متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1374/11/5
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.
موضوع اين جلسه عبادت در قرآن است، عبادت چيست؟ هر كسي يك چيزي را به يك زاويهاي ميبيند من مشهد بودم زوارها هجوم ميآوردند براي بوسيدن ضريح يك نفر آمد گفت آقاي قرائتي اين وحشيگري نيست كه مردم از سر و كلــﺔ هم بالا ميروند؟ گفتم تا چه عينكي بزني، ميشود ديپلماتي برخورد كرد و گفت اينها وحشي هستند اما ميشود عينك عرفان بزني و بگويي كه اينها عاشق هستند.
مي گويي داماد چكاره است؟ ميگويد بدبخت بيكار است، با ديد افراد تن پرور و لوس كارگري بدبختي است با ديد اولياء خدا پيغمبر دست اولياء خدا را ميبوسد. بعضيها شهادت را از بين رفتن ميدانند اما با ديد قرآن ميفرمايد «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» آل عمران/169 فكر نكن اين جواني كه رفت ديگر رفت نه، تو كه هستي نيستي آنكه نيست هست، آنكه رفت شاه را بيرون كرد، با شهادت امام را آورد، با شهادت اسلام را پيروز كرد ما هر چه داريم از شهادت داريم اگر عزتي داريم و قدرتي داريم آنكه رفت با خون خودش اين كارها را كرد من و تو كه هستيم چه كردهايم؟ بنابراين ديدها فرق ميكند.
عبادت چيست؟ عبادت زنجير است يا كمند محبت؟ بعضي كه درس ميخوانند زوركي است اگر نمره نباشد نميخواند بعضيها عاشق علم هستند حاضر است لباسش را بفروشد و كتاب بخرد كه درس بخواند. هر چيزي بلوغ ميخواهد براي بعضيها فوتبال به قدري ارزش دارد كه همه چيزي را قربان گل زدن ميكنند اما يك پيرزني بود كاشان پاي تلويزيون فوتباليستها را ميديد ميگفت اين جمهوري اسلامي نميتواند به اين جوانها يكي يك توپ بدهد كه اين همه آدم دنبال يك توپ ندود من ديدم كه اين پيرزن هنوز نسبت به فوتبال بالغ نشده است آن قربان گل زدن ميرود اين پيرزن ميگويد كه اينها بي خودي عقب يك توپ ميدوند ديدها فرق ميكند.
عبادت از ديد اولياء خدا زنجير نيست كمند محبت است، بار نيست چتر حفاظت است، براي بعضيها عبادت بار است «وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ» البقرة/45 سنگين است براي بعضيها چتر حفاظت است «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنْ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ» العنكبوت/45 عبادت سود خدا نيست مصلحت ما است عبادت سربار نيست سرمايه است يك ذكر خدا يك درخت را در بهشت خلق ميكند عبادت پرداختن نيست گرفتن است.
خدا رحمت كند آيت الله مدني را، زمان شاه تبعيد بود در نور آباد فارس رفتيم ديدن او در اتاق تاريك نشسته بود گفتم ناراحت نيستي؟ گفت دارم كيف ميكنم! گفتم چطور؟ گفت من هر نفسي كه ميكشم يك قدم به خدا نزديك ميشوم و دشمنام شاه هر نفسي كه ميكشد يك قدم به جهنم نزديك ميشود ولذا دارم كيف ميكنم.
عبادت جبر نيست جذب است، بعضي ميخواهند بگويند جبرئيل بر پيغمبر نازل نميشود عظمت پيغمبر است كه جبرئيل را پائين ميكشد عبادت جاذبه دارد. رابطه مالك و مملوك نيست رابطه عاشق و معشوق است عبادت ذلت نيست عزت است هر چي طرف عزيزتر باشد بندگي او هم عزيزتر است. عبادت غير او يا جهل است يا جنون، عبادت خدا يعني مرگ بر طاغوت، عبادت خدا شكر گذشته است و حيات آينده، عبادت همرنگي هستي است چون قرآن ميفرمايد «كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ» الروم/26 وقتي هستي در حال سجده و تسبيح است تو چرا وصلــﺔ هستي نيستي؟
چطور حال عبادت را در خودمان زنده كنيم؟ «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمْ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» فاطر/15 اول بايد احساس فقر كنيم، حديث داريم اگر سه چيز نبود انسان گردن كلفتي ميكرد فقر و مرض و مرگ، رابطه وزنه بردار و ويلچري يك پوست خيار است كه زير پاي وزنه بردار بيفتد و قطع نخاعي بشود. قرآن خيلي ميگويد كه شما عاجز هستي براي اينكه ما را بنده خودش كند ميگويد بشر خيلي پوك هستي اگر فردا بلند شدي و زمين را هر چه كندي به آب نرسيدي چه خاكي به سرت ميكني؟ «إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا» الملك/30 اگر آب را تلخ كنيم چه ميكني؟ «لَوْ نَشَاءُ جَعَلْنَاهُ أُجَاجًا» الواقعة/70 اگر بهار آمد و درختها سبز نشد چه ميكني؟ «لَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا» الواقعة/65 به پيغمبر ميگويد اگر بخواهيم وحي را قطع ميكنيم و تو با باقيها يك جور ميشوي چه ميكني؟ اگر بخواهيم حركت كره زمين را كند ميكنيم و شب طول ميكشد چه ميكنيد؟ «إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ اللَّيْلَ سَرْمَدًا» القصص/71 بالاخره ميگويد تو فقير هستي.
اول هيچ بودي «وَلَمْ تَكُنْ شَيْئًا» مريم/9 يعني هيچي بودي بعد ميگويد يك چيزي بودي ولي قابل ذكر نبودي «لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا» الإنسان/1 بعد ميگويد «مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ» السجدة/8 آب پست بودي، بعد ميگويد «فِي ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ» الزمر/6 سه تاريكي داشتي آنجا دست هيچ طراح و نقاشي نبود «هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِ» آل عمران/6 يعني او تو را طراحي كرد، «وَجَعَلَ لَكُمْ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ» النحل/78 بعد وقتي به دنيا آمدي «لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا» النحل/78 هيچي بلد نبودي، كره خر فاصله را ميفهمد ولذا در تاريخ هيچوقت كره خري از پشت بام پرت نشدهاند حالا ببينيد كه فرزندان آدم چقدر پرت شدهاند؟ !
هيچي نميدانستي مار ميديدي خيال ميكردي كه طناب است كه برداري فرق بين آهن گذاخته و سرخ را با گل سرخ نميدانستي آنوقت براي تو سنگين است كه عبادت كني؟ اگر خواستيم عبادت كنيم بايد بنشينيم و حساب كنيم كه چقدر بيچارهايم بعداً هم همينطوريم «وَالْتَفَّتْ السَّاقُ بِالسَّاقِ» القيامة/29 دو سه روز ديگر پاي تو را رو به قبله ميكشند خودت ميفهمي كه هيچ هستي همه ميخواهند جمع شوند و يك نفس به تو اضافه كنند يك دقيقه عمر تو را اضافه كنند نميتوانند هم هيچ بودهايم و هم هيچ هستيم و هم هيچ ميشويم.
اثر حرفها از اوست من يك جايي حديثي را گفتم كه زار زار گريه كردند من هم منقلب شدم اما جاي ديگر همين حديث را گفتم قهقه خنديدند گفتم خدا ميخواهد بگويد كه اثر از تو نيست. مژه را هفتاد سال نگه ميدارد مثل ابرو اما بغل آن موهاي صورت است كه هفته به هفته بايد اصلاح كني امام زمان(عليه السلام) را هزار و دويست سال است كه نگه داشته است مثل يك آدم چهل ساله يعني حضرت مهدي(عليه السلام) مثل موي ابرو و ما هم مثل موي صورت.
ما بايد احساس كنيم كه فقير هستيم و هر چه داريم از اوست. «الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» قريش/4 اگر معلم گفت از درس دادن من تشكر كن درس را ياد بگير اين تشكر از معلم فايدهاش به جيب خود دانش آموز ميرود اگر گفتند خانهات را رو به خورشيد بساز نه يعني اينكه خورشيد به تو نياز دارد تو اگر خانهات را روبه خورشيد بسازي از نور خورشيد استفاده ميكني.
چرا عبادت كنيم؟ «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» البقرة/21 عبادت بايد خالص باشد، خدا را عبادت كنيد براي اينكه شما را آفريد و قبل از شما را، من شكر كنم براي اينكه قبل از من را آفريد؟ بله اگر قبل از شما نبودند شما هم نبودي اين معنايش اين است كه تاريخ را فراموش نكن. ما نبايد حاج شيخ عبدالكريم يزدي را فراموش كنيم كه حوزه قم را تاسيس كرد و نبايد شيخ مفيد را فراموش كنيم كه حوزه نجف را تاسيس كرد بعد برسيم تا انبياء و اوصياء، در تاريخ خيلي زحمت كشيدهاند تا ما به اينجا رسيدهايم ما الان رسيدهايم به درختي كه ميوهاش را ميچينيم.
ميرحامد حسين هندي براي يك تحقيق كتابي ميخواسته در هندوستان و كشورهاي ديگر نبوده گفتهاند در مكه هست با كشتي از هندوستان به مكه ميآيد كتاب را به او نميدهند رونويس ميكند اعمال حج را انجام ميدهد موقع برگشتن كشتي سنگيني ميكند ميگويند بارها را توي دريا بيندازيد كشتي سبك بشود از جمله بار ايشان را هم ميگويند كه توي دريا بيندازيد ايشان وقتي ميبيند كه اين رقمي شد خودش را توي دريا مياندازد كه اين كتاب دستش باشد با يك دست كتاب را ميگيرد و با دست ديگر شنا ميكند تا تلاتم ميايستد و دستش را به كشتي ميگيرد و بالا ميآيد و آن كتاب الان هم هست كه نصف آن با آب دريا خيس شده است، يعني همان كتاب الان هست اين رقمي كتاب مينوشتند.
ابوايوب انصاري ميخواست يك حديث ياد بگيرد از مدينه رفت مصر تا حديث را ياد گرفت بنده الان ميخواهم حديث ياد بگيريم مينشينم پاي كامپيوتر يك دكمه ميزنم هر حديثي كه ميخواهم برايم ميآورد. كتك هايش را ابوذر خورد ما به پلوهايش رسيديم.
خدا رحمت كند آيت الله گلپايگاني را ميگفت كارواني از شهر ما رفتند مكه حدود هشتاد نفر آنها از تشنگي توي راه مردند الان شما سه ساعته ميروي مكه البته الان بايد هشتاد سال پول جمع كرد و توي نوبت بود فقط سه گروه شانس مكهشان زياد است يكي آشپزها يكي آخوندها و يكي هم دكترها اين هم بخاطر اينكه كاروان بدون اينها نميشود.
«فَمَنْ كَانَ يَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا» الكهف/110 هر كس اميد دارد بايد كار. . . آخر بعضيها ميگويند اميد به خدا، چي اميد به خدا؟ بايد بلند شوي، قرآن ميفرمايد كسي كه اميد دارد بايد كار كند ما همه غرق گناهيم و يك حسين داريم نميشود اينها درست است اما بايد بلند شوي و راه بيفتي اميد بي عمل فايدهاي ندارد بايد كار بكني منتهي كار خالص «وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا» الكهف/110، مامون داشت وضو ميگرفت نوكرش آب دستش ميريخت حضرت امام رضا(عليه السلام) فرمود حق نداري كسي به دست تو آب بريزد «وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا» در وضو نبايد كمك بگيري خودت بايد وضو بگيري.
خداوند عمل خالص ميخواهد عمل با ريا كه فاسد است را نميخواهد عمل خالص هم «لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا» الإنسان/9 نه از مردم جزا خواسته باشد و نه تشكر خواسته باشد.
خاطرهي تلخي دارم ولي ميگويم، آيت الله ميرزا جواد تهراني از علماي وارسته هشتاد نود ساله بود از اولياء خدا بود قبل از انقلاب ما به مشهد رفتيم گفت يك مدتي توي مشهد بمان روش كلاسداري را براي طلبههاي مشهد بگو ما هم قبول كرديم رفتيم توي حرم امام رضا(عليه السلام) قرارداد امضا كنيم گفتم آقا جان ما يكسال از قم اسباب و اثاثيهمان را جمع ميكنيم ميآيم مشهد و براي تمام اقشار كلاس اداره ميكنم يك قِران هم پول از كسي نميگيرم تو كه امام هستي از خدا بخواه كه صددرصد مخلص باشم شروع كردم كار كردن يك كلاس داشتيم براي طلبهها بعد از كلاس داشتيم با طلبهها ميآمديم بيرون يك طلبه من را ديد ولي رويش را برگرداند و محلي نگذاشت ما گفتيم اِه! يا نگاه نكن يا يك كاري بكن بگو بفرما جلو، خسته نباشيد، ببخشيد، من همان جا فهميدم كه اخلاص ندارم چون قرآن ميفرمايد آدم مخلص نه از مردم جزا ميخواهد و نه تشكر من پول نميخواستم اما بفرما جلو ميخواستم يك سال جوانيام رفت اخلاص هم نيست نه دنيا نه آخرت توي همان جمعيت خودم را كنار كشيدم و شروع كردم فكر كردن گفتند حالت به هم خورد گفتم نه، شما برويد من ميآيم من ديديم كه بيني و بين الله توي دلم ميخواستم كه بگويند بفرما جلو خيلي دمق شدم رفتم خانــه آيت الله ميرزا جواد تبريزي كه از من دعوت كرده بود گفتيم آقا ما يكسال جوانيمان و سخنرانيمان رفت با اين قرار داد حالا فهميدم كه آخرتمان هم رفت اخلاص نداريم گفت چرا؟ به او گفتم، تا گفتم اين پيرمرد شروع كرد گريه كردن اشكها ميآمد روي ريش سفيدش و ميريخت روي لباسهايش، گفتيم عجب! ما حال پيرمرد را به هم زديم گناهمان دو تا شد گفتيم آقا من نميخواستم شما را ناراحت كنم چرا گريه ميكنيد؟ گفت قرائتي خوشا به حالت كه وسط عمرت فهميدي كه مشرك هستي من گريه ميكنم بعد از هشتاد سال در دلم مردم به من بگويند بفرما جلو گفتم حالا چه كنم؟ گفت برو توي حرم بگو تشكر ميكنم كه نصف عمرم رفت فهميدم خرابم.
اخلاص اين است كه آدم اگر كاري ميكند نخواهد كه اسمش باشد آنكه بايد بداند ميداند اين اخلاصي كه من گفتم نيست جز در افراد نادر، روز قيامت عدهاي ميگويند ما جبهه بوديم خدا و فرشتهها ميگويند تو دروغ ميگويي جبهه رفتي تا بگويند شجاع هستي عدهاي ميگويند ما قاري بوديم خدا و فرشتهها ميگويند دروغ ميگويي براي اينكه بگويند خوش صداست، از ترس اخلاص نبايد از كار كناره گيري كرد شيطان همين را ميخواهد كه آدم بگويد من اخلاص ندارم پس كار نميكنم كار را بايد كرد از خدا بايد اخلاص را هم خواست. بعضي جاها ريا لازم است راهپيمايي ريا است وگرنه همه زير لحاف بگويند مرگ بر شاه اينكه شاه نميرود. آرايش خانم براي شوهر ريا است ولي همين ريا ثواب دارد.
علامت آدمهاي مخلص اين است كه زياد ياد قيامت هستند قرآن ميفرمايد «إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ» ص/46- علامت اينكه خدا اينها را پاك كرده اين است كه زياد ياد قيامت هستند «نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ» ص/26 «لَا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسَابِ» غافر/27 ايمان دارد به قيامت اما فراموش كرده بعضي هم ايمان به روز قيامت ندارند خدايا ما را دچار فراموشي نسبت به اينها نكن.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته