متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1374/8/25
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
در محضر مبارک برادران و خواهراني هستيم که در بيمارستان قلب زحمت ميکشند و در رشتههاي مختلفي درس خواندهاند. براي اينكه بحث ما با کار شما تناسبي داشته باشد و براي عموم مفيد باشد، يک سري اطلاعات کلي راجع به مسائلي است که خدمتتان ميگويم. راجع به سلامتي، بيماري و دارو يك تذکراتي است كه خدمت شما عرض ميكنم. الحمدلله اسلام غني است. اسلام به مسائل طبيعت خيلي عنايت دارد. به سورههاي قرآن نگاه کنيد. همه سورههاي قرآن طبيعت است. سورهي نور، سورهي رعد، سورهي انعام، مائده، تين، نجم، شمس، نهار، ليل همه دربارهي طبيعت است. يك سري از سورهها اصلاً به نام طبيعت است. سفارش اسلام به اين است که در آثار و در طبيعت دقت کنيم. حتي در يك سري چيزهاي جزئي هم بايد دقت كرد. . «أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ»(غاشيه/17) اسلام ما را به فکر در طبيعت سفارش کرده است. امام رضا(ع) فرمود: اگر کسي علم تشريح و ستاره شناسي را نداشته باشد، در خداشناسي ميلنگد. دقت در طبيعت و آشنا شدن با مناسبتها، با دستورها چيزي است که اسلام خيلي به آن بها داده است. اين به معناي جامعيت اسلام است. شما در يک نماز اسلام چند زاويه بهداشتي نگاه ميکنيد؟ به اميد روزي که رسالهاي نوشته شود كه در آن نماز از ديدگاه سلامتي يا سلامتي از ديدگاه نماز را بگويد. وقتي وضو ميگيري خود وضو و غسل نماد است. پس نماز با بهداشت و نظافت همراه است. بعد از آن به سراغ نماز ميآ ييم. لباس نمازگزار بايد پاک باشد. رنگ لباس بايد روشن باشد. اسلام ميگويد: لباس که ميپوشيد رنگش روشن باشد که اگر لک شد، چرک شد، آدم بفهمد كه كثيف شده است. ميگويند: اين لباس خوب است. قهوهاي است. اگر كثيف شود، معلوم نميشود. اما اسلام ميگويد: لباسي بپوشيد که وقتي كثيف شد، بفهميد كه كثيف است. پس وضو زاويهي بهداشتي دارد. لباس زاويهي بهداشتي دارد. بعد تغذيه را مطرح ميكند. آن هنگامي که آدم نماز ميخواند، اگر تغذيهاش مسموم باشد، يعني از مشروبات الکلي بخورد نمازش قبول نيست. البته ممکن است بگوييد: مگر شراب خوار هم نماز ميخواند. ميگويند: به يك آقايي گفتند: دزدي سحر رفته و دزدي ميکند. گفت: پس نماز شبش را چه کسي ميخواند. به ما گفتهاند: که با شکم پر نماز نخوانيد. اگر کسل هستيد، حرکات رکوع و سجود نشاط ميآورد. مثلاً داريم وقتي ميخواهي سجده کني، به جايي فوت نکن. حالا الان چون جانماز و مهر است نيازي به فوت كردن نيست. سابق سرشان را بر روي خاک ميگذاشتند. گاهي اگر کسي ميخواست سرش را بر زمين بگذارد، فوت ميکرد. از امام صادق(ع) روايت شده است. «إِنَّمَا يُكْرَهُ ذَلِكَ خَشْيَةَ أَنْ يُؤْذَى مَنْ إِلَى جَانِبِهِ»(منلايحضرهالفقيه، ج1، ص271) فوت نکن براي اينکه فوت کردن كنار دستي تو را اذيت ميکند. ما گاهي وقتها كه به نمازجمعه ميرويم، يك حصير يا تكهاي پارچه با خودمان ميبريم. نماز که تمام شد، همه حصيرها را تكان ميدهند. بعد از نمازجمعه بايد کلي گرد و خاک بخوريم. ميگويد: فوت نکن. براي اينکه ديگران را اذيت ميکني. اگر من به نمازجمعه رفتم، حق ندارم كه بعد از نماز جمعه فرشم را تکان بدهم. چون گرد و خاک در حلق ديگري ميرود. ميداني نماز جماعت چقدر ثواب دارد؟ اگر يک نفر به كسي اقتدا کند يك رکعت هفتاد و پنج رکعت ميشود. لازم نيست كه نمازجماعت زياد باشد. يك نفر دونفر هم كافي است. من گاهي در خانه نماز ميخوانم و دخترم تنها ميايد و پشت سر من نماز ميخواند. اين درست است و اشکال ندارد. هرچقدر تعداد افراد بيشتر شود، ثواب نماز زيادتر ميشود. همين طور كه تعداد از ده نفر بالاتر رود، هيچ فرشتهاي نميتواند ثواب آن را بگويد. حالا اگر کسي وضو دارد و ميخواهد دوباره وضو بگيرد، بايد نمازش را فرادي بخواند. اينجا بايد جماعت را در نظر بگيريم. اسلام ميگويد: يك نماز فرادي بخوانيد و ثواب عظيم جماعت را از دست بدهيد. ولي ادرار خود را نگه نداريد. من بارها گفتم که پيغمبر ما(ص) مسواکش را در پشت گوشش ميگذاشت. وقتي از دنيا رفتند، جنازهاش را که برداشتند، مسواكش زير متکا بود. آيا شنيدهايد كه وقتي پيغمبر ميخواست لباس هايش را بشويد، آنها را ميجوشاند؟ هزار و چهارصدسال پيش پيغمبر ما لباس هايش را در ديگ ميجوشاند. آيا شنيدهايد كه پيغمبر ما وقتي ميخواست مرغ ميل کند، مرغ را به خانه ميآورد و خودش به آن دانه ميداد، تا بزرگ شود. چون آن زمان مرغداري نبود. مرغها در کوچهها ميرفتند و آشغال ميخوردند. حضرت مرغي که ميخورد به خانه ميآورد. خودش دانه ميداد و ميگفت: گوشتي که قرار است جز سلول پيغمبر باشد، بايد سالم باشد. رابطه ما با سبزيجات چطور است؟ امام رضا بر سفرهاي که سبزي نبود، حاضر نميشد. شنيديد که رابطه ما با سبزي بايد يا مستقيم باشد يا با واسطه باشد. يا مستقيم سبزي بخوريم يا اگر ميخواهيم گوشت بخوريم، گوشت حيواني را بخوريم که سبزي ميخورد. اگر دو واسطه بخورد ديگر گوشت حرام است. و لذا گوشت حيوانهاي گوشتخوار حرام است. گربه، سگ، شغال گوشتشان حرام است. چون ما يا بايد مستقيم سبزي بخوريم يا اگر سبزي نميخوريم، گوشت گوسفند و بزغالهاي را بخوريم كه سبزي ميخورند. اگر دو واسطه با سبزي فاصله داشته باشند، گوشت حرام ميشود. تغذيه انسان يا مستقيم است. يا غير مستقيم است. تمام حيوانهايي که با دو واسطه با ما فاصله دارند، گوشتشان حرام است. شما هيچ ميدانيد که به ما سفارش کردند كه خانهي خود را به طرف آفتاب بسازيد. شما هيچ ميدانيد سفارش کردند كه خانههاي خود را سفيد کنيد. زندگي كردن در خانههاي کاهگلي درست نيست. اسلام با تجملات مخالف است. اما ميگويد: سفيدکاري بکنيد. خانه بايد سفيد باشد. برخلاف خانههاي امروز که دستشويي با حال و پذيرايي مخلوط است، همهي خانههاي امروزي يا سوسك دارد يا بوي رطوبت ميدهد. اسلام ميفرمايد: دستشويي خانه در دورترين نقطهي خانه باشد. اما امروزه دستشويي را در كنار اتاق خواب ميسازند و اين خوب نيست. هيچ ميدانيد که سيگارکشيدن در جايي که ديگران اذيت شوند، شبههي شرعي دارد. چون هواي اينجا براي همه است. شانزده نفر سيگارکش در يكجا جمع ميشوند و هواي ان منطقه را آلوده ميكند. تصرف به حريم هوايي فقط مخصوص صدام نيست. به هرحال هوا براي همه است. اسلام سفارشات ريزي دارد. در وسائل الشيعه حدود سه هزار حديث وجود دارد كه در مورد خوردن و نخوردن است. کتابي به نام اطعمه و اشربه داريم. من روايتهايي كه دربارهي ساختمان بود جمع کردم تا بريتان بخوانم. حدود سي صد حديث وجود دارد که اتاق به چه سمتي باشد. چند متر باشد. سقفش چقدر باشد. پشت بام چه طور باشد. يکي از حديثها اين است که وقتي امام زمان ظهور ميکند، تمام خانههايي را که ناودانش افقي است، خراب ميکند. ميگويد: ناودان بايد عمودي باشد که آب بر سر مردم نريزد. اسلام يك سفارشهاي خيلي ريز و دقيقي دارد. وارد بحث ميشوم. اهميت سلامتي را ميگويم. سلامتي از نعمتهاي بزرگ است. خداشناسي ميگويد: «وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفينِ»(شعراء/80) نميگويد: «وَ إِذا اَمرَضَني» خدا مرا مريض کرد. ميگويد: مرض در خودم است. خودم را مريض ميکنم. اما «فَهُوَ يَشْفينِ» او شفا ميدهد. اين خيلي مهم است. کجيها براي ما است. مثلاً در نماز ميگوييم: «صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّينَ»(فاتحه/7)، «أَنْعَمْتَ» يعني تو لطف کردي. اما نميگوييم: «غيرالذين غضِبتَ» تو غضب کردي. ميگوييم: «مغضوب» يعني به غضب که ميرسيم، نميگوييم: «غَضِبتَ» ميگوييم «أَنْعَمْتَ» چرا؟ براي اين که نعمت از خداست. اما خدا غضب نميکند. ما مغضوب ميشويم. يعني مورد غضب قرار ميگيريم. لطف از اوست. «وَ ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ»(نحل/53) نعمتها از اوست. ولي عيبها از خودمان است. «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ»(شورى/30) هرچي لغزش است، از ما است. هرچي لطف است از اوست. يعني چه هرچه خوبي از خداست. هرچه بدي است از ما است؟ يك مثال بزنم. کرهي زمين ميگردد. هم دور خودش و هم دور خورشيد گردش ميكند. هميشه يك طرف کره زمين روشن است و يك طرف زمين تاريک است. هرجا روشن است از خورشيد است و هرجا تاريک است از خودش است. ميتوانيم بگوييم: اي زمين هرجاي تو روشن است، از خورشيد است و هرجاي تو كه تاريک است از خودت است. نعمتها اينطور است. هرچه لطف است از اوست. هرچي نارسايي است از ما است. نعمت سلامتي خيلي مهم است. سؤال ميکنند و ميگويند: شب قدر چه دعايي کنيم؟ براي سلامتي و عافيت دعا كنيد. «وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفينِ»(شعراء/80) قرآن براي غذا سفارشهايي كرده است. بيش از هرچيز به سبزي و غذاهاي طبيعي كه بيشترين فوايد را دارند سفارش شده است. بيشتر غذاهايي که سفارش شده است در قرآن آمده است. يازده درخت در قرآن است كه اين يازده درخت، يازده نوع ميوه دارد که مواد غذايي آن از همهي ميوهها بيشتر است. خرما، زيتون، انجير ميوههايي هستند كه ارزش غذايي بالايي دارند. ميوههاي يازده درختي که اسم آن در قرآن آمده است يك برجستگي دارد. سفارشات زيادي داريم كه چه غذايي بخوريم؟ چقدر بخوريم؟ چه موقع بخوريم؟ در اسلام گفتند كه مصرف غذا در دو وعده است. چاشت و غروب دو وعدهي غذايي است. حتي داريم اگر چهل روز گذشت و شما گوشت نخورديد، قرض کنيد و گوشت بخريد. يعني کمتر از چهل روز بين بدن شما و گوشت فاصله نيفتد. حديث داريم كه حضرت هرچه ميخورد، ميگفت: الحمدلله! خدا بهترش را برساند. اما شير که ميخورد نميگفت: خدا بهترش را برساند. گفتند: چرا؟ گفت: براي اين که شير يك غذاي کامل است و بهتر از شير غذايي را نداريم. دوسال است كه وزارت بهداشت کنگره ميگيرند و ميگويند: شير مادر بهتر از شير خشک است. اسلام گفته است: بهترين غذا شير مادر است. اما ما گوش نداديم و به بچه هايمان شير خشك داديم. حالا سيلي خورديم. اگر به تمام حديثهايي که داريم عمل نکنيم در آينده کنگره خواهيم داشت. از اول گفتهاند: اگر کاهو ميخوري، آن برگهاي آفتاب خوردهاش را بخور. ما برگهاي آفتاب خورده را دور ميريزيم و آن برگهاي كوچك را ميخوريم. در آينده سمينار برگ کاهو هم خواهيم داشت. اگر به هرچه که اسلام گفته است عمل نکنيم، سمينار خواهيم داشت. يعني سمينار برگشت به چيزهايي است که از دست داديم. اسلام راجع به مصرف دارو ميگويد: تا ميتوانيد درد را تحمل کنيد. زود به زود قرص نخوريد. بعضي از خانمها يا برادرها تا يك چيزي ميشود، زود قرص ميخورند. حديث داريم« الدواءک الصابون» حديث داريم كه دارو مثل صابون است. صابون امروز لباس را تميز ميکند. اما استحکام لباس را کم ميکند. قالي هم که با نخ کلفت بافته ميشود، اگر دو سه سال پشت سر هم بر زمين بيفتد، از بين ميرود. من اعتقادم اين است که هنگام ظهر بايد فرش داخل مساجد را بردارند. سنگ مرمر داريم. اگر پول دارند، سنگ مرمر باشد و اگر ندارند، کاشي كنند. سراميک بهتر است. چون با مقداري آب هم شسته ميشود. فرش زياد خوب نيست. چون اگر كثيف شود، شستن آن خيلي سخت است و با شستن فرش از بين ميرود. قاليشويي ظلم به قالي است. ضرر به قالي است. نشستن پا و نشستن قالي باعث توليد بوي بدي ميشود. فقط زمستانها فرش باشد. دليل ندارد كه تابستان بر روي قالي نماز بخوانند. البته بعضي از افراد هستند كه درد پا دارند. نميتواند روي سنگ نماز بخواند. يكي دو تخته فرش در مسجد باشد تا اين افراد بر روي فرش نماز بخوانند. اصل بر اين است که مساجد ما سنگي باشد که با مقداري آب شسته شود. ما به مسئولين گفتيم: كه در كنار هر پمپ بنزين يك نمازخانه بسازند تا هركس بتواند نمازش را بخواند. بهتر است كه زمين آن را هم سنگ مرمر كنند كه بهداشت رعايت شود. حتي در مراکز مذهبي ما کارهايي ضد بهداشت انجام ميشود. براي امام حسين سفره مياندازند. با جوراب به سفره ميرود. جوراب شما بو ميدهد. کثيف است. چرا با جوراب در سفره راه ميروي؟ بعد تكههاي نان را در جاي پاي تو ميگذارند و ما هم آن را ميخوريم. اين نان در حلق مردم ميرود و هزار نوع ميكروب دارد. چاي دادن مساجد بهداشتي نيست. چون نعلبکيها را روي فرشها ميگذارند و دوباره روي هم ميچينند و در آن چاي ميريزند. چاي خوردن در مسجد غيربهداشتي است. حالا امروزه بهتر شده است. قديم يك ظرف آب ميگذاشتند و همهي استکانها را با همان مقدار آب ميشستند. آنقدر استکان در اين آب ميشستند که آب رنگ چاي ميشد. اسلام ميگويد: دستتان را بشوييد و با دست غذا بخوريد. بعد هم دوباره دست خود را بشوييد. چون آدم ميداند كه دست خود را چه طور شسته است. اما نميداند كه قاشق چنگال را چه طور شستهاند. با دست غذا خوردن ميزان داغي و سردي غذا را نشان ميدهد. يکي از کارهاي بسيار بدي که ما انجام ميدهيم اين است كه در موقع پخش فيلمهاي هيجاندار غذا ميخوريم. اين كار بسيار بد است. به همين خاطر گفتهاند: آرام غذا بخور. حديث داريم كه هرچه بر سر سفره بنشيني جز عمرت حساب نميشود. يعني نگو که وقتم تلف شد. آرام غذا بخوريد. لقمه را کوچک بگيريد. خوب غذا را بجويد. غذاي داغ نخوريد. مرحوم آقاي بروجردي در رسالهاش نوشته است كه خوردن غذاي گرم مکروه است. امام در رساله نوشته است به شرط آنکه داغ باشد. اقاي بروجردي گفته است غذاي گرم نخور. امام فرموده است: به شرط آنکه داغ باشد. بچههاي شيرخوره هم همين طور است. من يك جايي بودم. بچه تشنهاش بود. اين مادر با استكان به بچهاش آب داد. بچه نميتوانست آب را بمکد، آَب را ميريخت. چشمش سرخ شد. عطسه کرد. سرفه كرد. گفتم: اين آب دادن با اعمال شاقه است. همين طور که ما به بچه هايمان با زجر غذا ميدهيم، خودمان هم با ديدن فيلمهاي هيجاني غذا ميخوريم. يکي از کارهاي بسيار زشتي که ما ميکنيم، اين است كه ميگوييم: عزيزم ميخواهي برايت ساندويچ بگيرم. ساندويچ خيلي بد است. ساندويچ يك غذاي اضطراري است. يك کسي در اروپا ساندويچ خورده است. حالا شما هم ميخواهي در خيابون ساندويچ بخوري. مادر بچهي پنج سالهاش را ترغيب ميکند و ميگويد: ميخواهي برايت ساندويچ بگيرم. مثلاً كجاي اين تمدن است. اسلام دربارهي سلامتي محيط زيست ميفرمايد: احدي حق ندارد باغ و درختانش را از بين ببرد و خانه سازي کند. اينجا حق با شهرداري است. اما شهرداريها حالا از خواب بيدارشدند. تغيير کاربردي ميدهند و پول ميگيرند. ما متوجه نشديم كه تغيير کاربردي چيست؟ ولي اين حديث اسلام است. من فقط ضامن اسلام هستم. ضامن هيچ قانون ديگري نيستم. اسلام ميفرمايد: هيچ کس حق ندارد باغش را به خانه تبديل کند. جز اين که ضرورت داشته باشد. درعوض اين باغ يك باغ ديگر توليد کند. الآن به اين قانون در اروپا عمل ميکنند. اگر کسي يک درخت را قطع کند بايد سه درخت جاي آن بنشاند. اين حركت يعني کسي حق ندارد كه درختان را قطع کند. اين يعني نبايد فضاي سبز کم شود. گاهي وقتها ما نميدانيم كه قرآن چند آيه دارد. ميگويد: «فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ»(تكوير/26) يعني کجا ميرويد؟ الآن مشكل مسكن خيلي زياد شده است. زندگي آپارتماني مثل جهنم است و زندگي ويلايي مثل بهشت است. الآن در ژاپن زمين اضطرار است. براي اينكه جمعيتش زياد است. الآن در تهران هم زمين اضطرار است. الآن واقعاً زمين نيست. ما ادا درمي آوريم كه زمين نداريم. من به يك سمينار رفته بودم. ديدم كه تا چند متر اطراف اين سمينار زمين خالي وجود دارد. من به حوزه رفته بودم. يكي نفر از دوستان را ديدم. اين آقا هفده کتاب بيشتر نداشت. ايشان براي كتاب هايش جدول درست كرده بود. گفتم: دست بردار. شما سر جمع هفده کتاب داري. هفده كتاب كه ديگر جدول نميخواهد. اين آقا به جايي رفته بود و ديده بود كه جدول دارند، ايشان هم جدول درست كرده بود. يك نفر ميگفت: گوشم درد ميکند. گفت: برو آن را بکش. گفت: چرا؟ گفت: من دندانم درد ميکرد، آن را کشيدم. بيابان بزرگ است. اما مثلاً ميگويند: خدمات شهري راحتتر است. خدمات شهريش راحتتر است. مفاسد آپارتماني آن را نميگويي. اسلام ميگويد: زن بايد بتواند قدم بزند. بچه بايد بتواند بازي کند. در پارك بازي كردن عوارضي دارد. مخارجي هم دارد. آفتهايي هم دارد. ما بايد برگرديم و سمينار بگيريم. شايد يك شهرايي هم باشد که زمين كافي داشته باشد و بتوانند آپارتمان بسازند. اصراف در غذا را بگوييم. حديث داريم قبل از آنکه سيرشويد، کنار برويد. يك مهماني خانهي ما بود. خانمها جمع شده بودند. خانم ما به خانمهاي ديگر مهماني ميداد. خانمها گفتند: ما ميخواهيم آقاي قرائتي را ببينيم. حالا كه به خانهي ايشان آمديم، ايشان را هم ببينيم. خانم به من گفت: خانمها ميگويند: شما بيايد يك سلام عليکي بکنيد. رفتم گفتم: سلام عليکم! خوش آمديد. گفتند: آقاي قرائتي يك حديث براي ما بخوان. گفتم: حديث داريم قبل از اين که سيرشويد، كنار برويد. حتي در نوع غذا ميگويند: چه غذايي را صبح بخوريد. چه غذايي را ظهر بخوريد. چه غذايي را عصر بخوريد. ميگويند: يك سري از غذاها را در موقع خواب نخوريد. حديث داريم كه اسلام ميگويد: انار را با هستهاش بخوريم. ما آب انار را ميخوريم. ما از اين که هستهي انار چه نقشي دارد غافل هستيم. هستهي انار هضم نميشود و مثل شن به ديوار معده کشيده ميشود. حديث داريم كه امام صادق(ع) ميفرمايد: «كُلُوا الرُّمَّانَ بِشَحْمِهِ فَإِنَّهُ يَدْبُغُ الْمَعِدَةَ وَ يَزِيدُ فِي الذِّهْنِ»(كافي، ج6، ص354) «يدَبًِغُ المَعدَه» يعني معده را دباغي ميکند. ما آب انار را ميخوريم. بعد ميبينيم كه معدهي ما ضعيف شده است. حالا چه كار کنيم؟ هسته را با انار بخوريد که آب آن جذب شود. حديث داريم كه مسواك را عمودي بکشيد. حديث داريم اگر مسواك نبود که مردم به دردسر بيفتند من مسواک را واجب ميکردم. اين چوبهاي مسواکي که از مکه مي آورند، آزمايش كردند و متوجه شدند كه آن چوبهاي گرد بهتر هستند. ازنظر علمي آزمايش کردند و متوجه شدند كه براي لثه بسيار مفيد است. اما نه اين طور كه بعضي از مسجديها مصرف ميكنند. بعضي مسجديها چوب را در دهانشان ميکنند و بعد دوباره آن را در جانماز ميگذارند. خشک كه شد دوباره آن را استفاده ميكند. اين كار، كار بسيار زشتي است. اين چوب مثل قلم مداد است. بايد پوستش را تراشيد. وقتي پوستش تراشيده شد، خودش ريش ريش ميشود. يعني مثل مسواک ميشود. بعد ميگويند: مسواک بزن و اين چوب را بشوي. نعناهاي تند و برگ دار براي لثه مفيد است. الان در خمير دندانهاي ما عصارهي نعناع وجود دارد. در اسلام ابليس و شيطان فرق ميکند. ابليس همان است که به آدم سجده نکرد. اما به ميکروب هم شيطان گفتهاند. و لذا ميگويند: اگر ناخنتان بلند باشد، زير ناخن شما شيطان جمع ميشود. يعني ميکروب جمع ميشود. اگر خاکروبه را بيرون نبريد، شيطان در خانهي شما ميماند. تار عنکبوت شيطان است. شيطان غير از ابليس است. ابليس وجود خاص دارد. شيطان به معني هرچيز مضر است. و لذا به انسانهاي بد جنس هم شيطان ميگويند. قرآن ميگويد: «شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ»(انعام/112) شيطان انس وجن است. يعني يك سري از انسانها هم شيطان هستند. انسانهاي مضر شيطان هستند. به هر چيزي که مضر است شيطان ميگوييم. به ميکروب هم ميشود شيطان گفت. آبي که کسي با آن غسل کرده است، کس ديگر حق ندارد كه با آن غسل کند. وان هم همينطور است. وقتي آن را پر كردي و در آن غسل كردي، بايد آن را خالي كني. نبايد بگويي: اسراف است. گرچه مصرف آب مهم است و دولت هم خيلي براي آب سوبسيد ميدهد. اما اين درست نيست كه دو نفر با يك آب غسل كنند. يک مترمکعب آب براي جمهوري اسلامي چهل تومان تمام ميشود. اما از ما شش تومان و نيم ميگيرند. يعني براي يک مترمکعب آب حدود سي و سه تومان و پنج زار سوبسيد ميدهد. مثلاً براي برداشتن يك برگ درخت با آب برگ را برنداريم. يك برگ درخت چقدر ارزش دارد که تو اين همه آب تهران را مصرف کني. بعضي از کشورها دو لوله کشي آب دارند. آب آشاميدني با آب مصرفي فرق ميكند. اما ما با آب آشاميدني، براي كارهاي ديگر هم استفاده ميكنيم. بهترين آبها، آب تهران و کرج است. بقيهي شهرها آبشان شور است. آب قم شور است. قميها ميگويند: بفرماييد داخل تا يك چايي با اب تهران به شما بدهيم. آنوقت اين تهراني، خودش قدر آبي كه ميخورد را نميداند. براي برداشتن يك برگ درخت با آب جارو ميكند. اسراف گناه کبيره است. امام در تحرير ميفرمايد: گناهان کبيره چند مورد است. در شمار گناهان کبيره اسراف را ميگويد. اسراف در مصرف دارو هم بد است. دارو را مصرف کردي. اگر پزشک گفت: ديگر بس است، دارو را قطع كن. آن دارو را به كس ديگري كه به دارو احتياج دارد، بده. من اين را گفتم و بار ديگر تکرار ميکنم. ما كمبود كاغذ داريم. كشور ما هرساله با شروع سال تحصيلي از كشورهاي ديگر كاغذ ميخرد تا كتابهاي درسي را چاپ كند. اما كشوري مثل آلمان که ما از آن کاغذ ميخريم، خودشان هر کتاب درسي را دو بار ميخوانند. يعني از يك كتاب فقط يك نفر استفاده نميكند. بلكه چند نفر استفاده ميكنند. اما ما که گداي کاغذ هستيم از هر كتاب فقط يكبار استفاده ميكنيم. هرساله هزينهي زيادي براي خريد كاغذ ميشود. اما بچههاي ما نميدانند كه چگونه از كتابهاي خود مراقبت كنند كه ديگران هم بتوانند از آن استفاده كنند. ما بايد يك تغييري بدهيم. خوابهاي ما درست نيست. برنامه خواب اين است. اول شب بخواب و سحر بيدار شو. مثل خروسها بخواب. اما زندگي ما طور ديگري است. تا يک بعد از نيمه شب بيدار هستيم و تا چاشت ميخوابيم. بعضيها شب كار هستند. بعضيها هم روزها كار ميكنند. اگر کاري اضطراري نيست شب کاري غلط است. اما يك موقع هم مثل اتاق عمل اضطرار است و حسابش جداست. انسان اختيار دارد. اگر كاري اضطرار نيست، اجازه ندهيد که شبها کار بکند. خواب شب حسابش جداست. طبيعت و تمام حيوانها شبها ميخوابند. ما ميتوانيم از طبيعت الهام بگيريم. کسي لخت شد و در چاه آب رفت تا غسل کند. امام فرمود: چرا چنين ميکني؟ گفت: آقا ميخواهم غسل کنم. فرمود: غلط کردي. «لاتفسد علي الناس ماءً» اين آب آشاميدني است. شما حق نداري كه در آب آشاميدني غسل کني. زبالههايي که در سطح شهر هست را ديدهايد؟ كاملاً ضدبهداشتي است. مردم زبالههاي خود را در نايلون نميگذارند و همينطور در خيابان ميريزند. كاركنان شهرداري كه ميخواهند اين زبالهها را جمع كنند، برايشان سخت است و گرد و غبار به گلويشان ميرود. ما هنوز متوجه نشدهايم. حديث داريم اگر ميخواهي خرما بخوري، خرما را بازکن و هستهي آن را در ظرف بگذار. بعد خرما را در دهانت بگذار. چون وقتي هسته را از دهانت درمي آوري، ممکن است كنار دستيت ناراحت شود. اسلام ميگويد: هلو را طوري بخور که هستهاش در دهانت نرود. اين دستور اسلام است. هرکس کارمند شهرداري ميشود، حتماً در چندسالگي مريض ميشود. به خاطر اين که با بيل زبالهها را برمي دارد. حديث داريم هرکس دو چشمش را دوست دارد، نيم ساعت به غروب مانده حق مطالعه ندارد. يعني نور نيم ساعت به غروب براي مطالعه کم است. با شکم پر مطالعه نکنيد. اينها همه دستور است كه من هم بايد بگويم. اگر تلويزيون ميخواهد، ميتواند نشان ندهد. من نميتوانم دست از آخوندي خود بردارم. اسلام ميگويد: پا بايد برهنه باشد. سر را بپوشانيد و پايتان برهنه باشد. حالا ممکن است كه در آينده کنگره داشته باشيم كه جوراب مريضي ايجاد ميكند. من يقين دارم که هرچه اسلام گفته است و ما به آن عمل نكردهايم، دوباره در آينده براي ما تكرار ميشود. دوباره روي آن مسئله برمي گرديم. از برگ کاهو گرفته تا هستهي انار و. . . براي ما تكرار ميشود. اسلام ميگويد: زن تا مجبور نشود، نبايد در بيرون از خانه كار بكند. زن بايد فقط در محيط خانه کار بکند. البته براي معلم، پرستار، پزشک اضطرار است. در محيط خانه سلامتي زن و بچه تأمين است. البته زن ميتواند در بيرون از خانه کار کند اما سه شرط وجود دارد. اختياري باشد نه اينكه از روي اجبار باشد. در محيط آرام باشد و سر و صدا وجود نداشته باشد. در محيطي باشد که بتواند چادرش را بردارد. بتواند راحت زندگي کند. آسايش لباسي داشته باشد. آرامش روحي داشته باشد. اختياري باشد و با طبعش سازگار باشد. ظريف باشد. کارهاي سنگين انجام ندهد. زن مثه پر گل است. قهرمان نيست. اين خاصيت است. با شعار هم نميشود گفت: آقا زن و مرد مساوي هستند. زن و مرد اصلاً با هم مساوي نيستند. دو ساختمان است كه براي دو کار درست شده است. يکي براي کارهاي عاطفي و تربيتي و علمي و هنري است. يکي هم براي کارهاي جنگي و توپ و تانک است. زن و مرد دو نوع متفاوت هستند كه حقوق مساوي دارند. تحقير ممنوع است. زن و مرد حقوق متقابل دارند. مالکيت دارند. حقوق دارند. اما نميشود كه شرايط کاري مثل هم باشد. ما نبايد به بيماري با ديد بد نگاه کنيم. ما فكر ميکنيم كه بيماري بد است. بيماري هم يك فايدههايي دارد. ببينيد مثل اين که آدم بگويد: ليموترش بد است. ليموترش فقط صرف اينکه ترش است، بد است. هنرمند اين است که از همان ليموترش، ليموناد درست کند. بيماري فرصتي براي فکر است. افرادي هستند كه تا سالم هستند گردن کلفتي ميکنند. اما وقتي بيمار ميشوند، تنبيه ميشوند. و لذا حديث داريم «لولا ثلاث ما تحت رأس ابن آدم» اگر سه چيز نبود انسان خيلي بدمستي ميکرد. مرگ، مرض و فقر از چيزهايي است كه انسان را تنبيه ميكند. بيماري فرصتي براي بازگشت است. بيماري به خويشتن ارزش ميدهد. خيلي از افراد در وقتي كه سالم هستند، هرچه حرف ميزني کتف هايشان را بالا ميا ندازد. در قرآن يك آيه براي آنهايي که کتفشان را بالا ميا ندازند، داريم. هرچه ميگويي، كتفش را بالا مياندازد. اما وقتي مريض ميشود آرام ميشود. بيماري کفارهي گناه است. بيماري باعث غرورزدايي ميشود. خيلي وقتها بيماري عامل شکر است. گاهي وقتها ما اصلاً فكر نميکنيم که نعمتي داريم. اما وقتي يك صحنه پيش ميآيد و اتفاقي ميافتد، ميفهميم كه ما چه نعمتي داشتهايم. چندوقت پيش من در سخنراني خود گفتم: خدا فنر چشم يکي از بزرگان را پاره کرد. چشمش سالم است اما پلك هايش پايين افتاده است و نميتواند جايي را ببيند. تا به حال يک نفر از ما نگفتهايم: الحمدلله كه پلک ما فنردارد و سالم است. يعني تا خدا نعمتي را نگيرد ما قدر آن را نميدانيم. بيماري عامل بازگشت به خويشتن است. بيماري عامل غرورزدايي است. بيماري عامل شناخت نعمتها است. بيماري کفارهي گناهان است. حديث داريم حتي بچه که بيمار ميشود، کفاره گناه پدر و مادرش است. بيماري عامل پرورش عاطفه است. اصلاً اگر همهي مردم يكسان باشند، معلوم نميشود كه ما چه طور آدمي هستيم. يعني اگر حوادث نباشد، خصلتهاي انساني در ما شکوفا نميشود. اين تفاوتها رمز اين است که يک نفر در فيزيک موفق است. يک نفر در شيمي موفق است. يک نفر در علوم ديني و يک نفر هم در فلسفه موفق است. يکي هنرش بهتر است. يکي صدايش بهتر است. يکي خطش بهتر است. اصلاً اين تفاوتها باعث ميشود که با هم جمع شويد و به همديگر كمك كنيد. خصلتها شکوفا شود. اگر همهي انسانها يكسان باشند، يك سري صفات در انسان شکوفا نميشود. بيماري عامل شکوفايي خصلتهاي انساني و پرورش عاطفه است. بيماري گامي براي پيشرفت طب است. اصلاً اگر بيماري نبود. علم طب آنقدر پيشرفت نميکرد. يعني اين حوادث تلخ باعث ميشود که انسان به فکر چاره بيفتد. بسياري از پيشرفتهاي علمي به خاطر حوادث تلخ است. يعني اگر حوادث تلخ نباشد انسان به فکر نميافتد. ما هشت سال جنگ كرديم. همان جوانان كوچه و بازار بلند شدند و با شجاعت جنگيدند و ما پيروز شديم. يعني يك سري از حوادث تلخ يک نتيجههاي شيريني دارد. امراض رمز پيشرفت علم است. حوادث تلخ رمز پيشرفت علم است. علي ايحال به بيماري از آن زاويه نگاه نکنيد. خال سياه به تنهايي زشت است. اما يك خال سياه در يک صورت سفيد رمز زيبايي ميشود. بايد مجموعه را درنظر گرفت. دستوراتي که اسلام براي پزشک داده است، بسيار جدي است. حديث داريم كه اگر پزشک ناشي نسخه داد، ضامن سلامتي بيمار است. اگر بيمار او از بين برود، حتي ميتوانيد او را مجازات بدني کنيد. يعني شلاق بزنيد. عالم فاسق و پزشک غيرحاذق بايد تنبيه شوند. البته ان فقط براي پزشکها نيست. خانم بزرگها هم همين طور هستند. تا يك نفر دل درد ميگيرد، ميگويد: آب نبات بخور. تو چه کاره هستي كه ميگويي: آب نبات بخور. در سه چيز همه رأي ميدهند. در بنايي، پزشکي همه راي ميدهند. نبايد هركسي ناشيانه دستور بدهد. ممكن است كه براي طرف حادثهاي پيش بيايد. ما نبايد حادثه آفريني کنيم. ما ضامن هستيم. يکي از دوستان ما ميگفت: همسايهي ما به مسافرت رفت. کليد خانهاش را به ما داد و گفت: اين گلها را آب بدهيد. گفتيم: خيلي خوب! کليد همسايه نزد ما ماند. يکي از دوستان ديگر گفت: ما ميخواهيم به قم برويم. کليدهاي خا نهات را به ما بده تا ما برويم. ميگفت: من گفتم: برو از روي آن بساز و يکي را بردار. کليد خانهي همسايه را به او دادم. از روي کليد خانهي همسايه يك كليد ساخت. بندهي خدا يك بار زن وبچهاش را برداشته بود و به خانهي انها رفته بود. بر سر او ريختند و ايشان را كتك زدند. بعد ميگفت: تو ضامن هستي. کتکهايي که به من زدهاند، بايد بخوري. اگر پزشكان نميتوانند بيماري را تشخيص دهند، وارد كار نشوند. بگويند: من نميتوانم بيماري شما را تشخيص بدهم. ميگويد: پزشک سه کار بايد بکند. 1- صادق باشد. بگويد: من متوجه مشكل شما نميشوم. خدا علامه طباطبايي را رحمت کند. يك سؤالي از او کردم. ايشان ترک بود. فارسي که حرف ميزد خيلي شيرين بود. با همان زبان شيرينش فرمود: نميدانم گفتن اين مطلب اشكال دارد، يا نه؟ گفتم: ببوسم لبت را که علامه هستي و خيلي راحت ميگويي: من نميدانم. علامه طباطبايي خيلي مهم بود. آمريکا از طريق حکومت ايران خواست که علامه طباطبايي سالي چند روز براي تدريس فلسفه به آمريكا برود. علامه طباطبايي خيلي مهم بودند. آقاي مطهري اسم علامه را که ميبرد، ميگويد: «روحي له الفدا» خدا جانم را فدايت كند. علامه طباطبايي اصلاً به چهارسال درس خواندن كار نداشت. علامه طباطبايي هفتادسال تحقيق كرد و بعد گفت: نميدانم. 2- پول ويزيت را پس بدهد و بگويد: آقا من نميتوانم بيماري شما را تشخيص بدهم. 3- بگويد: آقا در اين رشته فلان پزشک از من بيشتر تخصص دارد. اينجا مردانگي و بزرگواري پزشک معلوم ميشود. رفتار با بيمار درست باشد. ما شرايط خوبي داريم. بحمدالله پزشکي خيلي خوبي داريم. مسئولين خيلي خوبي داريم. چندوقت پيش آقاي دکتر مرندي وزير محترم بهداشت و درمان رفته بودند كه از بيمارستاني بازديد کند. بيمارستان را افتتاح كردند. بعد لوحي را آوردند تا ايشان امضا كند. ايشان تا رفت لوح را امضا کند، گفت: اين بيمارستان خيلي مجهز است. اما نمازخانهاش را نديديم. اول برويم نماز خانه را ببينيم، بعد من امضاء ميکنم. اينها به هم نگاه کردند که چه كار كنيم؟ گفتند: يك اتاق را به عنوان نمازخانه نشان ميدهيم. گفتند: آقا اين اتاق نمازخانه است. گفت: اين اتاق نمازخانه است. لوح را كنار گذاشت و با قهر و اعتراض از بيمارستان بيرون آمد. من اين قصه را شنيدم و به مقام معظم رهبري گفتم. ايشان فرمود: احسنت! اگر مسئولين ما به اينجا برسند مشکل ما حل ميشود. بيمارستانهاي ما بايد مجهز باشد. مريض ميآ يد و به پرستار ميگويد: من كجا نماز بخوانم. ميگويد: خيلي خوب! حالا خوب ميشوي و به خانه ميروي و نماز ميخواني. برو خانهات نماز بخوان و مقدس گيري نکن. اين پرستار را بايد نصيحت کرد. خانم تو خودت با خدا رابطه نداري. بگذار اين با خدا رابطه داشته باشد. همهي بيمارستانها قبله دارند. اگر هم بيمارستاني قبله نداشت، شما به مريض كمك كن. سر تخت را بگير و به طرف قبله قرار بده. بگذار كه او نمازش را بخواند. «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى»(مائده/2) او ميخواهد با خدا حرف بزند. سر تختش را بگير. چرا به او نيش ميزني؟ البته بعضي از پرستارها هم كمك ميكنند. اگر بنده مريض شوم و شما من را از مرگ نجات دادي، تا آخر عمر هرچه حديث بخوانم، ثوابش به شما هم ميرسد. يعني هرکس که به دست شما خوب شود، هر کار خيري بکند. آن پرستار و پزشک هم در اجر آن کارها شريک هستند. كار شما خيلي مهم است. «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً»(مائده/32) قرآن ميگويد: کسي كه يک نفر را زنده کند. انگار همهي مردم کرهي زمين را زنده کرده است. قدر کارتان را داشته باشيد. كار خودتان را با کار ديگران مقايسه نکنيد. البته شغل شما زجر هم دارد. ولي اين افتخار است. يك شب آدم دير ميخوابد ولي افرادي را نجات ميدهد. در لار شيراز پزشکي بود. مريضي را معاينه کرد. ديد كه اين مريض امشب از دنيا ميرود. گفت: آدرس شما چيست؟ آدرس را گرفت. شب مقداري دارو و وسايل برداشت و در کيف گذاشت و به در خانهي بيمار رفت. در را زد و گفت: آقا من همان پزشکي هستم که عصر به مطب آمديد. من پول نميخواهم ولي امشب ميخواهم كه نزد اين بيمار باشم. به خانمش زنگ زد و گفت: امشب مريض دارم. رفت و شب را در آنجا خوابيد. طبق پيش بيني كه كرده بود، ساعت دو بعد از نصفه شب حال بيمار بد شد. پزشک بلند شد و دو سه ساعت تلاش كرد و بالاخره مريض را از مرگ نجات داد. صبح که از خانه بيرون آمد، گفت: الحمدلله! دوساعت نخوابيدم. اما يك نفر را از مرگ نجات دادم. اين وجدانش راحت است. قدر شغلتان را بدانيد. يك کتابهايي بايد براي مريضها چاپ شود. من نميدانم كه اين كار، کار انجمن اسلامي است يا كار وزارت ارشاد است. اما بالاخره بايد كاري كرد كه بيماران هم در بيمارستان كتاب بخوانند و وقتشان بيهوده هدر نرود. ما نبايد از خطهاي ارشادي غافل شويم. درست است كه بيمار است. اما بعضي از آنها ميتوانند مطالعه كنند. بعضي از بيماران حوصلهشان سر ميرود و ما ميتوانيم اينها را به يك نحوي تغذيه کنيم. در مملكت ما براي اين كار هنوز خط فکري ايجاد نشده است. در مشهد يك کسي پاساژ و مغازهاي را وقف کرده است و گفته: با درآمد اين پاساژ جمعهها ميوه بخريد و در بيمارستانها ببريد و به مريضان بدهيد. شما با اين ميوهها و شيرينيها از بيماراني که عيادت کننده ندارند پذيرايي کنيد. عقل اين فرد خيلي كار ميكند. اينها يك چيزهايي است که عقل قديميها بيشتر كار ميكرده است. تنها شهري که بيشترين تعداد نمازخوان را دارد، اصطهبانات شيراز است. رفتن بررسي كردند و متوجه شدند كه كساني كه باغ دارند، گردو و كشمش ميآورند و در مسجد پخش ميكنند. براي همين اين مسجد بيشترين تعداد نماز خوان را داشته است. ما بايد يك شبکه براي هدايت افرادي که سؤال دارند داشته باشيم. اگر ما يك شبکه داشته باشيم، ميتوانيم درست تبليغ كنيم. ميتوانيم بگوييم: هر سؤالي داري، بپرس. من حاضر هستم كه به سوالات تو جواب دهم. خدايا کمبودهاي ما را جبران بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»