متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1375/1/30
بسم الله الرحمن الرحيم
بينندگان عزيز بحث را در آستانهي شهادت امام جواد عليه السّلام چون گوش ميدهند، من خاطراتي از امام جواد عليه السّلام نقل ميكنم. در محضر مبارك برادران دانشجو و بعضي از اساتيد هستم.
مسئلهي امامت ـ اصل زندگي بند به امامت است، من براي اين كه چهرهي امامت و نقش امامت را بگويم، توجه بفرماييد انسان در حركت خودش ـ يك حركت چند تا چيز ميخواهد: مقصد ميخواهد، پايان ميخواهد، وسيله ميخواهد، راه ميخواهد، راهنما ميخواهد، انگيزه ميخواهد، يك حركت اين چيزها را ميخواهد و در همهي اينها مهمترين آن چيست. به نظر شما مهمترين كدام است؟
در يك حركت همهي اينها لازم است بعضي از آنها اولويت دارد. آن كه از همه مهمتر است به نظر من راهنماست. يعني اگر يك رهبر لايق باشد به آدمهاي بي انگيزه هم انگيزه ميدهد. شعر بخوانم،
درس معلم گربود زمزمه محبتي جمعه به مكتب آورد طفل گريزپاي را يعني اگر معلم قوي باشد، آدمهاي بي انگيزه و فراري را هم انگيزه دار ميكند. پس اگر راهنما باشد، انگيزه بند راهنماست. اگر راهنما باشد آدم مقصد را گم نميكند. اصلاً هدف چيست؟ راهنما ميگويد هدف چيست، اگر راهنما باشد ما را تا پايان كار ميبرد. اگر راهنما باشد ما راه را گم نميكنيم وسيلهها بيخود حركت نميكند يعني نقش اصلي با راهنماست. اصلاً جمهوري اسلامي و غير جمهوري اسلامي همه چيز بند به امام بود امام ترسوها را شجاع كرد. امام سليقههاي مختلف را يك جا جمع كرد. امام در دل دشمن رعب انداخت يعني به مردم انگيزه داد. الآن ما ديديم در جبههها خودتان بوديد افرادي حاضر بودند خط شكني كنند و جوانهايي جبهه رفتند كه دوچرخهاش را به داداشش نميداد اگر داداشش صورتش را ميشست ميخواست با حولهي او صورت خود را خشك كند، داد ميزد بابا حولهي من است، كسي كه از حوله و دوچرخه نميگذشت از جانش گذشت.
اين امام بود كه توانست. نقش مهم با امامت است.
بگذاريد يك مثال ديگر بزنم: الآن كشورهاي اسلامي چه دارند و چه ندارند زير پا نفت، روي پا كعبه، جمعيت ميليارد، هم سرمايهي اقتصادي دارند هم نيروي انساني دارند هم جاذبههاي معنوي دارند. هر مسلماني هر كجاي كرهي زمين نقش ميكشد روزي 5 بار بايد رو به حجاز بايستد، كه چي؟ جاذبهي معنوي، كعبه. جاذبهي مادي: نفت نيروي انساني. گير اين است چرا يك بشكهي خالي اگر در مسجدالحرام ول كنند همهي حاجيها رنگشان ميميرد يك بشكهي خالي، يك ترقه، اصلاً يك ترقه در كنند. اصلاً پادشاهان آنها رؤساي آنها اصلاً گير كشورهاي اسلامي چيست؟ سرمايه ندارند، آدم ندارند، نه آن كه ندارند، امام ندارند، يك امامي اگر بود همهي اينها درست به كار بسته شده بودند، اين نقش امامت است.
ارتش همان ارتش است. چون حالا در آستانهي روز ارتش هم هستيم، ارتش همان ارتش است منتهي. . . نخ همان نخ است، اگر بند به سوزن شد ميدوزد بند به سوزن نشد نميدوزد يعني امت مثل نخ هستند رهبر مثل سوزن اگر اين نخ و سوزن به هم گره بخورند دوزندگي ميشود. الآن علّت اين كه كشورهاي اسلامي ذليل هستند با اين كه دم دارند جاذبه دارند نفت و امكانات هم دارند، نيروي انساني دارند مواد طبيعي هم دارند، منابع طبيعي هست، نيروي انساني هم هست، پس مشكل چيست؟ مشكل اين است كه يك رهبر كه بايد باشد، ندارند، يك ارتش وقتي رهبرش يك كسي شد همهي ارتش بله قربان گو ميشود. يك ارتش هم وقتي رهبرش عوض شد، يك ارتش قوي و عزيز ميشود.
خلاصه اين مسئلهي رهبري، مسئلهي مهمي است. و ما اماماني كه داريم همهي امامها يك خط هستند ممكن است شيوههاي كارهايشان فرق ميكند. آخر يك تقسيم بندي ميكنيم من اين تقسيم بندي را درش حرف دارم. يعني براي من سؤال است مثلاً ميگويند: «و شجاعه الحسينيه و الحلم الحسنيه»، نه اين طور نيست. آخر وقتي اين طو تقسيم بندي ميكنيم يعني مثلاً امام حسين عليه السّلام شجاع بود امام حسن عليه السّلام حلم داشت شجاع نبود، نه خير اين طور نيست. مي خواهم مثالي بزنم ميترسم توهين باشد ولي درقرآن يك آيه داريم ميگويد كه: «إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها» بقره/26. يعني وقتي بنا است آدم يك چيزي را بفهماند نبايد گير ضرب المثل باشد.
شمايازده نفريد كه ميخواهيد گل بزنيد به رقيب. يازده نفر اين طرف خط هستند يازده نفر آن طرف خط. يازده نفر همه يك جور بازي ميكنند، منتهي وقتي شما نگاه ميكني ميگويي اين يكي توپ را زير پايش نگه داشته يكي ميبيني توپ را برد هوا. يكي ميبيني گل زد نه اين آقا اگر آن جا باشد توپ را نگه ميدارد و اين هم جاي او باشد توپ را بالا مياندازد يعني هر كدام طبق آن شرايط خاص همان رقم بازي ميكنند اين طور نيست كه فقط ايشان بلد است توپ را بالا بيندازد.
او هم اگر در اين شرايط بود توپ را هوا ميكرد. ايشان نزديك به دروازه بود گل زد ولي او كه گل نزده، فاصلهاش به دروازه نزديك نبود. حالا اگر جابجا شوند برعكس ميشود كارها. خلاصهاش امامهاي ما همه يك جور هستند منتهي شرايط فرق ميكند. گاهي هم حركتها مختلف است. امام هدف يكي است من يك وقت در تلويزيون يك مثال زدم گفتم: فرض كنيد ما يك پارچهاي را در آب فرو ميكنيم وقتي ميآوريم بيرون حركت دست فرق ميكند اين دست رو به اين طرف ميچرخد اين دست رو به اين طرف حركتها فرق ميكند اما هدف چيست؟ هدف يكي است، نوع حركت فرق ميكند ولي هدف يكي است. ممكن است امام حسن(ع) با بني اميه همچين كند و امام حسين همچين كند، ولي هر دو هدفشان محو بني اميه است. شيوهها فرق ميكند. بنابراين اين طور نباشد كه. . .
يك امام انقلاب فرهنگي ميكند يك امام انقلاب. . .
انبياء هم همين طور هستند مثلاً حضرت لوط بعد ازعقايد بيشتر كارش به مسئله نهي از لبات بود چون امت، امتي بودند كه به آن گناه مبتلا شده بودند. حضرت شئيب افتاده بود به جان كاسبها كه چرا كم فروشي ميكنيد چون گناه آن روز كم فروشي بود. معجزات هم همين طور است در زماني كه دنيا دنياي سحر و جادو است معجزه، عصا اژدها ميشود در دنيايي كه پزشكي پيش رفته عيسي مرده را زنده ميكند در دنيايي كه فصاحت و بلاغت اوج گرفته پيامبر با قرآن ميآورد. بنابراين آمدن معجزه، برخوردها، اينها همه طبق شرايط است.
شما لابد شنيديد در اين ايام كنگرهاي است در قم بنام عنصر زمان و مكان. عنصر زمان و مكان فرق ميكند اثر ميگذارد در مغز.
مرحوم مطهري ميفرمود: كساني كه در نجف فتوي دادند چون نجف كوير است و كم آبي گفتند: اگر يك بار آب بريزيد پاك است علمايي كه در سامرا فتوي دادند سامرا چون دجله و رودخانه هست گفته دوبار آب بريزيد. بچهها هم همين طور هستند. بچههايي كه در محلههاي مرفه زندگي ميكنند اگر به آنها بگوييد مقاله بنويسيد در مقاله شن مينويسند كه استخر منزل ما آلوده بود و من خودم با چشم خودم سه پر كاه روي استخر ديدم چون در يك جوي زندگي ميكند كه سه پر كاه برايش آلودگي است. يك منطقهي ديگر مثلاً ميبيني كه نخير اگر تا كلي لجن در استخر نباشد اصلاً به استخر كثيف نميگويد.
و از اين مسائل در جامعه زياد ديديم اين وانتيها و ماشينهايي كه جنسهاي كهنه ميخرند در محلهي فقير اين طوري جار ميزنند نان خشك، سماور. . . ميخريم در شمال شهر ميگويند تلويزيون رنگي، تعويض قالي، يعني اصل يعني فرم آهنگشان فرق ميكند. او در مقالهاش پر كاه ميگويد، او ميگويد لجن، ديدها فرق ميكند. مكان، زمان، شرايط در فهم انسان اثر ميگذارد. البته اين معنايش نيست كه حالا بعضي از آقايان. . . آخر شنيدم كه يكي ميگفته فلاني هم از اين حرفها ميزند نه من نميخواهم بگويم همهي دين اين طوري هست. ما احكام ثابتي داريم كه هرچي پايين و بالا بروي همين است كه هست. چند هزار قانون ثابت داريم تكان نميشود داد آن را. برف ميآيد خوب بيايد. گرم است خوب باشد. هر سيستمي حكومت كند هر درجه حرارتي باشد علم و تكنولوژي هر سويي برود همين هست كه هست. چانه هم نزن. ما احكام ثابت داريم.
قرآن بخوانم. «وَ الْوالِداتُ يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ» بقره/233. مادر دو سال به بچهاش شير دهد چه زمستان چه تابستان. چه شرق چه غرب چه دنياي الاغ سوري چه دنياي آپولوسواري. مادر به بچهاش دو سل شير دهد. نماز صبح دو ركعت است. هر جا ميخواهد باشد. ما يك احكامي داريم ثابت يك احكامي داريم شناور. احكام ثابت، ثابت است. احكام شناور تابع. ــ گوشت خوك حرام است اما ثابت نيست اما اگر «فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ» بقره/173 اما اگر يك كسي مضطر شد ديد اگر گوشت خوك نخورد ميميرد. روزه واجب است اما ثابت نيست تا مريض شدي بخور. اما نماز ثابت است تكان هم نميشود دد. حتي در غرق شدن با اشاره بايد به نماز اشاره كني.
پس احكامي داريم ثابت احكامي داريم شناور. احكام شناور مربوط به شرايط زماني، مكاني، اضطرار، حوادث، قوانين ثانويه، اينها ميباشد امامان ما يك خط ثابتي داشتند.
يک ـ دعوت مردم به خدا
دو ـ دور كردن مردم از طاغوت.
اين مبارزه با طاغوت در همهي امامها بوده. امام رضا عليه السّلام را آوردند وليعهدش كردند. امام رضا را كردند وليعهد طاغوت خوب كسي كه وليعهد است بايد فتوكپي شخص اول باشد.
اما در عين اين كه وليعهد بود دو نفر آمدند ديدن امام رضا عليه السّلام گفتند: آقا، ما مسافر هستيم ـ فرمودند: تو نمازت را چهار ركعتي بخوان و تو دو ركعتي. گفتند: ما دو تا برادر از يك جا آمديم چه طور يكي از ما چهار ركعت و ديگري دو ركعت. فرمود: اين برادر كه آمده به قصد زيارت مأمون الرشيد طاغوت آمده. كسي كه براي ديدن طاغوت براي زيارت طاغوت سفر كند، سفرش حرام است. سفر حرام هم نمازش چهار ركعتي است شكسته نيست. ولي تو به قصد زيارت من آمدي سفر تو درست است چهار ركعتي ميشود دو ركعت. يعني همان وقتي هم كه وليعهد بود كنار طاغوت بود ميگفت: نگاه به طاغوت گناه كبيره است. حرف خود را ميزد. امام حسين عليه السّلام را شهيد كردند. بچه هايش را اسير كردند در كوفه و شام گرداندند حالا يك متلك يزيد دارد ميگويد به يكي از كوچولوها. به يكي از كوچولوها گفت: بچه ـ گفت: بله گفت: تو بهتري يا پسر من؟ گفت: پسر مرا دوست داري؟ يك همچين سؤالي كرد سؤالش حالا يادم نيست. ايشان گفت: يك شمشير بده تا من به تو بگويم. حالا كسي كه در كربلا شهادت هفتاد و دو نفر را با چشمان خود فيلمبرداري كرده، داغ ديده، نشسته، خسته، دويده، اسير شده، تحقير شده در عين حال نشكن است. زينب كبري يك سخنراني كرد در كوفه و شام، كاخ حكومت را زير رو رو كرد. يعني اينها يك چيزي دارند كه مثل آيينه. آيينه را ميزني ميشكاني ريز ريزش ميكني. ولي باز همان ريزش را برمي داري ميگويد اين جا بت سياه است. يعني آيينه بزرگ هم ميگويد اين جا بت سياه است. آيينهي ريز هم همين را ميگويد. يعني در آيينه يك حكم ثابت است امامان ما يك خط ثابت داشتند دعوت به سمت خدا و مبارزه با طاغوت اين خط اصلي همهي انبياء بوده. بگذاريد قرآن بخوانم.
«أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» نحل/36. اين خط كلي همهي انبياء است.
ما امام سازش كار و پيامبر سازش كار نداريم. و لذا قرآن دو تا آيه دارد:
يكي ميگويد: «وَ يَقْتُلُونَ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ» آل عمران/112. يعني همهي انبياء را كشتند. يكي ميگويد: «وَ يَقْتُلُونَ النّبيين». و داريم كه تمام امامها شهيد شدند يك امام نداريم به مرگ خدا از دنيا رفته باشد و اين دليل بر اين است كه امامها استخوان بودند در گلوي طاغوت.
منتهي هر امامي يك جوري بود. اما وضع امام جواد عليه السّلام چگونه بود.
امام جواد عليه السّلام جوانترين امام است كه شهيد شد. مسئلهاي كه دربارهي امام جواد هست. چند تا خاطره برايتان نقل كنم. يك صلوات هم بفرستيد. الهم صلي علي محمد و آل محمد.
شخصي خدمت امام رضا عليه السّلام رسيد از امام رضا پرسيد اگر براي شما اتفاقي بيفتد چه كسي بعد از شما امام است؟ حضرت اشاره كرد به فرزندش فرمود: امام جواد. امام جواد عليه السّلام سه سالش بود. راوي گفت: بچهي سه ساله امام است؟ ! يعني كيلويي حساب ميكرد. كه مثلاً امام بايد چند كيلو و چند متر باشد باباجان گاهي وقتها يك راديو قد يك بشكه موج تهران را هم نميگيرد گاهي يك راديو قد قوطي كبريت موج دور دنيا را ميگيرد. گاهي يك كسي كوچولو هست شاگرد اول ميشود گاهي يك كسي يک صد و هفتاد كيلو است شانزده تا تجديد ميآورد.
گفت: آخر بچهي سه ساله ـ حضرت فرموند: بله، مگر حضرت عيسي(ع) در دو سالگي پيامبر نشدند علي بن مصديار قبرش در اهواز است يكي از شهرهايي است كه خيلي ريشهي تاريخي دارد. ماروايتهايي داريم و رواياتي داريم.
در ايران چند تا شهر داريم كه سابقه اش بالاي هزار سال است و از اين شهرها راوي هم برخاسته شده و از شهرهايي است كه درخشيده. مثلاً نيشابور شهر درخشيدهاي است. قم شهر درخشيدهاي است كه اينها مثلاً ما راوي داريم كه از زمان امام مثلاً امام حسن عسگري عليه السّلام نامه به ايشان نوشته و از شهرهاي درخشندهاي است اهواز همين طور است علي بن مصريار قبرش در اهواز است. ايشان از نور چشمهاي امام جواد عليه السّلام بوده. و يك روز علي بن مصريار به امام جواد عليه السّلام نامه نوشت كه: آقا در اهواز زلزله زياد ميشود.
امام جواد يك نامه نوشتند كه: شما به مردم اهواز بگوييد كه چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه را روزه بگيرند و غسل كنند و لباس تميز بپوشند روز جمعه بيرون بيايند دعا كنند و اگر اين طور شود، زلزله تمام ميشود. ايشان هم اين دستور را به مردم اهواز داد مردم اهواز هم اطاعت كردند و آن زمان كه هر شب زلزله ميشد به ارادهي خدا زلزله ايستاد باز در اين مسائل معلوم ميشود يك مسئلهي معنوي در مادي اثر ميكند.
ما يك چيزهايي را نميدانيم ببينيد بچه را وقتي نگاه ميكند ميبيند بابايش رفت در ماشين نشست استارت ميزند اگزوزش دود ميدهد ميگويد بابا تو چرا اين كار را كردي جلوي ماشين چه كار دارد به عقب. خوب اين بچه خبر از سيستم ماشين ندارد ما يك سري چيزهايي داريم كه در يك سري چيزها اثر ميكند واقعاً هم نميفهميم سبزي كه الآن 35 سال است آخوندهستم نميفهمم. ميگويد اگر كسي ايستاده ادرار كند فشار قبر ميبيند. هر چه فكر ميكند ادرار ايستاده چه ربطي به فشار قبر دارد ولي از آن طرف هم بايد قبول كنيم كه به خاطر اين كه هر چيزي را ما نميفهميم معنايش كه اين نيست.
ما سه رقم قانون داريم: يك سري قانون داريم ضد عقل ممكن است باشد ممكن است قانون فوق عقل باشد ممكن است قانون طبق عقل باشد. در اسلام قانوني ضد عقل ما نبايد داشته باشيم. يعني يك چيزي كه خلاف عقل است. اما لازم هم نيست كه تمام قوانين طبق عقل باشد ممكن است چيزي باشد فوق عقل. حالا فوق عقل هم دو قسم است: فوق عقلي كه بعد معلوم شود و فوق عقلي كه بعد هم ممكن است معلوم نشود.
يك سري چيزها هست كه در يك زمان فوق عقل است بعد عقل ميشود. مثل اين كه اسلام ميگويد: گوشت خوك نخور، چهار بار در قرآن ميگويد: «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزيرِ» مائده/3. در سورهي انعام، بقره، مائده، نحل، چهار بار ميگويد: گوشت خوك نخورــ شصت سال پيش گفتند: گوشت خوك كرم كدو ترنشين دارد حالا ميگويند آقا در فلان حرارت داغش ميكنيم كرم آن كشته ميشود باز هم ميگوييم نخور. ميگوييم آقا. اين انگل گوشت خوك را چند وقت است كه فهميديد.
هزارو چهارصد سال پيش گفتهاند نخور ولي تو پنجاه سال پيش فهميدي يعني هزارو سيصد و پنجاه سال نميدانستيم چرا. حالا هم كه ميگويي انگل آن را ميكشيم باز هم اسلام ميگويد نخور. ممكن است باز هم هزارو سيصد و پنجاه سال ديگر معلوم شود كه ولو باز هم داغش كني انگل را بكشي باز هم ممكن است دليل ديگر داشته باشد. اسلام ميگويد نخور. اسلام ميگويد ايستاده ادرار نكن. اخيراً فيلمبرداري كردند از مجراي ادرار كه انساني كه مينشيند مجراي ادار باز است وقتي ميايستد تاب دارد. براي خروج ادرار بهترين نحو نشستن است حالا تا اين دستگاه فيلمبرداري نيامده اسلام گفته. خوب گوش ميدهيم.
فوقش عقل ممكن است در آينده كشف شود. ما نميدانيم چرا، مگر علوم طبيعي فهميده چرا برگ درخت انار باريك است برگ درخت انگور چرا پهن است. حتماً اين اندازهي برگها در رابطه با مزه هايشان در ارتباط هست. لازم نيست كه ما بفهميم. ما چيزي نميدانيم ما چيزي بلد نيستيم.
اصلاً ليسانس ما دويست تا كتاب خوانده ما دويست ميليون كتاب نخوانده داريم. تازه ميگويد شماها با اين دويست كتابي كه خوانديد با آن دويست ميليوني كه نخواندي همهتان بي سواد هستيد. قرآن ميگويد: «وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً» اسراء/85.
يعني علم انسان چيزي نيست. مگر آدم با چند تا كتاب ميخواهد بگويد من ميخواهم همه چيز را بهفمم. بنابراين ما ادعا نكنيم كه همه چيز را فهميديم. فقط آن جايي كه بايد حساسيت نشان دهيم اگر چيزي ضد عقل بود حساس شويم. بگوييم دين ضد عقل نيست. اما بگوييم من ميخواهم همه چيز را بفهمم اين هم يك خورده غرور علمي هست. بوعلي سينا ميگويد: هر چيزي را فهميدي، الحمدلله. هر چيزي را هم نفهميدي ضد عقل بود بگذار كنار اما اگر فوق عقل بود بگو خيلي خوب من تا اين جايش آمدم. باقي آن را ديگران ممكن است بدانند.
يك آيه داريم در قرآن ميفرمايد كه: «وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ» يوسف/105. «آيَةٍ» يعني نشانه «فِي السَّماواتِ». چه آيهها و نشانههايي در آسمانها و زمين است. «وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ». ترجمهاش اين است. نشانههايي در آسمانها و زمين است كه بشر مرور ميكند از كنارش ميرود ولي غافل است. در آسمان نشانههايي است كه انسان از كنار آنها عبور ميكند ولي غافل است. قديم كه هنوز هواپيما و هلي كوپتر نبود ميگفتند آخر چه طور ميشود كه انسان يمثر علي أنها. يعني آيهها و نشانهها در آسمان هاست ولي انسان زميني مرور ميكند از كنار آيات آسماني ميرود آخر انسان زميني كه نميتواند از آن جا برود. ميگفتند: ميداني «يَمُرُّونَ» يعني ينفسرون نشانههايي در آسمان و زمين است كه انسان از كنار آنها عبور ميكند يعني چشمش مرور ميكند يعني نشسته نگاه ميكند وقتي انسان پرواز كرد ديدند نه بابا «يَمُرُّونَ» يعني«يَمُرُّونَ».
خود شما هم همين طور هستيد اگر چهل سال پيش يك نفر ميآمد خانهي پدر شما ميگفت بيرون غذا خوردم ميگفتي بيرون غذا خوردم غذاي بيرون چيست؟ كباب، حليم، عدس.
ساندويچ و كالباس و سوسيس و اينها نبود كه چون نبود ذهن شما متوجه آن نميشد الآن اگر يك كسي آمد گفت بيرون غذا خوردم چون ساندويچ هست ذهن شما متوجه ساندويچ ميشود و حال آن كه پدر شما هرگز ذهنش به ساندويچ نميرفت. يعني گاهي به مرور ايام.
و لذا علامه طباطبايي ميفرمايد: دو سال به دو سال بايد تفسير قرآن عوض شود يعني به موازات پيشرفت علم يك سري آيهها معنا پيدا ميكند مثل همين«يَمُرُّونَ» تا هواپيما ساخته نشده بود «يَمُرُّونَ» يعني «يُنفرون».
زلزله چيست. آيا زلزله با رفتارها اثر دارد؟ بله، اثر دارد. به ما ميگويد اگر باران نميآيد نماز باران بخوان. اين ارتباط ما با خدا با آمدن باران اثر دارد. و اين معنايش اين نيست كه ما طبيعت را منكر هستيم. بله خورشيد ميتابد بخار ميشود، بخار هم ابر ميشود ابر هم باران ميشود اما باز همهي اينها فرمول است و اين فرمولها تحت ارادهي خداست.
ما وقتي ميگوييم خداوند. شرايط مادي را منكر نميخواهيم بشويم. شرايط مادي هم سرجايش است ولي خوب آنها هم سر جايش است. قصهي طلبهاي هست يك جايي گفتم حالا يا در راديو گفتم يا در تلويزيون يا در جاي ديگر. هر كه نشنيده دفعهاي اول بشنود هر كه شنيده يك بار ديگر هم بشنود.
آدم گل را دوبار بو ميكند ده بار بو ميكند. ميگفت: رفتيم در حرم حضرت امير(ع) گفتيم: يا علي شنيديم شما در خانه فقرا چيزي ميداري حالا ما خيلي فقير هستيم بي پول بي پول شديم حالا نميخواهد تو بيايي در خانهي ما ما ميآييم در خانهي تو. يك صد توماني بفرست براي ما. البته صد توماني پنجاه سال پيش پول بود. ميگفت: متوسل شديم در حرم حضرت امير(ع) و گفتيم: صد تومان بفرست بيا. يك خورده با حضرت صحبت كرديم و وقتي ميخواستيم از حرم بيرون برويم. يك نفر آمد گفت: سلام چه خوب شد ديدمت. چند روز پيش ايران بودم ميخواستم بيايم زيارت كربلا و نجف اتفاقاً حاج آقاي شما را در بازار ديدم. گفتم: ممكن است آقازاده را در نجف ببينم كاري نداري. ايشان هم صد تومان داد ميگفت: صد تومان را گرفتم و تشكر كردم از ايشان.
رفتم حرم گفتم: يا علي اين مال آقام است اگر ميخواهي بدهي از خودت بده. ميگفت: بعد آمديم داخل اتاق و رفتيم برداريم ديديم نيست دويدم رفتيم حرم كه ببينم آن جا انداختهام ديدم نه آن جا نيفتاده. خوب بدتر شد. آدم بچه دار نشود طوري نيست ولي بچه دار شود و داغ ببيند ميسوزد. آخ اين پول آمد دستم و رفت. خيلي ميگفت جوش خورديم.
يك دو سه روزي حالم گرفته شد بعد به استادم قصه را گفتم. گفت: تو بي ادبي كردي درست است آقات داده ولي هزار و يك شرط و فرمول بايد جور شود كه ايشان بايد پدر شما را در بازار ببيند وقتي ديد اصلاً گاهي وقتها آدم طرف را ميبيند متوجه نميشود. گاهي آدم نگاه ميكند دقت نميكند نگاه ميكند متوجه نميشود.
ممكن است يك لحظه بابايت رويش را آن طرفي ميكرد، همهي فرمولها به هم ميريخت. آن وقتي هم كه آمد حرم ساعت انطباقش ممكن است تو از اين در بروي و او از آن در. آخر هزار و يك شرط بايد با هم جور شود تا اين صدتوماني به دست شما برسد. درست است آقا ت داده اما بايد هزار و يك شرط جور شود تا به دستت برسد. بالاخره استادم گفت: تو بي ادبي كردي برو توبهي فارسي كن. توبه دو رقم است. يكي عربي است كه ميگوييم استغفرالله ربي و اتوب اليه. يك توبه هم داريم فارسي است كه در تلويزيون نميتوانم بگويم ولي حرف(گ) در آن هست. گفت: بايد بروي توبهي فارسي كني چون بي ادبي كردي. گفت: نه آقا. ما نه پول را ميخواهيم نه توبه فارسي را. از خيرش گذشتيم ميگفت: بعد كه چند مدتي گذشت گفتيم حالا امتحان كنيم حرف استادمان را. حالا ميرويم توبه فارسي ميكنيم كسي كه نميفهمد. منتهي نميدانست كه او به من خواهد گفت و من در تلويزيون خواهم گفت.
آخر گاهي وقتها آدم ميخواهد كسي نفهمد همهي دنيا ميفهمند. ذليخا همهي درها را بست كه كسي چيزي نفهمد همه فهميدند امان از وقتي كه خدا بخواهد لو بدهد همه ميفهمند. كسي رفته بود جايي ميهماني روي تاقچه يك ساعت لوكسي ديده بود خيلي خوشش آمد گفت عجب ساعتي است برداشت و گذاشت در كيسهاش. صاحب خانه آمد و احوالپرسي كرد و همين طور ديد ساعت نيست گفت ساعت نيست ميهمان هم چيزي نگفت. همين طور كه غذا ميخوردند ساعت در كيف او صدا كرد.
اگر خدا اراده كند كسي را رسوا كند، رسوا ميكند با در بستن نميشود به هر حال ميگفت: ما رفتيم حرم گفتيم كه: يا علي(ع) ما چند وقت پيش آمديم اين جا و به هر حال يك همچين قصهاي شد و من معذرت ميخواهم من غلط كردم ميگفت تا گفتم غلط كردم يك زن عرب پيدا شد گفت: آقا من چند شب پيش آمدم اين جا فلان ساعت اين جا يك پولي پيدا كردم اگر كسي پرسيد نشانهاش اين است من به او گفتم مال من است. گفتم يا علي از بابايم نيست، از تو است از تو است. يعني ما خلاصهاش تا سيلي نخوريم حاضر نيستيم بگوييم خدا. ما خدا را ميخواهيم براي آخر. چه جوري خوب شدي؟ قرصها را خوردم خوب شدم. خدا پدر اين قرصها را بيامرزد. اول ميگوييم قرص، بعد كه خورده بالاتر ميرود ميگوييم زنده باد دكتر خدا سايهي دكتر را از سر من كم نكند. بعد ميگوييم واقعاً دنياي علم پيشرفت كرده به همه ميگوييم زنده باد زنده باد آخرش ميگوييم بايد بگوييم خداوند لطف كرد به مغز دكتر انداخت تشخيص داد و يك اثري هم در اين قرار داد كه من خو ب شدم. يعني فهم دكتر از خدا است اثر دارو هم از خداست از ما نيست.
من يك حديثي يك جا خواندم زار زار گريه كردند. گفتم چه حديثي عجب اثري گذاشت در مردم.
جاي ديگر خواندم قه قه خنديدند. گفتم: ا. . . اين كه همان حديث است چرا اين جا خنديدند.
حضرت موسي(ع) چوب را كه ميزند به آب خشك ميشود به خشكي ميزندتر ميشود قرآن ميگويد: «اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ» بقره/60.
يعني به دريا ميزند سنگ ميشود به سنگ ميزند دريا ميشود. يك دست و يك موسي يك دست و يك گوشت. اين موي اين جا هر هفته بلند ميشود اصلاح ميكني باز بلند ميشود اما موي ابرو ثابت است با اين كه يك پوست و يك گوشت و يك غذا و يك اكسيژن است. خدا اين مو را ثابت كرده و موي يك سانتي را. بابا دست خداست چونه نزنيد دست خداست همهي فرمولها را قبول داريم اما سر فرمولها دست خداست.
علي بن مصديار نامه نوشت به امام جواد(ع) كه آقا زلزله. فرمود: سه روز چهارشنبه. پنج شنبه، جمعه روزه بگيريد غسل كنيد لباس تميز بپوشيد برويد بيرون روز جمعه و دعا كنيد. آقا دعا در طبيعت اثر دارد. منتهي ما تا مادامي كه فرمولها هست. من بايد اين جا تشكر كنم از هواپيمايي، اخيراً هواپيمايي بخشنامه كرده حالا نميدانم اين بخشنامه به خاطر تذكر مردم بود يا خود آقايان به ذهنشان رسيد يا من در تلويزيون گفتم چون هم من در تلويزيون گفتم و هم مردم تذكر داشتند.
ما يك بار در هواپيما نشسته بوديم كه ديديم هواپيما گفت كه تا چند لحظهي ديگر هواپيما در فرودگاه مينشيند من به اين سرمهماندار هواپيما گفتم بگو انشاءالله گفت: انشاءالله ندارد كامپيوتر نشان داد.
گفتم: آقا در دنيا هواپيماهايي كه ميافتد آنها كامپيوتر ندارند كه ساقط ميشوند.
گفتم: پس خدا اگر بخواهد كامپيوتر هم در آن باشد ميافتد آخر اگر خدا خواسته باشد غضب كند نميگويد كه چون كامپيوتر هست غضب نميكنم اين طور نيست. غضب خدا كار به كامپيوتر ندارد. بگو انشاءالله. . . . جواني ميخواهد بگويد بسم الله الرحمن الرحيم. ميگويد اين جا نميگويد دانشجو زشت است بگويد بسم الله. خوب حالا مگر دانشجو چه هست دانشجو چه هست. مثلاً ميخواهد تشكر كند ميگويد دانشجو زشت است بگويد الله اكبر حتماً بايد سوت بكشد. حتماً بايد كف بزند. خوب حالا مثلاً چه زود آدم رأي عوض ميكند خط خودت را برو چرا شل شدي. آدم بايد يك چيزي را كه قبول ميكند، اول فكر كند بدون فكر قبول نكند اما وقتي برايش حل شد به خاطر اين و آن رنگش را نبازد.
سيد جمال الدين اسد آبادي رفت اروپا آن جا دست هايش را شست و رفت شروع كرد به غذا خوردن با دست. قه قه خنديدند. گفت: چه مرضتان هست؟ گفتند چه قدر تو امل هستي با دست چرا ميخوري؟
گفت: نخير من روشنفكر هستم چون دستهاي خودم را فهميدم چگونه شستم. قاشق را نميدانم شما چگونه شستيد. من به خودم ايمان دارم به شما ايمان ندارم. من به خاطر اتكا به خودم ميخورم نه به خاطر اين كه امل هستم شما امل هستيد. ما گاهي وقتها فكر ميكنيم اگر وسط جشن عروسي برويم نماز بخوانيم امل هستيم نه خير من جهت دارم من آدمي نيستم كه موج عوضم كند. من همينم كه هستم سلام و صلوات خدا بر امام. درود بر امام. امام روزي كه شاه فرار كرد صدها دوربين خبرنگار آمدند پاريس جلوي امام. مهمترين روز تاريخ سخنان امام مستقيم به كرهي زمين پخش ميشد آخر صبحت مستقيم خيلي مهم هست. امام مستقيماً با كرهي زمين حرف ميزند. حاج احمد آقا خدا رحمتش كند گفت كه: احمد وقت شده. گفتم: آقا الآن اول وقت هست يك مرتبه رفتند گفتم: آقا كجا ميروي؟ گفت: نماز اول وقت. اصلاً نگفت من دارم با دنيا. ولش كن دنيا را. من بايد با خدا رابطه برقرار كنم اول نماز اول وقت. ما گاهي وقتها تا مثلاً خيال ميكنيم ترم چهارم هستيم ميگوييم ديگر ما نبايد به او سلام كنيم او بايد به ما سلام كند. اي بابا سلام كن رفيق شو. خيال ميكنيم زشت است ظرف بشوييم زشت است خريد كنيم. زشت است گاو را بدوشيم. خيال ميكنيم زشت است برف پشت بام را پارو كنيم. اين حرفها چيست. آخردويست تا كتاب كه اين قدر غرور ندارد.
پيامبر ما بزغاله ميدوشيد. اميرالمومنين در خانه عدس پاك ميكرد. علي بن ابيطالب(ع) آمد ديد بچههاي يتيم غم زده هستند هر چه خواست بچهها را بخنداند ديد غم زده هستند. حضرت علي(ع) بادستها و زانوهايش چهار دست و پا رفت و صداي بزغاله در آورد يك مرتبه بچه خنديد. آمدند گفتند، آقا زشت است شما صداي بزغاله در ميآوريد. فرمود: ولش كن خندهي يتيم براي من ارزش دارد. بنده هم همين طور هستم مثلاً در خيابان ميبينم يك ماشين افتاده در جوي آب ميگويم من بيايم حجه الاسلام ماشين را در بياورم؟ خوب بله مگر چه ميشود حجه الاسلام باش مگر چه ميشود. مثلاً خيال ميكنم چون حجه الاسلام هستم نبايد كمك مردم كنم. يك مقداري گير ميكنيم و علتش اين است كه سوادمان كم است. چون اگر سواد زياد باشد گير نيست. سواد كم آدم را گير ميكند. ابوعلي سينا گير ندارد شيخ مفيد گير ندارد. گير در آنهايي است كه دو تا كلمهدرس خواندند آن وقت مثل پول خورد جرق جرق صدا ميدهند. اسكناس هيچ وقت صدا ندارد. اين پنج ريال و دو رياليها جرق جرق صدا دارند. خورده پول و خورده علم آدم را اذيت ميكند.
امام رضا(ع) به امام جواد(ع) فرمود كه: شنيدهام شما از يك در خصوصي ميآييد چرا؟ شما هم مثل بقيهي مردم از در عمومي بيا. البته حالا يك وقت امنيت هست و يك وقت راه بندان است و يك دليلي داشته باشد طوري نيست اما حرف اين كه من چون استاد هستم از آن در بيايم نه شما هم مثل باقي مردم هستيد. اگر دليل خاصي نيست. مثل بقيهي مردم زندگي كنيم. به اميد روزي كه اين امتيازات پوچ از ما برطرف شود الآن طوري است كه اتاق كارمندان معمولي بيست متر است اتاق معاون سي متر مدير كل چهل متر يعني هر كه رئيستر است اتاقش بزرگتر است نه آقا بزرگي اتاق بايد بر اساس مراجعين باشد.
سلام بر اساس تواضع باشد نه اين كه كوچك به بزرگ سلام كند.
به امام جواد(ع) فرمود شما چرا از اين دري كه مردم وارد ميشوند وارد نميشوي. قاتي مردم باش. من باز هم حرف هايم ماند. يعني حرفهاي ديگر پيش آمد و حرف هايم ماند.
خدايا به ما توفيق فهم صحيح اسلام و عمل خالص به اسلام و نشر اسلام مرحمت بفرما. الهي آمين.
خداوندا كشور ما، رهبر ما، ناموس ما، نسل ما، دين ما، امت ما، مرز ما، عقائد ما، هويت ما حفظ بفرما. الهي آمين
خداوندا سال نو را بر ما مبارك و روز بروز بر وحدت و انسجام و ابتكار و اختراع و استقلال و عزت فكري، علمي، ايماني به انواع عزتها ما را معزز بفرما. الهي آمين
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته