متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1372/3/13
بسم الله الرحمن الرحيم
بحث را بيينندهها در آستانهي پانزده خرداد تماشا خواهند كرد و به مناسبت سالگرد رحلت حضرت امام رضوان الله تعالي عليه. مقداري از خصلتهاي ايشان بگوييم نه به عنوان اين كه حالا ما بناي مديحه سرايي داريم واقع آن اين است كه در روايات داريم هر كجا كه مينشينند ذكر فضائل اهل بيت را بگوييد چون وقتي انسان كمالات را شنيد توجه به كمالات زياد ميشود. اگر عكس يك رقاصه در كشور زياد شد گرايش به رقص زياد ميشود اما اگر عكس بوعلي سينا در يك كشور زياد شد گرايش به بوعلي سينا زياد ميشود. وقتي مقام معظم رهبري ميروند تشيع جنازهي شهيد آويني با اين كه ايشان بعد از رهبريشان تشيع جنازهي هيچ عالمي هم نرفتهاند اين تجليل از هنر است. هنر متعهد، هنر مفيد، هنر جهت دار. و علاوه بر اين كه ايشان تشيع جنازه ميروند، ميروند در بهشت زهرا سر قبرشان. خوب يك جوان حزب الهي كه در فيلم تقش داشته و نقش خيلي مؤثر داشته يك آدم مخلصي بوده يك فيلم ساز مخلصي بوده، يك طرح بوده يك هنرمند بوده وقتي رهبر انقلاب در تشيع جنازهاش ميرود يا در بهشت زهرا سر خاكشان ميرود، اين در دانشكدهي هنر در ترمي كه ميخواهند در اول سال كه ميخواهند اسم نويسي كنند، ميبينند آمار هنرجوها زياد ميشود. ميخواهم بگويم تجليل از افراد اگر افراد، افراد مثبتي باشند، تجليل آن درست است و اثر سازندگي دارد.
علّت اين كه در ايران توانستند هشت سال جوان هايشان پرپر شوند و هيچ كشوري همچين ندارد در مقابل اسلحهي شرق و غرب نميتواند مقاومت كند نمونهاش را در كويت ديديم و همهي كشورها مشابه هستند ولي 8 سال در مقابل توپ و تانك ايستاديم چون يك عمري پدران و مادران ما نشستند و ايثار امام حسين عليه السّلام را شيندند. شنيدن كه امام حسين مقاومت كرد قطعه قطعه شد زير بار نرفت. اين شنيدن روضهها اين اثر را دارد.
ما در سالگرد حضرت امام مي خواهيم مقداري از كمالات آقا را بگويم. عشق به شاگرد. اين براي يك معلم، استاد دانشگاه، مربي، روحاني، آيت الله براي انسان براي همهي اينهايي كه براي پدر مؤثر است كه به شاگردش عشق ميورزد و من نمونههايي را برايتان بگويم.
وقتي آقاي هاشمي رفسنجاني رياست محترم جمهوري ترور ميشوند چون روزهاي اول انقلاب بود كه ريختند در خانهشان و يك گلولهاي هم زدند به ايشان و ايشان از ناحيهي بدن خوب گلوله خورده بعد مريض شدند و ايشان بيمارستان بودند تا خبرشان به امام رسيد امام فوري گفت: من نذر ميكنم براي سلامتي ايشان. مثلاً فلان چيز را. الآن چند تا استاد دانشگاه داريم بفهمد اگر يك دانشجو مريض است براي سلامتي او نذر كند. چند تا سرهنگ داريم كه اگر بفهمد استوارش مريض است يا سرگردش مريض است براي سلامتيشان نذر كند. وقتي مقام معظم رهبري ترور شدند در آن حادثهي ضبط صوتي كه داخلش جاسازي كرده بودند و منفجر شد و دست ايشان هنو هم فلج است، ايشان فرمود: لحظه به لحظه خبر ايشان را به من بدهيد. آقاي ابراهيم اميني كه امام جمعهي قم هستند آيت الله ابراهيم اميني ميگفتند: من دوران طلبگي مدتي مريض بودم در خانه خوابيده بودم هر هفته امام ميآمد عيادت ما. و الآن شما كدام مدير را سراغ داريد كه اگر يكي از شاگردهايش مريض شد هفتهاي يك بار برود عيادتش.
اين عشق به شاگرد يك مسئله مهمي است. آيت الله سعيدي همين كه خبر شهادتشان پخش شد، چهل شب در نجف براي آيت الله سعيدي فاتحه گرفتند. امام چهل شب شركت كرد. معمولاً انسان وقتي با يك كسي آشنا هست يك فاتحه دو تا فاتحه ميرود ديگر در چهل تا فاتحه نميرود.
مي خواهم بگويم: يكي از ارزشهايي كه امام داشت شاگردش را دوست داشت. يكي از شاگردان امام دوازده سال زندان بود امام پيغام برايشان فرستادند كه برويد زندان ديدن ايشان و به ايشان بگوييد من در نجف كارهاي مستحبي كه انجام ميدهم مثل روضهي مستحبي، زيارت امام حسين عليه السّلام، كارهاي متسحبي كه انجام ميدهيم به نيابت شما انجام ميدهم. الآن فكر ميكنم چه كسي حاضر است اين كار را بكند. به هر حال عشق به شاگرد يكي از ارزشهاي امام است.
اخلاص. آقاي آيت الله صانعي ميگفت: پهلوي امام نشستيم زماني كه جادهي قم و تهران اتوبان نبود و مسافرت قم و تهران سه ساعت طول ميكشيد. دو نفري با امام نشستيم كه از قم باييم تهران در ماشين كه نشستيم من يك جملهاي از دهنم پريد بيرون. جمله اين بود: گفتم خوب است كه عراق گذرنامه نميدهد. امام فرمود: چه طور. گفت: اگر امام گذرنامه بدهد، تمام طلبههاي باسواد قم گذرنامه ميگيرند ميروند نجف. حوزهي علميهي نجف درس ميخوانند. بچه طلبههاي مبتدي قم ميمانند. آن وقت حوزهي علميهي نجف سنگين ميشود حوزهي علميهي قم سبك. چون كه كَرهاش يك سمت است دوغش يك سمت. طلبههاي باسوادش جذب ميشوند و طلبههاي عادل و معمولي و مبتدي در قم.
تا ميگفت اين حرف را گفتم، امام عصباني شد از قم شروع كرد به سخنراني كردن تا تهران. حدود سه ساعت ايشان براي ما صحبت كرد كه كسي كه اين رقمي فكر كند كجا سنگين شد كجا سبك شد. اصلاً اين تفكر، تفكر توحيدي و خداگانه نيست. خداي قم و خداي نجف يكي است خداي طلبههاي كوچك و خداي طلبههاي بزرگ يكي است. من يك وقت يك جلسه داشتم به هر حال اين خصلتها، خصلتهاي مهمي است ما الآن كمبودمان دكتر آيت الله و مهندس نيست هرچي ميخواهي دانشمند داريم دو تا چيز كم داريم: يكي روح آرام كم داريم ميبيني آن كسي هم كه سواد دارد و درس خوانده او هم مثلاً فكرش را وقتي با او حرف ميزني او هم يك فكري دارد ميبيني درس خوانده ولي آن علم به او آرامش نداده يعني مضطرب است عقربهي روحش متزلزل است. حالت هيجان دارد. اين دل آرام كجاست. وقتي دوازده بهمن امام در هواپيما مينشيند بيايد ايران حكومت هم دست شاپور بختيار است احتمال ميدهند هواپيما سرنگون شود در هواپيما سؤال ميكنند چه احساسي داره؟ ميفرمايد: هيچي يعني هواپيما برگشت كه برگشت. سرنگوني هواپيما وقتي هم كه از دنيا ميرود در وصيت نامهاش مينويسد: با دلي آرام. اين دل آرام اين خيلي ارزش است و گرنه علم و كتاب مهم نيست.
حاج احمد آقا ميگفت: امام در عمرش هيچ وقت كتاب هايش از دويست تا(دويست تا) بيشتر نشد.
بنده كه شاگردِ شاگرد امام هم حساب نميشوم الآن شايد ده هزار جلد كتاب داشته باشم.
امام دويست تا كتاب داشت دلش آرام بود من ده هزار تا كتاب دارم اگر كانادا و پپسيام جابجا شود فشار خونم. . . ضعف ما همين است عيب ما همين است. متأسفانه بنده گيرم بنده¬هاي ديگر هم گيرند.
در حرم امام رضا عليه السّلام دعا ميخواندم زائر بودم و زوار. دعا و مناجات و زيارت نامه.
يك كسي آمد پيشم نشست و گفت: آقاي قرائتي اين پولها را بده به يك فقير.
من گفتم: من فقير نميشناسم خودم هم زوار هستم خودتان بدهيد به يك فقير.
شروع كرديم بازخواندن. باز گفت: آقاي قرائتي اين پولها را بده به يك فقير.
گفتم: يكبار ديگر هم گفتي من زوار هستم غريبم خودتان بدهيد به يك فقير.
يك مدتي باز شروع كرديم به دعا خواندن. باز گفت: اين پولها را آقاي قرائتي بدهيد به يك فقير.
اين سه بار كه گفت: من عصباني شدم. نگاه كردم ديدم پولها را هم تا كرده قد يك بادام است آبي هم هست عصباني شدم گفتم: يك بيست تومان دستت گرفتي. سه بار هواس مرا پرت كردي. خوب ولم كن.
