان كلاه سر آدم نميگذارد اگر چيزي هم برداشت بچه خودمان است به جاي دوري نميرود مثل دزدهايي كه زنها سركيسه شوهرها ميكنند البته دزدي نيست شوهرها راضياند چون پولي توي جيبها نيست كه زن بردارد. بر فرض پول هست و شوهر هم راضي نيست مثلاً يك چند هزار تومان برمي دارد و ميرود يك سرويس ملامين براي دخترش ميگيرد. البته بين زن و شوهر اين حرفها نيست منتهي با چند اگر. كسي گفت شب عيد فطر دو ركعت نماز مستحبي است ركعت اول هزار «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» اخلاص/1 گفت آخ. . . ركعت دوم چي گفت ركعت دوم اگر زنده بودي يك «قُلْ هُوَ اللَّهُ». حديث داريم زماني امام زمان(عج) ظهور ميكند كه هر كس دست توي جيب ديگري كرد و برداشت طرف نگويد چي بود! همهي جيبها يكي باشد. آيت الله مشكيني ميگفت ما چند نفر طلبه توي يك اتاق زندگي ميكرديم بنا بود هر كس پول دارد بگذارد زير فرش و هر كس هم پول ميخواهد از زير فرش بردارد و خرج كند نه بشماريم و نه بفهميم مال كي هست.
البته ما هم دو ماهي اين كار را كرديم ولي تاب نياورديم بالاخره ميخواستم پول چنده و. . . يك آشپزي بود و ميگفت ما شهيد رجايي رفيق بوديم در زمان نوجواني و فقرمان چيزي توي بازار تهران ميخريديم با دوچرخه توي محلهها ميفروختيم يك سال شريكي كار كرديم هشت هزار تومان سود وقتي خواستيم تقسيم كنيم رجايي گفت خوب من حالا دو تا بچه دارم تو چند تا بچه داري گفت من شش تا گفت پس دو هزار براي من و شش هزار براي تو چون شش بچه داري در آن زمان ميشد با هشت هزار قسمتهاي جنوب تهران يك خانه خريد مرد، مرد است ولو فقير باشد و نامردهم نامرد است ولو كسيه هايش پر باشد مردانگي و سخاوت كاري به پول ندارد كسي به درد ميخورد كه روحش بزرگ باشد و روح بزرگ مثل لاستيك تراكتور است از موج كه رد ميشود تاب برنمي دارد و روح كوچك مثل لاستيك دوچرخه است تا توي موج ميافتد رينگش عوض ميشود. يك مقدار روح بزرگ، روح بزرگ يعني زود قهر كنيم! زود ببريم شخصي به ديگري رسيد و گفت آقا سگ خانه شما ور، ور ميكند بچهي من را گاز ميگيرد و نميگذارد ما بخوابيم گفت يك سگها با ادب است و، ور نميكند دو سگ ما دندان ندارد گاز بگيرد سه اصلاً من شگ ندارم، اين قدر به شهيد بهشتي بد گفتند و بعد رفتند سر قبرش گريه كردند چهل و سه راديو به امام(ره) فحش ميداد حالا همه شرمنده شدند «إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا» حج/38 شما را حق را برو امروز هم اگر موجي بود تحمل كن قرآن قول داده تو اگر راهت حق باشد من از تو دفاع ميكنيم بگذاريد پاييز بگذارد بهار تو خواهد آمد.
«والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته»