متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1372/4/10
بسم الله الرحمن الرحيم
امسال به مناسبت اين كه هفته اول ماه محرم راجع به امر به معروف است، ما در ايام محرم بحثمان در مورد امر به معروف بود. بيننده ها بحث اين جلسه را در عصر عاشورا ميبينند. ما بايد راجع به عصر عاشورا صحبت كنيم ولي خط سير كلي ما اين بود: امام حسين(ع) فرمود: «أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ»(بحارالأنوار، ج44، ص329). حسين جان چرا به كربلا ميروي؟ ميفرمايد: ميروم تا امر به معروف كنم. امر به معروف اولش از بيان است. اميرالمؤمنين وقتي براي جنگ ميرفت، اول طرف را روشن ميكرد. كسي كه ميخواهد امر به معروف كند اول بايد بيان داشته باشد. در عاشورا ده سخنراني شد. اصولاً تاريخ عاشورا، جنگ عاشورا شد. در عاشورا توبه بود. حر توبه كرد گرچه دير توبه كرد، شايد هم به همين خاطر بود كه دو فرسخ قبرش عقب افتاد. از قبر حر تا قبر امام حسين تقريباً ده كيلومتر فاصله است. دير آمد و توبهاش هم پذيرفته شد، ولي كسي كه دير بيايد قبرش هم دور است. توبهاش قبول است اما قبرش دور است. اگر قرار است آدم تصميمي بگيرد، بايد سريع تصميم بگيرد. حديث داريم: «من بكا أو أبكا أو تباكا. . . »
اگر كسي يك قطره اشك براي امام حسين(ع) بريزد، خداوند گناهانش را ميبخشد. البته اشك خالي به تنهايي خوب نيست، بايد كارهاي ديگرش هم درست باشد. مثل اين كه يك كليد ماشين را راه مياندازد به شرطي كه باقي ماشين درست باشد.
اگر ماشين، ماشين باشد و مشكلي در روغن و بنزين، در لاستيك و ترمز و دنده هايش نباشد با يك كليد راه ميافتد. اگر پارچه خشك و بنزيني باشد با يك ذره گوگرد روشن ميشود اما به پارچهي خيس هرچه گوگرد بزني فايدهاي ندارد. اشك ريختن براي امام حسين(ع) خيلي نجات ميدهد، اما بايد باقي موارد هم درست باشد.
امام حسين(ع) كيست؟ روز عاشورا در هندوستان گودال هايي ميكنند. كنده ها و تنههاي درخت را درون آن ميگذارند و روشن ميكنند. يك يا حسين ميگويند و از روي آتش ميروند و پايشان نميسوزد. امام دهم مريض ميشود ميفرمايند: برويد سر قبر امام حسين دعا كنيد. ميگويند: خودت امام هستي. ميگويد: حساب امام حسين(ع) جدا است. «كلهم سفن نجاه و سفينه الحسين أسرع» همهي امام ها كشتي نجات هستند اما كشتي امام حسين وسيعتر و سريعتر است. امام حسين در فقه اثر گذاشت. اگر شما براي ده روز به مسافرت بروي بايد نماز چهار ركعتي را دو ركعتي بخواني. اما در حرم امام حسين مسافرين بايد نمازشان را درست بخوانند. يعني حرم امام حسين مثل خانهي خود توست. خاك خوردن حرام است اما تربت امام حسين و تربت خاك پاي عزادار امام حسين حرام نيست. مرحوم آيت الله العظمي بروجردي درد چشم دارد. وقتي عزاداران در خانهاش عزاداري ميكنند، دستي به خاكي كه بر بدن عزادارهاست ميمالد و آن خاك را روي چشمش ميكشد. اين مرجع تقليد براي هميشه چشمش سالم است. خيال نكنيد مسئله امام حسين را فقط انسان ها ميدانند. دنياي هستي در مورد امام حسين غمناك و عزادار است.