گفت: بيست تومان نيست هزار تومان است. تا من ديدم هزار تومان است يك خورده آرام شدم. گفتم: خوب اين جا يك مؤسسه است مال ايتام. گفت: به هر كه ميخواهي بدهي بده. اين را داد و رفت. وقتي داد و رفت ديدم اين پيام بود از امام رضا عليه السّلام.
امام رضا عليه السّلام ميخواهد بگويد علم كشك است تا مادامي كه فشار خونت با بيست و هزاري بالا و پايين ميشود، نمرهات صفر. آن هم صفر قدر در قوري.
آن چيزي كه انسانيت انسان است، آن حلم و آرامش است كه اين هر كه دارد خوشا به حالش امام يك آرامشي داشت. به مرحوم شهيد مظلوم بهشتي گفته بود: مردم كرهي زمين به من دعا كنند يا نفرين كنند، در روح من اثر نميكند. نمونهاش را هم ديديد وقتي جام زهر را خورد و قطع نامه را قبول كرد، فرمود: آبرويي هم كه دارم در راه خدا دادم. البته خداوند آبرويش را اضافه كرد. همان دل آرام.
ما الآن دلمان آرام نيست. ما قاطع نيستيم با كمال تأسف گاهي جشنها كه در جمهوري گرفته ميشود وقتي مسئولين هم در آن شركت ميكنند مع الأسف مع الأسف مع الأسف جلسهاي كه مسئولين هم در آن هستند همين كه مثلاً وقت نماز ميشود يك مردي كه بلند شود شهامت داشته باشد بگويد جلسه تعطيل نماز بخوانيم ادامه دهيم. يك همچين مردي كه خون رجائي و چمران در بدنش باشد خيلي كم داريم. ميگويند زشت است. اين گير را همه دارند. شما چند روز ديگر محرم است خواهيد ديد.
رفتم در يكي از هيئتهاي عزاداري گفتم: من ميآيم در عزاداري و سينه زدن شما شركت ميكنم مشروط به اين كه ظهر عاشورا هر جا كه شد نماز بخوانيم. چون خود امام حسين ظهر عاشورا سر نماز است درست نيست كه امام حسين سر نماز باشد ما سينه بزنيم. گفتند: آقا دسته هايمان به هم ميخورد. يعني براي ما دسته مهم است دين خيلي مهم نيست. حالا فعلاً مراسم است. مراسم است ديگر در مراسم عروسي كه نميشود نماز خواند. چه اشكال دارد در مراسم عروسي نماز بخوانيم. بعد هم بنشينيم تخمه بشكانيم در پارك نشستيم بستني بخوريم، نماز هم بخوانيم، در ظهر عاشورا عزاداري كه ميكنيم نماز هم بخوانيم.
امام رضا عليه السّلام داشت مينوشت تا صداي اذان را شنيدند قلم را انداختند. ما همچين شهامتي نداريم كمبود ما اين است. اما امام. شاه رفت چندمين دوربين از كشورهاي اروپايي آوردند فرانسه نوفل لوشاتو در مقابل امام كه امام، شاه رفت و ما ميخواهيم با شما مصاحبه كنيم. دور تا دور امام را دوربين كاشتند امام آمد پشت دوربين، تا رفت صحبت كند، ديد وقت اذان است، گفتند: وقت نماز است من بروم نماز، گفتن: آقا اينها دوربين بين الملل است. گفت: ول كن. نماز.
خصلتها خيلي خصلتهاي زيبايي است. كتابها زياد است كتابخانه زياد است، پروفسور، دانشمند، محصل، طلبه، دكتر، مهندس، آيت الله، اين خصلتها خيلي مهم است كه آدم براي شاگردش نذر كند هر هفته عيادت شاگردش برود. چهل شب در جلسات شركت كند. اين خصلتها خيلي ارزش دارد. به آقاي صانعي ميگويد: كسي كه فكر كند حوزهي نجف سنگين شد و حوزهي قم سبك شد، فكر، فكر خوبي نيست. در پانزده خرداد مردم ايران بخصوص تهران و ورامين و باقرآباد و بالاخره حادثهي مهمي رخ داد. جمعيت انبوهي شهيد شدند در همان سال چهل ودو. وقتي شهيد شدند امام يك كلمه از دهان مباركشان پريد بيرون فرمود: به خاطر اين يك كلمه بيست سال كارم عقب افتاد. فرمود: اين حركت پانزده خرداد و شهادت مردم مرجعيت مرا ثابت كرد. يعني من در اين كار موفق خواهم شد و شاه به خاطر همين قتل عامي كه كرد پايهي حكومتش لغو شد. تا اين كلمه را گفت فرمود: من بيخود گفتم من «مرجعيت من» «من» نبايد بگويم، به بعضي از افرادي كه دورش بودند فرمود: اين جا كلمهي من از دهانم آمد بيرون. بايد بگويم خدا. و من به خاطر اين كه گفتم «من» بيست سال كارم عقب افتاد.
