متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1373/12/2
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
ماه رمضان امسال بحث ما دربارهي عبادت بود. مقدماتي که در رساله آمده بود به همراه آيات و روايات آن بيان کرديم. در اين جلسه راجع به سورهي توحيد صحبت ميكنيم. اين که ميگويم الفباي اسلام است. يعني زشت است کسي يک عمر نماز بخواند اما نداند که معني آن چيست. مثل کسي که مدتها در جايي زندگي كند اما آدرس خانهي خود را نداند. ما امروز ميخواهيم نگاهي به سورهي توحيد بياندازيم. در نماز بعد از سوره حمد بايد يکي از سورههاي قرآن را بخوانيم. البته غير از چهار سورهاي که سجده واجب دارد. اهل سنت اين چهار سوره را هم ميخوانند. به غير از اين 4 سوره ميتوانيم 110 سوره ديگر را بعد از سورهي حمد بخوانيم. روايت داريم که اگر در نمازهايتان بعد از سورهي حمد، سورههاي ديگري ميخوانيد، عيب ندارد اما حداقل در يکي از نمازهاي روزانهي خود سورهي توحيد را بخوانيد.
اين سوره از نظر ارزش به اندازهي يک سوم قرآن پاداش دارد. لذا کسي که سه بار سوره توحيد را بخواند، ثواب يک ختم قرآن را برده است. آنهايي که سواد ندارند، سوره توحيد را بخوانند. حتي در روايت داريم که سورهي توحيد به اندازهي يک سوم تورات و انجيل و يک سوم زبور ارزش دارد. نگفتهاند كه سورهي توحيد را فقط بعد از حمد بخوانيد، سورهي توحيد تعقيب نماز هم هست. سعدبن معاذ يکي از ياران پيامبر است. وقتي از دنيا رفت فرشتگان به تشييع جنازهاش آمدند. از حضرت پرسيدند: يا رسول الله! اين چه کسي بود که فرشتهها از آسمان براي تشييع جنازهي او آمدند؟ حضرت فرمود: اين شخص سوره توحيد را زياد ميخواند. اگر كسي يازده مرتبه سوره توحيد را بخواند، خداوند خانهي او و خانههاي اطرافش را از شرور حفظ ميکند.
گفتهاند: سوره توحيد را يک نفس نخوانيد. امام سجاد(ع) فرمود: در اين سوره کلماتي است که در اين زمانها مردم معناي آن را نميفهمند. مثل «اللَّهُ الصَّمَدُ»(اخلاص/2). خدا توخالي نيست. يعني چه؟ يعني خدا مادي نيست. چون امروز ميگويند: تمام ماده از اتم است و درون اتم خالي است. پس «اللَّهُ الصَّمَدُ» يعني خدا خلأيي ندارد. اجوف و توخالي نيست. خدا مادي نيست.
اسم سورهي «قل هوالله» توحيد است و توحيد از اساسي ترين ارکان تمام اديان است. به تفسير ساده شروع کنيم. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ». در سوره حمد «بسم الله» را تفسير کرديم. گفتيم: «بسم الله» ايمان به خدا است. استمداد، توکل و عبوديت خدا در «بسم الله» است. «بسم الله» يعني خدايا از تو کمک ميخواهم. همه انبياء آمدهاند که بندهي او باشند و به او توکل و استمداد کنند. کلمهي «الله» از همهي کلمهها جدا است. «الله» اسم مخصوص خدا است. «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»(اخلاص/1) بگو خدا يكي است. روايت داريم که سوره توحيد شناسنامهي خداوند است. او خدايي است که يکتاست. شبيه ندارد. همتا ندارد. معناي احد و واحد با هم فرق ميکند. «واحد» به معني يکي است ولي «احد» به معني هيچکس است. «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» بگو خدا يکتاست.
حالا چطور خدا يکتاست؟ اميرالمومنين(ع) در نهج البلاغه به پسر خود ميگويد: «وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّهُ لَوْ كَانَ لِرَبِّكَ شَرِيكٌ لَأَتَتْكَ رُسُلُهُ وَ لَرَأَيْتَ آثَارَ مُلْكِهِ وَ سُلْطَانِهِ وَ لَعَرَفْتَ أَفْعَالَهُ وَ صِفَاتِهِ»(نهجالبلاغه، نامه31) پسر جان! اگر براي پروردگار تو شريکي بود، او هم بايد پيغمبران ديگري ميفرستاد و ما بايد آثارش را ببينيم. هر پيغمبري آمده گفته است که من از طرف خداي يکتا هستم.
اصولاً اگر ترکيب يك چيزي به هم بخورد، دليل بر يکتايي است. اگر به يک نقاش بگوييم: شما سر يك خروس را بکش. به نقاش ديگر بگوييم: شما شکم يك خروس را بکش. به نقاش سوم هم بگوييم: شما پاهاي يك خروس را بکش. وقتي اينها را به هم بچسبانيم، آيا سر و شکم و پاهاي خروس به هم ميخورد؟ مسلماً به هم نميخورد. اين عکس هماهنگ نيست. پس از هماهنگي در هستي معلوم است که مدبر و طراح آن يکي است. خدا يکتاست. چون طراح آن يکي است. خالق چشم همان خالق نور است. چون چشم من با نور رابطه و هماهنگي دارد. خالق امواج و گوش يکي است. خالق غذاها و معده يکي است. يک مديريت و يک طرح بايد حاکم باشد.
ما ميبينيم كه پرنده در هوا گرسنه ميشود. نهنگ هم در دريا گرسنه ميشود. نهنگ ماهي ميخورد. باقي ماندهي اين ماهيها در دندان نهنگ ميرود. نهنگ ميخواهد مسواک کند. اما يك نهنگ چه طور مسواك ميزند؟ نهنگ روي آب ميآيد و دهانش را باز ميگذارد. پرنده هم از هوا ميآيد و روي دهان نهنگ مينشيند و جرمهايي را كه در دندان نهنگ گير كرده است، ميخورد و سير ميشود. شکم پرنده سير ميشود. دندان نهنگ هم مسواک ميشود. طراح يکي است که رزق پرنده را در لاي دندان نهنگ گذاشته است.
شخصي در تهران يک پسر دارد. ميخواهد پسرش را داماد کند. ايشان وضع مالي خيلي خوبي دارد. براي همين پسر اين آقا ميگويد: كه من ميخواهم در خارج از كشور ازدواج كنم. پدر قصه را به يکي از دوستان مشهدياش ميگويد. اين آقاي مشهدي ميگويد: برو و بچهات را به مشهد بياور. پسر را به مشهد ميبرند. به روز غبار روبي حرم ميرسند. اينها با تلاش بسيار دو کارت ميگيرند تا به مراسم غبار روبي بروند و يک زيارت دلچسبي داشته باشند. اين آقاي مشهدي داخل ضريح ميرود و به يکي از خدامها ميگويد: آقا يک مقدار از غبارهاي حرم را براي تبرک به من بده. آن آقا هم در يك كاغذ كه در بين پولهاي حرم بوده است، مقداري غبار ميريزد. تاجر مشهدي اين غبارها را به دوست خود ميدهد و ميگويد: اين گرد از روي قبر امام رضا برداشته شده است. اين را براي تبرک ببر. تاجر تهراني اين غبار را به پسرش ميدهد. پسرش ميگويد: من امام رضا را قبول دارم. خاک روي قبر او را هم قبول دارم. اما من ميخواهم در خارج داماد شوم. جوان وقتي به خانه ميرود، کاغذ را باز ميکند که گرد و غبار را بردارد. ميبيند که در کاغذ نوشته شده است: من يک دختري هستم كه ليسانس دارم. همهي دوستان من عروس شدهاند اما براي من يك خواستگار هم نميآيد. چون پدر من رفتگر است. يا امام رضا خودت دست مرا بگير. اين جوان ميگويد: اين کاغذ کجا بود؟ پدر ميگويد: اين کاغذ لا به لاي پولهاي حرم بود. ميگويد: من همين دختر را ميخواهم. ميگويند: آخر تو او را نديدهاي؟ ميگويد: باشد، من همين دختر را ميخواهم. سوار ماشين چند ميليوني ميشوند و به شهرداري ميروند. آدرس منزل آن دختر را ميگيرند و به منزل آنها ميروند. ميگويند: آقا ما آمدهايم براي ديدن دختر شما آمدهايم. پدر دختر يك نگاه به ماشين و سر و وضع آنها ميكند. ميگويد: چه کسي آدرس ما را به شما داده است؟ ميگويند: بعدا معلوم ميشود. پدر ميگويد: ما به درد هم نميخوريم. اما آنها به زور داخل ميشوند. پدر دختر گيج ميشود. پسر ميگويد: من فقط همين دختر را ميخواهم. اين دو جوان را عقد ميكنند. در شب عروسي دختر ميگويد: راستش را بگو، چطور شد که به سراغ من آمدي؟ پسر کاغذ را نشان ميدهد. دختر تا آن كاغذ را ميبيند، رنگش ميپرد و ميگويد: تو در قبر امام رضا رفتهاي؟ اين مساله را هيچ کس نميداند. فقط من و امام رضا آن را ميدانيم. ميخواهم بگويم كه طراح همهي اينها يک نفر است. البته اين را هم بگويم که امام رضا گاهي اوقات اين کارها را ميکند که معلوم شود که امام هست. «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ». بگو او يکتاست. همه چيز با هم هماهنگي دارد. «اللَّهُ الصَّمَدُ»(اخلاص/2) خدا مادي نيست. يعني مثل اتم و ماده تو خالي نيست. صمد يعني همه به او نياز دارند ولي او به کسي نياز ندارد. «اللَّهُ الصَّمَدُ» يعني خدا بي نياز است. «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ»(اخلاص/3). کسي از او جدا نميشود. او هم از کسي جدا نميشود. زاد و ولدي نيست. آب از زمين جدا ميشود. درخت از ميوه جدا ميشود. بچه از مادر جدا ميشود. اشک از چشم جدا ميشود. بخار از اقيانوس جدا ميشود. در اين عالم همه چيز جدا شدني است. «لَمْ يَلِدْ» يعني ذات مقدس او مثل بقيه چيزها نيست که از چيزي گرفته شده باشد. خداوند مثل بقيه چيزها نيست. وارث و موروثي نيست. مثل او چيزي نيست. «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ»(شورى/11). «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ» نزاييده و زاييده نشده است. ما از کجا خدا را قبول داريم؟ از آثار به موثر پي ميبريم. اگر زنگ در خانه را بزنند، شما ميداني که پشت در يک نفر هست. فقط نميداني که او زن است يا مرد؟ کوتاه است يا بلند؟ عرب است يا عجم؟ پير است يا جوان؟ اما حتماً يک کسي هست. دلايل يکتايي خدا، همان توجه دلهاست. در هواپيما يا در کشتي نشستهايد. يک مرتبه ناخدا يا خلبان ميگويد: با کمال تأسف کشتي يا هواپيما دچار نقص فني شده و همه در آستانهي غرق شدن يا سقوط كردن هستيم. هرکس هر ديني داشته باشد در آن موقع دل همه يک جا ميرود. وقت خطر دل فقط به سوي خدا ميرود. اين هم دليل بر يکتايي است. «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ». 1- اگر خداي ديگري بود آن هم پيغمبر ميفرستاد 2- اگر خدا چند تا بود آن وقت سر و شکم عكس خروس با هم هماهنگ نبود.
هماهنگي در هستي يکي از دلايل يکتايي است. آنقدر سنگ در اين کرات پرت ميشود که اگر اين فضا سنگها را از هم متلاشي کند، به صورت يک شعله در ميآورد. پيداست که خدا اين چيزها را طوري هماهنگ کرده که «وَ كُلٌّ في فَلَكٍ يَسْبَحُونَ»(يس/40) علاوه بر اينكه هر ستارهاي در مدار خودش ميچرخد و يک فرمولي دارد در عين حال فرمولها با هم تضادي هم ندارد. هستي خيلي بزرگ است. حضرت علي ميفرمايد: کرهي زمين نسبت به آسمان اول مثل حلقه در بيابان است. در اين هستي همه چيز حساب شده است. هرچه که ميل دارد مورچه هم دارد. تازه مورچه دو تا بال هم اضافهتر دارد. اين هنر خداست. «اللَّهُ الصَّمَدُ» خدا بي نياز است و مادي نيست. خدا غني است. «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ» نزاييده و نه زاييده شده است. «وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ»(اخلاص/4) او همتا ندارد.
اگر دل به خدا گره بخورد، چيزهاي ديگر براي ما آسان ميشود. اگر همهي دنيا جمع شوند نميتوانند يک مگس را درست کنند.
خدايا به ما توفيق شناخت و معرفت و امن و قرب و عبادت خودت را مرحمت بفرما.
«السلام عليکم و رحمه الله و برکاته»