متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1374/8/11
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بحثي که در اين جلسه داريم، بحث ارزش هاست. چه چيز ارزش است؟ ارزشهاي واقعي و ارزشهاي خيالي چه هستند؟ در اين زمينه آيات و روايات زيادي هم وجود دارد. انشاءالله يك بحثي دشته باشيم که مفيد باشد. ملاک ارزش هاست. چه چيزي ارزش دارد؟ در قرآن به آن چيزي كه خيلي بها داده ميشود، چيزي به نام گذشت است. آدم گذشت كند. حالا گذشت شاخههايي دارد. گذشت از مال مهم است. در قرآن آيات زيادي است که به انفاق سفارش ميکند و از بخل ميهراساند. انفاق خيلي حرف دارد. قرآن ميگويد: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»(آل عمران/92) از چيزي كه دوست داري به ديگران بده. از غذايي كه به سال بودن آن شک داري به فقير نده. حتي به حيوان هم نبايد بدهي. تا چه برسد به انساني كه ولي خداست. نگو: اين لباس به من تنگ شده است. من ميخواهم آن را به فقير بدهم. از بهترين مال خود انفاق كنيد. قرآن ميفرمايد: «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً»(دهر/8) فاطمه زهرا و اميرالمؤمنين در لحظهي افطار که گرسنه بودند و نياز به غذا داشتند، غذا را به فقير ميدادند. کلمهي «علي حبه» بارها در قرآن تکرار شده است. چه مالي را به چه كساني بدهيم؟ به کساني که «يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ»(بقره/273) کساني که صورت خودشان را با سيلي سرخ نگه داشتند. بعضي از فقيرهاي حرفهاي پولدار هستند. «يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَِ» قرآن ميگويد: به کسي کمک کن که آدمهاي بي خبر خيال ميکنند وضع آنها خوب است. چقدر بدهيم؟ «مِمَّا آتاهُ اللَّهُ»(طلاق/7) با چه هدفي بدهيم؟ «في سَبيلِ اللَّهِ»(بقره/195) براي خدا بدهيم. گذشت از مال ارزش است. کسي که پول خرج نکند، آلوده است. به مرض بخل آلوده است. و لذا قرآن ميگويد: پيغمبر از مردم صدقه و زکات را بگير. «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها»(توبه/103) «تُطَهِّرُهُمْ» که اينها را پاک کني. نه اينكه مالش پاک شود. خودش پاک شود. آدم بخيل آلوده است. گذشت از مال ارزش است. دومين مطلب گذشت از جان است. كساني كه در جبهه از جانشان گذشتند، ايثار بزرگي كردند. حالا دانش آموزان سيزده آبان باشند. در جبهه باشند. خلبانها باشند. هرنژادي در هر منطقهاي از جانش ميگذرد. قرآن نقل ميکند که وقتي گفتند: ابراهيم را در آتش ميا ندازيم. گفت: بياندازيد. قرآن از كساني كه از جان خود ميگذرند، خيلي تعريف ميکند. فرعون وقتي كه فهميد ساحران به موسي ايمان آوردند، گفت: حالا که ايمان آورديد، شما را تکه تکه ميکنم. گفتند: «فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ»(طه/72) «فَاقْضِ» قضاوت کن. هرطوري که تو قضاوت ميکني. يعني هر دستوري ميخواهي بدي، بده. ما نميترسيم. گفت: شما را قطعه قطعه ميکنم. برعکس قانون عمل ميكنم. يعني دست راست شما را با پاي چپ شما قطع ميكنم. هر دو دست شما را قطع نميكنم كه بتوانيد راه برويد. هر دو پاي شما را قطع نميكنم كه بتوانيد سينه خيز برويد. من خلاف قانون عمل ميكنم. دست راست با پا چپ شما را قطع ميكنم. بعد از اين كار شما را به درخت آويزان ميكنم. گفتند: هرکار ميخواهي بکني، بکن. ما از تو نميترسيم. گذشت از جان خيلي مهم است. قرآن از علي ابن ابيطالب که نترسيد و در بستر پيغمبر خوابيد و پيغمبر هچرت کرد، تعريف ميکند. در اين زمينه آيهاي به نام ليله المبيت نازل شد. گذشت از جان خيلي مهم است. آيات زيادي داريم که مي گويد: کسي که از جانش بگذرد، خدا خريدار اوست. خدا خوب خريداري است. ما دو مشتري داريم. دنيا بازاري است كه ما مشتري و فروشنده آن هستيم. اما ما بالاجبار بايد بفروشيم. آدم در بازار ميتواند بگويد: من اين جنس را نميفروشم. اما شما نميتواني بگويي: من عمرم را صرف نميکنم. بخواهي يا نخواهي، دقيقه به دقيقه بايد عمرت صرف شود. يعني شما فروشندهي اجباري هستي. عمرمان را به چه کسي بدهيم. دو مشتري داريم. بعضيها خدا را قبول ميکنند. بعضيها خدا را قبول نميکنند. غير خدا را قبول ميکنند. آن کسي که کار را براي خدا انجام داد، پنج امتياز دارد. خداوند جنس کم را ميخرد. «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ»(زلزال/7) اگر شما يك کار کوچکي براي خدا کني، خدا قبول ميکند. اما خلق کار کم را قبول نميکند. اگر خانم شما به شما گفت: برو دو کيلو انگور بگير. شما رفتي يك سير انگور خريدي، يك نگاهي به تو ميكند كه تا عمر داري فراموش نكني. خلق كار کم را قبول نميکند. اگر گفتند: چاي بياور. شما در استكانها چا را نصفه بريزيد، كسي چاي برنمي دارد. خلق کم را قبول نميكند. ولي خدا «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ» اگر ذره هم باشد، قبول ميکند. خلق جنس معيوب را برنمي دارد. وقتي شما براي خريد ميوه ميروي، اگر خراب باشد، آن را كنار ميزني. اما خدا جنس معيوب را هم قبول ميکند. امام که نماز ميخواند، ميگويد: خدايا نماز خواندم. اگر معيوب است با عيب هايش بردار. «ان کان في رکوعها او سجودها خلل او نقص» اگر در رکوع و سجودش خللي وجود داشت، خدايا با عيب هايش قبول كن. خدا جنس معيوب را هم برمي دارد. خدا جنس ناقص را هم برمي دارد و به آن کمال ميدهد. «رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا»(تحريم/8) چون انسان در دنيا يك مقدار ميتوانه کار کند. خدا انشاءالله قسمتتان کند كه به مکه برويد. قديم در مکه حاجيها يك چراغ قوه هم با خودشان ميبردند. دليلش هم اين بود که شب عيد قربان حاجيها در بياباني به نام بيابان مشعر هستند. در تاريکي بايد شن جمع کنند و لذا حاجيهاي ايراني يك چراغ قوه ميبردند که آنجا در تاريکي و در خاک و تيغ مشکلي نداشته باشند. يك حاجي به يك حاجي گفت: چراغ قوهات را به من بده تا من دو سه تا شن جمع کنم. گفت: چرا از ايران چراغ قوه نياوردي. بايد از ايران چراغ قوه بياوري. عين اين حرف را در قيامت ميزنند. قرآن ميگويد: منافقين به مؤمنين ميگويند: مؤمنين «انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ»(حديد/13) يك نگاهي بکنيد تا ما هم از نور شما استفاده کنيم. شما بايد از ايران نور بياوريد. حالا آنهايي که در دنيا نورشان کم است، قرآن ميگويد: مؤمن «يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ»(حديد/12) بعد ميگويد: «رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا»(تحريم/8) يعني خداوند جنس کم را تمام ميکند. پس ببينيد امتيازات فروش با خدا است. کساني که با خدا معامله کردند. امتياز ميگيرند. امتيازاتي که خدا ميدهد: 1- کم را هم ميفروشند. 2- معيوب را هم ميفروشند. 3- ناقص را کامل ميکند. «أَتْمِمْ لَنا نُورَنا» هوش را امتحان ميكند. «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ» خدا کم را هم ميخرد. معيوب را هم ميخرد. امام در دعا ميگويد: خدايا اگر در رکوع و سجودم وقفي بود، آن را قبول كن. جنس ناقص را کامل ميکند و بعد گران ميخرد. «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ»(توبه/111) خدا از مؤمنين مال و جان را به بهاي بهشت ميخرد. اما خلق خدا مال و جان را به چه قيمتي ميخرند. دنيا واقعا ارزش ندارد. آدم وقتي به خيلي از چيزها ميرسد، تازه ميفهمد كه آن چيز پوچ است. مثلاً وقتي يك آدم قهرمان راه ميرود، همه به او نگاه ميکنند. اگر يك فيل هم در خيابان راه برود، همه به اين فيل نگاه ميكنند. يعني يك آدم قهرمان مشهور با يك فيل مساوي است. جز اينکه يك هدف مقدسي داشته باشد. مثلاً در تلويزيون نشان ميدهند كه يك نفر از ديوار بالا ميرود. خوب يك ميمون هم از ديوار بالا ميرود. دود هم در جامعه بالا ميرود ولي روسياه است. خوش به حال کسي که بفهمد چه كار ميکند. اگر نصب شود و عزل شود، داد و فرياد نكند. تلخي عزل به قدري بي مزه است که تمام خوشيهاي روز نصب از دهانش در ميآيد. آن زماني که رأي اعتماد ميگيرد، همه خوشحال هستند. اما آن روزي که وزير را استيضاح ميکنند، درد ميبرد. زجري ميکشد که تمام لذتهايي که در دوران عزل داشت از ياد ميرود. کيف پيپ كشيدن را فقط هويدا کشيد. الآن هرکس مسئول باشد، پدرش در ميآ يد. به هرحال اگر كسي از جان خود بگذرد، خداوند آن را به بهاي بهشت ميخرد. گذشت از مال و جان خيلي مهم است. گذشت از شهوت هم همينطور است. يکي از ارزشها اين است که انسان جذب نشود. دختري را دوست دارد ولي اين دختر فاسد است. حديث داريم دختر زيبا که از نظر خانواده فاسد باشد، مثل گل زيبايي است که ريشه هايش در کود است. يك آيه در قرآن داريم كه براي مسائل جنسي است. «وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ»(بقره/110) «وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ» يعني نگاه کن. مسئله غريزه شهوت نيست. مسئله اين است که براي خودت چه پيش ميفرستي. يعني اين ذخيرهي قيامتت است. بچه عروسک نيست. اين ذخيرهي قيامت است. يعني هيچ كار ما بي هدف نيست. مکتب ما مکتبي است که ميگويد: اگر بخواهي گوشت مرغ و گوسالهاي را مصرف کني، بايد رو به قبله ذبح شود. يعني اينطور نيست که بگوييم: بايد شکم پر شود. نخير! نبايد شکم پر شود. همين شکم هم بايد از گوشتي كه ذبح آن ذبح اسلامي است، پر شود. بايد سر حيوان رو به قبله باشد و بسم الله بگويي. هدف دارد. مسلمان بي خود شيرجه نميرود. تا بخواهد شيرجه برود قصد غسل هم ميکند. اخيراً وقتي ورزشکارهاي ما ميخواستند در يکي از استانها مسابقه بگذارند، گفتند: چرا بگوييم: از اين منبع آب تا آن منبع. از اين پل تا آن پل، ميگوييم: شروع مسابقه از اين مسجد تا آن مسجد باشد. گروهي خداپرست از شر طاغوت فرارکردند و به غاري رفتند تا در آن زندگي كنند. اين افراد به اصحاب کهف معروف شدند. بعداً که ميخواستند به نام نامي اينها يادبودي بسازند، گفتند: «فَقالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْياناً»(كهف/21) يك ساختمان به اسم يادبود بسازيم. بعد ميگويد: چرا بي خود ساختمان بسازيد. «لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً»(كهف/21) يك مسجد براي ياد بود آنها بسازيد. برج آزادي که در ميدان آزادي هست، زمان شاه ساخته شد. اين برج علامت ايران است. اما اگر قرار است در جمهوري اسلامي برجي ساخته شود، بايد روي آن الله اکبر باشد. زير آن يك نماز خانه باشد. ما بي خود آجر هوا نميکنيم. بايد يك هدفي داشته باشيم. هيچ چيز مسلمان نبايد از بين برود. من که صورتم را ميشويم چرا قصد وضو نکنم. من كه دارم قدم ميزنم، به خانهي عمويم هم بروم و يك سلامي بكنم. يك صلهي رحم هم انجام دهم. چرا نگاههاي من ساده باشد. نگاههاي من عميق باشد. اگر قرار باشد كه من بدون توجه نگاه كنم، يك حيوان هم بي توجه نگاه ميكند. انسان در پشت نگاهش بايد يك چيز ديگر هم ببيند. هيچ چيز مؤمن حرام نميشود. حتي غذايي که ميخورد براي کيف كردن نيست. ميگويد: اين غذا را ميخورم تا جون داشته باشم کار کنم. يك هدفي را دنبال ميکند. يك وقت ميگويند: آقا چرا سازمان آب آمدي؟ چرا به سازمان برق آمدي؟ براي مصاحبه نزديك در ميگويند: آقا ببخشيد جنابعالي چه كسي هستيد؟ ميگويي: من جز پرسنل و کارمندهاي اين اداره هستم. چرا به اينجا آمدي؟ ميگويد: براي چه نبايد بيايم؟ بالاخره بايد خرجي زن و بچه را بدهم. اينکه ميگويد: براي خرجي آمده است، معنايش اين است که اگر روزي خرجي ندهد، از همون صبح سر دوچرخهاش را برمي گرداند. ولي اينكه بگويد: آمدهام تا به مردم خدمت كنم، ارزش دارد. بگويد: بالاخره مردم هم نياز به آب دارند. من مسئول تصفيهي آب هستم. بايد يك خدمتي بکنم. هرجا بخواهي پول هست. اما شغل بايد شغلي باشد که مقدس باشد. قرآن ميگويد: «وَ الَّذينَ كَفَرُوا يُقاتِلُونَ في سَبيلِ الطَّاغُوت»(نساء/76) در جبهه يك عده به عشق صدام شهيد شدند. يك عده هم به عشق خدا شهيد شدند. هر دو به بدنشان گلوله وارد شد. اما جهت هايشان فرق ميکند. خوشا به حال کسي که بفهمد چه ميکند. اگر راه ميرود، اگر حرفي ميزند، اگر فکري ميکند، خوب باشد. وقتي آدم به بچهي خود نگاه ميكند، ميگويد: قربانت بروم. خوب مرغ هم جوجه هايش را دوست دارد. اين يك علاقهي طبيعي است و عيب ندارد. اما يك وقت كه بچهاش را بوسيد، ميگويد: الله اکبر! خدا از يک تک سلول چه درست كرده است. يعني نگاه ميکند كه از يک اسپرم چه درست شد. نبايد نگاهاي ما نگاههاي ساده باشد. حديث داريم كه نگاه مؤمن عبرت است. يعني نگاهش بيخ دارد. به هرچه نگاه ميکنيم همين طور است. اگر ميبينيم كه اسم دخترها و پسرهاي خود را اسمهاي مذهبي نميگذارند، براي اين است كه گرايش روحي پدر و مادر ضعيف است. گرايش معنوي ضعيف است. عارت ميشود كه اسم او را فاطمه بگذاري. حديث داريم افرادي هستند كه هيچ کار خيري نکردند. اما اسم بچه هايشان را زهرا ميگذارند. درست است كه اين آدم كار خيري نكرده است. اما براي همين كه به حضرت زهرا احترام گذاشته است و اسم بچهي خود را زهرا گذاشته استف روز قيامت نجات پيدا ميكند. گاهي ميبيني كه افراد مذهبي ميگويند: اسم خواهر من فاطمه است. نميشود كه دو فاطمه در خانه داشته باشيم. چطور نميگويي: والله خواهرم ديپلم گرفت. اما ما هنوز سيکل داريم. چطور در مسائل مادي نميگويي: خواهر من پولدار است. اما در نام گذاري ميگويي: كه ما يك فاطمه داريم. در يکي از روزنامهها اسم صد بچه را که شاگرد اول بودند، ديدم. براي بعضي از پدر و مادرها غصه خوردم كه اسم بچه هايشان را چنين اسمهايي ميگذارند. نميدانند كه چه اسمهايي روي بچههاي خود ميگذارند. اگر پدر و مادر بدانند اسم بچههاي خود را اينگونه نميگذارند. مثلاً اسم بچهاش را ليتا ميگذارد. ليتا يعني چه؟ در هر لغتي وارسي ميکنيم چنين كلمهاي را پيدا نميكنيم. اين كلمه مايه ندارد. دلش ميخواهد كه بچهاش روشنفکر شود. فكر ميکند که اگر اسمي باشد که هيچکس آن را نفهمد، ميگويند: ايشان خيلي روشنفکر است. مثل جوانهايي كه فكر ميكنند اگر سيگار بكشند، مرد شدهاند. اين اشتباه است. شرف و ارزش انسان به اين نيست. از مال گذشتن و رو به مال رفتن که هنرنيست. دل کندن مهم است. دل کندن و جذب مال نشدن مهم است. يعني خودت را بالاتر از مال بداني. وقتي به يوسف مسئلهي شهوتي پيشنهاد شد، يوسف گفت: «قالَ مَعاذَ اللَّهِ»(يوسف/23) اين گذشت از شهوت است. اميرالمؤمنين در نهج البلاغه ميفرمايد: «مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِيدُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ لَكَادَ الْعَفِيفُ أَنْ يَكُونَ مَلَكاً مِنَ الْمَلَائِكَةِ»(نهجالبلاغه، حكمت 474) اگر کسي بتواند جلوي شهوت خود را بگيرد، ثواب شهيد را برده است. امام باقر(ع) ميفرمايند: «مَا مِنْ عِبَادَةٍ أَفْضَلَ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ»(كافي، ج2، ص80) عبادتي نزد خدا بهتر از اين نيست که انسان بتواند شکم خود را نگه دارد يا شهوتش را كنترل كند. گذشت از خواب هم يكي ديگر از موارد است. من تعجب ميکنم كه شبهاي طولاني سه ساعت فيلم ميبيند. اما اگر بخواهد پنج دقيقه نماز بخواند، برايش سنگين است. اگر پشت فرمون نشستي، چراغ قرمز روشن شد، معلوم است كه ماشين يك اشكالي دارد. شما با هرکس و ناکسي حرف ميزني. اما حال نداري كه با خداي خودت صحبت كني. توفيق عبادت از شما سلب شده است. قرآن ميفرمايد: نماز نخواندن گناه کبيره است. شما سه ساعت در صف شير ميايستي. اما حال نداري كه پنج دقيقه نماز بخواني. اصلاً شايد اگر در صف نماز بايستي، خدا هم اين صف را از راه تو بردارد. «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ»(الرحمن/60) «هل جزاءالصف الاالصف» کسي كه در صف نماز نميرود، در صف شير ميايستد. قرآن ميگويد: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»(اعراف/96) اگر فتيلهي ايمان و تقوا را بالابکشي، من نميگذارم كه تو اينقدر در صف شير و نان بروي. «لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» آنقدر خير و برکت ميدهم که تو در صف نايستي. بايد يك مقداري گرايشهاي مذهبي را زياد کنيم. به مکتبي بودن تظاهر کنيم. چطور آن کسي که لاابالي است، تظاهر ميکند. پس ما هم به مكتبي بودن خود تظاهر كنيم. بچههاي مسلمان بيايند از همين امشب تصميم بگيرند كه در خيابان اذان بگويند. اگر پشت فرمان هستيم و از راديو اذان پخش ميشود، صداي ضبط را زياد كنيم تا همه صداي اذان را بفهمند. وقتي يك ماشين در جاده موسيقي ميگذارد و صداي آن را زياد ميكند، ما هم صداي ضبط را زياد كنيم. ما خودمان خجالت ميكشيم كه اذان بگوييم. اما اذان گفتن از راديو كه ديگر خجالت ندارد. ما بايد تظاهر کنيم. چون آن كسي که بد است به بدي خود تظاهر ميکند. اما آن كسي كه خوب است خوبياش را تظاهر نميکند. بدحجاب موي خود را نشان ميدهد، آنوقت نمازخوان ميرود و پشت پاي او نماز ميخواند. شما بايد در خيابان بيايي و نماز بخواني. چون او عيبش را نشان ميدهد، شما هم بايد خوبي خود را نشان بدهي. ديديد كه بعضيها چطور بدي خود را نشان ميدهند. ماهواره هايشان را بالاي پشت بام ميبرند. يعني يك چيز بد را توسعه ميدهند. ميخواهند به همه بفهمانند كه ماهواره دارند. مثلاً ميخواهي با ماهواره چه کني؟ ميخواهي يك عکس فاسد را به دخترت نشان دهي؟ با اين كار دختر شما مسلمان ميشود؟ براي دنيايت خوب است يا براي آخرتت توشهي راه ميشود؟ من فکر ميکنم كه حتي اگر کسي هم دين نداشته باشد. نبايد ماهواره نگاه کند. حالا فرض کنيم که ماهواره گناهي هم ندارد. اما نبايد نگاه كرد. به خاطر اينکه دختر و پسر شما كه در خارج هستند، وقتي اين فيلمها را ميبينند تحريک ميشوند و در بيرون وسيلهي تحريك هست كه جبران كنند. اما در جمهوري اسلامي نميشود جبران كرد. مثل آدمي که بوي کباب به مشامش ميخورد و پول ميدهد و كباب ميخرد. اما يكي هم گدا است و پول ندارد كه كباب بخرد. تو که نميتواني خودت را به حرام ارضا کني، براي چه خودت را تحريک ميکني؟ اصلاً آدم عاقل نبايد نگاه کند. در يکي از کشورهاي اروپا يک همه پرسي کردند. هشتاد و پنج درصد کشورهاي پيشرفته گفتند که ما مشکل خانوادگي داريم. يعني به قدري مسائل خانوادگي سست شده است که هرمردي با هرزني و هرزني با هرمردي رابطه دارد. به قدري آزادي وجود دارد كه همه جا فساد هست. مرحوم مطهري نوشتهاند كه طلاق گرفتن در آمريکا با تاکسي گرفتن در ايران مساوي است. وقتي آزادي جنسي شد، هيچکس اجازه ندارد که اسير شود. ميگويند: من تو را نميخواهم. مثل پدران و مادران ما نيستند که پنجاه سال، شصت سال با همديگر زندگي کنند و بعد هم براي فراغ همديگر گريه کنند. وقتي هم كه پير ميشوند، فرزندانشان مثل سطل زباله آنها را دور ميريزند. آنها را به خانهي سالمندان ميبرند. البته گاهي وقتها بردن به خانهي سالمندان درست است. به خاطر اينکه در خانه امکانات بهداشتي نيست. گاهي وقتها ممکن است يك کسي واقعاً مشکلاتي داشته باشد. خانهاش جا ندا شته باشد. پله داشته باشد. پدرش نتواند از پله بالا برود. همسرش مريض باشد و نتواند از آنها نگهداري كند. من كساني را كه استثنا هستند کنار ميگذارم. مرگ عاطفه در کشورهاي غربي زياد شده است. وقتي آدم يك کسي را دوست دارد، به او تلفن ميزند. نميگويد: خيلي خوب! حالا باشد. اگر او را دوست داري، چرا با او اينطور حرف ميزني؟ «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»(فاتحه/7-5) چرا اينطور حرف ميزني؟ کسي که خدا را دارد، بايد خوب نماز بخواند. وقتي آدم وضو ميگيرد وقت خواب هم دو رکعت نماز بخواند. حديث داريم يکي از راههايي که دعا مستجاب ميشود اين است که انسان وضو بگيرد و دو رکعت نماز بخواند. بعد بگويد: خدايا اين دعا را مستجاب کن. اميرالمؤمنين ميفرمود: هروقت کار من به مشكل ميخورد دو رکعت نماز ميخوانم و دعايم مستجاب ميشود. پيغمبر هم همين را ميفرمود. بوعلي سينا هم ميگفت: من هروقت مطلبي را نميفهمم دو ركعت نماز ميخوانم تا دقيق متوجه آن مطلب شوم. «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ»(ذاريات/18) قرآن سفارش ميکند و از کساني که سحرها استغفار ميکنند، تعريف ميكند. «كانُوا قَليلاً مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ»(ذاريات/17). مقدار کمي از شب ميخوابند. «مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً»(اسراء/79) گذشت از همسر و فرزند را بگوييم. گاهي بچه بايد در فراغ مادرش بماند. مادر بايد در فراغ بچهاش بماند. ممكن است كه مرد خانه چند شب کشيک باشد و به خانه نيايد. خانم خانه بايد بتواند كه بدون او در خانه بماند و از خانه و فرزندان مراقبت كند. اينها تکامل است. در اسلام اينها گذشت است. گاهي يک لقمهاي حرام است و انسان بايد از آن بگذرد. گاهي انسان درآمدش حرام است. بنابراين بايد شغل خود را كنار بگذارد. حديث داريم براي هرکسي رزق حلال مقدر شده است. کساني که با تيزبازي، زد و بند، پارتي بازي، رشوه، کم فروشي، گرانفروشي، احتکار، کلک زدن ميخواهند يك لقمهي حرام بدست بياورند، بايد بدانند كه خداوند از حلال آنها کم ميگذارد. دو ميليون حرام پيدا کردي، خدا از دو ميليون حلال تو کم ميگذارد. يعني اگر اين حرام را انجام نميدادي، الآن به مشكل برنمي خوردي. كسي كه درآمد حرام داشته باشد، يك چيز باارزش خود را از دست ميدهد. يعني آن درآمد را براي آن چيز خرج ميكند. مثلاً سانحهاي رخ ميدهد كه در آن سانحه يكي از عزيزان از دست ميرود. يا آن درآمد را خرج بيمارستان ميكند. حديث داريم كه روزي هرکسي از حلال اندازه گيري شده است. کساني که عجله ميکنند تا حرام بگيرند. بدانند كه خداوند از رزقِ حلالشان کم ميگذارد. چهل و پنج تومان حرام بدست آوردم. چهل و پنج هزارتومان را خرج يك تصادف ميکند. امام کاظم فرمود: هرکس يک درهم در راه حلال ندهد، خداوند قول داده است كه اين دو درهم را در راه باطل خرج ميکند. خانم ميخواهد نماز بخواند. ميگويد: حالا بگذار يك خورده استراحت کنم. ميخوابد به هواي اينکه استراحت کند. ميبيند كه باد لباس هايش را بر زمين انداخته است. دوباره لباسها را از اول ميشويد. به بچهاش لقمه حرام ميدهد به هواي اينكه بچهاش زرنگ شود. اما بچهاش رفوزه ميشود. دوباره بايد خرج كند تا بچهاش قبول شود. اينها چوب خداست كه صدا ندارد. حديث داريم كه تمام حوادث تلخ چوبي است که خدا ميزند. اما چشم ميخواهد که آنرا ببيند. شخصي بي پول شد. در حرم اميرالمؤمنين رفت و گفت: يا علي! شنيدم شما كه زنده بودي در خانهي فقرا پول و خرما و نان و آرد ميدادي. حالا من در خانهي تو آمدم. «فلوس لاکو» پول ندارم. فقر به من فشارآورده است. بعد گفت: يا علي يك کاري بکن كه به دست من پول برسد. امشب يک صد توماني به دست من برسد. خيلي متوسل شد كه يك صدتوماني بگيرد. ميگفت: ميخواهم يك نفر در همين حرم به من بگويد: اين صدتومان را بگير. خوب که گريه کرد و متوسل شد، يك نفر گفت: سلام عليکم. گفت: من چند روز پيش ايران بودم. ابوي شما را ديدم. گفتم: که من به کربلا ميروم و ممکن است كه پسر شما را که در نجف درس ميخواند، ببينم. آيا کاري با آقازادهتان نداريد؟ گفت: صدتومان دارم. اين را به او بده. پسر پول را گرفت و گفت: يا علي! اين را پدر من داده است. اين مربوط به شماست. گفت: صدتومان هم خود به من بده. اين پول را پدر من داده است. انسان زود غافل ميشود. پول را در كيسه گذاشت و به مدرسه آمد. ديد پول نيست. دويدم و به حرم رفتم. خيلي ناراحت شد. داغ اين پول را ديد. صدتومان پول خيلي زيادي بود. خلاصه دو سه روز صبرکرد. به استادش گفت: آقا چند شب پيش من يك چنين کاري کردم. گفت: بايد در حرم بروي و به زبان فارسي توبه کني. توبه عربي «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ» است. گفت: به حرم برو و به زبان فارسي توبه کن. يك کلمهاي بگو که در عرب نباشد. يك خورده به غرورش برخورد. گفت: ما که توبه نميکنيم. بالاخره گفت: حالا امتحان ميکنم. در حرم رفت و گفت: يا علي درست است كه اين پول را پدر من داده است. اما يک ميليون شرط بايد با هم هماهنگ شود که اين به من برسد. بايد ايشان پدر من را در بازار ببيند. به پدر من بگويد كه به كربلا ميرود. پدر من يادش بيايد و آن پول را به او بدهد. من و ايشان همديگر را در حرم ببينيم. اين كارها همه در دست توست. من بد مستي کردم. معذرت ميخواهم. توبه فارسي کرد. گفت: تا صيغهي فارسي را خواندم، يك زن عرب به من گفت: آقا چند شب پيش من به حرم آمدم. مقداري پول اينجا پيدا کردم. فرياد زد و گفت: يا علي اين پول از تو است. ما گاهي وقتها تا خدا حالمان را نگيرد، تسليم نميشويم. علت گراني چيست؟ گراني به خاطر اين است كه يك سيل مي آ يد و ما ميلياردها ضرر ميکنيم. يک نفر در تلويزيون ميآ يد و ميگويد: ما بايد براي جلوگيري از سيل سد بسازيم. درست است كه ما بايد جلوگيري كنيم. اما من ميگويم: شايد سيل سيلي خدايي بود. کشاورزي که درآمد دارد و به فقرا کمک نميکند. زکات نميدهد. سيل ميآ يد. امام صادق فرمود: مالي در آب و خشکي تلف نميشود مگر اينکه طرف زکات نداده باشد. يك کسي به چلوکبابي رفت تا غذا بخورد. سرش را پايين انداخت و رفت. گفتند: آهاي! گفت: بله! گفتند: بيا! گفت: پولش رابده. غذاخوردي سرت را پايين انداختي و ميروي. گفت: درست ميگويي. گفت: خوب پول بده. گفت: درست ميگويي. هرچه گفتند: پول بده. گفت: درست ميگويي. يك نفر غذا ميخورد. اين صحنه را ديد و گفت: آقا شما چرا مردم آزاري ميکنيد؟ غذا خوردي پولش را بده. گفت: تو هم درست ميگويي. يك نفر گفت: شايد پول ندارد. گفت: اين هم درست ميگويد. حالا سيل ميايد. کارشناس ميگويد: ما اينجا سدسازي ميكنيم. شما درست ميگويي. يكي هم ميآيد و ميگويد: مردم بايد خانه هايشان را در مقابل سد نسازند. خوب شما هم درست ميگويي. امام صادق هم درست ميگويد. ايشان ميگويد: حوادث تلخي که پيش ميايد به خاطر خودمان است. بايد فکر کند و ببيند كه کجا پول دادن حق بوده و او نداده است. کجا پول حرام خوردهاي؟ حرامها بايد از سر انگشت تو در بيايد. مگر ميشود كه مردم بگويند: جاويدشاه! بايد به قدري بگويند: مرگ برشاه! تا کيف جاويدشاه از حلقوم شاه بيرون بيايد. اين سنت خدا است. سعي کنيم كه لقمهي حلال به افراد خانه بدهيم. يك عده از افراد درآمد ندارند. اما يك عده هم هستند كه درآمد زيادي دارند. اين افراد سعي كنند كه زكات و خمس مالشان را بدهند. امام كاظم فرمود: «حَصِّنُوا أَمْوَالَكُمْ بِالزَّكَاةِ»(كافي، ج4، ص61) حديث داريم اگر زکات بدهي بارش را بيشتر ميکني. به همين خاطر کلمهي زکات سي و دو بار در قرآن آمده است. سي و دوبار هم كلمهي بركت آمده است. يعني زکات مساوي با برکت است. اگر يك وقت حادثه تلخي برايتان پيش آمد نگوييد «فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتيمَ»(فجر/17-16) قرآن ميگويد: اگر وضعت خراب شد، نگو: چرا خدا چنين كرد؟ ما به تو داديم. اما تو به يتيم ندادي. بنابراين گرفتار شدي. «وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ»(فجر/18) تحليلها، تحليل قرآني باشد. بي اعتنايي به محرومين خيلي بد است. الآن در كمد لباسهاي شما لباسهاي زيادي است كه شما هيچ كدام را نميپوشي. آنقدر بچه هست كه به لباس نياز دارند. به آنها كمك كنيد. شما بخاري گازي داريد. خوب بخاري نفتي را به آن کسي که بخاري ندارد، بده. اگر کمک کنيم انواع برکات براي ما نازل ميشود.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»