البته اولياء خدا اين طوري هستند. اولياء خدا افرادي هستند كه آدمهاي سالم به مختصر ميكروب در بدنشان وارد شود مريض ميشوند ولي آدمهايي هستند كه صبح تا شب با ميكروب سر و كار دارند ولي هيچ طوري هم نميشود. آنها آدمهاي هستند كه. ببينيد آدمهايي كه ريهشان سالم است تا سيگار ميكشند سرفه ميكنند چون ريه سالم است، اما آدمهاي ترياكي سيگار را با توتونش بخورد چيزي نميشود. نگوييد آقا ما پس چه طور گناه ميكنيم ما يك عمري هم بگوييم: من، خدا با ما كاري ندارد چون ما ديگر با منت و غرور خو گرفتهايم. اولياء خدا هستند. شما بشكه را با كاغذ پاك نميكني، شيشهي تلويزيون را با آن پاك ميكني. چون غبار روي شيشه تلويزيون بايد پاك شود. افرادي هستند از نظر خصلت به قدري عيب دارند كه ديگر كار اينها از كار گذشته.
سؤال ميكردند از اوبا تواضع ميگفت: نميدانم.
من خودم راجع به مسئلهاي خدمت امام رسيدم سؤالي كردم فرمود: مشورت ميكنم.
بعد من آمدم گفتم امام مشورت ميكند با چه كسي مشورت ميكند. البته بعد فهميديم كه با چه كسي مشورت ميكند. چون بعداً خدمت مقام معظم رهبري رسيديم گفتيم كه ما همچين تقاضايي از حضرت امام كرديم ايشان فرمود: به من گفت، احتمالاً ايشان باشد حالا نميدانم. ولي ايشان فرمود: امام به من فرمود.
گاهي سؤال ميكرديم ميفرمود بپرسيد. مقداري خمس آوردند خدمت امام دلار بود. گفتند: آقا. اين دلارها را بفروشم، گران بفروشم يا ارزان. فرمود: از آقاي ميرحسين موسوي بپرسيد: قانوني هست خوب گران بفروشيد چون خمس مال من كه نيست مال سيّدها است چرا مال سيّدها را ارزان بفروشيم. همهي مردم دلارها را گران ميفروشند آن وقت ما مال فقرا را ارزان بفروشيم. امتها ببنيد گران فروشي قانوني است اگر قانون اجاز ميدهد ما هم گران بفروشيم اگر خلاف قانون است ارزان بفروشيم. ولي بپرسيد از حكومت بپرسيد.
اين خيلي مهم است كه يك رهبر مراعات قانون ميكند ميگويد بپرسيد. گاهي مسائل سياسي و مسائل بين المللي كه پيش ميآمد البته آنجايي كه شرعي بود كار به قوانين نداشت ميگفت: حكم خدا اين است. سلمان رشدي بايد اعدام شود. آمدند يك عده از سياسيون خدمت امام كه آقا. اين فتواي اعدام سلمان رشدي با قوانين بين المللي نميخورد. آدم از اين طرف دنيا به آن طرف دنيا بگويد بكشيد. شما هر زمين و زماني و مرز و همه را پاره كرديد. اين با قوانين بين المللي نميخورد. فرمود: به درك، آبروي رسول الله را برد.
آن جاهايي كه حكم خدا بود خيلي سخت بود اما آن جاهايي كه نه حكم خدا نبود مسائل اجتماعي بود ميفرمود: با مسئولين وزارت امور خارجه مشورت كنيد يعني گاهي سؤال ازاو ميكردند ميفرمود كه با مسئولين وزارت خارجه سؤال كنيد. خيلي راحت. واقعاً چه بزرگاني داشتيم.
از علامه طباطبايي صاحب تفسيرالميزان استاد شهيد مطهري سؤالي كردند فرمود: اگر بگويم نميدانم اشكالي ندارد. گفتند: نه گفت: نميدانم. خيلي راحت. راحت آدم بگويد نميدانم البته اينها وقتي ظرف پر شده اين طور هست. آدمهايي كه لقّ لق ميكنند چون اسكناس هزاري آرام ميگيرد اين دو ريايي است كه جرق و جوروق دارد. پول خورد هميشه جرق و جوروق دارد.
اينهايي كه خيلي جيغ ميزنند، «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً» معارج/20 تا سختي رسيد جيغ ميزنند. «وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً» معارج/21 افرادي هستند در مقابل سختيها جيغ ميزنند در مقابل شاديها احتكار دارند بعد ميگويد، «إِلاَّ الْمُصَلِّينَ» معارج/22.
مگر آنهايي كه با خدا دل بستند، دل وصل به بي نهايت كه شد آرام است.
بولتنهاي محرمانه را برايشان ميآوردند همهي بولتنها بالاخره بعضي از وزارت خانهها ارگانها بولتنهايي دارند اخبار سري دارند. همه را براي امام ميآوردند امام مينشستند همه را ميخواندند بعد يك بار فرمود: يكي از اين بولتنها بسم الله نداشت. فيلمهايي كه در تلويزيون نشان ميدهد اسم افراد را روي تلويزيون ميآورد كه مثلاً نورپرداز كيست صدابردار كيست. اسم يك خانم هم بود. پرسيده بود كه اينها را گريم ميكند خانم مرد را گريم ميكند مرد خانم را گريم ميكند. آن جا چه خبر است. يعني يك چيزي كه خوب من خودم هزار بار ديدم اما هيچ فكر نكردم اينها مرد هستند و دو تا از آنها خانم هست. اين گريم كننده چه كساني هستند. يعني يك دقتهايي ميكرد كه مثلاً در 25 تا بولتن، يك بولتن فلان بولتن اين هفته بسم الله نداشت. يكي از روزنامهها كه چاپ شده بود يك مطلبي در آن بود كه گفتند دست امام برسد يا نرسد حالا عمدي بود يا سهوي نميدانم يك صفحه روزنامه قيچي شده بود عمدي يا سهوي يا نرفته بود امام شمرده بود گفته بود يك صفحهاش كم است. (دقيق)
امام جمعهي شهركرد جناب حجت الاسلام آقاي ناصري ايشان اعلاميههاي امام را زمان شاه برد در مكه پخش كند. حكومت صعودي گرفت او را و دو سال هم آن جا زندان و مشكلات بعد از دو سال آزاد شد ميگفت: رفتم خدمت امام گفتم: آقا ما به خاطر اعلاميههاي شما دو سال زندان رفتيم ميخواهيم داماد شويم ده هزار تومان اگر به ما قرض بدهي گفت: چند وقت ديگر ميدهي؟ ميگفت: من فكر نميكنم امام بگويد پس بده بعد از مدتي چون ما به خاطر اعلاميههاي امام به خاطر تو زندان رفتيم حالا اين. ده تومان را نگير.
حالا اين جالب نيست، جالب اين است كه وقتي يك مقدار وام ميدهد به ايشان مثلاً ميگويد فرض كنيد يك ساله يا شش ماه چند روز قبل از رسيدن وقت آن به يكي از شوراي نگهبان ميگويد به فلاني بگو ده روز مانده به نوبت وامت پولت را جور كن. ميگفت: خيلي برايم سنگين بود. امام يك مرتبه همين طور يك چيزي را ميبخشد ولي نسبت به خانوادههاي شهدا.
خانمي از لبنان از خانوادههاي شهدا براي امام نامه مينويسد. در نامهاش مينويسد اگر ميشود كمي خاك كربلا مهر كربلا را براي من به لبنان بفرستي. اصلاً امام باقي نامه را نميخواند ميرود خانه يك مهر كربلا را ميآورد ميگويد اين مهر كربلا را بفرستيد به آن خانم لبناني بعد مينشيند بقيهي نامه را ميخواند. (خيلي سريع).
خيلي با كارمندان اداره فرق ميكند كه خوش انصاف ميتواند امضاء كند ولي امضا نميكند.
آيت الله احمد ميانهاي از بزرگان قم هستند يعني در قم اگر نباشد سي تا عالم درجهي يك باشد يكي از آنها ايشان است از بسيار علماي وارستهي قم هستند. ميگفت: ناشناس يك كار اداري داشتم در ادارهها ميگقت دو مرتبه به من توهين شد. اهانت ميكنند ميتوانند امضا كنند ولي امضا نميكنند.
امام كاظم فرمود: يك كسي كه به يك مسلماني مراجعه ميكند ميگويد اين كار را بكن. اگر كارش را زود انجام دادي رسول الله را خوشحال كردي، خوب شما روزي چند مرتبه ميتواني دل پيامبر(ص) را شاد كني. مگر نميخواهيد ايّام حج برويد مكه شما كه آرزو داريد برويد مكه سلام بدهيد به پيامبر(ص) همين جا در اداره كار ايشان را گره نيندازيد ثواب حج را دارد. خيلي ما اذيت ميكنيم در ادارهها. آن وقت اين اذيتها مردم را از انقلاب دلسرد ميكند بخصوص خانوادههاي شهدا را. امام تا نامه رسيد كه يك مهر كربلا ميخواهم، فوري بلند شد.
استاد امام حاج شيخ عبدالكريم حائري مؤسس حوزه علميه قم. خدا بيخود چيزي به كسي نميدهد. هر كسي خداوند يك چيزي به او ميدهد كاري كرده كه خدا به او چيزي ميدهد. آخر خداوند حكيم است. يعني كارهايش حكمت دارد. الكي از خواب بيدار نميشود يكدفعه رجائي شود يك مرتبه مطهري شود. اينها يك خصلتهايي دارند. حتي گاهي وقتها پدري آب خنكي به تشنهاي ميدهد، خدا اجرش را به پسرش ميدهد. قرآن ميگويد: «وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً» كهف/82 پدرش يك مرد صالحي بود خداوند كامي به پسر داد به خاطر خوبي بابا
هيچي در اين عالم گم نميشود. اين طور نيست كه شما كار مرا زود راه بيندازي گم شود.
حديث داريم: رشوه دهنده و رشوه گيرنده هر دو جهنم هستند. كلا هما فنا أرشي و المرتشي.
عاقبت رشوهها چه ميشود. خانهي صد متر ميارزد صد متر خانه به جهنم.
خرجي اين طور كه ما زندگي ميكنيم نميگذرد و گرنه ميشود ساده زندگي كرد و بگذرد. چه قدر ما افراد داريم مي توانند بروند مكه ولي به خاطر تجملاتش نميروند. ميگويد: مكه دويست الي سيصد تومان است ولي رفت و برگشتش براي من يك ميليون آب ميخورد. من به يك كسي گفتم شما كه واجب الحجي چرا نميروي؟
گفت: حساب كردم رفتم مهم نيست برگشتنم خرج دارد. پدرهايي كه ميتوانند پسرشان را داماد كنند، حديث داريم: كسي كه بتواند دخترش را عروس كند(بگويد حالا صبر كنيم ديپلم بگيرد ليسانس بگيرد شوهر بهتري برايش پيدا شود يا بتواند پسرش را داماد كند حالا كسي كه نميتواند او يك عذري دارد)
آن كسي كه ميتواند دخترش را عروس كند و پسرش را داماد كند معتل كند و دخترش به فساد كشيده بي گناه روز به روز شب به شب بار گناه را به دوش ميگيرند، به خاطر اين كه دخترشان خواستگار دارد ولي من و من ميكنند. اولين خواستگاري كه براي دخترتان ميآيد دخترتان را رد كنيد برود فقط تقيّد، اخلاق، ايمان.
خوب حالا ايشان بعدش ميخواهد چه كند بعدش ميخواهد چه كند. همين كه اخلاق كسي را پسنديد خلق و خوي كسي را پسنديد معتل نكنيد. رزق دست خداست «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها» هود/6.
غصه چه چيزي را ميخوريد. خدا به سگهاي ولگرد روزي ميدهد من و شما كه در شكم مادرمان بوديم چه كسي برنامهي رزق ما را كشيد. وقتي بدنيا آمديم در پستان مادر چه كسي رزق ما را تهيه كرد. تازه شير مادر عوض ميشود يعني ماه اول يك رقم شير ميخواستيم يعني خداوند تركيبات شير مادر را فرمولش را طبق نياز بچه عوض ميكند. نهنگ در اقيانوس حيوانها را ميخورد آشغال ميرود لاي دندانش ميخواهد دندانش را اصلاح كند ناراحت است. نهنگ كه مسواك ندارد ميآيد روي آب دهانش را باز ميكند پرنده ميآيد مينشيند داخل دهان نهنگ، آشغالهاي دهان لاي دندان آن را ميخورد، سير ميشود وقتي نهنگ ميخواهد پرنده را ببلعد شاخكهاي پرنده به دهانش فرو ميرود به خاطر همين مجبور است دهانش را باز نگه دارد. شكم پرنده سير ميشود و دندان نهنگ تميز ميشود. خدايي كه رزق پرنده را در لاي دهان نهنگ قرار داده آن وقت شما ميگوييد داماد چه خواهد كرد. يك نفر را براي نمونه پيدا كنيد براي من نامه بنويسيد آدرس من نهضت سوادآموزي است. چون من خودم دنبال يك نفر براي نمونه گشتم در كرهي زمين اگر يك نمونه داريد بنويسيد. يك نفر را پيدا كنيد كه افرادي بعد از ازدواج زندگيشان بدتر شده باشد. تمام افرادي كه ما ديديم بعد از ازدواج و بعد از بچه دار شدن زندگيشان بهتر شده است اين طور نيست كه شما اگر زن نميگرفتيد وضعيتتان بهتر بود يا بچه نداشتيد وضعتان بهتر بود.
ايمان به خدا آرامش براي ما خيلي ارزش است. نماز و اشك امام. در عمرشان نماز شب خواندهاند. از طاغوت نترسيدند من گاهي فكر ميكردم اين آيه مصداقش كيست. آيه اين است: «وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً» احزاب/39. اين آيه يعني از احدي نميترسد. من فكر ميكردم كيست كه از احدي نترسد.
آخر بعضيها ميترسند حتي كساني كه خيلي شجاع هستند ميترسند. يك چاقوكش بود در تهران زمان قديم گاهي ميگفت كه: همهي چاقوكشهاي تهران از من ميترسند چون من رئيس چاقوكشها هستم بعد ميگفت من از زنم ميترسم بعد ميگفت: زنم از سوسك ميترسد. اين خيلي مهم است كه ميگويد:
«وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً» از احدي نميترسد. گفتيم اين آيهي قرآن كيست كه از كسي از احدي نميترسد. اگر ما امام را نميديديم ميگفتيم اين آيه وجود خارجي ندارد. امام از افرادي بود كه از احدي نترسيد سال چهل و دو كه آمدند امام را بگيرند ميگفت: زمان شاه يك سرهنگ اين طرف من نشسته بود و يك سرهنگ اين طرفم و من در ماشين در وسط اينها. سريع ميرفتند ميگفت: من نگاه كردم ديدم اين سرهنگها دارند ميلرزند گفتم: نترسيد زشت است ميگفت: آنها مرا گرفته بودند ولي ميلرزيدند. آخر « ألمومن كالجبل» حديث داريم مؤمن مثل كوه است كوه، پايت را هم رويش بگذاري باز از آن ميترسي. وقتي ميرويد قلهي كوه با اين كه پايت را گذاشتهاي رويش ولي باز از آن ميترسي مؤمن اين طوري است اگر بگيرندش باز هم از او ميترسند.
واقعاً خليفهي سوم و معاويه از ابوذر ناراحت بودند نهي از منكر ميكرد. نعره ميكشيد و ما الآن در جمهوري اسلامي چندتا نعره كش ميخواهيم. اين اسراف است اين منكر است اين خلاف است. نعره كش نداريم جاي ابوذر خالي است. جاي نواب صفوي خالي است و ما. . . امام از كساني بود كه از احدي نترسيد.
زن داري امام وقتي بلند ميشود نمازشب بخواند شير آب را باز ميكند ميبيند آب ميريزد صدا ميكند يك ابر ميگذارد كه اين شير روي ابر باز شود كه اگر آب ريخت صداي آب زن و بچه را بيدار نكند. علم مهم نيست من الآن رسيدم به آن جايي كه آن چيزي كه آدم را ميسازد يك خصلتهاي انساني است علم مفيد و لازم است. اما آن چيزي كه انسان را منقلب ميكند يك چيز ديگر است آيت الله ميرزا جواد آقا تهراني از علماي مشهد ايشان ميآيد خانه(حالا اميدوارم اين حرفي را كه ميگويم خانوادهي خودم پاي تلويزيون نباشند ميخواهند بگويند خودت هم عمل نميكني.) ولي بدانيد آدم خوب اين است. منتها من نيستم.
آدم خوب اين است، داريم: شب خانواده هايتان را بيدار نكنيد. ايشان از مسافرت آمد مشهد. ديد اگر زنگ بزند خانم ايشان بيدار ميشود. پشت در خانه نشست. يك عالم هفتاد، هشتاد ساله عالم رباني نشست پشت در خانه خانم ايشان خواب ديد كه آيت اله تهراني آقا ميرزا جواد آقا از سفر آمده به خاطر اين كه حديث داريم شب خانم خود را از خواب بيدار نكنيد پشت در خانه نشسته. تو بيدار شو برو در را باز كن خانمش از خواب بيدار ميشود. چراغ را روشن ميكند ميگويد: بياييد امتحان كنيم ميرود در را باز ميكند ميبيند آقا نشسته پشت در. اگر ما در مرز خط بوديم يك قدرتهايي يك كانالهايي هست با هم رابطه پيدا ميكند. كمكمان ميكند. امام هيچي نداشت و خدا داشت و شاه همه چيز داشت و خدا نداشت رابطه با خدا خاصيتش اين است. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» رعد/28 زيارت امام مهم است ملاقات امام نگاه به در خانه عالم ثواب دارد. نگاه كردن به عالم ثواب دارد نگاه كردن به پدر و مادر نگاه كردن به قرآن نگاه كردن به عالم.
در محلهها و شهرهايي كه عالم هست بايد رابطه برقرار كنيم. بچه هايمان را بايد با علما آشنا كنيم. وقتي ميرويم خانهي عالم بچهمان را هم ببريم براي كمك به محرومين بچه هايمان را آشنا كنيم. حديث داريم: اگر ميخواهي به فقير كمك كني پول را بده به بچه و به بچه بگو پول را بدهد به فقير يعني بچهات ياد بگيرد كه بايد به فقير كمك كرد. بچهمان ياد بگيرد كه اين جا بايد از عالم سؤال كرد. چه اشكال دارد بچه از بابا سؤال ميكند بابا ميگويد نميدانم بيا برويم مسجد از آقاي محلهمان بپرسيم. دست بچهاش را بگيرد ببرد به مسجد از اين كه سؤال كند از روحاني را ياد گيريم. سؤال ميكند ميگويد نميدانم رساله را بياوريد از روي رساله بگوييم همين طور كه دست بچه را ميگيريم ميبريم پارك همين طور كه دست بچهمان را ميگيريم ميرويم نمايشگاه ميرويم دكتر دست بچهمان را بگيريم ببريم پيش عالم.
تابستان جلو است چه اشكال دارد در محله الآن ما در حوزهي علميهي قم و حوزههاي علميهي مشهد و اصفهان و جاي ديگر ما دهها هزار طلبه داريم تابستان درس هايشان تعطيل است و در خود فاميل هم هستند افرادي هستند مثلاً در فاميل آقاي الف. در فاميل آقاي الف يك طلبه هست كه جمع فاميل شايد 300 نفر دختر و پسر و دخترخاله و پسرخاله و عمو و دايي و. . . يك نفر بيايد بگويد آقاي طلبه شما در فاميل روحاني هستيد شما اين بچههاي فاميل را جمع كن به تمام فاميل قرآن ياد بده روزي نيم ساعت خرج آن را من ميدهم. بستني، شربت، ميوه گاهي يك ميني بوس براي تفريح. من مشكل اقتصادي آن را حل ميكنم ولي طوري باشد كه در فاميل ما كسي نمازش غلط نباشد. الآن حساب كنيم اگر ما پنجاه هزار طلبه در ايران داشته باشيم پنجاه هزار تا صد هزار نفر را دور خودشان جمع كنند چه قدر ميشود. پنج ميليون محصل داريم كه ميتوانند با طلبه آشنا شوند و آشنايي با طلبه خير است و بركات دارد. آشنايي با قرآن اگر بچههاي شما با طلبه آشنا شوند، رفيق ترياكي، رفيق ويدئويي گيرشان نميآيد. دست بچه هايتان را بگذاريد در دست آخوند. من كه ميگويم نيازي ندارم ولي خودم اين كار را الحمدلله كردهام.
بيست سال پيش تابستان بچههاي محله را در كاشان جمع كرديم و حضرت عباسي پول شربت هم نداشتيم من خيلي شده كه در كاشان پاي تخته سياه حالا كلمه خيلي نگويم بعضي وقتها شده كه مثلاً ديدهام تخته پاك كن نيست يواشكي جورابم را درآوردم با جورابم تخته را پاك كردهام، گاهي با دستمال پاك كردم.
هيچي پول نداشتيم افرادي هستند استخر دارند يك نفر كه استخر دارد با يك نفر كه فرهنگي است و دانشمند با يك طلبهي خوش¬سليقه بچههاي محله را جمع كنيم تركيبي شود از تاجر و از طلبه و از آموزش و پرورشي و استاد دانشگاه و بچههاي منطقه را. بياييد بچههاي منطقه را حفظ كنيم. بالاخره كجا بازي كند ايام فراغت خود را كجا پر كند. اگر شما پنج هزار تومان خرج بچهات كردي ديگر صد هزار تومان خرج زندانش نميشود. اگر بچهي شما رفت فيلم ويديوئي ديد يا فاسد شده اين پولي كه اين جا نميدهي جاي ديگر خواهي داد.
حديث آخر را بخوانم امام كاظم عليه السّلام فرمود: آقايان آن جايي كه پول حق خرج نكند خداوند برايتان صحنهاي به وجود ميآورد كه دو برابر آن را در راه باطل خرج كنيد. تا بگويد چشمت كور يكيار ديگر حديث را بخوانم. امام كاظم فرمود: آنجايي كه پول حق است اگر خرج نكني دو برابر آن را در راه باطل خرج ميكني. آدم بايد خرج كند و آن خرج ميكند، خرج نسل كند. يك كسي به امام صادق عليه السّلام فرمود: پارچهاي كه دور سرتان بستهايد چند است. (عمامه تان). فرمود: اين مقدار. گفت: خوب گران نيست؟
فرمود: من پارچه را به شريف ترين عضو بدنم بستهام بعد امام يك چيزي گفت كه تلويزيوني نمي توانم بگويم. فرمود: شما الي آخر. . . آدم بهترين پول را خرج بهترين عضوش كند. بهترين نسل ما، نسل نو است. بهترين نسل نو ما مغزشان است و بهترين ايام كار تابستان است و الآن در آستانهي تابستان. خطر مهمي بچههاي ما را تهديد ميكند و ما مسئول هستيم. ما بايد به بچهها محبت كنيم.
خدايا شهدايي داديم و انقلاب را گرفتيم خط آمريكا كور شد. طاغوتها فرار كردند كمرشان شكسته شد كشورهاي ديگر به انقلاب ما چشم دوختهاند. امام ما آرزوهايي داشت خدايا كشور ما رهبر ما است ما نسل و ناموس ما عقايد و افكار ما، مرز و بوم ما حفظ بفرما. الهي آمين.
خدايا ترا به حق محمد و آل محمد صلي الله عليه و اله و سلم قسم ميدهيم ترا، ايمان كامل، فكر بلند، بدن سالم، قلب پاك، رزق حلال، اولاد صالح، نيت خالص، زرّيه طيب نسيب ما بفرما. الهي آمين
توطئهها خنثي، توطئه گران نابود بفرما. الهي آمين
والسّلام عليكم و رحمه الله و بركاته