متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1374/9/30
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بينندههاي عزيز بحث را بعد از عاشورا ميبينند. در آستانهي رحلت امام عزيز هستيم و در حسينيهي جماران قرار داريم. موضوعي که انتخاب کرديم دنبالهي موضوع قبل مسئله امر به معروف و نهي از منکر است. در جلسات گذشته گفتيم كه آيا در امر به معروف تحمل سختيها هم بايد باشد يا نباشد؟ تا کجا امر به معروف کنيم؟ يعني اگر فسادي را ديديم تا کجا جلو برويم؟ پس موضوع بحث ما دنبالهي بحث قبل است. مسئله تحمل سختيها در امر به معروف و نهي از منکر موضوع بحث ما است. امام حسين(ع) فرمود: دليل اينکه من به كربلا ميروم اين است که به حق عمل نميشود و از باطل جلوگيري نميشود. هرکسي هرکاري ميخواهد انجام ميدهد. ما روايات و احاديث زيادي داريم كه ميگويند پيامبر(ص) شهادت امام حسين را در اين روز خبر داده است. علي ابن ابيطالب شهادت ايشان را خبرداده بود. يعني از قبل ميدانستند كه امام حسين شهيد ميشود. امام حسين ميگويد: من ميروم تا امر به معروف کنم. يعني گاهي انسان در امر به معروف هم بايد شهيد شود. گاهي وقتها ميارزد که افراد در مقابل امر به معروف شهيد شوند. مثل انقلابي که به دست امام انجام شد. انقلاب ما يک امر به معروف و نهي از منکر بود. بزرگترين منکر رژيم شاهنشاهي بود که امام ميخواست اين منکر را نهي کند. يعني ميخواست اين منکر را بردارد. بزرگترين معروفها حکومت اسلامي بود. اصلاً در حکومت اسلامي مهمترين معروف حذف شاه و محو شاه بود. از بين بردن شاه مهمترين نهي از منکر بود. اما اين ميارزيد به اينکه اين همه شهيد هم بدهيم. محو بني اميه ميارزيد به اينکه امام حسين هم شهيد شود. ايامي که شما اين بحث را ميشنويد ايامي است که حضرت زينب در کوفه اسير شده بود. نابودي بني اميه و رژيم بني اميه ميارزد به اينکه زينب کبري هم اسير شود. خلاصه بايد ديد كه چه چيزي ارزش دارد. امر به معروف غير از نماز است. نماز کاري به کار کسي ندارد. لقمان به پسر خود ميگويد «يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اصْبِرْ عَلى ما أَصابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»(لقمان/17) «يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ» فرزندم نماز را به پادار. بعد ميگويد: امر به معروف كن. به خوبيها تشويق کن. جلوي مفاسد را بگير. بعد ميگويد: «وَ اصْبِرْ عَلى ما أَصابَكَ» در مقابل هرچه که به تو رسيد، صبرکن. يعني امر به معروف غير از نماز است. اگر شما نماز بخواني و كار اشتباهي هم انجام بدهي، بايد تحمل شنيدن امر به معروف را هم داشته باشي. اينطور نباشد كه اگر كسي به شما امر به معروف كرد ناراحت شويد. نماز غير از امر به معروف است. بعضي از منکرها ميارزند به اينکه امام حسين هم شهيد بشود. يك وقت يك بچه با مادرش به مغازه ميرود و يك چيزي را ميخواهد. گريه ميكند اما مادرش آن چيز را براي او نميخرد. چون قيمت بالايي دارد. يعني گريهي بچه نميارزد به اينكه مادر اين مقدار پول بدهد. اما همين مادري که صدتومان براي بچهاش نميدهد، اگر ببيند كه بچهاش در حوض افتاده است حاضر است به هر قيمتي كه شده است بچهاش را نجات دهد. امر به معروف و نهي از منکر باعث ميشود كه ارزش دين معلوم شود. افرادي هستند كه غيرت ندارند. اگر ببينند كسي گناه ميكند، بي اهميتي ميكنند و ميگويند: به ما ارتباطي ندارد. موسي به دين خود عيسي به دين خود! يك نفر خيلي گريه ميكرد. حضرت او را ديد و گفت: خدايا اگر اين بندهي من بود و اين چنين گريه ميكرد، هرچه ميخواست برايش فراهم ميكردم. خطاب شد به گريههاي او نگاه نكن. او آدم بي غيرتي است. شب و روز گريه ميکند اما در مقابل گناه غيض نميکند. انسان هرچيزي برايش عزيزتر باشد بيشتر خودش را به آب و آتش ميزند. بچه براي مادرش عزيز است. به همين خاطر خودش را در آب مياندازد. دين براي امام حسين عزيز است وگرنه خود و بچه هايش را فداي آن نميكرد. در حسينيه جماران هستيم. يك خاطره از امام برايتان بگويم. خدمت امام آمديم تا يك گزارشي بگيريم. گزارش اين بود که در شيراز در يكي از كلاسهاي نهضت سواد آموزي بمب انداختند. بيست نفر شهيد شدند. خانم آموزشيار ما هر دو پايش از بالا قطع شد. به خانه هاي ان افراد در شيراز رفتيم. بعد آمديم اين گزارش را به خدمت امام برسانيم. قبل از من يك برادر بزرگوار روحاني ديگر آمده بود تا به امام خبر شهادت دويست طلبه را در عمليات والفجر پنج اطلاع دهد. من و ايشان هردو به خدمت امام رفتيم. آن آقا گفت: در عمليات والفجر پنج دويست طلبه شهيد شدند. امام فرمود: خدا همه را رحمت کند. گفتند: تو بگو. گفتم: من ديگر حرفي براي گفتن ندارم. امام براي دويست شهيد چيزي نگفت. براي بيست نفر شهيد چه ميگويد؟ يعني اسلام به قدري عزيز است که اگر دويست نفر هم در راه آن شهيد شوند، طوري نيست. هرچه دين در نزد ما عزيزتر باشد، حاضر هستيم جان خود را بيشتر فداکنيم. آنهايي كه حاضر نيستند فداكاري كنند، براي اين است كه دين در نزد آنها ارزشي ندارد. ديروز يك فيلمي از امام ديدم. آخرين نمازهاي امام بود. ديگر امام طاقت مسح كشيدن نداشت. دستش را جلو آوردند، پايش را خم كردند تا بتواند مسح بكشد. يعني کمک گرفت تا مسح کشيد. هنگام نماز خواندن توان سجده كردن نداشت. مهر را به پيشاني ايشان ميگذاشتند. «سُبْحَانَ رَبِّيَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ» صدايش قدرت نداشت. «سبحان» يعني نماز به قدري عزيز است که در آخرين و حساس ترين وقتها هم دست از آن نميكشد. البته كساني هم هستند كه وقتي ميگويي نماز بخوان ميگويد: اگر نماز بخوانم اتوي شلوارم به هم ميخورد. يعني خدا را به اتوي شلوار ميفروشد. ممكن است يك دانشمند براي مطالعهي يك كتاب خطي تا آن سر دنيا هم برود. اما يك نفر هم باشد كه همان كتاب خطي را به قصاب بدهد تا در آن گوشت بريزد. هرچيزي بلوغ ميخواهد. شخصي را در مکه ديدم. گفت: اي کاش به مكه نميآمدم. گفتم: چرا؟ گفت: من دكمهي اين آسانسور را زدم. اما الآن هفت دقيقه است كه پايين نميآيد. من يك خورده نگاه کردم و با خود گفتم: خدا عجب حاجيهايي دارد. براي آسانسور هفت دقيقه صبر نميكند. اما براي تخم مرغ دو ساعت را هم تحمل ميكند. اين شخص نميداند كه به كجا آمده است. اما حاجي هم داريم كه مثل امام حسن پياده ميرفت. امام حسن با اينکه اسب و شتر داشت، اما پياده راه ميرفت. اين شخص هم ميگفت: ميخواهم پياده بروم تا پاهاي من زجر بکشد. يکي از علما در هنگام مردن خود گفت: ميخواهم دوباره از اول نمازهايم را بخوانم. گفتند: مگر نمازت باطل بوده است؟ گفت: نه! من سر نماز کيف ميکردم. الآن که دارم از دنيا ميروم، ميترسم كه خدا به من بگويد: كه تو براي خدا نماز نخواندي. براي کيف خودت نماز خواندي. هرچيزي بلوغ ميخواهد. فوتبال هم بلوغ ميخواهد. افرادي را داريم كه براي اينکه تيم مورد نظرشان يك گل بزند، حاضر هستند کلي خرج کنند. اما پيرزني هم داريم كه هر موقع فوتبال ميدهد، ميگويد: اين همه جوان چرا دنبال يك توپ ميدوند؟ جمهوري اسلامي به هر نفر يک توپ بدهد تا اينها دنبال توپ ندوند. يعني اين پيرزن نسبت به فوتبال بالغ نيست. پس حج بلوغ ميخواهد. دين بلوغ ميخواهد. فوتبال بلوغ ميخواهد. کتاب خطي بلوغ ميخواهد. افرادي که عاشق دين هستند تا ببينند در جايي گناه انجام ميشود، فوراً ناراحت ميشوند. خدا شهيد مظلوم بهشتي را رحمت کند. ايشان در آلمان بودند. يک زن مسلماني از دنيا رفت. زن مسلمان را مسلمان بايد غسل بدهد. در آنجا زن مسلماني حاضرنشد که اين زن مسلمان را غسل بدهد. مرحوم بهشتي گفت: اين مرده را در سردخانه بگذاريد. من خانم خودم را آماده ميکنم تا اين خانم را بشويد. ايشان سه شب متوالي ميآمد با خانمش صحبت ميكرد و او را آماده ميکرد تا مرده شوري کند. يعني مسلمان را بايد مسلمان جمع کند. بعضي از مواقع براي اينکه جلوي منکر را بگيريم بايد رديف باشيم. صاحب جواهر از علماي درجه يک ميگويد: گاهي بايد حکومت اسلامي تشکيل داد تا جلوي منکررا گرفت. منکر فقط اين نيست كه بگوييم: دروغ نگو. غيبت نکن. حلقه طلا دست نکن. اينها منکرات فردي است. اما گاهي وقتها كه آدم ميخواهد جلوي توطئهاي را بگيرد، جلوي تجاوز بين المللي را بگيرد، بدون قدرت امكان ندارد. به همين خاطر بايد حکومت اسلامي تشکيل داد. نيروي مسلح راه انداخت. وزارت اطلاعات درست کرد. مردم را بسيج کرد. به مردم بينش داد. روش داد. اسلحه داد تا جلوي يک منکر را بگيريم. همهي منکرها اين نيست که بگويد: عرق نخور. منکر فردي ميگويد: نخور. اگر گوش نداد ظرف عرق را ميگيرد و بر سرش ميزند. بعضي منکرها فردي است. اما بعضي منکرها بين المللي است. تهاجم فرهنگي، تهاجم نظامي، يك تهاجم قدرت ميخواهد. بنابراين وقتي ميگوييم: امر به معروف، پس اصل حکومت اسلامي و جمهوري اسلامي معروفي بود كه جلوي منکر را گرفتند. امر به معروف مشکلات دارد. اگر از شما پرسيدند: آخرين کلام امام حسين چه بود، چه ميگوييد؟ وقتي امام حسين در گودي قتلگاه افتاد، ديد كه دشمن ميخواهد وارد خيمههاي ناموسش شود. فرمود: اگر هم دين نداريد، مرد باشيد. شما با من جنگ داريد. به زن و بچهي من چه كار داريد؟ من ميخواهم از اين کلمه چند درس بگيرم. من اخيراً متوجه اين جمله شدهام. «إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ وَ كُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَكُونُوا أَحْرَاراً فِي دُنْيَاكُمْ»(اللهوف، ص119) «إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ» اگر شما دين نداريد. «فَكُونُوا أَحْرَاراً فِي دُنْيَاكُمْ» اگر شما از قيامت هم نميترسيد، مرد باشيد. شما با من طرف هستيد. با زن و بچهي من چكار داريد. اين نهي از منکر است. يعني ناموس را حفظ کنيد. من از اين کلمه در پنج شش مورد استفاده کردم. اگر كسي بتواند يك ساعت را از دست دزدي كه دارد همهي اموال را ميبرد، بگيرد نهي از منكر كرده است. كسي نگويد: چه فايدهاي دارد؟ قالي را برد. ساعت كه به درد نميخورد. اين اشتباه است. هرچه ميتواني بگيري، بگير. مهمترين منکر چيست؟ ميخواهد سر امام حسين را ببرد. مهمترين جنايات تاريخ شهيد کردن امام حسين است. اما امام حسين ميگويد: اين جنايت را انجام ميدهي. اما تو در کنار اين جنايت. يك جنايت ديگر هم ميکني. اگر ميخواهي حمله کني، حمله كن. اما به زن و بچهي من كار نداشته باش. از اين متوجه ميشويم که اگر کسي دو گناه ميکند، يك گناه بزرگ و يك گناه کوچک دارد. شما جلوي گناه بزرگش را که نميگيري. حداقل جلوي گناه کوچکش را بگير. اين خيلي مهم است. عرض کردم مثل دزدي که همه چيز را ميبرد. اگر شما ميتواني يك چيز را از دست او بگيري، بگير. ميگويند: يك مو از خرس كندن غنيمت است. جوانهايي که اجازه ميدهند خانمشان يا خواهرشان بدحجاب باشد، توجه كنند. امام حسين در لحظهي جان دادن به فكر ناموس خود بود. مسئلهي ناموس خيلي مهم است. نماز به کسي كار ندارد. اما امر به معروف درگيري دارد و بايد خودمان را آماده کنيم. البته نه اينكه هرکسي در پاشنهي كفش خود چاقو بگذارد و بگويد: خانم اين کار را نکن. نه! بايد ديد ارزش دارد يا ارزش ندارد. يعني براي يك کار کوچك همه نيروها را از دست ندهيم. بايد ببينيم ميارزد يا نميارزد. آدمها فرق ميکنند. يك موقع انجام كاري براي كسي درست است. اما انجام همان كار براي يك نفر ديگر درست نيست. انبياء شهيد شدند. چون کار انبياء امر به معروف بود. قرآن ميفرمايد: تمام انبياء آمدند تا يک معروفي را به ما عرضه كنند. پرچمدار يک معروف بودند. «إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ»(مريم/30). يکتا پرستي و توحيد بزرگترين معروف است. مبارزه با طاغوت بزرگترين منکر است. پس كار همهي انبياء زنده کردن معروف و از بين بردن منکر بود. در سورهي اعراف داريم. «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(آل عمران/104) کار انبياء امر به معروف و نهي از منکر بود. قرآن ميفرمايد: «إِنَّ الَّذينَ يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ»(آل عمران/21) انبياء در اين راه شهيد شدند. امر به معروف ميارزد به اين كه ما شهيدشويم. به حضرت شعيب گفتند: يا شعيب! ما تو را سنگباران ميکنيم. چون شعيب نهي از منکر ميکرد و ميگفت: شما کم فروشي ميکنيد. گران فروشي ميکنيد. بازار و سيستم اقتصادي شما درست نيست. گفتند: يا ساکت شو يا ما تو را سنگسار ميکنيم. «قالُوا يا شُعَيْبُ ما نَفْقَهُ كَثيراً مِمَّا تَقُولُ وَ إِنَّا لَنَراكَ فينا ضَعيفاً وَ لَوْ لا رَهْطُكَ لَرَجَمْناكَ وَ ما أَنْتَ عَلَيْنا بِعَزيزٍ»(هود/91) يوسف به جرم پاکي در زندان افتاد. پس امر به معروف زندان هم دارد. ابراهيم را به خاطر مبارزه با بت پرستي در آتش انداختند. حضرت يحيي را کشتند. يحيي پيغمبربود. حضرت ابراهيم پيغمبر بود. شعيب پيغمبربود. پس انبياء در راه امر به معروف و نهي از منکر جان دادند. به زندان رفتند. ياران انبياء چه كار كردند؟ قرآن ميفرمايد: «قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ»(بروج/4) مومنين را نزديك درهاي آوردند. دره را پر از هيزم كردند. آتش روشن کردند. هر کس ايمان داشت، او را در آتش ميانداختند. قرآن ميگويد: «قتل اصحاب الاخدود» مرگ بر اصحاب اخدود باد. آنها دور آن گودي نشستند و مومنين سوختند. پس اصحاب انبياء هم اين چنين بودند. وقتي ساحران به حضرت موسي ايمان آوردند. فرعون گفت: من شما را تکه تکه ميکنم. دست راست و پاي چپ شما را قطع ميكنم. هر دو دست شما را قطع نميکنم که بتوانيد با پاهايتان راه برويد. هر دو پايتان را قطع نميکنم که بتوانيد سينه خيز برويد. گفتند: هرکاري ميخواهي انجام بده. «وَ يَقْتُلُونَ الَّذينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ »(آل عمران/21) اصلاً افرادي به جرم طرفداري از عدالت شهيد شدند. امام حسين به کربلا رفت براي اينكه امر به معروف را احياء كند. در قرآن داريم كه قبل از امام حسين، انبياء، اصحاب و بزرگان ما براي امر به معروف جان دادند. همهي ما به خاطر يك لقمه نان امر به معروف نميكنيم. خدا به همهي موجودات رزق ميدهد. نهنگ در دريا ماهي ميخورد. گوشت ماهيها در لابه لاي دندان او ميماند. براي مسواك زدن روي سطح آب ميآيد. دهان خود را باز ميکند. پرندههاي هوايي كه روي سر آنها دو شاخ وجود دارد، در دهان نهنگ مينشينند و از آن گوشتها ميخورند. وقتي نهنگ بخواهد اين پرنده را ببلعد، شاخهاي اين پرنده به دهان نهنگ فرو ميرود و آن را پس ميزند. يعني خداوند روزي پرندهاي را كه در هوا است در لاي دندان نهنگ قرار ميدهد. من آن شبي که امام از دنيا رفت در همان جا بودم. از پشت شيشه امام را ميديدم. چند پزشک آمدند و محکم در قلب امام کوبيدند تا با ايجاد شوک نفس را برگردانند. اما فايده نداشت. من از آن سمت حسينيه آمدم و در حسينيه نشستم. صندلي امام را ديدم. نتوانستم خودم را كنترل كنم و به ياد صحنهاي افتادم. ميگويند: وقتي اسب بي صاحب برگشت، سخت ترين حالت بود. خيلي شرايط حادي بود. امام حکومت اسلامي درست کرد. امام نظام شاهنشاهي را خراب کرد و جمهوري اسلامي ساخت. اما هنوز بند کشي آن مانده است. من و شما بايد بندکشي کنيم. ساختماني را که امام و شهدا به ما تحويل دادند كامل است. اما بند كشي آن مانده است. اگر بند كشي نكنيم، آجرهاي آن ميريزد. متأسفانه در جامعهي ما منکر زياد است. منکر رشوه غوغا ميکند. اما منکر تورم توجيه دارد. يك نفر به من گفت: ميداني هزينهي حج چقدر شده است؟ هفتصد هزارتومان شده است. گفتم: هفتصد هزارتومان پول دو قالي کاشاني است. پدر من که پنجاه و پنج سال پيش ميخواست به مكه برود، شش جفت قالي کاشاني فروخت. يعني الآن که پنجاه و پنج سال گذشته است هنوز قيمت مکه چندان بالا نرفته است. هفتصد هزار تومان پول خريد دو قالي كاشان است. يعني اگر حج گران شده است، قالي هم گران شده است. بعضي چيزها با هم گران ميشود. اما بعضي چيزها قابل تحمل نيست. ما در برابر گناه علني مسئول هستيم. اينطور نيست که بگوييم حرف اثر ندارد. شما توقع نداشته باش كه با يك بار گفتن فوراً اثرکند. مگر همهي توتها در هفتهي اول ميرسد. امام حسين براي امر به معروف خون داد. بيست سال پيش من براي بچههاي سيزده و چهارده ساله جلسهاي داشتم. يك نفر گفت: آقاي قرائتي تو خيلي آدم ساده و سطحي هستي و کارهاي عميق نميکني. چند نفر بچه را جمع كردي و برايشان قصه ميگويي. فردا اينها جوان ميشوند و به دنبال مسائل ديگر ميروند و هرچه را كه تو گفته بودي، فراموش ميكنند. گفتم: اينطور نيست. بنده در نوجواني حرفها را به اينها ميزنم. اولش اينها فاسد نميشوند. خيلي از آنها پاک هستند و پاک ميمانند. حالا فرض كنيم از اين صد نفر، ده نفر فاسد ميشوند. منحرف ميشوند. اما بعد از اينكه منحرف شدند، برمي گردند و ميگويند: من گناه کردم. نبايد اين کار را ميکردم. چون ذاتش پاک است و اسلام به گوشش خورده است. ما دو نوع پير داريم. 1- پير مسجدي 2- پير پارکي. كساني كه در بچگي اهل مسجد بودهاند، وقتي هم كه پير شوند باز هم به مسجد ميآيند. اما آنهايي كه در بچگي به پارك ميرفتند، در هنگام پيري هم به پارك ميروند.
بعضي از افراد هستند كه وقتي سلامت هستند خيلي غرور دارند. اما وقتي مريض ميشوند به وجدانش برمي خورد. ميگويد: اشتباه کردم. امر به معروف واجب است. گرچه در همان لحظه اثرنکند. بگذاريد در مغزش باشد. بعداً اثر خواهد کرد. امام در حديثي ميفرمايد: علت اينکه مردم نماز ميخوانند، اين است كه نماز کاري به کارشان ندارد. اگر نماز ضرري به اينها بزند نماز را ترک ميکنند. کما اينکه امر به معروف و نهي از منکر را به خاطر حال گيري ترک ميکنند. براي پيغمبر ما انواع سختيها وجود داشت. در راه امر به معروف نگوييد: من رفتم گفتم. اما او به من جسارت كرد. کوتاه نياييد. آنقدر مقاومت کن که او خجالت بکشد. به پيغمبر ما گفتند كه تو شاعر، كاهن و ساحر هستي. بر عليه پيامبر توطئه کردند. از هر قبيلهاي يك چاقوکش وارد خانهي پيغمبر شد. ميخواستند پيغمبر را بکشند که ديدند حضرت علي در بستر پيغمبر خوابيده است. پس قصد ترور کردند. گفتند: هيچ کس با پيغمبر حرف نزند. به حرفهاي پيغمبر گوش ندهد. انواع تهمتهاي زباني را به پيغمبر زدند. بر عليه او توطئههاي زيادي كردند. بالاخره پيغمبر مجبورشد كه از مکه برود. ياران او را بسيار شکنجه دادند. اما باز هم امر به معروف كرد. ما الآن جانبازان زيادي داريم. سيزدهم محرم شهادت امام زين العابدين است. وقتي آدم به اين جانبازان نگاه ميکند به ياد انقلاب ميافتد. جانباز مثل مايهي ماست ميماند. ديديد وقتي يك قاشق ماست را به يك ديگ شير بزنيد، همهاش ماست ميشود. اين جانبازان مايهي انقلاب هستند. يك بار ميبيني هزارنفر به يک نابينا نگاه ميکنند و همه به ياد جنگ ميافتند. مثل يك ديگ شير که با يك قاشق ماست همهاش ماست ميشود. كساني که عضوي دادند قطعاً اهل بهشت هستند. چون کسي که پاي خود را در بهشت گذاشت، خدا سر او را در جهنم نميبرد. روز عاشورا از صبح تا ظهر ده سخنراني شد. اما هيچ كدام اثرنکرد. امام حسين سه سخنراني کرد. اما هيچ كدام اثر نكرد، انگار با سنگ حرف ميزد. بعد حضرت ابوالفضل سخنراني کرد. حبيب ابن مظاهر سخنراني کرد. در اين روز ده سخنراني کوتاه انجام شد. اما هيچ كدام اثر نکرد. اما همين افرادي که سخنراني در آنها اثر نکرد، وقتي از جنگ برگشتند، گفتند: ما پسر پيغمبر را کشتيم و همه شروع به گريه کردند. منتظر اثر فوري نباشيد. امام آمد و در حسينيهي جماران نشست. خانوادهي هفتاد و دوتن شهيد با مردم جمع شدند. تا امام آمد يكباره همه گريه کردند. چون آمده بودند تا به امام تسليت بگويند. امام اولين کلمهاي که فرمود، اين بود: اين حادثه منتظره بود. نگفت: اين حادثه غيرمنتظره بود. يعني کسي که ميخواهد به اسلام و به جمهوري اسلامي برسد، بايد بهشتيها را هم بدهد. دين ارزش دارد. انسان بي دين مثل الاغ است. الاغ هم ميخورد و ميخوابد. اصلاً اگر ما مکتب نداشته باشيم، مثل حيوانها هستيم. حيوانها در زندگي مادي از ما جلوتر هستند. الاغ پنج امتياز بر ما دارد. هم بيشتر ميخورد و هم راحتتر ميخورد. مسموميت غذايي ندارد. ظرفشويي ندارد. پوست کندن ندارد. سرخ کردن ندارد. اگر مسئلهي شهوت باشد که مرغ و خروس هم شهوت دارند. ارزش ما به دينمان است. اگر دين نباشد، هيچ چيز ارزش ندارد. در جلسهي قبل گفتم: امر به معروف نشانهي عشق به مردم است. آدم وقتي كسي را دوست دارد، ميگويد: آقا نيفتيد. شما وقتي در خيابان راه ميروي و ميبيني كه يك ماشين در چاله افتاد، نميخندي. اگر بخندي انسانيت خودت را خدشه دار كردهاي. ماشين او خسارت نديد. اما انسانيت تو خسارت ديد. يعني اگر شما از آسيب مردم لذت ببري، معلوم ميشود كه مريض هستي. اگر کسي در برف به زمين خورد. پوست هندوانه زير پايش رفت. نمرهي بدي گرفت. من نبايد بخندم. زيرا اين خندهها نشان دهندهي اين است که من در انسانيت شکست خوردهام. بدن امام حسين سوراخ شد. اما آن چيزي كه نتوانستند سوراخ كنند، انسانيت امام حسين بود. عزت امام حسين سوراخ نشد. ما گاهي وقتها انسانيتمان سوراخ ميشود. امر به معروف واجب است. لقمان به پسر خود ميگويد: امر به معروف کن. منتظر حوادث منتظره هم باش. توقع نداشته باشيد كه امر به معروف همين امروز اثر کند. حرف حق را بزن. اگر پشت سر او هم بزنيد، اثر ميکند. اگر تنها به او امر به معروف كردي و اثر نکرد، ممکن است حرف در ذهنش بماند و در آينده اثرکند. يك جواني گفت: من ميروم طلبه ميشوم. تو هم بيا طلبه شو. من هم نوجوان بودم. من به دعوت او رفتم و طلبه شدم. بعد همان آقا خودش سر از جاي ديگر درآورد و رفت که رفت. حالا نميخواهم بگويم کجارفت. اما من طلبه شدم. يعني گاهي وقتها شما يك کسي را راهنمايي ميکني، امر به معروف ميکني، در او اثر نميكند اما در بغل دستيش اثرمي کند. گاهي وقتها مردم با موعظه تکان نميخورند. اما خون که ريخت جوش ميآورند. مثلاً امام ميفرمود: جبههها را پرکنيد. مردم مينشستند و نگاه ميکردند. يکي گوش ميداد و به جبهه ميرفت و شهيد ميشد. تمام فاميل و اهل روستا و منطقه ميگفتند: ما هم برويم. يعني گاهي وقتها کلام امام يك نفر را به جبهه ميفرستد. اما خون شهيد چند نفر را ميفرستد. وقتي ميگويم: امر به معروف اثر ميکند. معنايش اين نيست که همين امروز اثر ميکند. امروز در يکي اثر ميکند و او در ديگري اثر ميکند. ديگري در ديگري اثر ميکند. ما در طرح نماز ستاد اقامه نماز هفتاد کتاب چاپ کرديم و در نمايشگاه بين المللي نماز به عرضه گذاشتيم. امسال كه به نمايشگاه رفتيم ديديم حدود سيصد کتاب نوشته شده است كه خود ما که منادي نماز هستيم، آنقدر كتاب ننوشتهايم. يعني وقتي فضا فضاي نماز شد ديگران هم دست به كار ميشوند. امام حسين براي امر به معروف شهيدشد. اصل حکومت اسلامي يک معروف است. مبارزه با طاغوت يک منکر است. امام نظام اسلامي را براي ما ساخت. حالا ما بايد آن را بندکشي کنيم که آجرهاي آن فرو نريزد. گاهي وقتها بايد تلفن کنيم. حساسيت نشان بدهيم. كساني كه عاشق فوتبال هستند، اگر 5 دقيقه ازآن را حذف كنند، فوراً به صدا وسيما زنگ ميزنند و ميگويند: چرا 5 دقيقه از بازي را حذف كرديد. ما بايد حساسيت نشان بدهيم. خدايا غيرت ديني ما را روز به روز بيشتر بفرما. به آبروي امام حسين و امام زين العابدين و همهي ائمه معصومين که در راه تو شهيد شدند و به آبروي بنيان گذار جمهوري اسلامي و همه شهدايي که براي اين انقلاب رفتند قسمت ميدهيم ما را در امر به معروف و نهي از منکر پاسدار خون آنها قراربده. خداوندا توطئهها عليه اسلام و مسلمين را خنثي و توطئه گران را نابود بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»