من يك خاطره را برايتان بگويم. در تهران در يكي از اين كوچه ها داشتم ميرفتم. در كوچههاي فرعي زمان جنگ هجلهاي ديدم. فهميدم اين خانه، خانهي شهيد است. تازه شهيد شده بود. به برادرها گفتم: بياييد به داخل برويم. اين خانه ناشناس است. ماشين را كنار زديم و داخل خانه رفتيم. صاحب خانه آمد و به ما نگاه كرد. گفت: شما آقاي قرائتي نيستي كه در تلويزيون صحبت ميكنيد؟ گفتم: بله! گفت: چه طور شده است كه به منزل ما آمدي؟ گفتم: خانهي شهيد مثل مسجد ميماند، آدم بايد در را ببوسد و داخل شود. گفت: حالا كه اين طور است يك پيام برايتان داريم. گفتم: من در خدمت شما هستم. اين پدر شهيد دويد رفت و به مادر شهيد گفت: قصه را براي ايشان بگو. ما هم نشستيم و گوش داديم. مادر آمد و گفت: پسر من كبوتري داشت كه به آن عشق ميورزيد. كبوتر در قفس بود. يك روز پسر من كنار قفس نشسته بود و به كبوتر گفت: كبوتر من! خدا به تو بال داد كه پرواز كني. چرا من حق پرواز را از تو گرفتهام و تو را در قفس كردهام؟ پرواز و پريدن حق توست. چرا من حق تو را گرفتهام؟ در قفس را باز كرد و گفت: آزاد هستي. بعد گفت: خودم هم در قفس دنيا گير كردهام، بروم خودم را هم آزاد كنم. به پايگاه مقاومت بسيج رفت و ثبت نام كرد. دورهي نظامي ياد گرفت و به جبهه رفت. ما ديگر از اين بچه خبر نداريم. چند روز پيش ديديم كبوترش آمد. آن قدر روي ديوار خواند كه ما تحت تأثير قرار گرفتيم. بعد شروع كرد دور خانه طواف كرد. آنقدر در خانه تاب خورد كه ما هيجاني شديم. در اتاق باز شد و داخل اتاق آمد. چند دور در اتاق طواف كرد. ما را برق گرفت. چشممان پر اشك شد. رفت روي تاقچه، كنار عكس پسر ما نشست. دائم گردنش را به عكس ميماليد. تا گردنش را به عكس ماليد، گفتيم: بچهي ما شهيد شده و اين كبوتر براي ما پيغام آورده است.
اگر ميگويند هستي فهميد كه حسين شهيد شده است، جاي دوري نرفتيم. بگذاريد از قرآن بگويم كه حرف محكم شود. هر چيزي كه به قرآن بند باشد محكم است. اگر شما در روز عاشورا گريه كنيد، پرندههاي هوا ميفهمند. قرآن ميگويد: هدهد پيش سليمان آمد. گفت: سليمان داشتم از يك جايي پرواز ميكردم، ديدم مردم آنجا خورشيد پرست هستند. معلوم ميشود كه هدهد خورشيد پرستي مردم را در روي هوا ميفهمد. «وَجَدْتُها وَ قَوْمها يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ»(نمل/24). اگر پرنده ميفهمد كه چه كسي خورشيدپرست است، آيا نميداند كه چه كساني در روز عاشورا گريه كردند؟ شما هيچ ميدانيد در نماز خواندن فقط آن قسمت از نماز كه آدم حواسش جمع است، قبول ميشود؟ ميگويند: اگر در حرم امام حسين نماز بخواني، چه حواست جمع باشد و چه حواست پرت باشد خدا قبول ميكند. شما ميدانيد اگر كسي خواست دعايش مستجاب شود، دعاي قبّه امام حسين(ع) مستجاب ميشود. اين عظمت حسين براي چيست؟ براي اين كه فدا شد. براي چه فدا شد؟ «أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ». من نميخواهم به منكر عمل شود. «أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَا يُعْمَلُ بِهِ»(تحفالعقول، ص245). نميبينيد به حق عمل نميشود؟ نميبينيد جلوي باطل گرفته نميشود؟ در عاشورا كسي حوصلهي شنيدن حرف يا سخنراني را ندارد. هركسي هم پاي تلويزيون هست، ميخواهد گريه كند. اما يك جملهاي را از علامهي اميني صاحب الغدير برايتان بگويم. علامهي اميني ميگويد: امام صادق داشتند با اصحابي ميرفتند. ديدند يك كسي در بيابان اشاره ميكند. حضرت فرمود: برويد ببينيد چه شده است؟ رفتند گفتند: او آب ميخواهد. گفت: به او آب بدهيد. گفتند: آقا او يهودي است. گفت: من نگفتم چه ديني دارد. تشنهاش است. به تشنه آب بدهيد. مگر من گفتم كه او چه ديني دارد؟ گفتم: چه حاجتي دارد؟ كسي مهمان را ميكشد؟ امام حسين(ع) ميفرمايد: «أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ». حركت من براي امر به معروف بود. در ارتش امام حسين سن مطرح نيست. خوشا به حال بسيج ما كه پيرمرد داشت و بچه هم داشت. در ارتش امام حسين زن و مرد مطرح نيست. زن داشتند، مرد هم داشتند. در ارتش امام حسين رنگ و نژاد مطرح نيست. سفيد پوست داشتند. سياه پوست هم داشتند. در ارتش امام حسين نور چشمي مطرح نيست. امام حسين قبل از آن كه جوان ها به كربلا بروند، فرمود: بچههاي خودم به جبهه بروند. خدايا روح پدران و مادران، اجداد و نياكان، علما و بزرگاني كه ما را با امام حسين(ع) آشنا كردند با امام حسين محشور بفرما و آنها را مورد شفاعت امام حسين قرار بده.
امام حسين قبل از ظهر عاشورا فرمود: اي مردم! اگر كسي از شما به ديگري بدهكار است، بدهي خود را پرداخت كند. كساني كه ميخواهند جزء ياران من شهيد شوند، نبايد بدهي به مردم داشته باشند. نبايد مديون مردم باشند. «من كان عليه الدين فلا يقاتلن معي. . . » اگر كسي بدهكار هست، راضي نيستم كه شهيد شود. وقتي ميخواستند مسلم بن عقيل را شهيد كنند در وصيت نامهاش فرمود: من مقداري به فلاني بدهكار هستم. اين كار توجه به حق مردم حتي در روز عاشورا را نشان ميدهد. امام حسين در روز عاشورا فرمود: اگر كسي بدهكار است، راضي نيستم كه جزء ياران من شهيد شود.
عاشورا به ما چه گفت؟ عاشورا به ما نماز اول وقت در برابر گلوله را گفت. گفت: نمازت را در خيمه نخوان. از خيمه بيرون بيا و نماز بخوان. نماز خود را وقتي بيرون هستيد، بخوانيد. در پارك نماز بخوانيد. در مسجد نماز بخوانيد. در نماز جمعه شركت كنيد. در نمازخانهي اداره و كارخانه نماز بخوانيد. امام حسين ميتوانست نمازش را در خيمه بخواند. اما از خيمه بيرون آمد و نماز خواند. كربلا به معني نماز اول وقت است. كربلا به معني نماز در منظر عمومي است و به اين معني نيست كه نماز خود را در اتاق كار بخوانيد. كربلا به معني ايثار است.
پيامبر(ص) ميفرمايد: «حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ»(إرشاد مفيد، ج2، ص127) حسين از من است. معناي اين حرف معلوم است. يعني حسين نوهي من است. «أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ» يعني چه؟ من از حسين هستم يعني چه؟ يعني دين من از حسين است. اگر حسين نبود، دين هم نبود.
من به كشوري رفته بودم. به من گفتند: شما خميني داشتيد، تا قيام كرديد، پيروز شديد. گفتم: امام ما گفت: ما هر چه داريم از عاشورا داريم. خوشا به حال ما و خوشا به حال كساني كه براي عزاي حسين گريه ميكنند. برادرها شما كه امروز براي حسين گريه ميكنيد، فردا كه عاشورا تعطيل ميشود، به نامحرم نگاه نكنيد. بگذاريد حالا كه براي امام حسين گريه كرديد با همين چشم ها حضرت مهدي(عج) را هم ببينيد. چشم گنهكار نميتواند حضرت مهدي را ببيند. بالاخره اشك ميتواند دل امام زمان را از ما راضي كند. ما چيزي نداريم كه حضرت مهدي از ما راضي باشد، جز اين كه بگوييم: مهدي جان براي جدّت گريه كرديم چون خود حضرت مهدي(عج) هم روز عاشورا عزادار است.
من يك داستاني را براي شما بگويم. چهار فرسخي كربلا شهركي به نام تويريج است. مردم در كربلا صبح تا ظهر عزاداراي ميكنند. ظهر كه ميشود به استقبال اين جمعيت ميروند. من عاشوراهاي بسياري در كربلا بودم. من هم جزء آدم ها براي استقبال از آنها رفتم. اما نميدانم چرا اين هيئت اين قدر مهم است كه همهي هيئت ها عزاداريشان را ميكنند و كارهايشان را جمع و جور ميكنند و براي استقبال هيئت تويريج ميروند.
من شهيد محراب آيت الله مدني را ديدم كه پا برهنه سينه ميزد. خيلي از علما را با چشم خود ديدم كه در هيئت تويريج سينه ميزنند. گفتم: اين هيئت چه امتيازي دارد، كه علما پا برهنه ميشوند و در اين هيئت ميروند؟ به من گفتند: جد آيت الله العظمي بروجردي سيد بحرالعلوم كه از مراجع تقليد بود در روز عاشورا به نجف و كربلا ميآيد و در كنار خيابان ميايستد. فرمودند: يك بار هيئت تويريج داشت ميآمد. يك مرتبه ديديم كه آيت الله بروجردي امامهشان را برداشت و پرت كرد. عصايشان را دور انداخت و بر سرش زد. حسين حسين گفت و در جمعيت رفت. طلبه ها رفتند و ايشان را گرفتند. گفتند: آقا شما پيرمرد هستيد. شما نفس نداريد. اين كار براي جوان هاست. گفت: مرا رها كنيد. آقا را رها كردند. ولي بعد ديدند كه آقا خيلي گريه كرده است. گفتند: چرا شما چنين كرديد؟ شما مرجع تقليد هستيد. چرا امامهات را دور انداختي و بر سر خود زدي؟ اين نوع عزاداري براي تازه نفس ها است. فرمود: حضرت مهدي(عج) را ديدم كه در هيئت تويريج بود. ديدم امام زمان هم امامه نداشت. خجالت كشيدم كه من به عنوان مرجع تقليد تماشاگر باشم و حضرت مهدي هم بر سرش بزند و حسين حسين بگويد. بنابراين هر كدام از شما كه عزاداراي كرديد، هم نالهي حضرت مهدي ميشويد. چشمي كه اشك ندارد بايد به خدا بنالد. يك دعايي به نام مناجات شاكين داريم. شكايت ميكند و ميگويد: «إِلَهِي إِلَيْكَ أَشْكُو قَلْباً قَاسِياً مَعَ الْوَسْوَاسِ مُتَقَلِّباً وَ بِالرَّيْنِ وَ الطَّبْعِ مُتَلَبِّساً وَ عَيْناً عَنِ الْبُكَاءِ مِنْ خَوْفِكَ جَامِدَةً»(بحارالأنوار، ج91، ص143). خدايا شكايت ميكنم كه چرا چشم من گريه ندارد؟
در امر به معروف بايد از همهي اهرم ها استفاده كنيم. موعظهي امام حسين(ع) امر به معروف بود. چرا حرف اثر نكرد؟ برادرهايي كه درآمدهاي حرام داريد. يك جمله به كسي كه اهل رشوه، احتكار، گران فروشي، اختلاص، كلاهبرداري هست بگويم. امام حسين هرچه صحبت كرد، در مردم اثر نكرد. حتي امامهي پيامبر را سر گرفت و گفت: من پسر فاطمه(س) هستم. من پسر پيامبر هستم. گفت: من مهمان هستم. گفت: من با 12 هزار نامهي دعوت آمدم. فرمود: من حلالي را حرام كردم؟ حرام را حلال كردم؟ هرچه گفت مردم او را نگاه كردند. آخر فرمود: «قَدْ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرَامِ»(بحارالأنوار، ج45، ص8). در شكم شما لقمهي حرام است. از امروز كه براي امام حسين گريه كردي، لقمهي حرام را كنار بگذار. اگر كسي دست به فساد بزند و با درآمد حرام بخواهد زندگي درست كند، مفسد است. قرآن ميفرمايد: «إِنَّ اللَّهَ لا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدينَ»(يونس/81). يعني شما كه ميخواهيد با فساد پول جمع كنيد، خدا نميگذارد آب خوش از گلويتان پايين برود. بالاخره يا تصادف ميكنيد يا بچه ي شما هروئيني ميشود و. . . «إِنَّ اللَّهَ لا يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدينَ» با فساد كار را درست نكنيد. اگر قرار بود با فساد كار درست شود، كار مفسدين درست بود. برادرها ميدانيد كه چرا روز عاشورا آمدند امام حسين را بكشند؟
گفتند: «بغضاً لابيك» يعني به خاطر بغض حضرت علي(ع)، از اين معلوم ميشود، كينه خطرناك است. پيامبر فرمود: اگر دو مسلمان سه روز با هم كينه داشته باشند و روز چهارم آشتي نكنند، هيچ كدام را به مسلماني قبول ندارم. از حركت عاشورا معلوم ميشود كه زن و مرد بايد دوش به دوش هم در مبارزات باشند. در امر به معروف و نهي از منكر زن و مرد مثل هم هستند. «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر»(توبه/71). معلوم ميشود كه در امر به معروف و نهي از منكر گاهي هم بايد كتك خورد و بسيج بايد آماده باشد. اول به شخص هشدار بدهند و او را موعظه كنند. در امر به معروف و نهي از منكر كار سخت است. لقمان به پسرش ميگويد: «يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اصْبِرْ عَلى ما أَصابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»(لقمان/17) پسرجان اگر خواسته باشي جلوي فساد را بگيري «وَ اصْبِرْ عَلى ما أَصابَكَ» تلخي به تو ميرسد و بايد صبر كني. نماز خواندن، رانندگي در سرازيري است و گاز نميخواهد. امر به معروف و نهي از منكر گردنه دارد كه آدم بايد جان بكند.
چگونه امر به معروف كنيم؟ برادراني كه پاي تلويزيون هستيد، در عصر عاشورا بحث مرا گوش ميدهيد. خوشا به حال شما كه حبّ حسين را در دل داري. آيا حاضر هستي حب حسين را با چيز ديگري عوض كني؟ يك كسي خدمت امام آمد و گفت: آقا من هيچ ندارم. گفت: مهر علي بن ابيطالب را داري؟ گفت: بله! گفت: حاضر هستي مهر علي بن ابيطالب را با پول عوض كني؟ گفت: نه! گفت: پس نگو چيزي ندارم. ما عشق حسين داريم. آيت الله العظمي مرعشي ميگويد: وقتي مرا در قبر گذاشتيد، يك ذره از خاك كربلا زير زبانم بگذاريد. ما حسيني داريم كه كفنمان را هم به قبر او تبرك ميكنيم. حسين سوخت تا به ما بگويد بايد امر به معروف و نهي از منكر كرد. كجا امر به معروف كنيم؟
در بعضي خانه ها فساد زياد است. بايد به فكر باشيم كه بچههاي ما آسيب نبينند. خدا ميداند كه بعضي بچه ها بدون اين كه پدر و مادرشان به آن ها بگويند، دسته راه مياندازند و سينه ميزنند. اين ها اين طور نيست كه طبيعي باشد. همهي ما يك كسي را از دست دادهايم. كسي نيست كه بگويد: تا به حال از ما كسي نمرده است. عزيزترين شخصي از ما كه بميرد تا يك هفته و چهل روز و يك سال غمناك هستيم. اين حسين كيست كه بعد از هزارو چهار صد سال آدم براي او گريه ميكند؟ اين اشك دست ما نيست. خداوند اين طور قرار داده است. «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»(بقره/277). قرآن ميگويد: مؤمنان كساني هستند كه اهل ايمان و عمل صالح باشند. خداوند مهر حسين را در دل ها قرار ميدهد. كربلا به ما گفت: زن ميتواند سخنراني كند. زن ميتواند كاري كند كه مردش به او التماس دعا بگويد. امام حسين به زينب كبري گفت: زينب جان در نماز شب به حسين دعا كن. من هيچ وقت به بچه هايم نميگويم: بلند شويد و نماز شب بخوانيد. ميگويم: نماز واجب را بخوانيد ولي نماز شب را دستور نميدهم. اما غروب عاشورا به بچه هايم ميگويم: بلند شويد و نماز شب بخوانيد. چون زينب كبري امشب هم نماز شب خوانده است.
خانوادههاي شهدا! زينب كبري يك بار نگفت من مادر دو شهيد هستم. با اين كه زينب كبري دو بچهاش در كربلا شهيد شدند. يك جا در سخنراني هايش نگفت: كه من مادر دو شهيد هستم. هرچه گفت از حسين گفت. يعني از رهبري بگوييد. از نظام بگوييد. خودمان را فراموش كنيم. زينب كبري وارد مدينه شد. يك جلسهي فاتحه براي پسرهاي زينب گرفتند. شوهر زينب عبدالله بود. جلسهي فاتحهاي براي پسرهايش كه شهيد شده بودند در كربلا گرفت.
يك نفر آمد فاتحه بخواند. نزديك گوش اين پدر گفت: نبايد ميگذاشتي كه دنبال زينب ميرفتند. حالا دايي آن ها ميخواست در كربلا شهيد شود، شهيد ميشد. شما بايد جلوي بچه هايت را ميگرفتي. تا گفت: نبايد ميگذاشتي كه به جنگ بروند، عبدالله با كفش خود در جلسهي فاتحه شروع به زدن آن مرد كرد. گفت: من افتخار ميكنم كه بچه هايم را در راه امام حسين دادم. حال شما ميگويي كه نبايد ميگذاشتم آنها به جنگ بروند. عصر عاشورا چشم ها گريه كرده است. دست ها سينه زده است. در عزاي امام حسين تشنه هستيم. دل امام زمان را از خودمان راضي كرديم و دل زهرا را شاد كرديم. حركت امام حسين براي امر به معروف و نهي از منكر بود. من در اين عصر عاشورا به عنوان يك طلبه بايد از جوانان دانشجو تشكر كنم. چون در تهران حدود هزار نفر جوان هستند كه اين ها تصميم گرفتند هفتهاي يك بار نمازهايشان رادر پارك بخوانند. چرا نمازمان را در پارك بخوانيم؟ چون امام حسين نمازش را در خيمه نخواند و بيرون از خيمه نماز خواند.
نمازمان را بايد در بيرون بخوانيم. چون كسي كه گناه ميكند گناهش را نشان ميدهد. پس ما بايد نمازمان را نشان بدهيم. نكند نمازمان را مخفي بخوانيم و گناهمان علني باشد. وقتي به امام حسين گفتند: روز تاسوعا بجنگيم. فرمود: «أَنِّي كُنْتُ قَدْ أُحِبُّ الصَّلَاةَ لَه»(إرشاد مفيد، ج2، ص89). «أُحِبُّ الصَّلَاةَ» غير «إني أصلي» است. عصر تاسوعا كه قرار شد جنگ شود. امام حسين گفت: جنگ را عقب بيندازيم. براي فردا بجنگيم. گفتند: چرا؟ فرمود: «أُحِبُّ الصَّلَاةَ». من نماز را دوست دارم. برادرهايي كه لباس سياه پوشيديد نماز را دوست داريد؟ خواندن نماز مهم نيست. دوست داشتن نماز مهم است. هركس، كسي را دوست دارد و ميخواهد با او حرف بزند. ما خدا را دوست داريم و بايد با خدا حرف بزنيم. شما كه امام حسين را دوست داري و يا حسين ميگويي. نكند عزاداري داشته باشيم كه نسبت به نماز كوتاهي كند. اگر انواع عزاداري ها را كنيم ولي نسبت به نماز كوتاهي كنيم، شفاعت امام حسين شامل حال ما نميشود.
امام صادق(ع) لحظه آخر عمرش فرمود: و الله قسم ما شفاعت نميكنيم آن كساني كه به نماز كوتاهي كنند. لقمهي حرام طوري است كه نميگذارد حرف اثر كند. من به برادرها و خواهرهاي امور تربيتي آموزش و پرورش هم گفتم كه خيلي روي سرود و خطاطي و اردو و نقاشي زحمت نكشيد. مقداري هم به پدر و مادرهاي بچه ها بگوييد: كه مواظب باشند كه لقمهي حرام به بچه ها ندهند. لقمهي حرام طوري است كه اگر امام حسين هم باشد، حرفش اثر نميگذارد. امام حسين(ع) فرمود: هركس بدهكار است، بدهي خود را بدهد. من راضي نيستم كه بدهكار جزء 72 تن شهيد شود. حالا كه ما چشمان را با گريه به امام حسين پاك كرديم، مواظب باشيم.
در يكي از جنگ ها مسلمان ها پيروز شدند و اسير گرفتند. يك خانمي را اسير كردند و او را به يكي از اصحاب دادند. گفتند: شوهرش را كشتيم و زن را هم اسير كرديم. در جبهه برويد و ببينيد رسول اكرم(ص) چه ميگويد؟
آن مردي كه زن را پهلوي پيامبر ميآورد از يك راهي آورد كه زن بدن كشته شوهرش را ببيند و جيغ بزند. ميخواست دل اين زن را بسوزاند. آمد و گفت: اي پيامبر اين زن اسير است. شوهرش كشته شده است. تكليف چيست؟ بعد گفت: يا رسول الله يك كار شيريني كردم. گفت: چه كردي؟ گفت: در راه زن را گرداندم و او را از راهي آوردم كه زن شوهر كشته شدهاش را ببيند و دلش بسوزد. پيامبر داد زد و فرمود: مگر تو رحم نداري. زن اسير است و كافر است اما نميتواني دل كافر را بسوزاني. عصر عاشورا وقتي قرار شد كه اهل بيت را از كربلا عبور بدهند، گفتند: زينب كبري را از يك راهي ببريم كه بدن حسين بن علي را ببيند و داغ دلش تازه شود.
يا رسول الله راضي نشدي كافر بدن كافر را ببيند. حاضر نشدي زن كافر دلش بسوزد. اما نوهي تو زينب كبري را از راهي بردند تا دلش بسوزد.
نمي توانم روضه بخوانم ولي تمام وجودم هيجاني است و غصه ميخورم كه چرا نميتوانم روضه بخوانم. من نگران هستم كه در قيامت جز اشك امام حسين هيچ چيز نتواند ما را نجات دهد. نميدانم كلاس ها و ايدئولوژي ها و تحقيق ها و. . . چه قدر زور دارد. اما ميدانم گريه براي امام حسين خيلي زور دارد. بنابراين طوري نيست. اگر عصر عاشورا غمگين ميشويم براي اين است كه امام زمان(عج) غمگين است.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»