متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1372/8/20
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
در اين جلسه ميخواهم موضوعي را بگويم كه هر روز به زبان ميآوريد. يك چيزي را ميخواهم بگويم كه دعاست. يك چيزي را ميخواهم بگويم كه تمام ائمه و پيغمبر ما هم دنبال آن بودند. يك چيزي را ميخواهم بگويم كه هيچوقت كهنه نميشود و آن راه مستقيم است. «صراط» حدود چهل بار در قرآن آمده است. راه مستقيم يكي بيشتر نيست. راه كج زياد است. «صراط» مفرد است. «سبل» جمع است. به معني راهها است. راه مستقيم خيلي دقيق است. هركسي هر راهي ميرود ميگويد: من راه درست ميروم. حتي كسي كه فحش ميدهد، ميگوييم: آقا فحش نده. ميگويد: حقش است. هيچ كس نيست كه بگويد: راه من كج است. ميگوييم: چرا ميزني؟ ميگويد: اين كتك از نان شب براي او واجبتر است! «الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ» راه كساني است كه به آنها نعمت داديم. نعمت ماشين و خانه و تلفن نيست. قران اسم انبياء و صالحين و صديقين و شهدا را ميبرد و ميفرمايد: «أُوْلَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ»(مريم/58) نعمتهاي معنوي است. نميخواهم جز مغضوبين باشم. نميخواهم جز منحرفين باشم. من نميخواهم جز غضب شدهها باشم. نميخواهم جز منحرفين باشم. چون افرادي هم منحرف هستند و هم خدا به آنها غضب كرده است. من راه مستقيم ميخواهم. راه مستقيم پشيماني ندارد. راه مستقيم يك راه بيشتر نيست. حديث داريم پيغمبر اسلام فرمود: يهوديها هفتاد و يك فرقه شدند. مسيحيها هفتاد و دو فرقه شدند. مسلمانها هفتاد و سه فرقه خواهند شد و يك فرقه از اين هفتاد و سه فرقه نجات پيدا ميكنند. بقيه اهل جهنم هستند. همه فرقهها هم ميگويند: ما اهل نجات هستيم. بعد فرمود: مثال اهل بيت من مثال كشتي نوح است. «من ركبها نجاه» اينجا ميگويد: فرقهاي اهل نجات هستند كه دنبال اهل بيت بروند. كساني كه مسلمان هستند اما دنبال اهل بيت پيغمبر نيستند، اينها اهل نجات نيستند. روايات زيادي داريم كه وقتي گفتند: «الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» امامان ما گفتند: «نحن صراط المستقيم» ما راه مستقيم هستيم. راه مستقيم راهي است كه نه افراط است و نه تفريط است. راه مستقيم نه تند است و نه كند است. اگر كسي افراطي بود به درد رهبري نميخورد. «لَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا»(كهف/28) كسي كه دلش از ياد ما غافل است نبايد رهبر باشد. كسي كه از هوي و هوس تبعيت ميكند نبايد رهبر باشد. كسي كه در كارهايش تندرو است نبايد رهبر باشد. البته يك جاهايي تند رفتن حق است. «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ»(فتح/29) آدم بايد نسبت به كفار تند باشد. اگر چيزي را دوست داشتي اين راه مستقيم نيست. اين راه هوس است. اگر كاري كردي كه طاغوت به شما دستور داد اين هم راه مستقيم نيست. بعضي از زنها و مردها در خانه وسواسي هستند. دائم ميشويند و ميگويند: پولش را ميدهم. وسواسي به خدا ميگويد: دروغگو! چون خدا ميگويد: پاك شد. ولي اين ميگويد: پاك نشد. رسول الله ميگويد: پاك شد. اين ميگويد: پاك نشد. مرجع تقليد ميگويد: پاك شد. اين ميگويد: پاك نشد. وسواسي به تمام دين ميگويد: دروغگو! وسواسي اصلاً به دين ميگويد: دروغگو1 اگر وسواسيها بدانند كه چه گناهي دارند ميكنند حاضر هستند با لباس نجس نماز بخوانند. با آن لباسي كه ميگويند: به دلم مينشيند نماز نخوانند. نماز خواندن با لباس نجس بهتر از نماز خواندن با لباسي است كه وسواسي ميگويد: اين لباس پاكي است. اصول دين ما براي اين است كه وسواسي نباشد. يكي بازار مسلمين است كه اصل است. يعني چيزي كه از بازار مسلمانها خريدي پاك است. « كل شيء طاهر» هر چيزي پاك است. مگر اينكه خلاف آنرا بگويند. ولي تو واجب نيست كه بپرسي. اگر اين اصول نباشد آدم به همه چيز شك ميكند. راه نياكان راه مستقيم نيست. ما با ورزش خيلي موافق هستيم. اصلاً رمز سلامتي است. اما نه به اين معنا كه اگر يك گل زديم خيال كنيم بهترين كشور هستيم و اگر گل خورديم خيال كنيم بدترين كشور هستيم. اين ديگر راه مستقيم نيست. گناه كبيره ميكند خوابش ميبرد. آنوقت گل نميزند خوابش نميبرد. بعضي مواقع جوي بوجود ميآيد كه خودمان هم نميدانيم نكند كه ما مثل اردك سيمانيها باشيم. اردكهايي كه با سيمان درست ميكنند آب را در شكم او ميريزند و از حلق او بيرون ميآيد. اين اردك نميفهمد كه اين آب از حلق او بيرون ميآيد. ما بايد خودمان تصميم بگيريم كه ورزش كنيم. اگر آدم خودش زير دوش برود ارزش است. اما اگر آب را در يقهاش ريختند ارزش نيست. هيجانات ما بايد حساب شده باشد. امام ديد كه يك كسي دارد طواف ميكند و بچهاش هم دارد عرق ميريزد و طواف ميكند. امام فرمود: اين كار را نكن. چه كسي گفته است كه بچهات را اين رقمي وادار به عبادت كني؟ عبادت اندازه دارد. هفده ركعت نماز واجب است. بقيهاش مستحب است. اگر خواستي از كسي تعريف بكني زيادي تعريف كني تملق است. كم تعريف كني حسادت است. انتقاد زياد نشان ميدهد كه عقدهاي هستي.
روزهاي اول انقلاب كه نيروي انتظامي نبود، بچههاي مسلمان خودشان اداره ميكردند. سر چهار راه يك ژيان قراضه از چراغ قرمز عبور كرد. گفت: ولش كن. بگذار برود. يك ماشين شيك عبور كرد. گفت: اين پدر سوخته را بگير. اين ديگر عدالت نيست. هركس از چراغ قرمز عبور كرد بايد جريمه بشود. قرآن ميگويد: «إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا»(نساء/135) يعني «ان يكن بنزاً او ژيانا» اگر بنز بود يا ژيان بود به تو چه؟ قرآن ميگويد: در عدالتها كاري به بنز و ژيان نداشته باش. هيچ اشكالي ندارد كه كسي جبهه رفته است ولي الان هم خطا كرده است و در زندان است. ما دادگاه ويژه روحانيت داريم. آيت الله را دادگاه ميبرد. يعني آيت الله و ريش سفيد مهم نيست. اگر ظلم شد ديگر هركس و در هر سن و در هر لباس مهم نيست. گاهي وقتها يك كسي سوار دوچرخه شده است دزدي است. گاهي وقتها سوار پيكان شده است و براي خودش است. به پيكاني احترام ميگذاريم. به آن كسي كه سوار دوچرخه شده است يك سيلي ميزنيم. مستضعف كش نيستم دزد كش هستم. اين دوچرخه دزدي است. بخاطر مستضعف بودنش كه نزدهام. بخاطر اينكه آيت الله است كه او را نگرفتهام. بخاطر اينكه بعد از آيت الله شدن اين كار را كرده است، زنداني شده است. يك كسي به مزرعه هندوانه رفته بود. هندوانه دزدي ميخورد. گفتند: دزدي است. گفت: من بخاطر خنكياش ميخورم. كاري به دزدياش ندارم. راه مستقيم راه انبياست. «إِنَّكَ لَمِنْ الْمُرْسَلِينَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»(يس/3-4) راه مستقيم راهي است كه انسان بنده خدا باشد. «وَأَنْ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ»(يس/61) بنده غير خدا باشيم كج است. راه مستقيم نه انكار و نه غلو است. بعضيها انكار ميكنند ميگويند: من اين آقا را قبول ندارم. بعضيها هم خيلي غلو ميكنند. ميگويند: اين آقا را ميبيني بسيار آدم خوبي است. امام علي(ع) را بعضيها انكار كردند و گفتند: ايشان اصلاً امام نيست. بعضيها هم گفتند: خدا در علي حلول كرده است. علي اللهي شدند.
نه ماديات تنها و نه معنويات تنها خوب است. بعضيها هرچه فكر ميكنند مادي فكر ميكنند. حتي اگر يك مرده را به او بدهند كه بشويد اگر چاق باشد كيلويي ميشويد. اگر بلند است متري ميشويد. اگر بچه است عددي ميشويد. يعني پايش را از روي مال بر نميدارد. جز براي اسكناس كار نميكند. بعضيها هم فقط معنوي فكر ميكنند. آنوقت براي خودشان و زن بچهشان كم ميگذارند. بعضيها فقط به مغزشان ميرسند. بدنشان لاغر است. مغزش خيلي كار ميكند اما جان ندارد. بعضيها هيكلشان درشت است اما در مغزشان چيزي نيست. راه مستقيم يعني هر دو بايد ميزان باشد. راه جمهوري اسلامي مستقيم است؟ اگر آن مقداري كه در كتابخانه جمعيت هست با آن مقداري كه در زمين ورزش هست يكسان بود، راه آن مستقيم است. اما اگر يكي از اينها بيشتر بود ميزان نيست. چه مقدار پول براي فهميدن بچهات ميدهي و چه مقدار پول براي خانه و زندگيات ميدهي؟ چند هزار تومان پشم در خانهات است؟ چند هزار تومان خرج مغز بچهات ميكني؟ بعضي ميگويند: ما خوش هستيم. جامعه هرچه شد، شد. ما راحت هستيم. اين خيلي نامرد است. بعضيها به فكر جامعه هستند. خودشان را از بين ميبرند. اسلام ميگويد: هم فرد هم جامعه!
نه تملق و نه حسادت! بعضيها خيلي متملق هستند. نيم كيلو خوبي ديدند سي كيلو تعريف ميكنند. بعضيها حسود هستند. هرچه خوبي ديدند به زبان نميآورند. آدم حسود دو تا علامت دارد. چيزي كه شنيد نيش ميزند كه خوبي مردم را از بين ببرد. مثلاً ميگويند: زهرا خانم عجب غذايي پخت. ميگويد: فاطمه خانم هم كمكش كرد! عجب رانندگي ميكند. ميگويد: بي كله ميرود! علامت ديگري هم دارد و آن اين است كه يك خوبي هم براي خودش ميگويد. او ميگويد: زماني كه ما در دبيرستان بوديم. اين ميگويد: زماني كه ما در دانشگاه بوديم. ميخواهد خوبي آن از بين برود.
نه بي حساب نه بخل! زني پسرش را پيش پيغمبر فرستاد و گفت: بگو همين پيراهني را كه پوشيدهاي ميخواهم. پسر هم آمد و گفت. پيغمبر هم پيراهنش را در آورد و داد. ظهر شد. هرچه گفتند: «حي علي الصلوة» پيغمبر نشسته بود. مردم گفتند: آقا چرا براي نماز نميآيي؟ گفت: پيراهن ندارم. آيه نازل شد چه وقت گفت: پيراهن را ببخشي؟ بخشش خوب است اما نه اين چنين كه خودت لباس نداشته باشي. هشدار داد كه اين چنين بي حساب نبخش.
نه فقط عقل نه فقط احساسات! بعضيها با عقل كار ميكنند. فكر آينده هستند. سال ميآيد و ميرود يك كيلو ميوه بخرد. يك گلي يك محبتي كند. كار به احساسات خانمش ندارد. اين زنش از غصه ميميرد. ميگويد: اي كاش شوهري داشتم كه يكبار هم بستني ميخريد و ميآمد. بعضي مردها هستند هر شب كه ميآيند گل و آجيل ميخرند. اينها تا آخر عمرشان در خانه اجارهاي مينشينند. يعني هرچه دارند خرج احساسات و شكم ميكنند.
نه غرق در شهوت و نه رهبانيت! بعضي توسل به اولياء خدا را شرك ميدانند. با اينكه در قرآن داريم كه توسل بجوييد. پسران يعقوب وقتي يوسف را در چاه انداختند، به خانه آمدند و گفتند: پدر جان از خدا بخواه كه خدا ما را ببخشد. ما ميگوييم: اي امام رضا! تو آبرو داري از خدا بخواه كه ما را ببخشد. نگوييد: اين زنده نيست. ما از پوست و گوشت امام چيزي نميخواهيم. از مقام او ميخواهيم. مقام زنده و مرده ندارد. الان مقام بوعلي سينا محفوظ است. چه باشد و چه نباشد. وهابيها توسل را شرك ميدانند. بعضيها هم به درخت متوسل ميشوند. بعضيها ميگويند: دين از سياست جداست. سال ميآيد و ميرود اصلاً كاري ندارند. يك شخصي داشت جايي سخنراني ميكرد. اينقدر سياست زده بود كه اصلاً براي ايران دعا نكرد. من گفتم: به نظرم تو از عرق فروشها كمتر هستي؟ گفت: چرا؟ گفتم: عرق فروشها وقتي ديدند كه انقلاب شد فوري ساندويچ فروشي باز كردند. ولي انقلاب شده است و در دعاي تو هيچ اثري نيست. عرق فروشي اثر دارد. بعضيها هم سخنراني ميكنند تمام آن سياسي است. سخني از قرآن و حديث در ميان نيست. تمام آن سياسي است اينها افراط و تفريط است.
يهوديها پيغمبر را اذيت كردند. «آذَوْا مُوسَى»(احزاب/69) يعني خيلي پيغمبر را اذيت كردند. آنوقت مسيحيها گفتند: حضرت عيسي خداست. اين افراط و تفريط است. ميانه رو نيستند. راه مستقيم نيستند.
در انتخاب همسر، در انتخاب شغل، در خرج كردن، در فكر كردن، در حرف زدن، در كار كردن، در همه كار بايد «اهدنا الصراط المستقيم» بگوييم. به امام علي(ع) گفتند: خيلي ميگويي: «اهدنا الصراط المستقيم» تو كه اميرالمومنين هستي. فرمود: من الان اميرالمومنين هستم. از يك دقيقه ديگر خبر ندارم. شايد يك دقيقه ديگر از راه مستقيم پرت شدم. راننده هر لحظه بايد بگويد: خدايا به تو پناه ميبرم. نبايد بگويد: پايه يك هستم و ماشينام سالم است. بله! ولي ممكن است پنج دقيقه ديگر در دره بيفتي. هر لحظه ما نياز به راه مستقيم داريم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»