متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1372/3/27
بسم الله الرحمن الرحيم
در شب جمعهي خونين سالگرد چهارصد شهيد مظلوم در مكه و شهادت امام باقر عليه السّلام بينندهها بحث را ميشنوند. و چون در آستانهي روز عرفه هستيم بحث ما تركيبي خواهد بود از مطالبي راجع به امام پنجم عليه السّلام و عرفه.
اما امام باقر عليه السّلام پدرشان كه امام زين العابدين عليه السّلام، مادرشان از اولياء خدا از بهترين خانوادهها، نوهي امام حسن مجتبي مادرشان است. چهار ساله كه در كربلا بود و علت اين كه اسمشان باقر است چون شكافندهي علم بود، شما نوك هواپيما را ميبينيد نوك هواپيما جوري است كه فضا را ميشكافد كشتيها و قايقها نوكشان جوري است كه دريا را ميشكافند. امام باقر عليه السّلام علم را ميشكافد چون روايت داريم قرآن ظاهري دارد ترجمهاي دارد، تفسيري دارد، تفسيرش تفسيري دارد، تفسير تفسيرش، تفسيري دارد كه حديث داريم: چند بطن در هر آيهاي مطلب هست.
اگر به عوام بگويند نفت چيست؟ ميگويند همين است كه در چراغ هست، اما كارشناسهاي پتروشيمي ميدانند كه از نفت چه در ميآيد. باقر يعني شكافنده، ما نگاه ميكنيم در ژاپن در يك سطل آب بوته ميكارند بوتهي گوجه و پنجاه كيلو گوجه در ميآورند و كارشناسان در زمان هيتلر از آب طلا ميگيرند و وقتي ميرويم از درختان جنگلي تقريباً صد نوع چيز استخراج ميشود. وقتي به ما ميگويند در يك ليوان آب خداوند قدرتي قرار داده كه بشود يك شهر را نور داد يعني قدرت روشن كردن يك شهر در اين آب هست. منتها علم ميخواهد تا اين قدرت را از آب استخراج كند. همان طور كه نوك هواپيما و كشتي فضا و دريا را ميشكافد امام باقر عليه السّلام از يك مسائلي كه به نظر ما ساده ميآيد ميتواند مسائل بسيار عميقي را استخراج كند.
من يك وقتي اين مثل را زدم. حديث سادهاي را ديدم كه: «الْمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْمُؤْمِنِ»(تحفالعقول، ص171). مؤمن آيينهي مومن هست. حديث سه حرف است. من طلبهي بسيار ساده يك آدينه در خانه بودم، مقابل آيينه ايستادم و ديدم نكات زيادي از آن توانستم دربياورم. مؤمن آيينهي مؤمن است يعني همان طور كه عيب هايت را روبرويت ميگويد تو هم اگر انتقاد داشتي به خودش بگو. مؤمن آيينه هست يعني ذره بين نيست عيب را بزرگ نميكند تو عيب مردم را بزرگ نكن. اگر كسي به شما انتقاد كرد به او ناراحت نشو عيب خودت را برطرف كن. مؤمن آيينه هست يعني از بس كه صفا دارد عيب را ميگويد غرض و مرضي ندارد تو اگر از كسي انتقاد كردي غرض و مرض نداشته باش رو صفا بگو. مؤمن آيينه هست وقتي عيب شما را ميگويد كه خودش گرد زده نباشد. شما وقتي حرف و انتقادات اثر ميكند كه خودت آن عيب را نداشته باشي. مؤمن آيينه هست. . . همين طور يك چيزهايي به ذهنم رسيد نوشتم. رفتم به دوستانم گفتم آنها هم چيزهاي ديگري از اين كلمه درآوردند تا بيست و شش نكته ما از اين حديث استفاده كرديم. تازه بسياري از كلماتي كه بنده وقتي ميخواهم سورهي حمد را بگويم يك شب تفسير سورهي حمد را ميگويم امام بنيان گذار جمهوري اسلامي رحمه الله عليه سورهي حمد را كه ميگويد شبهاي مفصل ميگويد و اگر امام باقر عليه السّلام خواسته باشد سورهي حمد را بگويد چه قدر ميگويد و اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد: اگر من خواسته باشم از «ب» بسم الله نكته بكشم بيرون خدا ميداند چ قدر نكته ميكشم بيرون. اين هنر است كه كسي بتواند از يك شكر چند نوع شيريني بسازد. پس باقر يعني شكافندهي علم.
در ميان فرقههاي مسلمانها همين طور كه امام در وصيت نامه اش فرموده ما مفتخريم كه در خط اهل بيت هستيم چون اول قلم زن اميرالمؤمنين بوده و اولين كتابها در زمان امام باقر تدوين شده. انقلاب فرهنگي و بنيان گذار قلم و كتاب در دنياي اسلام در زمان امام باقر عليه السّلام شكوفا شد. روايات زيادي از امام باقر عليه السّلام در كتب اهل سنت هست كه دو نفر از علماي قم اينها را دارند استخراج ميكنند كه حتي اهل سنت چه قدر از امام باقر و از امام صادق عليه السّلام حديث هست تمام كتابهاي اهل سنت را ميبينند. قال الصادق و قال الباقر را از آنها ميكشند بيرون تا معلوم شود كه چه قدر از پرتو علم اين بزرگواران همهي مسلمانها استفاده كردند.
قبر مطهرشان ميدانيم در مدينه هست در قبرستان بقيع مخروبه هست كه به خاطر تفكر كجي كه داشتند حتي يك سنگ قبر ميگويند نبايد بگذاريد روي قبر خرابهي خرابه است ميگويند اگر روي اين بنويسيد قبر امام باقر است، شرك است. يك كلمهاي است كه آدم خجالت ميكشد نه به مسلمانها حتي به دينهاي دنيا آدم خجالت ميكشد كه بگويد در مسلمانها يك گروه پست و رذل منحرفي هستند به نام وهابيون كه حساب وهابيون از حساب همهي سنيها جداست. ما با سنيها برادر هستيم اما وهابيون را نه سني قبول دارد نه شيعه كه ميگويد شما وقتي ميگويد السلام عليك يا رسول الله، پيامبر با سن يك جور است، اما اگر به قبر پدرش لگد بزني ناراحت ميشود. ميگوييم خوب پدرت مرد كه مرد وقتي پدر شما مرد پدر شما با خاك يك جور است اما اين تفكر انحرافي متأسفانه حاكم بر حجاز است.
حالا قبر مطهرشان در مدينه خوب آدم مينويسد اين كتاب است اين قوطي شكر است نميدانم عسل است مگر نوشتن اين كه اين چيست شرك است؟ چه اشكال دارد نوشته شود اين جا قبر امام باقر(ع) است تمام بودجهاي كه در عربستان خرج ميشود همهاش طبق آيات قرآن است به نظر خودشان.
اما اگر يك لامپي در قبرستان بقيع روشن باشد ميگويند اين اسراف است يك شمع يك لامپ در قبرستان بقيع اسراف است ولي كل برقي كه در حجاز مصرف ميشود اسراف نيست. ديگر حالا ما يكي از مظلوميت هايمان اين است كه بايد با اينها هم. . . خوب بهرحال ياد شهداي مكه گرامي باد و شهادت امام باقر عليه السّلام را به امام زمان عليه السّلام و رهبرمعظم انقلاب و همهي مسلمين تسليت عرض ميكنيم.
زندگي امام محمد باقر عليه السّلام را در چند فراز خدمتتان عرض ميكنم.
اول مسئلهي حلم او. گاهي جسارتهاي تندي به امام باقر عليه السّلام ميشد، صبر ميكردند و اين جسارتها هست آدمهايي هستند دريده، بي ادب، كج عقيدهاي، ناراضي ناراحت. خوب بعضي وقتها ناراضي هستند بجاست. بعضي وقتها ناراحتي بي جاست ولي مسئله ادب يك مسئلهاي است كه كار به ناراضي بودن ندارد. افرادي هستند كه به اولياء خدا جسارت ميكردند در قرآن بسياري از اين جسارتها هست به پيامبر ما جسارتها ميشد. شاعر، ساحر، كاهن، مجنون.
«إِنَّا لَنَراكَ في سَفاهَةٍ» اعراف/66. به يكي از انبياء گفتند «إِنَّا لَنَراكَ في ضَلالٍ مُبينٍ» اعراف/60. به يكي از انبياء گفتند. به امام حسن مجتبي مذل المؤمنين گفتند، نسبت به اميرالمؤمنين ميگفتند مگر نمازمي خوانده به امام حسين(ع) گفتند خروج كرده به ولّي امر.
بهر حال مسئله شنيدن جسارت براي اولياء خدا چيز تازهاي نيست گاهي وقتها بعضي از برادرهاي ما ميگويند آقا همچين جسارتي شد خوب به هر حال مسئله جسارت جملهاي هست كه حضرت موسي به خدا گفت: خدايا يك كاري كن كه مردم براي من بد نگويند خداوند فرمود: خوب مردم براي من هم بد ميگويند مگر مردم از خدا راضي هستند كه حالا تو راضي باشند. به هر حال جسارت به اولياء خدا ميشده به امام باقر عليه السّلام جسارتهايي ميشد جسارتهاي تند. ايشان جواب ميداد يك روز امام ميهمان داشت يك غذاي خوب خانهي امام بود طرف خورد و امام فرمود: غذا چه طور بود؟ فرمود: غذا بسيار خوب است.
ولي من ياد يك آيه افتادم قرآن ميفرمايد: «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ» تكاثر/8.
يعني روز قيامت از نعمتها بازپرسي ميشويد و شما اين غذاي خوبي كه در خانهتان بود چه طور جواب قيامتش را خواهي داد؟ امام فرمود: آن نعمتي كه روز قيامت بايد جواب داد، نعمت اين خرما نيست كه اين خرماي خوبي است نعمت اين است كه خط رهبريت چه بود. بله قربان گوي چه كسي بودي از چه كسي خط ميگرفتي و اطاعت ميكردي نعمتي كه خداوند روز قيامت سؤال ميكند نعمت ولايت و رهبري است. امام باقر عليه السّلام عنايت داشت. جمعهها صدقه بده و ميفرمايد كه صدقه دادن روز جمعه ثوابش دو برابر است. اصولاً جمعه يكي از اعياد اسلامي است هر جمعهاي سفارش شده اگر ميوه ميخواهيد بخري يا چيزي ميخواهيد بخريد جمعه بخريد. بچه هايتان با كلمهي جمعه رفيق شوند.
يك روز امام باقر عليه السّلام ميهمان دار شد فرش و رختخواب امام خيلي قشنگ بود ميهمان آمد نگاه به در و ديوار كرد و وقتي ميخواست برود امام به ميهمان فرمود: فردا هم بيا. فردا كه آمد ديد امام يك حصيري و يك اتاق سادهاي فرمود: آن اتاق ديروزي چه بود؟ اين اتاق چيست؟ فرمود: آن اتاق ديروزي اتاق خانمم بود. مهريهاي طلب داشت مهريه را به او دادم و فرش و رختخواب زيبايي گرفت در اتاق داشت آن اتاق من نبود اين اتاق من است.
يك نفر آمد خدمت امام باقر عليه السّلام ناراحت بود. امام فرمود: چرا ناراحت هستي؟ گفت: آخر من از فاميل بني اميه هستم. فرمود: خيلي خوب از فاميل بني اميه هستي باش اما تو يكي خوب هستي اشكال ندارد يك كسي در يك فاميلي باشد كه آن فاميل طاغوتي باشد اما هر كسي حسابش جداست. اين طور نيست كه اگر تمام اطرافيانت آدمهاي پستي هستند شما هم بايد منفور باشي. نه گاهي سؤال ميكنند حرام زاده بهشت ميرود؟ بله. دليل ندارد كه حرام زاده. حرام زاده پدر و مادرش يك غلطي كردند اما اگر ايشان كارهايش صالح باشد كه فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره شما دليل ندارد كه چون پدر چنين است و مادر چنان، من نميتوانم خوب باشم. اين طور نيست.
امامان ما علم غيبت داشتند يك كسي بود معلم قرآن بود منتها يك روز سر كلاسي كه به خانمها درس ميداد يا به خانمي درس ميداد يك شوخي با آن خانم كرد اين آقاي معلم بعداً خوب در اتاق خلوت بود يك شوخي كرد بعد وقتي خدمت امام باقر عليه السّلام رسيد امام فرمود: شما اگر معلم هستيد مواظب باشيد شوخي با خانم كسي نكنيد. اين طرف رنگش پريد و از اين معلوم ميشود امامان ما. شخصي آمد در خانهي امام باقر عليه السّلام در را زد. كنيزي آمد در را باز كند اين دست كرد رو به كنيز. امام از پشت ديوار فرمود: آهاي، طرف فوري ترسيد بعد گفت: آقا شما واقعاً ديديد؟ اگر واقعاً ديوار مانع ديدن ما باشد پس فرق ما و شما چيست؟ ما علم غيب داريم.
مي گويد به امام باقر عليه السّلام گفتند: امسال مكه خيل حاجي هست. ما اكثر الحجيج چه قدر حاجي در مكه زياد است. فرمود: اين پوست كار است حاجي واقعي كم است. بعد امام در من يك تصرف به ملكوتي و فكري كرد. ديد مرا عوض كرد من يك مرتبه ديدم در مكه آن چه ميبينم غير از انسان ميبينم گاه و بي گاه قيافههايي در شكل آدم ميبينم به قدري حاجي واقعي كم است. كه مثل آنها مثل ستاره در آسمان تكه تكه گاه و بي گاه يك افرادي در شكل انسان هستند. امام فرمود: آنهايي كه از نظر فكري منحرف هستند اينها حاجي واقعي نيستند.
امام باقر عليه السّلام وقتي مشكلي برايشان پيش ميآمد به بچه هايشان ميگفت جمع شويد. من يك دعا ميكنم شما آمين بگوييد. امام دعا ميكردند و زن و بچه ايشان آمين ميگفتند. امام باقر عليه السّلام اطراف مدينه بيل دست ميگرفت كشاورزي ميكرد شخصي ميگفت: رفتم گفتم آقا الآن اگر عزرائيل بيايد شما خجالت نميكشيد بيل دست گرفتهايد دنبال دنيا ميدويد عرق ميريزيد در اين هواي داغ مدينه براي نان و آب و خرج. فرمود: اگر الآن عزرائيل بيايد افتخار ميكنم در بين اينها هستم پول پيدا كردن براي خرجي زن و بچه عبادت است. و بزرگترين عبادت است. چرا من خجالت بكشم. ميگفت: رفتم موعظهاي كنم ديدم نه اصولاً دنيا وقتي دنيا است كه هدف پست باشد اگر هدف عالي باشد كه دنيا نيست. امام باقر عليه السّلام بعضي مطالب ناگفتني داشتند جابر جفي ميگويد: هفتاد هزار نكته و حديث امام باقر به من ياد داد فرمود: اينها را مردم نبايد بفهمند. حرفهاي محرمانه است ميگويد گاهي وقتها به قدري اطلاعات غيبي كه داشتم اطلاعات محرمانه كه داشتم به من فشار ميآورد به امام باقر گفتم: آقا من دارم سر ميروم. فرمود: اگر سرت را در چاه ميكني و حرف ميزني به مردم نبايد اينها را بگويي. امام باقر عليه السّلام وقتي ميخواست نكتهاي را بگويد براي اين كه حرفش در دل مردم ببيشتر بنشيند ميگفت: اين حرف از پدرم امام زين العابدين و او از امام حسين و او از اميرالمؤمنين و او از پيامبر حرف را مستند نقل ميكرد كه جايگاه حرفش بيشتر تثبيت شود.
امام باقر عليه السّلام در مكه چنان گريه ميكرد يك نفر آمد تنگ گوشش گفت: آقا آهسته گريه كن مردم دارند ميبينند شما را فرمود: خوب ببينند. ما داريم كه وقتي امام طواف ميكرد غلامها هم بودند اطراف امام. امام فرمود: شما برويد كنار من ميخواهم اين جا به گناههاي خودم اقرار كنم. صدايم را شما نشنويد.
مي گويد: امام باقر عليه السّلام وقتي طواف كعبه را كرد آمد در كنار كعبه دو ركعت نماز خواند سر به سجده گذاشت به قدري گريه كرد كه سرشان را كه برداشتند ديدند كه زمينتر شده.
به هر حال ما مفتخريم كه امامان ما شرطي را كه ما قرار داديم اصلاً علت اين كه شيعه را اين قدر ميكوبند و علتي كه مسلمانها را ميكوبند در دنيا الآن كه خدمت شما هستيم هر كجا جنگ است پاي مسلمان هاست. الجزاير است تونس است مصر است بوسني است. هر كجا ضربه ميزنند آن جايي است كه مسلمان نفس ميكشد هر كجا كه مسلمان هايش مسلماني باشند كه تفكر اسلام ايران در آنها باشد آن جا ورود ضربهاش بيشتر است و اين باجي است كه ما ميدهيم به خاطر اين كه ما ميگوييم رهبر بايد معصوم باشد و در زماني كه رهبر معصوم امام معصوم مثل امام زمان عليه السّلام غائب است بايد مجتهد عادل باشد يا معصيت يا عدالت يعني ما زير بار هيچ ابرقدرت طاغوتي نميرويم همهي باجهايي كه ميدهيم همين باج است. الآن ما يك مقداري كوتاه بياييم يك مقداري لبخندي به آمريكا بزنيم نفتمان بيشتر فروش ميرود. گرانتر فروش ميرود اين قدر در اُپك و غير اُپك شاخ و شونه براي ما نميكشند رقيب براي ما نميتراشند وضع دلارمان خوب ميشود وضع دلارمان خوب شود، مواد ميشود تهيه كرد. مواد تهيه شده ميرود بالا، توليد ميرود بالا، توليد برود بالا درآمد زياد ميشود وضع خوب ميشود فقط نياز است كه ما يك لبخند به آمريكا بزنيم. ما صدهزار شهيد داديم كه بگوييم يك وجب زمينمان را به كسي نميدهيم. چون در طول تاريخ هر كس شاه بوده و هر وقت ايران با هركس دعوا كرده يك تكهي ايران رفته. تنها زمان كه يك وجب ايران از دست نرفت، زماني كه حكومت دست ولايت فقيه بود. قبل از آن كه حكومت دست ولايت فقيه باشد، در طول تاريخ ايران هر زماني هر شاهي با هركس جنگ كرده يك تكهي ايران رفته. ما به خاطر اين كه يك وجب ايران نرود صد هزار تا شهيد دادهايم. و به خاطر اين كه يك لطمهي مكتبي و سياسي نخوريم بايد اين باجها را بدهيم تلخ است سخت است ولي بايد چه كرد. امام حسين عليه السّلام يك بله ميگفت يزيد تمام امكانات را برايش فراهم ميكرد.
گلوي علي اصغرش پاره شد بدنش زير سم اسب رفت حضرت زينب اسير شد بچه هايش كتك خوردند خيمه هايش را سوزاندند تلخ ترين شرايط را چشيد براي اين كه بله نگفت.
ما يك بله بگوييم وضعمان خوب ميشود ولي بايد ديد زندگي يعني خوراك، پوشاك، مسكن؟ يا زندگي يعني شرف، زندگي يعني عزّت. امام باقر عليه السّلام به دو نفر فرمود: كجا ميرويد؟ شرقا او غربا. . . به شرق برويد يا به غرب برويد. حرف حسابي پهلوي ما است. بيخود دردسر نكشيد به شرق و غرب برويد. ما بايد زندگي امام را بيشتر مورد مطالعه قرار بدهيم يعني خانهي هر مسلماني بايد يك كتابهاي از زندگي امامان معصوم باشد زندگي اينها را بشناسيم. بچه هايمان را به اسم اين بزرگواران نام گذاري كنيم. اسم صادق در ميان ما باشد اسم باقر در ميان ما باشد اسم كاظم در ميان ما باشد افتخار كنيم كه هر كه سيد است كه جدش اين هاست. در امضاها امضا كنيد سيد جواد، سيد احمد، سيد حسن، سيد حسين. اصلاً سيدي را بنويسيم تظاهر كنيم. ما بايد افتخار كنيم.
حالا ما در اين جا يك نكتهاي را خدمتتان بگويم. يك حديثي است هم شيعه ميگويد هم سني. من اين بحث را با بسياري از علما هم كه گفتم، همچنين بحث خيلي قشنگي است. بحث هم از من نيست اين سوژه را من از آيت الله صاني گرفتهام. آيت الله صاني يك نكتهاي گفت خيلي قشنگ است. ايشان فرمود: يك حديث است تمام شيعهها تمام سنيها كه پيامبر فرمود: يهود هفتاد و يك فرقه شدند. مسيحيت هفتاد ودو فرقه شدند مسلمانها هفتاد وسه فرقه ميشوند. بعد همه قبول دارند كه پيامبر فرمود: فرقه ناجيه. فقط يك فرقهشان نجات پيدا ميكند، اين حديثي است كه هر كس كه مسلمان است نفس ميكشد اين حديث را قبول دارد. تمام علما قبول دارند در هر فرقهاي. براي اين كه يك فرقه اهل نجات است. كيست خيلي سر و صداست. هر كسي ميگويد من هستم. آن وقت شيرين كاري آيت الله صاني اين است ميگويد: هيچ كس هيچي نگويد. ببينم خود رسول الله چه ميگويد. يك جاي ديگر حديثي پيامبر فرموده كه اين هم شيعه و سني قبول دارند. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا هَلَكَ»(الطرائف، ج1، ص132). مثال اهل بيت من مثل كشتي نوح است. «مَنْ رَكِبَهَا نَجَا». كسي كه سوار آن كشتي شود. «نَجَا». ناجي يك فرقه اهل نجات است. آن فرقهاي كه اهل نجات است كدام است؟ آن فرقهاي كه در خط اهل بيت است. هر كه با آنها باشد نجات پيدا ميكند. ميگويد: «نَجَا» ميتواند با ناجي چون «نَجَا» با ناجي لغتش يكي است نجا ميتواند ناجي را تفسير كند. ناجي ميتواند «نَجَا» را تفسير كند. چون «نَجَا» و ناجي يكي است ميتواند اين كلام پيامبر بيان كند آن كلام پيامبر را. اين كلام پيامبر را همه قبول دارند آن كلام پيامبر را همه قبول دارندو اين دو تا كلام هم ديگر را ميتوانند تفسير كنند.
ما در آستانهي روز عرفه هم هستيم چند جملهاي را هم راجع به عرفه بگويم.
صلواتي بفرستيد «الهم صلي علي محمد و آل محمد»
عرض كنم كه حاجيها خوشا به حالشان حالا ما امسال كه سال هفتاد ودو هست با اين كه روحاني كاروان هم بوديم اما يك مسئلهاي پيش آمد كه به من دستور دادند كه شما باشيد. من هم از حج صرف نظر كردم. ولي فيلمي هم كه در تلويزيون پخش شد فيلم قبل بود بعضيها فكر ميكنند ما در مكه هستيم نه ما در ايران خدمت شما هستيم. چون آدم نميداند كه وظيفهاش چيست. گاهي وسط كار، وظيفهاش را ميگويند بگو، نگو، برگرد، هر چه وظيفه است ما بايد تسليم ولايت فقيه باشيم. نبايد بگوييم آقا تا اين جا آمديم بگذار. نه گاهي آدم وسط بنايي بايد بنايي را قطع كند. آقا تا اين جا ساختهايم خوب ساختهاي ولي الآن ديگر من پول ندارم دليلي ندارد كه من وامي بگيرم كه بهره و ربا در آن باشد من با پول ربا خانه بسازم كه چه شود. آقا اين حرف را زديم نميشود بگرديم چرا نميشود برگرديم ما با كسي رودربايستي نداريم. مالك اشتردر جبهه بود اميرالمؤمنين فرمود: برگرد، گفت: آقا. يك ساعت به من مهلت بده من جنگ را به نفع شما. فرمود: برگرد. گفت: چشم. يعني ما بايد جوري باشيم كه تا گفتند ايست. ما بايد اين طور باشيم نه اين كه حالا من اين طور هستم يعني ما بايد اين طور باشيم.
حاجيها روز عرفه شب عيد قربان در عرفات هستند اين مكه يك حالت عجيبي است.
يعني آدم واقعاً يك صحنههايي را ميبيند كه. داريم كه خداوند در كعبه يك چيزي گذاشته. اصلش ولايت و برائت همهاش در مكه هست. كعبه از سنگ سياه است ولي ميبوسيم در رمل يا جمل. يك سنگ سياه است سنگش ميزنيم يك سنگ سياه را ميبوسيم يك سنگ سياه را سنگش ميزنيم اين چيست يعني يكي رمز محبت است يكي رمز تنفّر. در عرفات حاجيها آن چه لباس دارند بايد بكنند. فقط بايد يك پارچه سفيد به كمر مثل لنگ يك پارچه سفيد روي دوش لباس احرام. يك اردويي است يك ميهمان سراست. اسم ميهمان سرا عرفات است. ميزبان خداست، امير الحاج رهبر حاجيها حضرت مهدي(ع) پذيرايي عطف خدا.
يك كلمه بگويم با عنايت گوش دهيد. در طول سال هيچ روزي مثل روز عرفه براي دعا اهميت ندارد. كما اين كه در طول سال هيچ شبي به اندازهي شب قدر اهميت ندارد. بهترين شبها در طول سال شب قدر است و بهترين روزها در طول سال روز عرفه است شب عيد قربان. و لذا روز عرفه روز عيد است گرچه حالا عيد رسمي نيست اما از نظر روايت عيد است. امام ديد روز عرفه يك گدايي دارد از مردم گدايي ميكند فرمود: ميفهمي چه روزي است؟ روز عرفه رفتي در خانهي خلق؟ به همين خاطر حديث داريم: كسي اگر روز عرفه روزه بگيرد چه قدر ثواب دارد اما در عين حال ميگويد اگر ضعف كني و نتواني دعا كني، روزهات را بخور كه دعا بخواني.
شب شهادت امام باقر عله السّلام بحث را گوش ميدهيد. حديث داريم: امام باقر عليه السّلام روز عرفه ظهر كه شد دست هايش را بالا برد غروب كه شد دست هايش را آورد پايين.
هفت ساعت دست هايش بالا بود براي دعا، خيلي است.
حديث داريم: امام حسين عليه السّلام روز عرفه از ظهر گريه كرد تا غروب و حديث داريم: اشكها ميريخت روي ريش مباركشان از نوك ريششان ميريخت زمين. ميگويد: من نگاه ميكردم ديدم شنهايي كه زير چانهي امام حسين عليه السّلام است خيس شده است. و زير آفتاب اين مسئله روز عرفه خيلي مهم است. فرش، زمين، حاجيها روز عرفه شب عيد قربان روي زمين، فرش يا زمين است يا يك چيز بسيار ساده. گفتنيها، ناله، ديدنيها، لباس احرام، زميني است. مرحوم مطهري ميفرمود: من خيلي خوشم ميآيد درشيراز نفس ميكشم. گفتند: چه خبر است؟ فرمود: در شيراز فيلسوفي به نام ملاصدرا نفس كشيده، من وقتي ميبينم در اين هوا ملاصدرا نفس كشيده، به نفس كشيدن ملاصدرا در شيراز لذت ميبرم.
خوب اگر اين طور است بايد ما بگوييم مرحوم مطهري خوشا به حال حاجيها. چون حاجيها در عرفات جايي نفس ميكشند كه حضرت مهدي عليه السّلام نفس ميكشد. چون روايت داريم هر سال حضرت مهدي عليه السّلام در عرفات در حج و در مراسم هست. به هر حال روز بسيار مهمي است روز عرفه. لازم هم نيست دعا عربي باشد. ميشود دعا فارسي كرد.
روايت داريم: اين روايت را اهل سنت نقل كرده در كنز العمال نقل ميكند كه: به خاطر دعا و اشك زائران خداوند بر فرشتهها مباهات ميكند ميگويد ببنيد چه بندههايي دارم.
آخرين سورهها روز عرفه نازل شد و در عرفات نازل شد. در حجه الوداع سخنراني مهمي پيامبر روز عرفات شب عيد قربان از دعاهاي عرفه غفلت نشود. اصولاً نقش دعا.
دعا يك سري آدم بازگشت به خودش است يك فرازهايي را از دعا نقل ميكنم.
دعاي عرفه مفصل است چند بخش است: بخش اول خداشناسي است.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَيْسَ لِقَضَائِهِ دَافِعٌ وَ لَا لِعَطَائِهِ مَانِعٌ»(بلدالأمين، ص251). بخشي از آن ميگويد: خدايا تو چه خدايي هستي. تو خدايي هستي كه تو قدرتي هستي تو عزتي هستي تو نوري هستي.
بخش دوم دعا: تجديد عهد است ميگويد: خدايا من با تو پيمان مجدد ميبندم.
يك سري بخشي از دعا اين است كه خدايا تو به من چه نعمتهايي دادي.
بعد بخش ديگر دعا عرفه، آدم وقتي كسي را دوست دارد ميگويد قربان شما. اما اگر كسي به كسي رسيد گفت كه قربان چشمت قربان دستي كه نوشتي قربان آن كاغذي كه نوشتي قربان آن لبي كه اين كلام را گفتي اگر هي گفت: قربان قلم قربان كاغذ قربان لب، قربان دست ديگر اين جا طرف پيداست. امام حسين روز عرفه وقتي دعا ميكند ميگويد: خدايا من باطنم نور ديدهام خطهاي پيشانيام آه و نفسم پرده گوشم لرزش زبانم تكان خوردن لب دهانم بين دندان هايم جمجمه و رگهاي گردنم. فضاي سينهام كبدم، سر بند مفصلم باز و بسته شدن مچ دستها و پاهايم انگشتها و ترك انگشتها و پاهايم خون و گوشتم مو و تنم استخوان و پي و مغز و رگ و حركت و سكوت و خواب و بيداري و ركوع و سجودم ما با همهي وجود الحمدلله رب العالمين.
ببيند چه قدر معرفت بايد بالا باشد آخر گاهي وقتها ميگويد كه: حاج خانم دستتان در نكند، اين غذا، خوب اين خيلي تشكر قهوه خانهاي است، يك وقت ميگويد حاج خانم عجب خورشتي عجب برنجي، عجب سالادي، چه قشنگ سبزيها را پاك كرده بودي، چه ماست خوبي، چه ظرف خوب چه قشنگ چيده بودي. هي يكي يكي ميگويي اين پيداست كه اين تشكر اوج گرفته.
امام حسين عليه السّلام در دعاي ابوحمزه جوري تشكر ميكند تك تك كه واقعاً هم نعمت همين طور است من اين را احتمال ميدهم گفته باشم حالا اگر گفتهام يك بار ديگر بشنويد.
ما مثلاً سعدي ميگويد: در هر نفسي دو نعمت است چون فرود ميرود ممد حيات است برمي گردد و. . . پس در هر نفسي دو نعمت است اين حرف سعدي. خوب سعدي مردي دانشمند و حكيم.
اما امام صادق اين طور نميگويد امام صادق عليه السّلام ميفرمايد: در هر نفسي هزاران نعمت است چون بنده كه دارم نفس ميكشم اين برگ هم بايد كمكم كند چون من اكسيژن ميگيرم كربن ميدهم اين برگ كربن ميگيرد. اگر اين برگ كمك نكند من خفه ميشوم پس در هر نفسي هر برگي بايد كمك كند. در اقيانوسها، ماهيها ميميرند نهنگها ماهي مردهها را ميخورند. اگر نهنگها ماهي مردهها را نخورند. ماهيها آب دريا را بدبو ميكنند. آب دريا بدبو باشد تنفس براي ما. . . پس در هر نفسي هر نهنگي بايد كمك كند. اين طور نيست كه در هر نفسي دو نعمت است اين تفسي كه من ميكشم در كل هستي اثر دارد. يعني كل هستي بايد كمك كند كه من نفس بكشم. خيلي خداوند متعال به ما نعمت داده. انسان گنهكار است بگويد خدايا مرا ببخش. خدا او را ميبخشد.
و از كارهايي كه بايد امشب تذكر بدهيم افرادي كه وضع ماليشان خوب است قرباني كنند. اصولاً عيد اسلامي با باقي عيدها فرق ميكند. باقي عيدها تخمه ميشكنند و آرايش ميكنند و غافل و غفلت. عيدهاي باقي مردم با غفلت ميگذرد ولي عيد اسلامي با نماز عيدي كه شركت ميكنيم نماز عيد، غسل عيد، كمك به محرومان، عيد فطر بايد زكات فطره داد، عيد قربان، قرباني. بخصوص كه حالا گراني گوشت كيلويي پانصد تومان ششصد تومان. يك جور شود ما خانوادههايي داريم كه يك ماه دو ماه سه ماه گوشت وارد خانه هايشان نميشود افرادي كه وضعشان خوب است يك گوسفند قرباني كنند بدهند به چهار پنج تا از اين خانهها. خيلي هم ريزش نكنيد. گاهي وقتها يك گوسفند ميكشند هشتاد قطعه ميكنند كه هر آدمي يك سير و نصفي. خوب حالا دو كيلو سه كيلو گوشت به پنج تا خانه بدهيد. ميگويند يك ده آباد بهتر از صد. . .
من يادم نميرود شب عيد قربان يك كسي آمد زنگ زد تلفن كرد آقاي قرائتي. گفتم: بله. روز عيد قربان بود. گفت: من ميخواهم امروز روز عيد قربان يك گوسفند قرباني كنم. دعاي قرباني دعاي گوسفند كشتن چيست؟ من در تلفن گفتم دعايش اين است كله پاچهاش را براي صبحانه در يخچال نگذاري. كبابي و راستهاش را براي كبابت نگذاري سيراب و شيردانش را براي عصرانهات نگذاري. گفتند: دعايش. گفتم: دعايش همين است. آخر قرباني يعني قربة إلي الله. تو يك رانش را كه بفرستي خانهي نور چشمت راستهاش را گذاشتي براي كبابت سيراب را براي عصرانه. اصلاً چه چيزي اين قرباني شد. اصلاً قرباني يعني در راه خدا بده و اين يك خطي است كسي كه ما بايد خاطرات اولياء خدا را گرامي بداريم. اصلاً قرباني يك روضه است چون خداوند متعال به ابراهيم گفت: بايد دل از بچهات بكني. دل بكن از بچهات. ابراهيم تا صد سالگي بچه دار نميشد اين قدر گريه كرده خدا به او بچه داده حالا كه بچهاش سيزده، چهارده سالهاش شده ميگويد بكش او را. گاهي آدم بايد از يك چيزي دل بكند. آمده ميگويد آقا ميخواهم ازدواج كنم خانم نماز نميخواند بابا دل بكن. دل بكن آقا. آخر دوستش دارم. دل بكن. زن تارك الصلاه بچهات چه ميشود. دختري كه در برابر خدا سجده نميكند بچه هايش هم تارك الصلاه ميشوند. مواظب باش گاهي آدم بايد دل بكند. اين درآمد است بايد دل بكني. اصلاً امام حسين تمام كمالاتش. اصلاً قرآن ميفرمايد: همهي كمالات را به آنهايي داديم كه دل كندند. يا از خواب دل كندند «تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ» سجده/16 يا از شهوت دل كندند. «قالَتْ هَيْتَ لَكَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ» يوسف/23 يوسف در اتاق در بسته دل از شهوت كند. يا از خواب دل كند. يا از شكم دل بكن «وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي» بقره/249. حضرت طالوت گفت: هركس آب را بخورد از ما نيست. من ميخواهم آب را ببينيد اما دل بكنيد نخوريد. ببين اما نخور.
مشتري ناشناس است كلاه سرش نگذار. ميتواني گران بفروشي ولي نفروش(دل كندن)
اميرالمؤمنين عليه السّلام ميخواست برود ميهماني در خانه غذا مي خورد ميرفت.
گفتند: چرا؟ شام ميهمان هستي. گفت: ميدانم ميهمان هستم.
گفتند: پس چرا شام ميخوري ميروي؟ گفت: آخر گرسنهام. من ميروم ميهماني ممكن است براي شكم بروم. من ميخواهم بروم خانه غذا بخورم كه وقتي ميروم ميهماني براي ديدن مؤمن بروم ميهماني نه براي خوردن.
داشتيم يك كسي ميخواست برود مكه. رفقا ميگفتند به او چه وقت برمي گردي بياييم سور بخوريم اصلاً كار به مكه رفتنش نداشت كار به سور داشت. به هر حال قرباني معنايش اين است كه آقايان متمول گوسفندي قرباني كنند و در نماز عيد شركت كنند. شعار ما در نماز عيد است نماز جمعه است. نماز عيد و نماز جمعه را نگذاريد خلوت باشد اين نمازهاي باشكوه، خدايا، تو خيلي بلدي كارها كني. خدايا تو اگر به زمين نظر كني ميشود عرفات. به روز نظر كني ميشود عرفه. روز ميشود عرفه، خاك ميشود عرفات، غروب عرفه همهي حاجيها كه آن جا هستند. خداوند ميگويد همه را بخشيدم و حديث داريم اگر كسي شك كند حاجي اگر شك كند كه آيا خدا مرا بخشيد تا نبخشيد اگر شك كند كه خدا بخشيده يا نبخشيده، شك او هم گناه است يعني بايد يقين كني كه خدا بخشيده. اگر به خاك نظر كند ميشود عرفه به تار عنكبوت خدا اگر نظر كند ميشود محافظ پيامبر در غار، پيامبر(ص) رفت در غار و تار عنكبوت شد محافظ ايشان اگر خدا نظر كند به بچه بزرگ به زمين و زمان نظر كند.
خدايا در آستانهي عرفات هستيم در آستانهي شهادت اولين سفير امام حسين عليه السّلام حضرت مسلم بن عقيل هستيم كه شهادتش در همين ايام هست خدايا به افراد مقدس مثل امام باقر عليه السّلام به زمانهاي مقدس مثل عرفه به مكانهاي مقدس مثل عرفات به خونهاي مقدس مثل خون شهدا مشكلات مملكت ما راحل بفرما. الهي آمين.
روز به روز بر عزت و قدرت مسلمين در سراسر جهان بيفزاي. الهي آمين.
روز عرفه برويد كناري، درختي، اتاق خالي، كنار مسجدي. هر كسي روز عرفه تنها باشد تنهاي تنها برويد يك جايي و يك قطره اشكي بريزيد كه دعا در شب عيد قربان عصر عرفه دعا مستحاب ميشود. اين زمان را از دست ندهيد. خدايا رهبر ما، امت ما، كشور ما، ناموس و نسل ما، دين ما، مرز ما، قواي مسلّح ما، ذريّه ما را حفظ بفرما. الهي آمين.
قلب مطّهر حضرت مهدي(عج) را از ما راضي بدار براي هميشه. الهي آمين.
روح امام عزيز كه در آستانهي چهارمين سالگردش هستيم روح امام عزيز و شهدا از ما راضي بدار. ضمناً من اين جمله را هم بگويم البته چند سال است ميخواهم بگويم ولي ميترسيدم متهم شود به اين که چون كاشاني هستم اين جمله را ميگويم. من تعصب همشهريگري ندارم اما امام باقر عليه السّلام كه در آستانهي شهادتشان هستيم فرزندي دارد. فرزند بلافصل اين طور نيست كه فرزند دوم و سوم فرزند بلافصلش در كاشان مشهد اردهال است كه مراسمي هم دارد سه چهارتا امام زادهي بسيار بسيار معتبر در ايران هست يكي شاه چراغ شيراز هست يكي حضرت معصومه هست و يكي پسر امام باقر عليه السّلام در مشهد اردهال. البته ايرانيها بعضي ميدانند آن جايي كه نميدانند چون بحث را در شب جمعه ديگه شنيدند درشب جمعهاي كه شب شهادت امام باقر عليه السّلام هست اگر خواستند ذرّيه قطعي امام باقر را زيات كنند مشهد اردهال است. در تاريخ و تفاسير و روايات هم اسم ايشان آمده و جالب اين كه ايشان هم شهيد شدهاند يعني سرنوشتش شبيه سرنوشت امام حسين عليه السّلام بوده منتها اگر بگويم بعضي مردم ناطق كاشان كشته ايشان را آنوقت كاشانيها ميشوند مثل مردم كوفه كاشانيها نبودند يعني يك جاي ديگر بودند يعني يكي از روستاهاي كاشان بگذريم. در هر روستايي آدم رذلي پيدا ميشود از امام باقر نماينده خواستند ايشان پسرشان را فرستادند ولي اشرار و خانها ريختند و اين ولي خدا را شهيد كردند. اين هم چون لازم بود شب شهادت فرزند بلافصلش در ايران هست اسمي از ايشان برده شود.
والسّلام عليكم و رحمه الله و بركاته