متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1373/11/27
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بحث ما در مورد سوره حمد است. در جلسهي گذشته دربارهي «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ»(فاتحه/6) گفتيم. اما خيلي سريع آن را بيان كرديم و عميق نبود. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»، «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ»(فاتحه/2) گفتيم «بسم الله» يعني خدايا توکل من به تو است. عشق من به تو است. با «بسم الله» رنگ کارها را خدايي ميکنيم. توکل و عشق من به تو است. تو هم بخشنده و هم مهربان هستي. ديگران بخشنده و مهربان نيستند. اگر هم بخشنده باشند، حقه باز هستند. ميبخشد که استفادهي بهتري بکند. «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ»، گفتيم: خدا رب انسان نيست. «رَبِّ الْعالَمينَ» است. خداوند، پروردگار همهي جهانيان است. خداوند همهي هستي را خلق كرده است. اينطور نيست که خداي آسمانها با خداي زمين تفاوت داشته باشند. آيهي ديگري داريم «رَبُّ كُلِّ شَيْء»(انعام/164). «رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»(مريم/65)، خدا دارد همه هستي را تربيت ميکند. از اين آيه معلوم ميشود كه کل هستي، کل اتمها و سلولها، قابل تربيت هستند. «الرَّحْمنِ الرَّحيمِ مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»(فاتحه/4-3) وقتي كسي به ما لطف ميكند ما از او تشكر ميكنيم. حالا هم كه خدا ما را آفريده است، ما او را شكر ميكنيم. ميگوييم: الحمدلله که خدا من را در رحم مادر تربيت کرد. «في ظُلُماتٍ ثَلاثٍ»(زمر/6)، من هيچ بودم. خدا ميگويد: بله! تو هيچ بودي، «وَ لَمْ تَكُ شَيْئاً»(مريم/9) بي ارزش بودي و اصلا قابل ذکر نبودي. «وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً»(مريم/67)، آيه بعد ميگويد: «لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً»(دهر/1)، يعني بودي ولي قابل ذکر نبودي. ميگويد: چيز پستي بودي. «مِنْ ماءٍ مَهينٍ»(مرسلات/20) نطفه بودي. «يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ»(طارق/7) ميگويد: ميداني کجا بودي؟ «في ظُلُماتٍ ثَلاثٍ» در تاريکيهاي سه گانه رحم مادر بودي. بعد ميگويد: «وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً»(نحل/78)، وقتي هم به دنيا آمدي، متوجه چيزي نميشدي. تا به حال بچههاي زيادي از پشت بام پايين افتادهاند. چون بچهها فاصله را درك نميكنند. «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»(فاتحه/4)، ما بايد هميشه خدا را شكر كنيم. خداوند «الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»(فاتحه/3) است. «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ»(شورى/11) چيزي مانند خدا نيست. نميشود براي خدا مثال زد. لطف خدا به ما مثل وصل كردن برق به لامپ است. اگر برق برود، لامپ خاموش ميشود. اگر برق به لامپ نرسد، لامپ از خودش نوري ندارد. يعني وجود ما مثل لامپ است. لطف خدا به ما مثل برق است. اگر يک لحظه لطف قطع بشود، ما هيچ هستيم. «الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»، لحظه به لحظه لطف ميکند. «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»، «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ»(فاتحه/5) فقط بندهي تو هستيم. بندهي شرق و غرب نيستيم. بندهي پول و زور نيستيم. فقط از تو کمک ميخواهيم. ميخواهيم مصاديق «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» را بگوييم.
مردم چهار دسته هستند. يک دسته مردم مستقيم هستند و راه هم مستقيم است. يک دسته از مردم منحرف هستند و راه هم منحرف است. «اهْدِنَا»، (نا) به معني مردم است. «اهْدِنَا» يعني مردم را هدايت كن. به آنها كمك كن كه هم خودشان و هم راهشان مستقيم باشد. بعضي از مردم منحرف هستند، اما راه آنها مستقيم است. راهشان، راه اسلام است. دينشان دين اسلام است اما خودشان آدمهاي عقدهاي، عصباني و بخيل هستند. بعضي از مردم مستقيم هستند، اما راهشان منحرف است. مثل بعضي از مسيحيها و ارمنيها كه لجباز، کم کار، بد کار، کينهاي، دروغگو، خيانتکار و دزد نيستند، اما راهشان منحرف است. بعضيها هستند كه هم خودشان و هم راهشان منحرف است. مثل اسرائيل كه هم خودش و هم راهش منحرف است. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» ما را به راه مستقيم هدايت کن. راه مستقيم چيست؟ انتخاب راه مستقيم مشکل است. بعضيها ميگويند: همه کار با خدا است. ميگوييم: بلند شو کار كن. ميگويد: خدا بايد بدهد. حديث داريم دعاي كساني كه نشستهاند و ميگويند: خدا ميرساند، مستجاب نميشود. دعاي آدم بيکار مستجاب نميشود. بعضيها ميگويند: خدا يعني چه؟ آدم بايد خودش برود و براي پيري و کوري ذخيره کند. اصلاً خدا را قبول ندارد. براي همين مقدار که پس انداز كرده است ميگويد: ميداني من فکر عاقبت خودم را کردهام. من ديگر بدبخت نميشوم. همهي پسرهايم دكتر و مهندس شدهاند. چنان مست شده است كه خدا را فراموش كرده است. امام صادق(ع) فرمودند: «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ»(كافي، ج1، ص160)، بعضيها طرفدار جبر هستند. يعني ميگويند: همه چيز دست خدا است. ميگوييم: چرا چنين شد؟ ميگويد: خدا خواست. ميگوييم: چرا امسال محصول باغ شما زياد نيست؟ ميگويد: خدا اينطور خواسته است. نميگويد: خودم سم پاشي نکردم. آبياري نکردم. علم کشاورزي را نميدانم. ميگويد: خدا چنين خواست. بعضيها همه کاري را كار خدا ميدانند، بعضيها هم ميگويند: همه كار، کار ما است. «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ» هيچ كدام درست نيست. خدا به ما عقل داده است و به ما دستور داده كه از عقلمان استفاده کنيم. البته هر کاري خدا بخواهد، همان ميشود. اما خدا به ما دستور تلاش داده است. بعضيها انبياء را به قدري پايين ميآوردند که حتي ميگفتند: اينها ساحر هستند. مجنون و ديوانه هستند. بعضيها هم انبياء را در حد خدايي بالا ميبردند. بعضي از افراد هستند كه به درخت نخ ميبندند و به آن متوسل ميشوند اما همان افراد توسل به حضرت ابوالفضل را شرك ميدانند. يعني هيچ كدام از آنها مستقيم نيست. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» يعني اينكه درست فکر کنم. نه اينكه اينقدر پايين بيايم که به يك درخت متوسل بشوم. نبايد آنقدر کج فکر کنم که اولياء خدا را هم از گردونه خارج کنم. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» بعضيها آنقدر غيرت دارند که حتي به همسر خودشان هم خانم نميگويند. ميگويند: آهاي! اين بسيار زشت است. همسر خود را صدا بزن. ميگويد: نه! آدم روبروي مردم اجنبي نبايد اسم زن خود را ببرد. پس اگر اينطور است چرا ما اسم همسر پيغمبر را ميدانيم؟ چرا اسم دختر پيامبر را ميدانيم؟ بعضيها آنقدر غيرت دارند که حتي حاضر نيستند اسم همسرشان را ببرند. بعضيها هم به قدري بي غيرت هستند که همسرش ميرود تا خودش را نشان پسرهاي مردم بدهد. هيچکدام درست نيست. قرآن خيلي زيبا گفته است. مثلاً در خوردن راه مستقيم چيست؟ راه مستقيم در خوردن اين است که گفته: «كُلُوا» بخوريد، در قرآن چند بار «كُلُوا» آمده است. اما فقط نگفته بخوريد، هرجا گفته است: «بخور» يک مسئوليت هم واگذار كرده است. «كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا»(اعراف/31)، بخوريد، بياشاميد ولي اسراف نكنيد. « كلوا انفقوا» بخور و به ديگران هم بده. ميگويد: «فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقيرَ»(حج/28) بخور و به ديگران هم بده. ميگويد: «كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ لا تَطْغَوْا فيهِ»(طه/81). طغيان نکن. بد مستي نکن. اگر خوردي، ملق نزن يک کار خيري بکن. يک جا ميگويد: «يا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً»(مومنون/51). اگرخوردي عمل صالح هم انجام بده. يعني در قرآن «كُلُوا» به تنهايي نيامده است. يعني ما تنها براي خوردن نيستيم. درکنار مصرف يک دستوري داده است. اين راه مستقيم است. حتي به حيوانات هم چنين دستوري داده شده است. قرآن به زنبور عسل ميگويد: «ثُمَّ كُلي مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُكي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً»(نحل/69)اي زنبور عسل! برو از اين گلها بخور و همان طور که گفتم كار خود را انجام بده. يعني خداوند به زنبور عسل هم دستور ميدهد و تنها نميگويد: بخور.
زني بچهاي را به خانهي پيغمبر فرستاد و گفت: برو به پيغمبر سلام من را برسان و بگو: من دلم ميخواهد پيراهن شما را به عنوان تبرک داشته باشم. پيغمبر پيراهن را درآورد و به او داد. هنگام نماز بود. هرچه گفتند: «حَيَّ عَلَى الصَّلَاة»، «قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ»، پيغمبر بيرون نيامد. چون پيراهن نداشت داخل خانه نشسته بود. آيه نازل شد «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ»، اين راه درستي نيست. «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً»(اسراء/29)، چه کسي گفت: که تو پيراهن خود را به فقير بدهي؟ کسي که يک پيراهن دارد حق ندارد آن را به فقير بدهد. چراغي که به خانه رواست، به مسجد حرام است. امام حسين(ع) ميگويد: «نَحْنُ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ»(معانيالأخبار، ص35) راه مستقيم ما هستيم. اگر خواستيد بدانيد كه راه مستقيم چيست، ما نشانهي راه مستقيم هستيم. امام رضا(ع) فرمود: ساعات عمر خود را چهار مرحله کنيد. «صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّينَ»(فاتحه/7)، هرکسي ميگويد: راه من مستقيم است. وقتي ميگوييم: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» يعني خدايا ما را به راه مستقيم هدايت کن. هرکسي ميگويد: راه من مستقيم است. من به راه کج نميروم. خدا «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» را معنا کرده است. راه مستقيم راه کساني است که به آنها نعمت دادي. خدا به چه کساني نعمت داده است؟ آيا نعمت خانه، ماشين، تلفن، باغ و مزرعه و اعتبار است. نعمت چيست؟ «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقاً»(نساء/69)، «أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ» چه کساني هستند؟ کساني که خدا به آنها نعمت داده است. ببينيم کساني که خدا به آنها نعمت داده است، چه کساني هستند؟ در سوره نساء، اسم چهار گروه برده شده است. «مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ»، انبياء، صديقين، شهداء صالحين «أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ» هستند. شما در نماز ميگوييد: «صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»، خدايا ما را در راه مستقيم قرار بده. راه مستقيم چه راهي است؟ راه کساني که به آنها نعمت دادهاي. به چه کساني نعمت دادهاي؟ به انبياء صالحين، شهدا، صديقين نعمت دادهاي. پس ما هم راه مستقيم، راه انعمت، راه انبياء را ميخواهيم. شما روزي هفده رکعت نماز ميخوانيد. در اين هفده ركعت، ده بار سورهي حمد را ميخوانيد. هفت بار هم «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ» ميگوييد. هر مسلماني روزي ده بار به طرف خدا ميايستد. همهي ما را به راه مستقيم هدايت کن. راه مستقيم راه کساني است که به آنها نعمت دادهاي. راه مستقيم راه انبياء است. خدايا ما را به راه انبياء، راه صديقين، راه شهداء و راه صالحين هدايت كن. ما را در خط اينها قرار بده. اگر کسي روزي ده مرتبه بگويد: خدايا من ميخواهم در خط صالحين و انبيا بروم، واقعاً تربيت ميشود. ما يک عمري نماز خوانديم. گفتيم: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ»، خدايا ما را در راه مستقيم قرار بده. راه مستقيم کدام راه است؟ «صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»، راه مستقيمم راه کساني است که به آنها لطف کردي. به چه کساني لطف کردي؟ «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقاً»، روزي ده مرتبه ميگوييم: خدايا ما را در راه شهداء، انبياء و صالحين قرار بده. جواني که روزي ده مرتبه ميگويد: خدايا من ميخواهم در اين خط باشم، در خطهاي ديگر نميرود.
بعضيها هستند كه يادشان ميرود چه چيزي بگويند. نماز نميخوانند يا اگر ميخوانند نميدانند چه ميخوانند. لبي تکان ميدهند. راه اينها «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» است. «الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» کساني هستند كه به آنها غصب شده است. خدا در قرآن به چه کساني غصب کرده است؟ خدا به قارون غصب کرد. قارون چه کسي بود؟ قارون پولدار بي دين بود. خدا او را در خاک خفه کرد. فرعون را در دريا خفه کرد. دربارهي منافقان ميگويد: «غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ»(فتح/6). براي منافق غضب است. به يهوديها باب غضب ميگويد. يهوديها به به چهار دليل باب غضب شدند. يهوديها اول خوب بودند. خدا راجع به يهوديها ميگويد: «فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمينَ»(بقره/47) زنده باد بر شما! «وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ»(بقره/61). بعد گفت: خاک بر سرتان باشد. چرا خدا يكبار ميگويد: زنده باد و يک بار ميگويد: مرگ بر شما. چون يهوديها سه دسته شدند:
1- علماي يهود: «يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ»(نساء/46)
2- تجار يهود: «وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ»(نساء/161) «وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَوا» حديث داريم يک درهم ربا مساوي با زناي با مادر است. مثل کليد است كه از يك طرف باز ميشود و از يك طرف بسته ميشود. ربا حرام است. بايد مواظب باشيد.
3- عوام آنها ترسيدند. گفتند: «إِنَّا هُنا قاعِدُونَ»(مائده/24). يعني ما مينشينيم. ما براي جنگيدن به جبهه نميرويم. علمايشان قانون خدا و تورات را تحريف کردند. تجارشان سراغ ربا رفتند. عوامشان ترسيدند. براي همين خدا به آنها غضب كرد. «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ»، مغضوب عليهم چه کساني هستند؟ چه کساني غضب ميشوند؟ عالمي که حرف ميزند و به حرفش عمل نميکند، مغضوب است. قرآن ميگويد: «كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ»(صف/3)، شما كه حرف ميزنيد اما به آن عمل نميکنيد، مورد غضب هستيد. عالم بي عمل مورد غضب است. ديگر چه کساني مغضوب هستند؟ ابولهب مغضوب است. ابولهب کارشکن بود و مغضوب است. قاتل مغضوب است. «وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فيها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظيماً»(نساء/93)، در قرآن اسم قارون، فرعون، منافق، يهود، عالم بي عمل، ابولهب، قاتل برده شده است. غضب خدا در مورد همهي اين افراد به كار رفته است. پس وقتي شما ميگوييد: خدايا من غير از مغضوبين هستم، يعني حساب من با غضب شدهها جداست. يعني خدايا من نميخواهم جزء پولدار بي دين باشم. نميخواهم زوردار بي دين باشم. نميخواهم منافق باشم. نميخواهم جزء رباخواران باشم. نميخواهم جزء ترسوها باشم. نميخواهم عالم بي عمل باشم. نميخواهم کارشکن باشم. نميخواهم قاتل باشم. اينها همه مغضوب هستند و من، «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ» هستم. من غير از مغضوبين هستم. من ميخواهم جزء كساني باشم كه تو به آنها نعمت دادي. ميگويند: در نماز تولي و تبري است. انبياء و شهداء تولي هستند. تولي كساني هستند كه ما آنها را دوست داريم و ميخواهيم در خط آنها باشيم. «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» تولي است. «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ» تبري است. «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّينَ» خدا بعضيها را خدا غضب نميکند ولي راه آنها کج است. «ضال» به معني منحرف است. فعلاً خدا با آنها کاري ندارد. خدايا من نميخواهم جزء مغضوبين باشم. خدايا تو بخشنده هستي، ديگران بخشنده نيستند. خدايا تو از روي مهرباني به همه ميبخشي اما ديگران از روي كلك به همه نميبخشند. ستايش براي تو است. اگر كسي ستايش کس ديگر را ميكند براي اين است كه راه را گم كرده است. تو رب هستي. هستي را تربيت ميکني. «الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» اتصال ما به خدا، مثل اتصال لامپ به برق است. اگر برق نباشد لامپ از خودش نوري ندارد و خاموش است. تو لحظه به لحظه به ما لطف ميکني. تو «الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» هستي. تو «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» هستي. سرو کار ما در قيامت با تو است. گذشته و حال ما در دست تو است. «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ» فقط بنده تو هستيم. بندهي شرق و غرب نيستيم. فقط از تو کمک ميخواهيم. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» خدايا من راه حق ميخواهم. ميخواهم هم خودم و هم راهم مستقيم باشد. «صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» راه انبياء و شهدا و صديقين را ميخواهم. «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ» به مغضوبين كار ندارم. من نميخواهم جزء مغضوبين باشم «وَ لاَ الضَّالِّينَ» من نميخواهم كه جزء منحرفين باشم. فقط«أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» را ميخواهم. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» دعايي است که واجب است. هر مسلمان در نمازش بايد اين دعا را بخواند. خواندن سوره حمد در هر نماز واجب است. در سورهي حمد گفتن «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» واجب است. بر هر مسلماني واجب است که روزي ده مرتبه از خدا «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» را بخواهد.
«والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته»