متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1374/10/28
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
در حوزه علميه قم مدرسه آيت العظمي گلپايگاني هستيم، خدمت همكاران عزيز طلبه، اين بحث در وقتي است كه دو سه شب ديگر ماه رمضان حساب ميشود يعني شب جمعه قبل از ماه رمضان.
بحثي كه تهيه كردم چهار فراز دارد، فراز اولش بحث هجرت است، دوم بحث تبليغات ماه رمضان است، سوم بحث روزه، بنابراين موضوع بحث ما سه مساله هست، هجرت، تبليغ، ماه رمضان.
اما هجرت، در قرآن براي هجرت حساب ويژهاي باز شده است اول اينكه اگر كسي هجرت نكند آنجايي كه لازم است هجرت بشود، اين جا از حيوانات عقبتر ميافتد، چون پرندهها براي ادامه حيات هجرت ميكنند آنجايي كه هجرت واجب است اگر كسي هجرت نكند مسئول است. تنها گناهي كه اين طرف قب و قيامت حال گيري از آدم ميكنند. اينكه ميگويند: «أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها» نساء/97، زمين بزرگ نبود بلند شوي راه بيفتي پس چرا نشستي، يكي از مصاديق گلههاي قرآن به اينهايي است كه هجرت نميكنند. يكي از مصاديقش، آنهايي هستند كه در زماني كه بايد هجرت كنند هجرت نميكنند. هجرت واجب است مسيحيت هجرت ميكند چرا ما هجرت نكنيم، پاپ قدم به قدم آفريقا را ميرود گاهي روستا به روستا ميرود، چرا ما هجرت نكنيم؟
يكي از مراجع حرف عجيبي ميزد، ميگفت تاجري در ايران در تهران مريض ميشود ميبرندش خارج بيمارستان خصوصي، ساعت دوي نصف شب از خواب ميپرد ميبيند كارتي بالاي سر بيمار هست، بيمار عزيز چنانچه نصف شب از خواب پريدي اين شماره را بگير ما با تو حرف ميزنيم خوب شماره را ميگيرد نميداند كه ميخواهد چه بگويد ميگويد مشكلي دارد، ميگويد نه من مشكلي ندارم، فقط از خواب بيدار شدم ديدم كارت است زنگ زدم، گفت هيچ مشكلي نداري، گفت نه الحمدالله هيچ مشكلي ندارم، ميگويد گفت ميخواهي چند دقيقه با تو صحبت كنم، گفتم صحبت كن اما نميدانستم كه چه ميخواهد بگويد گفت چقدر، گفتم مثلاً ده دقيقه، پنج دقيقه، ميگفت يك شعر فارسي خواند در غرب، يك جك گفت خنديديم سه دقيقه از مسيحيت تبليغ كرد اين مرجع تقليد ميگفت كه كليسا و مسيحيت براي دو دقيقه پيرمرد ايراني كه دو بعد از نصف شب از خواب پريد براي آن دو دقيقه خوراك تبليغي آماده كردهبود.
اين آدامسهايي كه بچههاي ما ميخورند بعضي آنها را وقتي لاي آنها را باز ميكني عكس سكسي لاي آن است يعني از اين دو سانت كاغذ شكلات نگذشتند ولي گاهي وقتها ما از بهترين فرصتها ميگذريم. ، بايد هجرت كرد، حتي در ميان كمك به فقرا آن فقيري كه مهاجر است.
در قرآن آيه خاصي داريم كه ميگويد به اين بيشتر پول بده، «لِلْفُقَراءِ الَّذينَ أُحْصِرُوا في سَبيلِ اللَّهِ» بقره/273، «لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرينَ الَّذينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ» حشر/8، در فقرا مهاجرينش امتياز دارند نسبت به غير مهاجرين، من نگاه كردم به قرآن كه چند جاي قرآن نام مهاجرين و انصار آمده، مهاجرين نامشان قبل از نام انصار آمده، خداوند در پاداش درجه بندي كرده بعضي جاها ميگويد پاداش ضِعف است، ضِعق مثل ضَعف، يعني دوبله، يك آيه از قرآن داريم: «أضْعافاً» بقره/245 اضعاف يعني چند برابر، ضِعف دو برابر، اضعاف چند برابر، يك آيه ميگويد: «فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» انعام/160 و يك آيه ميگويد «كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ» بقره/261، هفتصد برابر، اما مهاجر، در مقابل هجرت خدا ميفرمايد: ندان و نپرس، «وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» نساء/100، كسي كه براي خدا و پيغمبر بلند شود حركت كند، اگر مرگ و ميري پيش آمد، اجرش با خدا است، يعني حساب از اين حرفها گذشته است، آدم اگر هجرت كند بهتر ميتواند مخلص باشد.
گاهي افراد ميپرسند كه چه كنيم كه با اخلاص كار كنيم توي شهرهاي شلوغ اخلاص كم است، مثل اخلاص پشت دوربين تلويزيون نميتوانم مخلص باش، براي اينكه دوربين نشانم ميدهد، توي شهرهاي بزرگ چون دو تا روحاني هستند، ده تا مسجد است، توي بازار، توي خيابان، يك خورده منبر آبكي باشد مشتريها ميروند توي مسجد ديگه، من به خاطر اينكه مسجدم از دور خارج نشود تلاش ميكنم روي به رقابت بياورم البته رقابتها رقابتهاي صحيحي است رقابت منفي نيست، اما قرآن ميگويد اگر ميخواهي مخلص باشي،(ان ارضي واسعه)، بعد ميگويد(فاياي فعبدون)، اين جمله مهم است يعني زمين بزرگ است پاشو برو، بعد ميگويد «فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ» عنكبوت/56، پس حالا بنده من باش، اين فاياي فعبدون، يعني اخلاص بعد از اينكه زمين بزرگ است بنده اگررفتم موزانبيگ، من كه آنجا رقيب ندارم، و وقتي آدم ببيند رقيب ندارد بيني و بين الله هر چه ميخواهد ميگويد. اما وقتي اين طرفم يك واعظ منبر ميرود و آن طرفم يك واعظ ديگر منبر ميرود، مواظب هستم كه مثل شعر قافيه بايد جور در بيايد يعني هجرت ميدان اخلاص را بيشتر براي آدم باز ميكند.
البته درهجرت، اسباب كشي انتقال بچهها از يك مدرسه به مدرسه ديگر، نقهاي داخلي، اعتراضهاي داخلي، حرفهاي حق داخلي و غيره كه بايد تحمل كرد. قرآن بعد از «إِنَّ أَرْضي واسِعَةٌ» عنكبوت/56، گفته، «إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ» زمر/10، يعني بايد صبر و تحمل هم كرد، راجع به هجرت داريم كه كليد رشد توسعه هجرت است، اين رشد و توسعهاي كه الان دولتمردان ما مطرح ميكنند راهش هجرت است: «وَ مَنْ يُهاجِرْ في سَبيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثيراً وَ سَعَةً» نساء/100، توسعه و رشد ميخواهيد با نشستن جور در نميآيد اگر كسي جرت كند، البته وقتي ميگويم هجرت معنايش اين نيست كه از حوزه علميه قم هجرت كنيد، آقايان شهر هم ميتوانند با بازاريها با خيابانيها بگويند آقا بنده هفتهاي هفت شب براي شما نماز ميخوانم، دوشنبهها ميروم كيلومتر بيست نماز ميخوانم، بالاخره مردم كيلومتر بيست هم هستند آنها هم آدم هستند، گاهي وقتها توي يك خيابان، پنج تا نماز جماعت است، ده كيلومتري آن آقا ندارد، بيست كيلومتري سه كيلومتري شهر هم يك شهرك است، جمعيت هم كلان دارد ولي روحاني ندارد، وقتي ميگوئيم مهاجر مراد اين نيست كه هجرت از آفريقا به آمريكا، از آمريكا به آفريقا، يعني هجرت از اين خيابان به پنج كيلومتري به بيست كيلومتري، ما اگر اين رقمي هجرت كنيم تمام شهركها ما و تمام بلاد ما هجرت دارد و و از آرزوهاي من اين است كهاي كاش هر كس كه در يك جاي خوبي زندگي ميكند، شرط زندگياش اين باشد كه دو ماه هم در يك منطقه دوردستي باشد. بگويند آقاي قرائتي شما به شرطي حق داريد دو ماه در تهران زندگي كنيد كه يك ماه در روستا باشيد، و يك ماه در شهرهاي ديگر، البته من بيش از دو ماه مسافرت رفتم، منتها در روستا كمتر بودم، بيشتر شهرها بودم به من بگويد نه روستا هم بايد بروي و اگر نروي امتيازاتت را قطع ميكنيم يك فشار يا زوري بايد باشد، ما آني كه لازم داريم زور است، و آني كه بد است ظلم است، ظلم بد است نه زور. فرق است بين ظلم و زور، زور واجب است ظلم حرام، دو مرتبه در قرآن گفته: خذ الكتاب بقوه يعني دينداري با تعارف نميسازد ما نظاممان نظام تعارفي است، آقا ميفرمايند بروي به مسافرت والله من حالش را ندارم، بايد گفت بسمه تعالي بي خود حالش را نداري، حالش را نداري يعي چه؟ المومن كالكعبه، حديث داريم سفت ايستاده كعبه و مات ميرويم دورش ميگرديم، مردم بيايند از من بپرسند، نه خير المومن كالكعبه براي بعضي است كه نميتوانند بلند شوند راه بيفتند، اگر نتوانستي بلند شوي راه بيفتي، سن و شرايط مزاحيات طوري بود كه تكان خوردن برايت مشكل بود بخوان: كه المومن كالكعبه و اگر حال نفس داري، «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» احزاب/21 و از پيغمبر داريم: «طَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ»(نهجالبلاغه، خطبه 108)، اميرالمومنين ميفرمايد حضرت رسول، طبيبي بود كه بلند ميشد راه ميافتاد، «طَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ»، «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»، بله، المومن كالكعبه، اگر شما شديد مثل سنگ اگر سگ شدي كعبه شو، اما اگر آدم شدي بايد پيغمبر شوي، اگر كسي هجرت كند، مهم نيست كه شهيد بشود يا شهيد نشود، داريم: «وَ الَّذينَ هاجَرُوا في سَبيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ ماتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقاً حَسَناً» حج/58، اگر كسي هجرت كند «ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ ماتُوا»، از اين آيه معلوم ميشود كه مهم نيست كه آدم شهيد بشود يا توي رختخواب بميرد، اگر هجرت كنيد مردن هم مثل شهادت ميماند، كسي اگر هجرت نكند اميدش بايد نااميد بشود، يعني اميدش اميد كاذب است، چون ميفرمايد: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا في سَبيلِ اللَّهِ أُولئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ» بقره/218، كسي كه هجرت و تلاش كند، ميگويد: «أُولئِكَ يَرْجُونَ»، اينها در اميدشان رجا دارند، بدون هجرت نبايد اميدوار بود، اميدوار واقعي كه، «أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ» حشر/8، آن كساني هس كه هجرت را بكنند، يك آيه خيلي تندي داريم، براي هجرت، ميگويد كساني كه ايمان دارند ولي هجرت نميكنند، اينها بايد از گردونه بروند بيرون، اينها اسقاطي هستند.
آيهاش اين است: «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهاجِرُوا» انفال/72، كسي كه ايمان دارد ولي هجرت نميكند، اسقاطي است، هيچگونه سرپرستي نبايد براي شما داشته باشد حتيروابط عمومي بين عدس و ماش هم نبايد باشند. كساني كه «آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا»، ايمان دارد ولي هجرت نميكند، «ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ»، هجرت واجب است، از امتيازات حوزه علميه قم «هاجَرُوا» داشت، حوزه علميه نجف «هاجَرُوا» نداشت، افرادي هجرت ميكردند مثل آيت الله شهيد مدني، بين عالم نجف بود سالي دو سه مرتبه ميآمد ايران، مثل علامه مرتضي عسگري ايشان با اينكه نجفي بود هجرت ميكرد علامه سيد شرف الدين، با اينكه عالم نجف بود هجرت ميكرد. آنهايي كه هجرت كردند به جاهايي رسيدند مثل علامه اميني صاحب الغدير دنيا را ميگشت و آنهايي كه نجف درس خواندند و هجرت نكردند، خير و بركاتشان كمتر است از آنهايي كه هجرت كردند.
هجرت لازم است و اين طور هم نيست كه انسان با جرت از درس بماند، عقب بندازد و من با كمال شرمندگي بايد بگويم پانزده سال است از قم رفتم بيرون، و هيچ احساس نميكنم سوادم كمتر از اينهايي كه در قم ماندن و درس خارج خواندن باشد، بالاخره درست من پانزده سال است درس خارج نخواندم، اما با قرآن و حديث و نهج البلاغه بودم و بالاخره علم كه فقط درس خارج نيست.
يك كلمهاي داريم: ثور در مجمع البحرين داريم: من اراد العلم فليتدبر القرآن، كسي اگر اقعاً علم ميخواهد در آيات قرآن تدبر كند و ميتواني هجرت كني تفسير مطالعه كني، نهج البلاغه مطالعه كني، علم فقه علم است و اصول هم علم است و نهج البلاغه هم علم است، شما ماه رمضان يك دوره نهج البلاغه مطالعه كن، هيچ عقب نميماني از اينهايي كه اينجا دور ديات خواندند، ديه علم است و نهج البلاغه هم علم است، البته هجرت يك معناي ديگر هم دارد، كه هجرت معنوي است و قرآن هم يك كد و گرا ميدهد ميگويد: «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ» مدثر/5، يكي از هجرت ما هجرت از گناهان است و امام هم رضوان الله تعالي عليه «مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِه»، من بيته يعني از بيت نفس، و «مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ» يعن عرفان و سير و سلوك، اين را دارند آقايان.
قرآن هم يك كدي داده يعني يك گرايشي داده، گفته اين هم هست كه «وَ الرُّجْزَ» اينكه يك رقم از هجرتها هجرت از گناهان و از ناپاكي به پاكي است هجرت از گناه به تقوي، يعني يك جوان مجرد هم وقتيبراي فرار از گناهان ازدواج ميكند اين هم يك رقم هجرتي است كسي كه رفيق خود را عوض ميكند شغلش را عوض ميكند اين هم يك هجرتي است. اينها هجرتهاي معنوي است، ماه رمضان ماه هجرت است و توفيقي است كه خدا به انسان داده ميروند هجرت به خاطر نشر علوم، مردم ما مردم خوبي هستند كه طلبهها پخش ميشوند سراغشان برايشان آيه و حديث ميگويند، يك آيه داريم در قرآن: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِب» طلاق/3-2 هر كس تقوا داشته باشد خدا از راه بي گمان رزقش ميدهد، امام ميفرمايد هر كس تقوي داشته باشد ز راه بي گمان رزقش ميدهند ميداني يعني چه، يعني مردم روستايي، مردم شهري كه آدمهاي خوبي هستند، طلابي ميروند سراغشان روايات ما اهل بيت را به آنها ميدهند: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ» يعني عوام خوب، توده حزب الهي، چون ذاتاً آدمهاي خوبي هستند و معلومات اسلاميشان كم است، «يَرْزُقْكُمْ مِنْ حَيْثُ لايَعْلَمُون»، يني شاگرداني كه علوم ما را بلد هستند پا ميشوند ميروند سراغ آنها و روايات ما را براي آنها ميگويند: يعني «يَرْزُقُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِب»، تفسير شده به نشر علوم در ماه رمضان.
مساله ماه رمضان كه در پيش داريم كه طلاب يك وظيفهاي دارند روحانيون و علما يك وظيفه دارند وظيفه طلاب اين است كه براي خدا تبليغ كنند، وظيفه مردم اين است كه براي رضاي خدا محبت به خرج بدهند، مثلاً آنها كه الان پاي تلويزيون هستند به قصد اكسيژن نيستند، تلويزيون نگاه ميكند به قصد اينكه ببيند قرآئتي چه ميگويد، اصلاً به قصد شنيدن آيه و حديث نشسته، اما بالاخره بدون اكسيژن نميشود يعني از اكسيژن هم استفاده ميكند. قصد ما بايد خدا باشد واما بدون ماديات هم نميشود ابوالفضل هم كه براي خدا جنگيد اسبش جو ميخواهد به يك روحاني گفتند براي خدا برو منبر، قصد قربت كن، گفت من خودم قصد قربت ميكنم ولي خرم نميتواند قصد قربت كند، جو ميخواهد بنابراين قصد قربت درست است ما بايد قصد قربت كنيم يعني ما بايد براي خدا بايد هجرت كنيم، اما يك آيه داريم كه مردم وظيفهشان چيست، ميفرمايد: «يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ» حشر/9 اين وظيفه مردم است وظيفه مردم چيست، اگر هجرت شد پاداش بي حساب است، «فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ» نساء/100، دو: اگر هجرت شد مرگ و شهادت تفاوتي ندارد، ميگويد كسي كه هجرت كند «قُتِلُوا أَوْ ماتُوا» حج/58، مهم نيست بميريم مهم هجرت است، سه: اگر هجرت شد رشد و توسعه هست، «وَ مَنْ يُهاجِرْ في سَبيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثيراً وَ سَعَةً» نساء/100، چهار: اگر جر نشد قبل ا مرگ توبيخ ميشود كه ميگويندكه: «أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها» نساء/97، در لحظه مرگ به يك عده ميگويند كه چرا هجرت نكرديد چرابي دين بوديد، ميگويد ما مستضعف بوديم، ميگويد اين منطقه مستضعف بودي بايد بلند شوي بروي منطقهاي كه مستضعف نيستي، پنجم: اگر هجرت باز شد زمينه اخلاص بيشتر است چون ميگويد «إِنَّ أَرْضي واسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ» عنكبوت/56 چرا، براي اينكه هجرت نكردي به منطقه خودتان به خاطر اين است كه در محل خودت چهار تا طلبه ديگه هم هست، چهار تا پهلوي آن هم هست، و وقتي پهلوي هم هستند رقابت و چشم و هم چشمي هست و وقتي هيچ كس نيست آدم براي خدا هرچي تشخيص ميدهد انجام ميدهد.
فراز بعد تبليغات است، وظيفه روحاني، وظيفه مردم، در ماه رمضان روحانيون چه وظيفهاي دارند، مردم چه وظيفهاي دارند.
براي روحانيون من ده تا چيز مطرح كردم، يك با اخلاص گفتن، البته معناي اخلاص اين نيست كه آدم پول نگيرد براي پول كار نكند يك كسي كه چاه ميكند براي آب چاه ميكند منتها خاك هم گيرش ميآيد. يك كسي لباس ميشويد هدفش شستن لباس است منتها عرق بدنش هم درميايد ورزش هم ميكند. هدف بايد چيز ديگري باشد دنيا هم عقب آن باشد. مثل سايه هست كه اگر سايه عقب آدم بيايد خوب است اما رو به سايه بروي در ميرود، مثل خورشيد است كه بايد از نورش استفاده كرد اما به نورش اگر خيره شويم كور ميشويم، دنيا مثل آب درياست كه رويش ميشود افتاد كشتي را روي آب دريا ميشود انداخت. اما اگر آب دريا برودتوي كشتي غرق ميشود. از نور استفاده كنيم اما به نور نگاه نكنيم از دنيا استفاده كنيم. . .
يك جمله از يك طرف بخواني درست است، اما از اين طر غلط است ما براي دنيا شرك است، يك جمله سه حرفي است از يك طرفش توحيد است و از يك طرف شرك است ما براي دنيا غلط است دنيا براي ما طوري نيست، دنيا براي ما درست است قرآن ميگويد، «سَخَّرَ لَكُمْ» ابراهيم/32، «خَلَقَ لَكُمْ» بقره/29، «مَتاعٌ لَكُمْ» نور/29، «لَكُمْ» در قرآن خيلي زياد است يعني دنيا براي شما است وظيفه ما اين است كه با اخلاص بگوئيم وقتي ميخواهيم با اخلاص بگوئيم هيچ مانعي ندارد از رويش بخوانيم و بگوئيم برادرها باز كنيد كتاب را و ببريد روي منبر و بگويد الان ميخواهم از روي كتاب براي شمايك حديث بخوانم و بعد بخوانيد و معنا كنيد از رويرآن بخوانيم و معنا كنيم از رو خواندن وقتي ميخواهيم با اخلاص باشيم چون حفظ كه كرديم قاطي پاتي ميخوانيم، از رويش بخوانيم.
مثلاً بنده كه از رويش ميخوانم كاغذ دستم است ميگويند قرائتي بي سواد است مردم ما اينقدر رشد كردن زمان قديم اگر كسي روي كتاب ميخواند ميگفتند آخوند سواد ندارد آيت العظمي هم از رويش ميخوانند حديثها را، چه اشكالي دارد با اخلاص گفتن، دوم با عمل همراه بودن، چون گاهي وقتها اگر يك عمل نباشد همه را به هم ميريزد، يك كسي ده سال نزد من بود وقتي ميخواست برود گفتم بدي، غلطي از من ديدي حلال كن، گفت ما كه رفتيم اما تو پدر ما را درآوردي گفتم چه كردم گفت در يكي از شهرها كه سخنرانيت تمام شد نشستي يك كسي ليموترشي به تو داد تواي را سورخ كردي و مك زدي من هم پشت فرمان ميلرزيدم نه نصفش را به من دادي و نه دور انداختي ده سال هزارها حديث و آيه از من ياد گرفت اما عمل من همه را خراب كرد اما علامه طباطبايي كه از دنيا ميرود ميروند نزد آيت اله ابراهيم اميني كه شما از شاگرد سي چهار ساله ايشان از فقه و اصول فلسفه و تفسير استفاده كردي يك اطره بگو، ميويد خاطره اينكه علامه روي عبايم بنشيني خواهش ميكنم بنشين تبرك كن، يعني سي سال و فقه و اصول ميپرد، روي عباي من بنشيني ميماند سي چهل سال آيه و حديث ميپرد ليمو ترش ميماند گاهي وقت ا يك حركت همه چيز را از بين ميبرد با عمل بودن: سوم با علاقه بودن، آدم به كارش علاقه داشته باشد، پيغمبرها ميگفتند اني اخاف عليكم، حضرت ابراهيم عموي بت پرست داشت ين عزيز چهار بار به عمويش گفت، يا ابته لما عبد، چهار بار در چهار تا آيه ميگويد، يا ابته، ولي اين نامرد عمويش يك بار نگفت به ابراهيم يا بني، يعني و چهار بار ادب كرد و عمويش يك بار ادب نكرد، آدمي كه امر به معروف ميكند بايد طرف را دوست داشته باشد، با مرگ بر بي حجاب آنها بدتر ميشوند قرآن ميگويد اگر خواستيد مردم را دعوت كنيد به حق راهش اين است ه از مردم تشكر كنيد: «هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» احزاب/43، اين كد است، كد دعوت اگر ميخواهيد مردم را ازظلمات به نور ببريد، اين «يُصَلِّي عَلَيْكُمْ»، راه دعوت به حق محبت است با لعاقه بودن «إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ» شعراء/135، من شما را دوست دارم، ولي علاقهها آدم را كلافه ميكند اينها خيلي مهم است، آسان گفتن ساده گويي، نه سست گويي، ساده گفتن خوب است: «وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني» طه/27، يعني آدم روان حرف بزند. «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ» قمر/17، ميفرمايد روان گفتيم، ساده گفتن خيلي مهم است ولي ساده معنايش اين نيست كه سست بگوئي. سست گويي غلط است، بايد ساده بگوئيم.
اين نصيحت را دو نفر به من كردند خدا هر دوي آنها را رحمت كند يكي آيت اله شيخ مرتي حائري، پسر موسس حوزه علميه قم، يكي مرحوم شهيد بهشتي، اينها يك مله را دوتا به من گفتند، نه با هم در يك جلسه، يعني يكسال ايشان گفت، و بعد چند سال آن ديگري هم همان جمله را گفت گفتند آقاي قرائتي نگو من پاي تخته سياه معلم بچهها هستم آبكي حرف بزني، روان بگو اما سست نگو، بعد گفتند جوري بساز كه بعد يك عالم ديگر كه آمد رويش بسازد، آخر بعضيها جوري بنايي ميكنند كه وقتي معمار دوم ميآيد ميگويد اصلاً اين خراب است. از نو، جوري بنايي نكن كه واعظ ديگر كه آمد بگويد خراب است و همه را ازنو بسازد، جوري برنامه ريزي كن كه دومي طبقه دومش را بسازد، اين موعظه دو تا بزرگوار بود، ساده بله، سست نه، چون يك زماني رقيب ما اين مرشدها بودند كه پرده بازي ميكردند كنار كوچهها معركه ميگرفتند. الان رقيب ما فيلم اوشين است، الان مردمي كه توي خانه نشستهاند لااقل يك طلبه ساده مثل من را ميبينند من توي خانه هايشان حرف ميزنم شما بايد توي مسجد يك چيزي را بگويي كه از من نشنيده باشند و گرنه ميگويد برويم مسجد چه بكنيم قرائتي توي خانه هست، البته اين غلط است مسجد هيچي هم فايده نداشته باشد اصلاً خود مسجد بركت دارد مسجد خانه خدا است. خيال نكنيد كه پاي تلويزيون كار مسجد را ميكند هرگز تلويزيون كار مسجد را نميكند، مسجد حال و هواي ديگري دارد، نفس كشيدن توي مسجد شرف دارد بر آموزش پاي تلويزيون، مسجدها را بايد پركرد هرچي داريم از مسجد داريم، و وقتي مسجدها خلوت باشد آن روز آمريكا جشن ميگيرد، آنها از مساجد شلوغ ميترسند قرآن ميگويد مسجد بايد مثل سنگر فرماندهان نظامي باشد، ميگويد مسجد بايد حال و هوايي داشته باشد كه دشمنان بترسند از آن، «أُولئِكَ ما كانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوها إِلاَّ خائِفينَ» بقره/114، يعني بايد مسجد شما طوري باشد كه، مثلاً در سنگر فرماندهان نظامي اگر يك جاسوس خواست بيايد با ترس و لرز ميآيد ميگويد مسجد بايد اين رقمي باشد مسجد بايد هيبت داشته باشد، ساده گويي، مستندگويي، حرفي كه ميزنيد پايش به يك جايي بند باشد.
يك نفر داشت صحبت ميكرد از او پرسيدند كي گفته اين را، گفت مادرم گفته اين كه نميشود كه مادرم گفته يعني چه «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى» نجم/4-3،
براي مستندگويي دو تا لطيفه بگويم، امام رضا فرمودند هر چي از دولب من بيرون ميآيد شما از من بپرسيد سند قرآني آن كجاست و من ثابت ميكنم كه هر كلمهاي كه از دهان من بيرون ميآيد بند به يكي از آيات قرآن است، مستندگويي است. اين حديث است، بند به حديث باشد يعني ببينيم يك چيزي كه ميگوئيم ريشهاش چيست، جشن عاطفهها چيز خوبي است، كمكي ميكنيم خدا پدر كميته امداد و صدا وسيما را هم بيامرزد خدا پدر مردم را هم بيامرزد، جشن عاطفهها خدمت خوبي است اما پايش به جايي بند نيست ما سي و دو تا آيه داريم براي زكات، مردم اگر زكات بدهند بالاي بيست ميليارد زكات مردم ما ميشود، كه اگر هر بيست كيلو يك كيلو بدهند و كشوري كه سي و دو تا آيه زكات دارد و اين مقدار درآمد، كسي كه بچه طبيعي دارد نيازي ندارد عروسك قنداق كند، اين عروسكها و ما خودمان بچه طبيعي داريم، يعني وقتي ما زكات داريم آن كه در قرآن هست كمك كنيم يك كسي آمده بود ميگفت آقا من يك كانون درست كردم، فلان، ستاد فلان، كميسيون فلان، گفتم آقاجان در صدر اسلام اين طور چيزها نبوده آنقدر ستاد نبوده. گير ما اين است توي مسجدهايمان شلوغ بشود همه مشكلاتمان را حل ميكنيم، مسجد شلوغ خيلي ارزش دارد.
حالا، شيرين گويي، از آقاي فلسفي نقل شد كه اگر واعظ ميتواند بخنداند بيش از بيست دقيقه صحبت كند، اگر بيانش خشك است و نميتواند بخنداند بيش از بيست دقيقه سخنراني نكند چون مدرم بيست دقيقه اول را دل ميدهند، بيست دقيقه دوم ديگر خسته ميشود دل نميدهد گوش نميدهد، بيست دقيقه ديگر خواب است. قرآن دويست و شصت و هفت قصه دارد شيرين گويي لابلاي حرفها، «فَاقْصُصِ الْقَصَصَ» اعراف/176، تنوع گويي، روحاني در ماه رمضان حرف هايش بايد متنوع باشد قديم يك كار اشتباهي ميكردند از سنتهاي غلط قديم بود، مثلاً ده شب راجع به معراج صحبت ميكردند مثل اينكه مردم ديگر هيچ مشكلي به غير از معراج نداشتند. مردم هزار و يك مشكل دارند، قرآن در هيچ سورهاي يك مطلب نگفته جزء سوره يوسف كه همهاش مال يوسف است و آن هم خرش چيز ديگر است، البته سوره يوسف از بس كه خوشمزه است خودش نميخواهد آن را رها كند، خود انسان ميخواهد بداند قصه يوسف چيست جاذبه دارد كه خود قرآن گفته، «أَحْسَنَ الْقَصَص» يوسف/3، قصه يوسف از بين صد و چهارده سوره يك حساب خاصي دارد اين به خاطر شيرينياش است وگرنه به غير از سوره يوسف تمام سورهها رنگارنگ است. ده شب شما از يك چيز حرف زديد اصلاً يك منبر هم نبايد حرف بزنيد ازيك چيز، حتي مسالهاي كه ميخواهيم بگوئيم لازم نيست مثلاً امشب تقليد را بگوئيم بابا مردم ممكن است بسشان باشد. يك مساله از تقليد بگو و يك مساله هم از قصاص، اگر سيلي زدي چه ميشود، يكي از اين طرف فقه و يكي از آن طرف فقه: «أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ وَ إِلَى السَّماءِ كَيْفَ رُفِعَتْ » غاشيه/18-17 شتر و آسمان را پهولي هم ميگذارد. بنابراين تنوع بايد بشود ده شب و يك سخنراني در مورد يك مطلب حتي بيست دقيقه هم نبايد صحبت بشود، بحثها سلسلهاي نبايد باشد يك بار طرف شما دانشگاه است در دانشگاه و كلاس بچه ساعت اول آمده، و تا آخر ساعت نشسته اما بنده كه توي تلويزيون هستم يكي مثلاً شش ربع تلويزيون راباز ميكند يكي شش و بيست دقيقه ميآيد توي خانه هر دو سه دقيقهاي يك تلويزيون روشن ميكند اين مثل تخمه كدو ميماند يني مثل مغز بادام، يعني بايد دانه دانه مستقل باشد يعني هرجايي را برداشتي خوردي مغز بادام است بحثهاي سلسله اگر مستمعينتان يك جا هستند بگوئيداما اگر هي دارند ميايند ميروند بايد يك جوري صحبت كني كه هر كس هر تكهاش را گرفت، كامل باشد. تكرار كنيم اشكالي ندارد: «وَ لَقَدْ صَرَّفْنا» اسراء/41، خلاصه گويي، براي خلاصه گويي يك آيه داريم: قرآن ميگويد: «وَ عَلِمَ أَنَّ فيكُمْ ضَعْفاً» انفال/66، تنوع گويي، خلاصه گويي، مختصر صحبت كنيم، اصلاً افرادي هستند نميتوانند خلاصه گويي كنند مثلاً ميخواهد بگويد كه ديروز آبگوشت خورديم، اين را ميشود در يك ثانيه گفت، ميگويد ديروز فكري بوديم چي بخوريم، آبگوشت بخوريم، پلو بخوريم بالاخره فكر كرديم و تصميم گرفتيم آبگوشت بخوريم، رفتم لباس هايم را پوشيدم و رفتيم دكان قصابي بالاخره گوشت گرفتم و كم كم برگشتيم يك ساعت و نيم ميگويد ما آبگوشت خورديم، خوب بگو آبگوشت خورديم و كلك را بكن، يك طوري باشد كه وقتي مردم بيست دقيقهاي پاي سخنرانياش نشسته يك چيزي گيرش بيايد، خلاصه بگوئيمايم وظيفه من است، اينها مهم است چون مردم حوصله ندارند اين مردم ساندويچ ميخورند يعني چه، يعني حوصله پختن ندارند، ميداني چرا آب ميوه ميخورند حوصله جويدن ندارند. مردم صبح تا حالا روزه بودند شب بعد از افطار آمدند پاي منبر آقا خلاصش كن، بيست دقيقه پدرجان، برادرجان، بسم اله الرحمن الرحيم، اما وضو اين است اما حديث اين است و اسلام هم در آيه قرآن اين را گفته و السلام عليكم و رحمه الله؛ مفيدگويي، بعي حرفها مفيد نيست در دانشگاه علوم غيرمفيد زياد داريم، آنقدر واحد و ترم هست كه دانشجو براي پر كردن آن واحد بايد بخواند باري ندارد. درس هامفيد باشد، قرآن راجع به علم مضر يك آيه دارد ميگويد بعضي از علمها مضر است «وَ يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ» بقره/102، علم مضر است حديثي داريم كه حضرت هر روز ميفرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عِلْمٍ»(كنزالفوائد، ج1، ص385)، مفيدگويي، حضرت شُعيب البته بعضي تاريخها شَعيب گفتند، بعضي وقتها تحقيق ميكنند روي يك لفظي كه بار دارد، يعني اگر يك كلمه كم يا زياد بشود معنا فرق ميكند، اما يك سري از الفاظ فرقي نميكند «مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» او ميتته الجاهليه او ميتته، يا ميتتت اين مال حوزه است، بگو آقا كسي كه بميرد و امام زمان خودش را درك نكند مثل اينكه زمان جاهليت مرده است، حالا ميگويد مات لك، ميت لك، اين بدبخت چه خاكي به سرش بكند، يعني اختلاف قرائات، راحت كنيم طرف را، مهر نماز بايد به اندازه يك درهم بايد يك درهم هم به اندازه بندي است كه بي سوادها انگشت نگاري ميكنند مهر نماز بايد به اندازه اين باشد، حالا يك درهم، درهم عراقي داريم درهم قيراتي داريم، بعضي فقها اختلاف دارند.
يكي ميگفت علما در اين جا چند نظر دارند بعضي اين را ميگويند بعضي آن را ميگويند يك نفر گفت دوباره آخوندها دعوايشان شد يعني نميداند كه اختلاف نظر چي است قصهاش، ما در تفسير نمونه سعي كرديم كه نگوئيم اختلاف بگوئيم اين آيه چند تا معنا دارد، نگوئيم در اين جا مفسرين با هم اختلاف نظر دارند ميگويند باز آخوندها دعوايشان شد، بگو اين آيه دو رقم معنا دارد و كاري داري بگويي اختلاف است؟ مفيدگويي، قرآن راجع به غيرمفيدگويي ميفرمايد: «رَجْماً بِالْغَيْبِ» كهف/22، اصحاب كهف شش تا بود هفتمي آن سگ بود، پنج تا بود ششمي سگ بود آنهابود چهارتا بود پنجمي سگش بود، ميگويد بابا رهايم كن، همينطوري چيزي ميگويد، مفيدگويي، اينها وظيفه يك روحاني است.
اما وظيفه مردم چيست؟ وظيفه مردم چند چيز است، يك دوست داشتن عالم، عالم را آدم بايد دوست داشته باشد، «يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ» حشر/9، يك روحاني كه بلند شده آمده توي شهر ياروستاي شما بايد دوستش داشته باشيد، طلبه شاگرد امام زمان است، نماينده حضرت مهدي وارد خانهات شده، نماينده امام زمان ميآيد توي يك روستا، قرآن يك آيهاي داريم براي روستائيهايي كه روحاني را تحويل نميگيرند، ميگويد دو تا بزرگوار وارد روستا شدند حضرت موسي و حضرت خضر، «اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ يُضَيِّفُوهُما» كهف/77، به آنها گفتند يك غذا داريد بخوريم، اِبا كردند از اينكه اينها را ضيافت كنند، اگر پذيرايي كنيد: «يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ»، خدا تعريف كرده، اگر پذيرايي نكنيد شاگرد امام زمان است، نياز ندارد، طلبههاي ما بي سوادترين آنها از مهندسها باسوادتر هستند چون مهندس چهار سال درس ميخواند مهندس ميشود در حالي كه طلبه اگر چهار سال درس بخواند اصلاً به او نميگوئيم با سواد، طلبه كمتر از هشت سال را ما با سواد نميگوئيم، اگر به كسي بگويند فضلاي قم چند تا است هيچ كس طلبه كمتر از چهار سال را نمي گويد ايشان از فضلا است. چهار ساله فاضل نيست به من نگوئيم باسواد، ولي دانشگاه چهار سال درس ميخواني ميگويند ليسانس البته نميخواهم بگويم احترام آنها را كم كنم، ميخواهم بگويم خبري جايي نيست همينطور كه يك مهندس و دكتر احترام دارد. يك طلبه هم احترام دارد، من خودم دامادم پزشك متخصص است اما حساب كردم با ساعاتي كه من مطالعه كردم با ساعاتي كه دامادم مطالعه كرده شايد هيجده برابر او مطالعه كردم، خودش هم قبول دارد، ميگويد من هشت سال درس خواندم متخصص شدم، من سي و دو سال آخوند هستم هوشم هم از او كمتر نيست من كه توي تلويزيون گل كردم هواي من را دارند ولي بندگاني هستند كه دو سه برابر من سواد دارند چون شهرت ندارند كسي آنها را تحويل نميگيرد. نه خير اين طور نيست، طلبه بايد ده تا مراعات كند: يك، براي خدا حرف بزند، عملش حرفش را خنثي نكند، مرم را دوست داشته باشد. ساده بگويد نه اينكه سست بگويد، حرف ايش بند به قرآن باشد، شيرين حرف بزند، متنوع حرف بزند، خلاصه بگويد، مفيد بگويد، اين وظيفه روحانيون، مردم هم بايد روحاني را دوست داشته باشند يك، توقع زياد هم نداشته باشند، من يك جا رفتم مهماني، به صاحب خانه گفتم آقا فلان وقت صدايم بزن گفت تو نماينده امام هستي آن زمان امام زنده بود من صدايت بزنم، گفتم من نماينده امام هستم ديگر خوابم كه نماينده امام نيست خوابم ميبرد، گاهي وقتها خيال ميكنند كه يك روحاني كه آمده اينجا حتماً بايد سحر بيدار بشود خوب نه، خوابش برده در قرآن يك آيه داريم براي توقع بي جا ميگويند مردم ميگفتند «وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشي فِي الْأَسْواقِ» فرقان/7، يعني چه پيغمبري است كه چيزي ميخورد، و راه ميرود مگر ميخواستيد راه نرود، مگر ميخواستيد چيزي نخورد، مردم نبايد توقع بيجا داشته باشند، و وقتي يك عالم يك طلبه آمده و حرف ميزند به حرف هايش گوشبدهيد، امام زين العابدين در مكارم اخلاق ميگويد: «وَ مُتَابَعَةِ مَنْ أَرْشَدَنِي»(صحيفه سجاديه، دعاى 20)، خدايا توفيق بده هركس مرا ارشاد ميكند گوش به حرفش بكنم، قرآن تعريف ميكند از افرادي كه ميگويند، «وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا» بقره/285، اطاعت كنيد پس وظيفه روحاني ده تا، وظيفه مدرم هم ده تا، ضمناً برادرهاي روحاني بعد از ماه رمضان، و يا دور و بر ماه رمضان انتخابات است، افرادي كه خودشان را ميخواهند كانديدا كنند ميآيند و خودشان را ميچسبانند به مسجد، شما مثل خورشيد باشيد، خورشيد به همه خانهها ميتابد اما عضو هيچ خانهاي نيست سعي كنيد مسجد و محرابتان پايگاه تبليغاتي زيد و عمر نشود، بيرون از خط باشيد، نه يعني بي خط باشيد، نگذاريد كسي زير عباي شما مخفي بشود، چون اگر طرفدار الف بودي گروه آقاي ب از شما ناراحت ميشوند، يك كسي كه ميخواهد كار فرهنگي بكند بايد فوق اين حرفها باشد، روزي كه حضرت وارد مدينه شد خط بازي نبود، البته الان هم الحمدالله خط بازي زياد نيست، ولي قبيله بازي بود، آن ميگفت بيا محله ما حضرت ديد روز اول ورودش به خانه هر كس برود خواهند گفت مهمان آن شخص شده فرمود من هيچ جا نميروم هر جا شتر خوابيد، هر جا شتر خوابيد ميداني يعني چه، يعني من جزو باند كسي نيستم، مواظب انتخابات هم ماه رمضان باشيم، اين هم مال تبليغات و اما سه دقيقه آخر حرف، روزه، روزه خيلي مهم است مردم عزيز، روزه مثل نماز پايه اسلام است اسلام چند تا پايه دارد، كه داريم «بُنِيَ الْإِسْلَامُ»(وسائلالشيعه، ج1، ص13) سي و چهار تا حديث در اول وسايل الشيعه، البته روايات ديگه هم هست منتها سي و چهار تاي آن يك جا جمع شده كه «بُنِيَ الْإِسْلَامُ»، بنا اسلام روي چند تا چيز است يكي روزه است: «الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النَّار»(كافي، ج2، ص18)، روزه سپر آتش است قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «الصَّائِمُ فِي عِبَادَةٍ وَ إِنْ كَانَ نَائِماً عَلَى فِرَاشِهِ مَا لَمْ يَغْتَبْ مُسْلِماً»(منلايحضرهالفقيه، ج2، ص74)، آدم روز دار حتي اگر خواب باشد عبادت است به شرط اينكه غيبت نكند، «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَكَّلَ مَلَائِكَتَهُ بِالدُّعَاءِ لِلصَّائِمِينَ»(كافي، ج4، ص64)، خداوند فرشتهها را مامور كرده به روزه دارها دعا بكند، فلسفه روزه چي است، در قرآن سه تا فلسفه گفته، اول ميگويد روزه بگيريد: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» بقره/183، فلسفه روزه تقوا است، تمام گناهان ما، گناهان مثل لوله كشيها است، تمام لوله كشيها از دو سه منبع آب بيشتر تغذيه نميشوند، اكثر گناهان ما از دو جا آب ميخورند، يكي از شهوت و ديگري از غضب، و گرسنگي و تشنگي شهوت و غضب را ميآورد پائين، پس يكي روزه براي تقوا است، فلسفه روزه چيست، يك «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»، دو براي صحت، صوموا تصحوا، روزه بگيريد تا سالم باشيد، روزه بگيريد تا سالم باشيد ذر بدن ما يك سري چيزها به عنوان چربي ذخيره ميشوند، گرسنگي چربيها را ميسوزاند و بابخار از دهان بيرون ميآيد و لذارويزبان روزه دار لايه ميبندد، دهنش بو ميدهد اين به خاطر همان فضولاتي است كه چربيها سوخت ميشود و از تنفس ميآيد بيرون، روزه براي سلامتي و خانه تكاني است و يكي هم اثر اجتماعي دارد، «إِنَّمَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الصِّيَامَ لِيَسْتَوِيَ بِهِ الْغَنِيُّ وَ الْفَقِيرُ»(منلايحضرهالفقيه، ج2، ص73)، تا اغنيا مزه فقر را بچشن پس فلسفه روزه در آيات و روايات سه تا است يكي: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»، «صُومُوا تَصِحُّوا»(الدعوات راوندى، ص76)، «لِيَسْتَوِيَ بِهِ الْغَنِيُّ وَ الْفَقِيرُ»، وقتي آدم روزه ميگيرد بايد چشم و گوشش هم روزه بگيرد، من اغتاب المسلماً بطل صومه، كسي غيبت كند نه از لحاظ توضيح المسايل بلكه از لحاظ ارزش روزهاش بي ارزش است و آخرين حرف اينكه در ماه رمضان يك خطبهاي دارد پيامر اسلام كه مفصل صحبت ميكند ميفرمايد: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ وَ أَيَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَيَّامِ وَ لَيَالِيهِ أَفْضَلُ اللَّيَالِي وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَاتِ هُوَ شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِيهِ مِنْ أَهْلِ كَرَامَةِ اللَّهِ أَنْفَاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيحٌ وَ نَوْمُكُمْ فِيهِ عِبَادَةٌ وَ عَمَلُكُمْ فِيهِ مَقْبُولٌ وَ دُعَاؤُكُمْ فِيهِ مُسْتَجَابٌ فَاسْأَلُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ بِنِيَّاتٍ صَادِقَةٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَةٍ أَنْ يُوَفِّقَكُمْ لِصِيَامِهِ وَ تِلَاوَةِ كِتَابِهِ فَإِنَّ الشَّقِيَّ مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اللَّهِ فِي هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِيمِ وَ اذْكُرُوا بِجُوعِكُمْ وَ عَطَشِكُمْ فِيهِ جُوعَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ عَطَشَهُ وَ تَصَدَّقُوا عَلَى فُقَرَائِكُمْ وَ مَسَاكِينِكُمْ وَ وَقِّرُوا كِبَارَكُمْ وَ ارْحَمُوا صِغَارَكُمْ وَ صِلُوا أَرْحَامَكُمْ وَ احْفَظُوا أَلْسِنَتَكُمْ وَ غُضُّوا عَمَّا لَا يَحِلُّ النَّظَرُ إِلَيْهِ أَبْصَارَكُمْ وَ عَمَّا لَا يَحِلُّ الِاسْتِمَاعُ إِلَيْهِ أَسْمَاعَكُمْ وَ تَحَنَّنُوا عَلَى أَيْتَامِ النَّاسِ يُتَحَنَّنْ عَلَى أَيْتَامِكُمْ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَ ارْفَعُوا إِلَيْهِ أَيْدِيَكُمْ بِالدُّعَاءِ فِي أَوْقَاتِ صَلَاتِكُمْ فَإِنَّهَا أَفْضَلُ السَّاعَاتِ يَنْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهَا بِالرَّحْمَةِ إِلَى عِبَادِهِ يُجِيبُهُمْ إِذَا نَاجَوْهُ وَ يُلَبِّيهِمْ إِذَا نَادَوْهُ وَ يُعْطِيهِمْ إِذَا سَأَلُوهُ وَ يَسْتَجِيبُ لَهُمْ إِذَا دَعَوْهُ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَنْفُسَكُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمَالِكُمْ فَفُكُّوهَا بِاسْتِغْفَارِكُمْ وَ ظُهُورَكُمْ ثَقِيلَةٌ مِنْ أَوْزَارِكُمْ فَخَفِّفُوا عَنْهَا بِطُولِ سُجُودِكُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ أَقْسَمَ بِعِزَّتِهِ أَنْ لَا يُعَذِّبَ الْمُصَلِّينَ وَ السَّاجِدِينَ وَ أَنْ لَا يُرَوِّعَهُمْ بِالنَّارِ يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ فَطَّرَ مِنْكُمْ صَائِماً مُؤْمِناً فِي هَذَا الشَّهْرِ كَانَ لَهُ بِذَلِكَ عِنْدَ اللَّهِ عِتْقُ نَسَمَةٍ وَ مَغْفِرَةٌ لِمَا مَضَى مِنْ ذُنُوبِهِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَلَيْسَ كُلُّنَا يَقْدِرُ عَلَى ذَلِكَ فَقَالَ ص اتَّقُوا النَّارَ وَ لَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ اتَّقُوا النَّارَ وَ لَوْ بِشَرْبَةٍ مِنْ مَاءٍ أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ حَسَّنَ مِنْكُمْ فِي هَذَا الشَّهْرِ خُلُقَهُ كَانَ لَهُ جَوَازاً عَلَى الصِّرَاطِ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ الْأَقْدَامُ وَ مَنْ خَفَّفَ فِي هَذَا الشَّهْرِ عَمَّا مَلَكَتْ يَمِينُهُ خَفَّفَ اللَّهُ عَلَيْهِ حِسَابَهُ وَ مَنْ كَفَّ فِيهِ شَرَّهُ كَفَّ اللَّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ يَوْمَ يَلْقَاهُ وَ مَنْ أَكْرَمَ فِيهِ يَتِيماً أَكْرَمَهُ اللَّهُ يَوْمَ يَلْقَاهُ وَ مَنْ وَصَلَ فِيهِ رَحِمَهُ وَصَلَهُ اللَّهُ بِرَحْمَتِهِ يَوْمَ يَلْقَاهُ وَ مَنْ قَطَعَ فِيهِ رَحِمَهُ قَطَعَ اللَّهُ عَنْهُ رَحْمَتَهُ يَوْمَ يَلْقَاهُ وَ مَنْ تَطَوَّعَ فِيهِ بِصَلَاةٍ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ وَ مَنْ أَدَّى فِيهِ فَرْضاً كَانَ لَهُ ثَوَابُ مَنْ أَدَّى سَبْعِينَ فَرِيضَةً فِيمَا سِوَاهُ مِنَ الشُّهُورِ وَ مَنْ أَكْثَرَ فِيهِ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَيَّ ثَقَّلَ اللَّهُ مِيزَانَهُ يَوْمَ تَخِفُّ الْمَوَازِينُ وَ مَنْ تَلَا فِيهِ آيَةً مِنَ الْقُرْآنِ كَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ فِي غَيْرِهِ مِنَ الشُّهُورِ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَبْوَابَ الْجِنَانِ فِي هَذَا الشَّهْرِ مُفَتَّحَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّكُمْ أَنْ لَا يُغَلِّقَهَا عَنْكُمْ وَ أَبْوَابَ النِّيرَانِ مُغَلَّقَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّكُمْ أَنْ لَا يُفَتِّحَهَا عَلَيْكُمْ وَ الشَّيَاطِينَ مَغْلُولَةٌ فَاسْأَلُوا رَبَّكُمْ أَنْ لَا يُسَلِّطَهَا عَلَيْكُمْ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقُمْتُ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِي هَذَا الشَّهْرِ فَقَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِي هَذَا الشَّهْرِ الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ»(فضائلالأشهرالثلاثة، ص77) «أَيُّهَا النَّاسُ»، ماه رمضان آمد به سراغ شما، بركت و رحمت آورد، مغفرت آورد، بهترين ماه است، روزهايش بهترين روزها است «وَ لَيَالِيهِ أَفْضَلُ اللَّيَالِي»، شب هايش بهترين شبها است، ساعاتش افضل ساعات است در اين ماه به مهمان خانه خدا دعوت شديد اهل كرامت خدا شديد نفس كشيدن در ماه رمضان ثواب سبحان الله دارد، عمل شما در ماه رمضان قبول ميشود، دعايتان مستجاب ميشود شروع ميكند در يك خطبهاي كه در جلد نود و سه بحار، اين خطبه مفصلي است و چون ائمه جمه خيلي يشان بحث را ميگويند در خطبهها من ديگه اين را باز نميكنم، هر كس يك نفر را افطاري بدهد چقدر ثواب دارد، توي اين ماه چنين كنيد چنان كنيد هر كس «أَيُّهَا النَّاسُ مَنْ حَسَّنَ مِنْكُمْ فِي هَذَا الشَّهْرِ خُلُقَهُ»(فضائلالأشهرالثلاثة، ص77)، آدم هاي بداخلاق سعي كنند در اين ماه خوش اخلاق شوند مساله تفسير را در ماه رمضان زنده كنيم ماه رمضان ماه قرآن است نه ماه روزه، مردم ميگويند ماه رمضان ماه روزه است ولي قرآن ميگويد ماه رمضان ماه قرآن است، «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ» بقره/185 نميگويد «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ كُتِبَ عَلَيْكُم الصِّيامُ» پوز ماه رمضان به قرآن است نه به روزه، و برادرهاي روحاني قرآن را باز كرده و ترجمه كنيد و من سفارش ميكنم به دوستان كه تفسير شُبَّر مسثل ساعت همراه خودتان داشته باشيد مرحوم شوبر كتاب هايش عجيب است تفسير شوبر يك جلد است وسطش قرآن است و آخرش تفسير وقتي قرآن ميخوانيد به يك رسيديد بدانيد چه ميگويد، «وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ» تكوير/17، بدانيم «عَسْعَس» يعني چه، «وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ» فجر/4، يسريعني چي، نخوانيم آيه را كه نفهميم چي است، و اگر ما با قرآن مانوس شويم، كمبودي نخواهيم داشت، يك آيه خواندن در ماه رمضان ثواب خواندن يك ختم قرآن است يكي از اشتباهاتي كه من قبلاً ميكردم اين بود ماه رمضان درس ميخواندم، يك ماه رمضان اسقصحاب خواندم پشيمان هستم چون مكاسب توي ماه رمضان خواندنش ثوابش يكي است اما قرآن است كه يك آيه خواندنش ثواب يك ختم قرآن را دارد تا ميتوانيد در ماه رمضان قرآن بخوانيد باقي كارها را غير ماه رمضان هم ميشود كرد من خودم فيلمهاي ماه رمضان را پر كردم، والان كه براي شما صحبت ميكنم تا آخر ماه رمضان نوارهاي قبل از افطار پر شده به خاطر اينكه ماه رمضان ميخواهم قرآن بخوانم چون باقي كارها ماه رمضان يا غير ماه رمضان ندارد اما ماه رمضان مهم است يك آيه قرآن كه ميخوانيد ثوابش را هديه كنيد سوره ابراهيم را كه ميخوانيد بگوئيد خدايا ثوابش براي حضرت ابراهيم، ثوابش براي روح مجلسي، شيخ مفيد و امام يعني همينطور كه سورهها را ميخواهيد ثوابش را هديه كنيد كه ماه رمضان آنها بگويند كه به ما خيررساندي انشاءالله از عمرت خير ببيني، عمرت مبارك ميشود، يك آيهاي است كه به مردم حتماً بگوئيد اين است شب بيست و يكم خيلي شلوغ ميشود مسجد، همه همه ميخواهند خدا آنا را ببخشد يك آيه داريم گرا و كد ميدهد. يعني ميگويد اگر خدا تو را ببخشد كليدش اين است دنبال چي ميكردي دو ليتر گريه كني، نميخواهد گريه كني، اصلاً گريه نكن، اگر م خواهي خدا تو را ببخشد اين است، «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ» نور/22، از سر تقصير بگذريد وبعد ميگويد، «أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ»، آيا نميخواهيد خدا شما را ببخشد، يعني اگر ميخواهي خدا تو را ببخشد تو هم بايد ديگران را ببخشي و همين الان نيت كنيد شب جمعه قبل از ماه رمضان بسم اله الرحمن الرحيم خدايا هركس به من بد كرده همه را بخشيدم تمام شد نگويي كه از من غيبت كرده من اصلاً نميبخشم او را، روز قيامت يقهاش را خواهم گرفت، چه كار ميتواني بكني، آنجا خودت هم گيري، نميخواهد بروي پل صراط همين جا هم گير هستي، شما هر كسي در حق شما كاري انجام داده ببخشيد كه قرآن ميگويد: «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا»، حتماً همديگر را ببخشيد، «أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ»، رمز بخشش خدا اين است كه شما هم ديگران را ببخشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته.