متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1372/9/11
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
در خدمت خواهران محصل هستيم و بحث را بينندهها زماني گوش ميدهند كه تولد حضرت زهرا سلام الله عليها است من چند تا از خانمهاي نمونه را اين جا نوشتهام وسيمايي از خواهران نمونه برايتان نقل ميكنم. پس موضوع بحث زنان نمونه به مناسبت تولد حضرت زهرا(س)
يكي از اين زنان نمونه خانمي است بنام يك فضه: خانمي است شاگرد حضرت زهرا(س) و در خانه حضرت زهرا كار ميكرد اين خانم يك خاطره زيبايي دارد كه هر چه ميخواست حرف بزند بجاي حرف آيه قرآن ميخواند ديديد بعضيها كه سرشان پر از شعر است هر چه ميخواهد بگويد شغر ميگويد.
مثلاً اگر كي يك پانصد، ششصد هزار بيت شعر حفظ باشد ميتواند مثلاً بگويد امروز روز تلخي بود شعر بگويد ميخواهد بگويد دل كسي را نشكن شعر بگويد. ميخواهد بگويد كه مشكل مردم را حل كردن بهترين عبادت است شعر ميگويد. هر چه ميخواهد بگويد به شعر ميگويد. فضه به قدري در قرآن غور كرده بود و با قرآن مأنوس بود كه هر چه ميخواست بگويد قرآن ميگفت. عرض كنم كه يك روز در يك بياباني فضه از قافله عقب ماند. از او پرسيدند، يك مردي آمد گفت، كيستي؟ تا گفتند چه هستي؟ يك آيه قرآن خواند گفت كه، «وَ قُلْ سَلَامٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ»(بحارالأنوار، ج43، ص86) گفت سلام عليكم و رحمه الله. يعني در آينده خواهي فهميد من چه كسي هستم. نگفت من چه كسي هستم. گفت بعداً ميفهمي من چه كسي هستم. گفت شما انسان هستي يا فرشتهاي با اين قيافه. حالا يك مردي تو بيابان با يك خانم صحبت ميكند. گفت: «يا بَني آدَمَ» فوري ميخواست بگويد انسان هستم گفت «يا بَني آدَمَ خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» اعراف/31 يك آيه داريم كهاي انسانها وقتي ميرويد مسجد با خودتان زينت برداريد. در اسلام سفارش شده است زن كه ميرود سر نماز آن چه طلا و نقره دارد به خودش آويزان كند و بهترين آرايش را زن سرنماز داشته باشد. يعني وقتي ميرود سر نماز انگار ميرود تو حجله، مردها كه طلا برايشان حرام است حديث داريم مرد كه ميرود سر نماز بهترين لباسش را بپوشد و بهترين عطر و گلاب را استفاده كند. اين آيه مال اين است كه وقتي مسجد ميرويد سالن مسجد بايد مثل سالن عروسي باشد از مسجد خاطره خوشي داشته باشيد.
در اندونزي بدوم تمام مساجدش، حياط مسجدش زمين ورزش و مسجدهايشان را كرسي ميسازند يعني طبقه دوم زيرش سالن اجتماعات و عروسيهايشان در همان سالن ميبرند. البته نميخواهم بگويم كارشان درست است چون گاهي وقتها كار درشان مسجد نيست و توهين است. بايد قداست مسجد حفظ بشود. امام اين حفظ قداست هم هست كه آدم وقتي به مسجد ميرود با لباس خوب برود.
گفت: كجا بودي؟ ! عوض اين كه بگويد كجا بودم يك آيه قرآن خواند: «أُولئِكَ يُنادَوْنَ مِنْ مَكانٍ بَعيدٍ» فصلت/44 يك آيه داريم تو قرآن كه از راه دور صدا ميزنند. فوري آيه را خواند يعني از راه دور ميآيم. كجا ميروي؟ ! گفت: «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْت» آل عمران/97 دارم ميروم حج. گفت چند روز است تو راه هستي؟ ايشان يك آيه خواند «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما في سِتَّةِ أَيَّامٍ» ق/38 آيه داريم خداوند آسمانها و زمينها را در شش روز آفريد. گفت غذا ميل داري؟ ! نگفت آره ميل دارم. يك آيه خواند، «وَ ما جَعَلْناهُمْ جَسَداً لا يَأْكُلُونَ الطَّعامَ» انبياء/8 يعني انبيا آدمهايي نيستند كه غذا نخورند. انبياء هم مثل باقي انسانها نياز به غذا دارند. يعني غذا ميخواهم. گفتم خيلي خوب به او غذا دادم، خورد و گفتم ياالله تند برويم. گفتم تند برويم تا به قافله برسيم. فرمود: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها» بقره/286 يعني خداوند هيچ كس را بيش از وسعتش تكليف نميكند. من به اندازه وسعم ميتوانم. نگفت من بيش از اين طاقت ندارم هر چه به او ميگفت آيه قرآن ميخواند. گفتم من يك اسب دارم سوار شدهام تو هم كه خانم هستي بيا پشت سر من تو هم سوار شو يعني زن و مرد پشت سر هم سوار شويم. گفت: زن و مرد روي يك حيوان نميشود، «لَوْ كانَ فيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا» انبياء/22 اگر دو تا خدا در هستي باشد فساد ميشود يعني زن و مرد هم روي يك مركب فساد ميشود گفتم خيلي خوب من پياده ميشوم تو سوار شو مرد گفت من پياده شدم خانم را سوار كردم تا سوار شد اين آيه را خواند: «سُبْحانَ الَّذي سَخَّرَ لَنا هذا» زخرف/13 خدا را شكر كه يك چنين مركبي را مسخر ما كرد.
هواپيماهاي كشورهاي اسلامي اين آيه را ميخوانند وقتي سوار هواپيما ميشوي آن سر مهماندار تو بلندگوي هواپيما اين آيه قرآن را ميخواند. چند تا از كشورهاي اسلامي كه ما ديديم البته هواپيماي جمهوري اسلامي در پروازهاي خارجي ميخواند. چند تا كمال تو هواپيماهاي كشورهاي ديگر هست كه تو هواپيماي ما نيست. يكي اين كه وقتي ميخواهند صحبت كنند اول سلام ميكنند. اين سلام در ما حتي در بنده هم نيست. يعني خيلي وقتها ميآيم تو تلويزيون حرف بزنم يادم ميرود سلام كنم و من خيلي يادم ميرود. مثل آن فيلم بود كه ميگفت باز مدرسهام دير شد. من هم باز هم يادم رفت. بله اين آيه را در هواپيمايي ميخوانند «سُبْحانَ الَّذي سَخَّرَ لَنا هذا» ترجمهاش اين که خدا را شكر كه اين امكانات را در اختيار بشر گذاشت و بشر توانست از آهن اين مركب را بسازد و با فرمولها علم توانست كه اين بهره گيري را بكند.
گفتم شما پسر هم داري؟ ميخواست بگويد چهار تا پسر دارم. چهار آيه خواند تو هر آيهاي اسم يكي از پسرهايش بود. گفت «يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الْأَرْضِ» ص/26 يعني يكي از بچه هايم اسمش داود است «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ» آل عمران/144 يعني يكي از بچه هايم اسمش محمد است. «يا يَحْيى خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ» مريم/12 يك بچهام اسمش يحيي است. «يا مُوسى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ» قصص/30 خيلي مسلط بود.
من يك طلبهاي هستم كه نسبت به قرآن آشنا هستم. چون پانزده سال تو تفسير نمونه بوديم بعد از تفسير نمونه هم خودم الآن دارم يك تفسير مينويسم تا سورهي يوسف رسيدهام. كه باز اين تفسيري كه مينويسم خلاصه دوازده تفسير است با يك شيوهي تازهاي چهارده سال هم هست تو تلويزيون مدام سر و كارم با قرآن است در عين حال الآن اقرار ميكنم، يك صدم اين فضه انس با قرآن ندارم. آدم گيج ميشود كه اين خانم كه بوده است. اين خانم گفت الآن، بيست سال است با هر كسي حرف ميزنم بجاي جواب, قرآن ميگويم.
به اميد روزي كه دخترهاي دبيرستاني ما، . . . وقتي ميگويند دانشمندان ايران را بشمار تندتند بشمرند. الآن اسم فيلمهاي خارجي را خوب بلديم. اما اگر بگويند چند تا از دانشمندان درجه يك را بشمار شايد گيج بشويم. كله ما پر است از محفوظات اما محفوظات كم نميگويم بي فايده، كم فايده.
ميگفت خانم را با اسب و مركب بردم تو قافله اسم چهار تا آيه را خواندم داود و يحيي و محمد و موسي گفت اينها را صدا زدم چهار تا جوان آمدند گفتم خانم اين جوانها چه كساني هستند؟ گفت: «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا» كهف/46 يعني اينها بچههاي ما هستند. بعد به بچهها ميخواست بگويد كه از اين آقا تشكر كنيد كه من تو بيابان از قافله عقب مانده بودم به من غذا داد اسبش را در اختيار من قرار داد و من را به شما رساند. ميخواست بگويد به او احترام كنيد كه مرد خوبي بود و من را به شما رساند باز يك آيه قرآن خواند: «يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمينُ» قصص/26 آيه قرآن است كه دختران شعيب وقتي كه موسي يك جواني است كه توانست خدمت كند به اينها، يكي از دخترها گفت بابا جان اين جوان خوبي است قوي و امين است و اين را استخدام كن تو كه پير شدي و مثلاً چشمانت نميبيند و گوسفند هم داري ما دختران چوپاني نكنيم. حضرت موسي را انتخاب كن و به او مزد بده.
به هر حال اين آقا ميگفت من خيلي گيج شدم كه اين خانم كيست؟ «فَسَوْفَ تَعْلَمُون»(بحارالأنوار، ج43، ص86) در آينده خواهي فهميد. آخرش گفت بالاخره اين كيست؟ گفتند اين خانم فضه است. فضه كيست؟ فضه خانمي است در مكتب زهرا کار ميكند و درس ميخواند.
امام رضا عليه السلام فرمود: هر وقت من حرف ميزنم شما به من بگو حرفي كه ميزني دليلش از قرآن چيست؟ آن چه از لب ما بيرون ميآيد يك ريشه قرآن دارد حرفهاي ما بند به وحي است ما از خودمان هيچ حرفي نميزنيم. اين براي فضه.
هنوز هم دختران خوبي هستند. دو سه روز پيش رفتم كهريزك نزديك بهشت زهرا كنار تهران افراد مريض، پيرزن، پيرمرد ناتوان، ضعيف. در آن جا يك قابهايي ديدم گفتم اينها چيست؟ گفتند يك عروسهايي هستند نذر ميكنند اگر داماد نصيبشان شد. از نظر علمي، اخلاقي و كمال در سطح بالا بود بعد از اين كه شب عروسي تمام شد صبح آن چه طلا دارند بياورند به اين محرومين كمك كنند و اينها طلاهاي ايشان است. بعد گفتند اين جا خانمهايي ميآيند از شمال شهر و اين خانمهاي پيرزن و فلج را لباسشان را عوض ميكنند ايشان را به حمام ميبرند. دستشان را ميگيرند، برايشان قصه ميگويند. خانمهايي هستند كه وضع مالي ايشان در شرايطي است كه نوكر و كلفت هم دارند و تو خانه خودشان كار نميكنند اما براي خودسازي براي اين كه غرورشان را بشكنند براي اين كه تواضع كنند گاهي اوقات ميآيند اين جا سخت ترين كارها را كه با هيچ پولي خيليها حاضر نيستند انجام بدهند اين خانمها ميآيند و مجاني انجام ميدهند. هستند طبقهاي كه اين رقمي باشند.
زنان نمونه زياد داريم. يكي از اين زنهاي نمونه آمنه است. دو آمنه دختر علامه مجلسي:
علامه مجلسي يكي از علمايي است كه اگر شما شبهاي زمستان خواسته باشيد كتاب هايش را ورق بزنيد از غروب تا صبح شايد صبح بشود و قطعاً مچ شما درد ميگيرد اما كتابها تمام نميشود از چيزهايي كه آدم گيج ميشود يكي از چيزها اين است. جزء ديدني هاست. آخر ما هميشه در ديدنيها به يك آدمهاي عجيب و غريب نگاه ميكنم. يك كسي را ميآورند تو تلويزيون كه شيشه ميخورد. يك آقايي ميگفت اين كه ديدني نيست! فلاني را نشان بدهيد كه كشتي آهن من را تو دريا ميخورد. ما وقتي ديدنيها را نشان ميدهيم از ديدنيها اين است كه چه طور منتهي چون نيستش نميتوان نشانش داد. چه طور يك عالم ميتواند دويست. سيصد جلد كتاب بنويسد آن هم كتاب هاي مهم كه همه سر سفرهاش بايد ريزه خوار باشيم.
مرحوم مجلسي ضمن اين كه از نظر علمي خيلي بالا بود از نظر وضع مالي هم وضعش خوب بود. مانعي ندارد كه يك وقت يك عالمي مثلاً وضع ماليش هم خوب باشد. ديروز يك كسي آمد گفت آقاي قرائتي، بعضي از روحانيون ما منزلشان چنين است و جهيزيه دخترشان چنين است. گفتم داريم آخوندي كه وضعش اين طور باشد بعضي از ايشان هم داريم كه خانه ايشان هنوز ساده، ساده است. شما آن را ديدي وضعش خوب است چرا آيت الله مشكيني را نميبيني، آيت الله مشكيني خانهاش را در قم هر كسي راحت ميتواند برود و ببيند مال پنجاه سال پيش است در محله فقرا. شما چرا خانه آيت الله جنتي را نميبيني؟ ! خشتي متعلق به هفتاد سال پيش. آيت الله سيد مهدي روحاني را چرا نميبيني از خبرگان خانهاش مال دويست و ده سال پيش است. شما اگر بخواهي بگويي عالم زاهد الآن هم خيلي داريم البته بعضيها هم وضعشان خوب است. حالا باز وضعشان خوب است دو جور است يك وقت واقعاً به طور طبيعي خوب است يك وقت تك و تايي آخوندهايي پيدا ميشوند كه سوء استفاده ميكنند. ولي اين دليل اين نيست كه چون دو تا آدم سوء استفاده كرد پس فلان خوب نيست. شما دو تا را كه سوء استفاده كردند بگذار كنار باقي اگر حلال است حلال اگر هم زاده هستند كه براي شما الگو باشند.
مجلسي از آن افرادي بود كه خيلي ملا بود وضع مالي او هم خيلي خوب بود. يك دختري داشت. خوب دختري كه چنين آدمي هم در سطح يك مرجع بزرگوار، يك طلبهاي بنام ملا صالح مازندراني كه ملا صالح از بزرگان بود، اين طلبه فقير شاگرد علامه مجلسي بود. يك روز درس علامه مجلسي كه تمام شد به اين طلبه گفت شما بمانيد. به او گفت شما نميخواهيد داماد شويد. خودش پيشنهاد كرد بيا دختر من را بگير، اصولاً يك فرهنگي است در قرآن هست اما در بين ما نيست آن كه تو قرآن هست اين است كه اگر كسي داماد خوب گيرش آمد خودش به داماد بگويد من دختر دارم بيا بگير. اين تو قرآن هست. حضرت شعيب خودش به حضرت موسي پيشنهاد كرد كه من دو تا دختر دارم يكي از اين دو را ميخواهم به شما بدهم. «قالَ إِنِّي أُريدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هاتَيْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَني ثَمانِيَ حِجَجٍ» قصص/27 پيشنهاد ازدواج از طرف دختر به داماد خوب اشكال ندارد منتهي پدر بگويد نه دختر. براي اين كه بدآموزي نداشته باشد، پدر اگر پيشنهاد كند. يكي حضرت شعيب است كه پيشنهاد كرد. دو تا از پيغمبرها بودند كه الآن يادم رفته است. در قرآن بيست و پنج نفر از پيامبران نام برده شدهاند. دو تا از ايشان پيشنهاد كردند كه داماد خوب گيرش آمد گفت. علامه مجلسي خودش پيشنهاد كرد به طلبه فقيري بنام ملا صالح مازندراني.
البته آن زمان يك جواني بودو گفت من فقيرم گفت حالا با دخترم صحبت ميكنم، دخترش آمنه خانم آمد، گفت شما حاضريد با ايشان ازدواج كنيد اين دختر هم دختر درس خواندهاي بود و خيلي هم با كمال بود. گفت من ميخواهم شما را ازدواج كسي در بياورم كه پول ندارد ولي سواد دارد. دختر فرمود فقر عيب نيست.
اين از آن كلماتي است كه به شرط اين كه چيز ديگر داشته باشد. ميبيني طرف هم فقير است هم بي سواد هم فحش ميدهد هم نماز نميخواند يك وقت است نه همه كمالات را دارد فقط فقير است فقر تنها عيبي نيست. چون دو رقم فقر داريم يك وقت انتخابي است يك وقت تحميلي است فقر انتخابي خوب است يعني من راه پول دارم اما نميخواهم يك وقت است نه فقر تحميلي است يعني عرضه پول پيدا كردن ندارد. اگر يك كسي لال است و غيبت نميكند اين هنر نيست. هنر اين است كه ميتواند غيبت بكند غيبت نميكند.
خانم ميگويد من دو تا خواستگار داشتم يكي داشتم كه خيلي پول داشت ولي كمال نداشت يك خواستگار داشتم فقير بود اما كمال داشت. من خودم اين داماد فقير را انتخاب كردم اين فقر خيلي باارزش است. براي خديجه كبري خواستگاران بسيار ثروتمندي آمد فرمود كه من زن آدم ميشوم زن پول نميشوم. پول ميخواهم چه كنم. صد تا سكه و هزار تا سكه مهم نيست چه قدر آدم است.
يك وقت يكي از اين تحصيل كردهها ميخواست از ايران برود ضمناً يك مقدار هم طلا داشت تو گمرك گفتند چند مثقال طلا داري اينها ارز مملكت است ميخواهي ببري بيرون ايشان يك جملهاي گفت آدم خوبي نبود اما جمله خوبي گفت، گفت ارز مملكت اين چند مثقال طلا نيست ارز مملكت اين است كه دارد ميرود بيرون. يعني تو از من بپرس كجا ميروي؟ نپرس چه با خودت ميبري! حالا گيرم من پنجاه تا سكه هم با خودم بردم پنجاه تا سكه مهم نيست مغز من را مواظب باش فرار مغز مهم است. نه قرار طلا.
مرحوم مجلسي به دخترش آمنه گفت حاضر ازدواج كني با يك آدم فقير گفت فقر عيب نيست ايشان، مرحوم مجلسي فهميد ايشان راضي است. سكوت علامت رضا است و به هر حال دختر مجلسي كه پدرش خيلي مشهور است. علامه را همه دنيا آن زمان ميشناختند، دنياي اسلام، يا دنياي شيعه، مجلسي كه مشهور بود و وضع ماليش هم خوب بود دخترش زن يك آدم فقير شد ولي فقير دانشمند بعد مشكلات علمي كه شوهر داشت خانم برايش حل ميكرد و پز هم نميداد. گاهي وقتها مثلاً دختر ديپلم است شوهرش ديپلم ناقص است. يا دختر فوق ديپلم است شوهرش ديپلم است. يا دختر پدرش پژو دارد شوهر پيكان دارد. يا نميدانم, شوهرش خانهاش كجاي شهر است. ايشان ميگفت من افتخار ميكنم و بالاخره اين هم يك نمونه. هم دختر دانشمندي بود و مشكلات ملا صالح مازندراني را هم از نظر علمي حل ميكرد.
يكي از دختر خانمهايي هم كه زمان ما بود و شما اسمش را شنيدهايد يا نشنيدهايد. اين بانوي اصفهاني كه چند سال پيش از دنيا رفت يك خانم بود مجتهد كتابهاي بسيار زيادي نوشته پانزده جلد تفسير نوشته است. كتابهاي فقي، تفسيري، اخلاقي، عرفاني، كتابهاي زيادي نوشته، ايشان هم كسي بود كه حتي بعضي از مراجع تقليد از اين خانم اجازه ميگرفتند. اجازه روائي ميگرفتند. به هر حال از افتخارات ما بود كه قبرشان در اصفهان است و از افتخارات اصفهان است.
ما در سيد رضي و سيد مرتضي، سيد رضي و سيد مرتضي را دو تا عالم بودند حدود هزار سال پيش از دنيا رفتهاند من وقتي امام از تركيه آمدند عراق اول وارد عراق و كاظمين شدند قبر اينها كاظمين است يكي خيابان افتاده بين اين دو تا قبر، قبر سيد رضي اين طرف است و قبر سيد مرتضي آن طرف است يك خيابان فرعي بين اين دو تاست. من, امام بزرگوار بنيانگذار جمهوري اسلامي رضوان الله تعالي عليه را ديدم كه از حرم امام كاظم عليه السلام، كاظمين آمد بيرون و همين طور كه راه ميرفتند رسيدند به قبر سيد رضي يك سوره حمدي خواندند وسط خيابان امام شروع كرد دعا خواندند من طلبه جواني بودم ديدم امام دارد دعا ميخواند قيافه امام را ديدم در حال دعا، من حديثش را ديدم كه از جاهايي كه دعا مستجاب است سر قبر عالم است. سيد رضي همان است كه نهج البلاغه را نوشته است. خطبههاي نهج البلاغه را سيد رضي جمع كرده است و سيد مرتضي هفتاد تا كتاب مهم دارند اين دو پدر نداشتند مادري داشتند مادر خيلي مهم بود شيخ مفيد از علماي بسيار مهم است متعلق به پيش از هزار سال پيش قبر شيخ مفيد بين قبر امام هفتم و امام جواد است. يعني قبر امام جواد(ع) و قبر امام هفتم، قبر شيخ مفيد اين كنار است.
شيخ مفيد در خواب ميبيند كه فاطمه زهرا آمد دست امام حسن و امام حسين را گرفته دو تا بچه سيد كوچولو ميگويد شيخ مفيد اينها بچههاي من هستند و تو اينها را فقيه كن باسواد كن. از خواب بيدار شد. فكر ميكرد كه اين چه خوابي بود حضرت زهرا حسن و حسين را آورده كه من معلم اينها باشم. ديد يك خانمي آمده دست دو تا سيد را گرفته بنام سيد رضي و سيد مرتضي ميگويد يان دو تا را چيز يادشان بده ايشان را فقيه كن. بعد چون خواب ديده بود و در بيداري اين مادر آمد اين دو تا سيد را آورد فهميد كه مادر مادر بسيار مهمي است و آينده اين دو تا سيد هم آينده درخشاني است. به هر حال شروع كرد، به درس دادن و از افرادي بود كه شيخ مفيد خيلي ايشان را تجليل ميكرد. وقتي ميآمد شيخ مفيد خيلي از مراجع تقليد ما مهمتر بوده است. هزاره شيخ مفيد امسال به دستور مقام معظم رهبري در قم جلسهاي گرفتند درباره تاريخ زندگي شيخ مفيد و كتاب هايش را جاپ كردند. الآن يك رسالهي بسيار كوچكي مينويسند مثلاً پنجاه صفحه ميشود رساله دكتر ايشان اگر رسالههايي كه ما براي گرفتن مدرك دكترا ميبينيم اگر اينها رساله است بايد بگوييم شيخ مفيد هفتصد تا دكترا دارد. اينهايي كه من ميگويم آدمهاي استثنايي هستند. غير از عالم و حجه الاسلام و آيت الله و مرجع تقليد. اينها اصلاً واسطه بين امام و مردم بودند. از قرنهاي اول و منبع علم و تحقيق. به هر حال مادر، مادري بود كه توانست دو تا بچهي اين چنيني تربيت كند.
از زنهاي نمونه ديگر فاطمه بنت اسد است تنها زني كه كعبه براي او شكافته شد و علي بن ابيطالب را در كعبه به دنيا آورد. زن بايد خيلي مقام داشته باشد كه كعبه بشود زايشگاه و حضرت علي در كعبه متولد شد چون مردم در نماز در هر جاي دنيا باشند توجه به كعبه ميكنند و روبه قبله ميايستند و تولد علي در كعبه يعني تولد علي، يعني توجه به رهبري علي بن ابيطالب. زن برسد به جايي كه كعبه براي او شكافته بشود و اين زن، يازدهمين زني بود كه به اسلام ايمان آورد. از زنهايي بود كه هجرت كرد هم جز مهاجرين بود هم يازدهمين زني بود كه ايمان آرود به پيغمبر، هم مادر علي بن ابيطالب بود. هم خدمتگزار مادر پيغمبر بود. يعني پيغمبر به علي گفت روزي كه فاطمه بنت اسد از دنيا رفت گفت نگو مادر تو اين مادر من هم بود. خيلي وقتها كه غذا ميپخت اول به پيغمبر ميداد اگر پيغمبر سير ميشد بعد به بچههاي خودش ميداد و وقتي هم از دنيا رفت پيغمبر رفت تو قبرش و امام حسن و امام حسين را هم گفت بياييد خيلي با تجليل اين خانم را دفن كردند. يعني زايمان اين خانم، با كرامت دفنش، باكرامت. مادر علي بن ابيطالب قطعاً مادر علي كه شد مادر يازده امام ديگر هم ميشود. چه قدر بايد داراي مقام باشد كه اين زن به اين جا برسد. يكي از زنهاي ديگر اسماء بنت عميس است.
شخصي بود بنام عميس اين شخص چهار تا داماد خوب داشت خوشا بحال زنهايي كه همه دامادهايش خوب است. ايشان چهارتا دختر داشت يك دخترش سلماء بود يكي اسماء بود، يك دخترش لبابه بود يك دخترش هم ميمونه بود. يعني مباركه. ميمون نه يمن. ميمنت از يمن است. سلماء اينها چهار تا دختر هستند چهار تا داماد گيرشان آمد اين زن حضرت حمزه شد حضرت حمزه عموي پيغمبر سيد الشهداء. دوم زن جعفر طيار شد. جعفر طيار برادر حضرت علي بنيانگذار اسلام در آفريقا. قهرمان جنگ احد حضرت حمزه، قهرمان جنگ موته و فرمانده لشكر در جنگ موته و بنيانگذار اسلام در آفريقا. سوم زن عباس عموي پيغمبر شد چهارم هم زن خود پيغمبر شد و ميگفتنداي عميس هيچ كس يك چنين دامادهايي كه تو داري ندارد حالا اين اسماء بنت عميس خاطراتي دارد كه بماند.
زنان نمونه ما زياد داشتيم در زمان ما در انقلاب زنهايي كه. . . آقاي كروبي ميگفت يك روز ما زن پيدا كرديم يازده شهيد داده است، شوهرش، برادرش، بچه هايش، دامادش، در انقلاب زنهايي پيدا شدند كه مردها را مبهوت كردند. اين از نظر انقلابي. از نظر علمي، از نظر هنري، ما الآن خانمهايي داريم كه بخصوص مثلاً در مكاتبي در قم در مشهد در جاهاي ديگر، خانمهاي خيلي تحصيل كرده كه نتنيجه تحصيل ايشان درجاهاي ديگر هم هست. الآن در پاكستان و حتي در اندونزي و حتي در چند تا كشوري كه من خبر دارم زنهايي هستند دخترهاي هستند كه از كشورهاي ديگر آمدهاند اين طرف و باسواد شدند و آن جا خودشان چراغ هدايت شدند.
نقش زن بسيار مهم است. هر چه كمال زن دارد مرد هم دارد. به علاوه در يك سري كارها استعداد زن بيش از مرد است. قرآن به مرد نگفته كوثر به زن گفته است. اصلاً خود حضرت موسي را پنج نفر زن اداره كرد. مادر موسي، خواهر موسي اينها هر كدام نقش داشتند و نقش اينها را قرآن گفته است. نقش مادر موسي چه بود «وَ أَوْحَيْنا إِلىام مُوسى» قصص/7 نقش خواهر موسي چه بود؟ «وَ قالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ» قصص/11 نقش زن فرعون چه بود؟ نقش دختران شعيب چه بود؟ يعني زندگي موسي را پنج زن گرداندند.
نقش مريم در عيسي، نقش زهرا در امامان، نقش هاجر در رابطه با حضرت ابراهيم، نقش خديجه در اسلام. خود حضرت خديجه به قدري با كمال بود كه زني كه اين همه پول دارد. اين همه تجارتهاي سنگين انجام ميداد. اين همه خواستگارهاي از خانوادههاي مهم داشت، آمد گفت به پيغمبر به خاطر كمال همسر تو ميشوم. اين هم كليد صندوق من تمام مالم مال تو خود هم كنيز تو. حالا زن هم داريم همين كه بند كفشش قشنگ شد پز ميدهد.
حديث داريم «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً» قصص/83 بهشت مال كساني است كه پز ندهند و بلند پروازي نكنند. امام ميفرمايد بلند پروازي لازم نيست به كاخ باشد. حديث داريم گاهي افراد با بند كفش هايشان بلند پروازي ميكنند. يك چايي پهلوي كسي ميخورد يك عكسي مياندازد اين عكس را قاب ميكند كه بله ما يك زمان پهلوي ايشان عطسه كرديم. ما يك زمان پهلوي ايشان سرفه كرديم.
فلاني يازده تا شهيد داده و الآن ژاكت بافي ميكند. اين را ميگويند زن. آمنه دختر علامه مجلسي مشكلات علمي شوهرش را حل ميكند. خديجه تمام اموالش را يكجا ميدهد. اين را ميگويند زن. فضه هر چه حرف ميزند از قرآن حرف ميزند اين را ميگويند زن. كمال اين است اگر ميخواهيد افتخار كنيد به تقوا افتخار كنيد.
من يك ركعت نمازم قضا نشده است. من از اول نه سالگي نمازم درست بوده است. هر روز صبح من دو، سه ساعت قرآن ميخوانم. من آيه الكرسي را حفظم. در درس هايم نمره كمتر از هفده نيست. من يك مرتبه بلند تو صورت مادرم حرف نزدهام. من پاي فيلمهايي كه مفيد نيست نمينشينم. من هر روز يك مقدار پول براي محرومين كنار ميگذارم. من هفتهاي يك كتاب مطالعه ميكنم. تا حالا يك كلمه دروغ نگفتهام. در فكر من فكر بدي نيست. من اگر يك جواني به خانه ما زنگ بزند نامحرم باشد ولو قصد بدي هم نداشته باشد همين كه ديدم مرد است ميگويم بعداً تلفن كنيد با مرد اجنبي من تو تلفن صحبت نميكنم. من مواظب عفت خودم هستم اگر به اسم تلفن يك وقت همسايه گفت بيا و تلفن شما را كار دارد. من ميگويم بگوييد پدرم كه آمد بگوييد بيايد زنگ بزند. از طريق نامه از طريق تلفن از طريق عكس از طريق فيلم. ارزش به اين است كه دختر بگويد من سالم آمدم و سالم رفتم. ارزش دختر به اين است كه مادر خوبي باشد و دختر خوبي باشد. و زهرا كه بحث تولدش را گوش ميدهيد سه تا امتياز داشت دختر نبوت، مادر امامت و همسر ولايت بود.
اين خيلي مهم است. دختر خوب دختري است كه بگويد من توانستم در بين همه دخترعموها، دخترخالهها، دخترداييها و دختر همسايهها و دخترهايي كه در فاميل ديدم دارند كج ميگويند كج فكر ميكنند من آنها را هدايت كردم. هنر شما به اين است كه چند تا دختر را هدايت كني. اگر هدايت كرديم هنر است. اگر منحرف كرديم كه هنر نيست. ما در تاريخ اسلام زنان نمونه زياد داشتيم. پنج جلد كتاب است بنام رياحين الشريعه صدها زن مهم تاريخشان آن جا ضبط شده است. دو جلد كتاب زنان قهرمان، زن در قرآن، راجع به زن سازمان تبليغات يك وقت يك جزوه درآورده بود به من داد اگر اشتباه نكنم حدود دويست و پنجاه كتاب راجع به زن نوشته شده است و لااقل زنها كتابهاي خودشان را بخوانند. كتاب حجاب مطهري را بخوانند.
نظام حقوق زن در اسلام را بخوانند، و هيچ اشكالي ندارد كه دانشگاه ما چه آزاد و چه دولتي، در دانشگاه ما دختران دانشجو عوض اين معارف دانشگاهي در بعضي وقتها هيچ خاصيتي ندارد. نه مهم نيست و مفيد نيست. گاهي چون سنگين است و ربط ندارد مضر هم هست. دختران دانشجو كتابهاي مرحوم مطهري را بخوانند عوض معارف دانشگاه اشكال ندارد و هر دختري بايد راجع به حقوق خودش بداند. دختر چند تا حق دارد. كجا دختر برود، بر پسر مقدم است. بعضي جاها دختر بر پسر مقدم است. يعني حق زن بيشتر است. گاهي جاها زن و مرد مساوي هستد. گاهي حق مرد بر زن بيشتر است. و بايد بتوانيم هر كدام از شما يك مقاله در عظمت مقام زن بنويسيد.
در قرآن هفتاد، هشتاد آيه مربوط به زن است. لااقل آن هفتاد، هشتاد تا را حفظ كند. ما ميتوانيم از اين كه هستيم خيلي بهتر باشيم و مهمترين رابطه، رابطه با خداست و حجاب هم كه ميگويند اين حجاب يك ارزش است.
هيچ عضو بدن ما حجاب ندارد چشم ما حجاب دارد. چون چشم ظريف است. ظريف را خدا برايش حجاب پلك را قرار داده است. در كشويي هست بسته ميشود. شما روي تلويزيون پارچه ميكشيد. اما روي بشكه پارچه نميكشي. تلويزيون شيشهاش ظريف است حجاب به خاطر لطافت و ظرافت است و براي زن يك ارزش اضافه است. رابطه با خدا، رابطه با علم، رابطه با عفت و تقوي. اين پيام اسلام است راجع به زن.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته