متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1372/1/2
بسم الله الرحمن الرحيم
محور بحث ما در ماه رمضان امسال نعمتها بود. بارها اين را گفتم كه ما نميتوانيم نعمتهاي خدا را بشماريم. امكان شمردن نعمتها براي ما وجود ندارد. اما ياد كردن از نعمتها بسيار خوب است. آشنايي با نعمتها ميتواند اثر مثبتي داشته باشد. ما دربارهي شكر نعمتها بسيار حرف داريم. قرآن گله ميكند و ميگويد: «قَليلاً ما تَشْكُرُونَ»(اعراف/10). به شما خيلي نعمت دادم ولي كم شكر ميكنيد. شكر نعمت چيست؟ آيا شكر نعمت گفتن الحمدالله است؟ شكر نعمت اين است كه انسان هر نعمتي را در جاي خودش مصرف كند. الحمدالله هم شكر است، اما شكر واقعي اين است كه وقتي انسان به گناه رسيد، خودش را نگه دارد.
كتاب «صحيفهي سجاديهي جامعه» اخيراًَ چاپ شده و كتاب بسيار مهمي است. ما دو صحيفهي داريم. 1- صحيفهي كامله2- صحيفهي جامعه.
امام سجاد(ع) در اين كتاب دعاهايي را نقل كرده است. امام زين العابدين(ع) ميفرمايد: خدايا تو را شكر ميكنيم كه خودت را به ما شناساندي. نعمتها را به ما شناساندي. رزقت را براي ما وسعت دادي. نعمتهاي بسياري به ما دادي و روز به روز هم نعمت هايت را توسعه دادي. آيا مصرفي كه ما ميكنيم، ميتوانيم توليد كنيم. سالي چند كيلو برنج ميخوريم؟ آيا اين مقدار كه ميخوريم، ميتوانيم توليد كنيم. مصرف ما از توليد ما بيشتر است. يعني هركدام از ما آن مقدار كه مصرف ميكنيم، نميتوانيم توليد كنيم.
«وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَوْ حَبَسَ عَنْ عِبَادِهِ مَعْرِفَةَ حَمْدِهِ عَلَى مَا أَبْلَاهُمْ مِنْ مِنَنِهِ الْمُتَتَابِعَةِ، وَ أَسْبَغَ عَلَيْهِمْ مِنْ نِعَمِهِ الْمُتَظَاهِرَةِ، لَتَصَرَّفُوا فِي مِنَنِهِ فَلَمْ يَحْمَدُوهُ، وَ تَوَسَّعُوا فِي رِزْقِهِ فَلَمْ يَشْكُرُوهُ. وَ لَوْ كَانُوا كَذَلِكَ لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِيَّةِ إِلَى حَدِّ الْبَهِيمِيَّةِ فَكَانُوا كَمَا وَصَفَ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا». (صحيفه سجاديه، دعاى 1) بعد ميفرمايد: «فَلَمْ يَشْكُرُوهُ» عدهاي شكر نميكنند. ميگويد: «وَ لَوْ كَانُوا كَذَلِكَ» اگر عدهاي شكر نكنند «لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِيَّةِ» از مدار انسانيت بيرون ميروند.
«فَكَانُوا كَمَا وَصَفَ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا»امام زين العابدين ميفرمايد: خدايا اگر مردم از تو تشكر نكنند از مدار انسانيت خارج هستند.
شكر كردني كه ميگوييم غير از اين كه نعمتها را زياد ميكند، آثار ديگري هم دارد. «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ»(ابراهيم/7) اين يك مسئلهاي است كه قرآن گفته است. امام ميفرمايد: شكر نعمت در قبر هم اثر دارد. «حَمْداً يُضِيءُ لَنَا بِهِ ظُلُمَاتِ الْبَرْزَخِ»(صحيفه سجاديه، دعاى 1). اين خيلي مهم است. خدايا به من توفيق بده كه طوري تو را شكر كنم كه اين شكر براي قبر من نور باشد. پيدا است كه شكر خدا فقط باعث افزايش نعمت نميشود و فقط براي اين دنيا نيست بلكه ميتواند براي قيامت هم مفيد باشد. «وَ يُسَهِّلُ عَلَيْنَا بِهِ سَبِيلَ الْمَبْعَثِِ»(صحيفه سجاديه، دعاى 1). اگر كسي اهل شكر باشد روز قيامت هم وضع خوبي دارد. «وَ يُشَرِّفُ بِهِ مَنَازِلَنَا عِنْدَ مَوَاقِفِ الْأَشْهَادِ»(صحيفه سجاديه، دعاى 1). روز قيامت هم كه آدم شاكر در دادگاه عدل الهي احضار ميشود، سرفراز است. «حَمْداً يَرْتَفِعُ مِنَّا إِلَى أَعْلَى عِلِّيِّينَِ»(صحيفه سجاديه، دعاى 1). اگر كسي شاكر باشد جزء اعلي و عليين قرار ميگيرد. «حَمْداً تَقَرُّ بِهِ عُيُونُنَا إِذَا بَرِقَتِ الْأَبْصَارُ، وَ تَبْيَضُّ بِهِ وُجُوهُنَا إِذَا اسْوَدَّتِ الْأَبْشَارُِ»(صحيفه سجاديه، دعاى1).
در روز قيامت شكر نعمت كارآيي بسياري دارد. شكر چيست؟ همين كه به گناه رسيديد و گناه نكرديد، شكر است. «وَ نَهَانَا لِيَبْتَلِيَ شُكْرَنَا»(صحيفه سجاديه، دعاى 1). خداوند در مورد يك سري از كارها گفته است كه اينها را انجام ندهيد. اگر ما اين گناه را انجام ندهيم، خدا را شكر كردهايم. انجام ندادن گناه شكر است.
شكر براي چه؟ «ثُمَّ لَهُ الْحَمْدُ مَكَانَ كُلِّ نِعْمَةٍِ»(صحيفه سجاديه، دعاى 1). نگو: الحمدالله سير شديم! اگر ميخواهيد حمد خدا را بكنيد، بگوييد: خدايا براي هر نعمتي كه در هر آني به هر موجودي دادي، تو را شكر ميكنيم. اين چنين خدا را شكر كنيد. نگوييد: خدايا شكر كه دندانم خوب شد. الحمدالله درد سرم خوب شد. اين شكر ضعيفي است. بگوييد: خدايا براي هر نعمتي كه در طول تاريخ به هر انساني دادي، تو را شكر ميكنيم. دعا هم همين طور است. اميرالمؤمنين در دعاي خود نميگويد: خدايا به من بده، حتّي نميگويد: خدايا به ما بده. يك جمله از دعاهاي اميرالمؤمنين اين است كه ميگويد: خدايا آن چه در طول تاريخ گذشته بندگان خوب از تو خواستهاند و آن چه الآن بندگان خوب از تو ميخواهند و در آينده متولد ميشوند و از تو خواهند خواست، همه را به ما بده. به اين يك دعاي خوب ميگويند. واقعيت اين است كه ما حمد و ستايش خدا را نميدانيم. حمد ما زباني است. شكر ما موضعي، موسمي، فردي، جزئي و مقطعي است. لذا نميگويند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّي». ميگويند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ»(فاتحه/2). خدايي را شكر، كه هستي را تربيت كرد. نگو: «رَبّي» بگو: «رَبِّ الْعالَمينَ». اگر ما خدا را شكر كنيم، شيطان حريف ما نميشود. دو آيه هست كه اگر اين دو آيه را به هم محكم كنيم و خوب بهم ارتباط بدهيم، خيلي زيبا ميشود. اين كار را علامه طباطبايي در تفسير خود انجام داده است كه من مثل آن را در جاي ديگر نديدهام. ميگويد: شيطان گفت: همهي مردم را گمراه ميكنم. از راست و چپ و از پيش و پس ميآيم. آن قدر وسوسه ميكنم تا مردم را منحرف كنم. اما شيطان در ادامه گفت: «إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ»(حجر/40). من حريف افراد مخلص نميشوم. چون شيطان مثل سگ ميماند. سگ به غريبهها ميپرد اما به خوديها نميپرد. شيطان به غريبهها ميپرد امّا به آنها كه «عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ» هستند، نميپرد. عبادِ مخلص خودي هستند و از اولياء خدا هستند. شيطان ميگويد من حريف اولياءالله نميشوم. اولياءالله چه كساني هستند؟ جاي ديگر ميفرمايد: «وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرينَ»(اعراف/17). از اين دو آيه پيداست كه اگر كسي شاكر نبود، شيطان ميتواند او را شكار كند.
پس در يك جا شيطان ميگويد: همه را جز مخلصين گمراه ميكنم. و در جاي ديگر ميگويد: من افرادي كه شاكر نيستند، گمراه ميكنم. يعني اگر شاكر باشند من حريفشان نميشوم. در دعاي مكارم الاخلاق آمده است: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِي رُوعِي مِنَ التَّمَنِّي وَ التَّظَنِّي وَ الْحَسَدِِ»(صحيفه سجاديه، دعاى 20). خدايا اگر قرار است چيزي را به زبانم جاري كنم، به حق باشد. «وَ مَا أَجْرَى عَلَى لِسَانِي مِنْ لَفْظَةِ فُحْشٍ أَوْ هُجْرٍ أَوْ شَتْمِ عِرْضٍ أَوْ شَهَادَةِ بَاطِلٍ أَوِ اغْتِيَابِ مُؤْمِنٍ غَائِبٍ أَوْ سَبِّ حَاضِرٍِ»(صحيفه سجاديه، دعاى 20). «وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ نُطْقاً بِالْحَمْدِ لَكَ»(صحيفه سجاديه، دعاى 20).
برادرها و خواهرها! شما در روزهاي آخر ماه رمضان اين بحث را ميبينيد. حج عمره يك بازار است. ماه رمضان يك بازار است. بعضيها در اين بازار خيلي سود كردند و از بهترين ساعتها و شبها، بهترين استفادهها را كردند. اما بعضيها هم باختند. سيماي رمضان، سيماي شكر نعمتهاست. اميرالمؤمنين ميفرمايد: «الدنيا سوق الخسران»(غررالحكم، ص142) دنيا بازار است. ماه رمضان هم بازار است. در اين بازار چه كرديد؟ كساني كه روزه نگرفتيد و روزهي خود را خورديد، چه چيزي را از دست داديد؟ در اين بازار دو گروه هستند. عدهاي برنده و عدهي ديگر بازنده هستند. امام زين العابدين(ع) در روزهاي آخر ماه رمضان، با اين ماه خداحافظي ميكند. ميفرمايد: خداحافظاي ماهي كه نيامده بودي، اما سجاد منتظرت بود. خداحافظاي شبهاي قدر! خداحافظاي روزهاي عزيز! خداحافظاي ماهي كه چشم ما در توتر شد! خداحافظاي ماهي كه قرآن در تو نازل شد! خداحافظاي عيد اولياء خدا! خداحافظاي ماهي كه نرفته، دلتنگ تو شدهام! خداحافظاي ماهي كه در تو درهاي بهشت باز بود! خداحافظاي ماهي كه درهاي جهنم در تو بسته است! خداحافظاي ماهي كه چه قدر بندگان در تو بخشيده شدند! در اين ماه افراد بسياري از قهر خدا آزاد شدند. برندهها چه كساني هستند؟ بازندهها چه كساني هستند؟
از بازندهها بگويم. در مورد بازندهها چند تعبير است: 1- «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ»(بقره/90) بد معامله كردند. خدا را به شكم فروختند. خدا گفت: نخور! شكم گفت: بخور! گفتند: زنده باد شكم! 2- «خَسِرُوا»(انعام/12) خسارت كردند. يك جا ميگويد: «خُسْراناً مُبيناً»(نساء/119). «أُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى»(بقره/16). يك عده در اين بازار باختند. يك عده هم در اين بازار برنده شدند. يكي از لقبهاي خداوند جبّار است، يعني جبران ميكند. در نماز عيد كه شركت ميكنيد، در قنوت نماز عيد ميگوييد: «أَهْلُ الْجُودِ وَ الْجَبَرُوتِ»(منلايحضرهالفقيه، ج1، ص512). جُود چيست؟ جبروت چيست؟ جود به معني اين است كه خدايا به هركس كه ندارد، ميدهي. جبروت به معني اين است كه خدايا هركس كم دارد، جبران ميكني. خداوند ميتواند جبران كند. پس ما هم سعي كنيم كه از همين حالا كه چيزي به آخر ماه رمضان نمانده است، جبران كنيم. در روايت داريم كه اگر يك وجب رو به من بيايي، من يك گام رو به شما ميآيم. اگر آرام رو به من بياييد، من سريع و تند رو به شما ميآيم. از مردم هم بايد تشكر كنيم. از چه كساني تشكر كنيم؟ «أَنِ اشْكُرْ لي وَ لِوالِدَيْكَ»(لقمان/14)، از پدر و مادرت تشكر كن. قرآن سفارش كرده است كه اگر پدر و مادر از دنيا رفتهاند، براي آنها هدايايي بده.
شخصي بود كه هر شب به يك نفر يك مقدار غذا ميداد و ميگفت: ببر و به محرومان بده و ميگفت: ثواب اين كار براي پدرم باشد. آن كسي كه غذاها را ميبرد تا به فقرا بدهد، يك شب غذا را در راه خورد و به فقرا غذا نداد. شب پدرش به خواب او آمد. گفت: ديشب براي ما چيزي نفرستادي. گفت: فرستادم. گفت: ديشب از غذا خبري نبود. آن مرد را صدا زد و گفت: مگر ديشب غذا را نبردي؟ گفت: چرا بردم. گفت: نه! ديشب پدرم به خواب من آمد. گفت: حالا كه او از دنيا رفته است، بگذار خودم بگويم. من غذاها را خوردم. دنيا، دنيايي است كه كانالها خيلي به هم نزديك است.
تشكر از فرزند: اين قدر آدمها هستند كه وقتي ميخواهند براي دخترشان گوشواره بخرند، ميگويند: عيد فطر برايت ميخرم. يا وقتي روزه هايت تمام شود، برايت ميخرم. اگر قبول شوي، برايت ميخرم. خداوند در قرآن به پيامبرش ميگويد: از آنهايي كه ميآيند و زكات ميدهند، تشكر كن.
چند نوع تشكر داريم:
1- تشكر نسبت به بالا دست.
2- تشكر نسبت به پايين دست.
3- تشكر نسبت به هم رديف.
تشكر نسبت به بالادست اطاعت است. مثلاً اگر خواستيد از رهبر تشكر كنيد، بايد اطاعت كنيد. تشكر نسبت به پايين دست، اين است كه كمكش كنيد و تشكر نسبت به همرديف برادري است. تشكر بايد به اندازه باشد. افرادي هستند كه زيادتر از حد تشكر ميكنند. مثلاً نيم كيلو خوبي ميبينند اما دو كيلو تعريف ميكند. اميرالمؤمنين ميفرمايد: اينها كه زياد تشكر ميكنند، تملق ميكنند. اگر تشكر از اندازه زيادتر شود، تملّق است. اگر شما به حجه الاسلام، آيت الله گفتي، او را بالا نبردي، بلكه خودت را پايين آوردهاي. يعني آدم پست و متملّقي هستي كه به آمپول زن، دكتر ميگويي. اگر تشكر بيش از اندازه باشد، تملّق است. بعضيها كم تشكر ميكنند. خوبي را ميبينند ولي كم تشكر ميكنند. ميگويد: آقا! فلاني واقعاً خدمت كرد! ميگويد: برو بابا! پول دارد بايد بدهد. يعني حاضر نيست كه بگويد: فلاني آدم خوبي است كه پول خرج كرد. وقتي هم ميگويي فلاني كار خوبي كرده است، ميگويد: كاري نكرده است، بايد انجام دهد.
اگر خوبي ديدي و از خوبي او چيزي نگفتي، حسود هستي. علامت حسود اين است كه آدم خوبي مردم را نگويد. اگر نتوانستي خوبيها را بگويي، حسود هستي. اگر بيش از اندازه گفتي چاپلوس هستي. تشكر لازم است ولي بايد به اندازه باشد. اميرالمومنين(ع) ميفرمايد: «الثَّنَاءُ بِأَكْثَرَ مِنَ الِاسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصِيرُ عَنِ الِاسْتِحْقَاقِ عِيٌّ أَوْ حَسَدٌ»(نهجالبلاغه، حكمت 347).
– انگيرههاي تشكر
افرادي كه تشكر ميكنند چند نوع هستند: 1- گاهي تشكر ميكنند كه باز هم انجام شود. اين انگيزهي خوبي است. اگر ما تشكر كنيم، ايشان خوشحال ميشود و باز انجام ميدهد. طرف را خوشحال ميكند كه باز اين كار بكند. مثلاً «وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ»(توبه/103). پيامبر از مردم با صلوات خود تشكر كن. اگر از مردم تشكر كني باز هم مردم كار خوب انجام ميدهند.
2- يك وقت انگيزه از تشكر سود شخصي است. مثلاً چاي آوردند و شما خوردي. ميگويي: واقعاً دست شما درد نكند. يعني دومين چاي را هم بياور.
3- گاهي تشكر براي كلاه برداري است. مثلاً من بگويم: بنده مدتي بود كه دلتنگ شما شده بودم. شما به گردن ما حق داريد. لازم بود براي دست بوسي خدمت شما برسيم. اين يك كلاه برداري است.
4- گاهي تشكر براي نمك گير كردن است. مثلا بعضي از تجار به بعضي از شهرها وارد ميشوند. آن طرفي كه ميخواهد كلاه سر اين بگذارد، برايش گوسفند ميكشد. او را به باغ ميبرد. به استقبالش ميآيد. برايش كادو ميآورد. مثل پنبهاي كه آمپول زنها ميمالند و اين براي اين است كه بعد از پنبه آمپول بزنند. اين كارها را به افتخار او ميكند به خاطر اين كه پاگيرش و نمك گيرش كند.
«هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسانُ»(الرحمن/60) انگيزهها مهم است. امام فرمود: اگر كسي بيخودي از تو تعريف كرد، بيخودي هم خرابت ميكند. اگر كسي از تو تشكر ميكند و شما ميداني كه او بيخودي دارد تشكر ميكند، بدان كه همان طور كه بيخودي تو را بالا ميبرد، بيخودي هم پايين ميآورد. حديث است: «مَنْ شَكَرَكَ مِنْ غَيْرِ صنيعة فلا تأمن ذمه من غير قطيعة»(غررالحكم، ص467). يعني پيداست كسي كه بيخودي از تو تعريف ميكند، بيخودي هم تو را پايين ميآورد. يعني كارهايش معيار ندارد. يك روز خوشش ميايد و از تو تعريف ميكند. يك روز هم غيظ ميكند و بدي تو را ميگويد. شب انتخابات چند نفر از اين كارگرهاي غريب را به خاطر چسباندن عكسهاي نمايندهها گرفتند. گفتيم: چه ميكنيد؟ گفت: صد تومان دادند تا ما اين عكسها را بزنيم. اصلاً نميداند كه چه كسي به مجلس برود. ميگويد: به من صد تومان دادند تا ما پوستر اين آقا را بچسبانيم.
حالا اگر بگويند: صد و پنجاه تومان ميدهيم، برو چشم هايش را سوراخ كن. ميرود اين كار را ميكند. اينها آدمهاي هرزه و بي هدف هستند. آدمي بايد تمام حركاتش روي نيت باشد. حديث داريم: تمام حركاتتان از روي نيّت باشد.
يك كسي به پيامبر رسيد. خيلي پيامبر را بالا برد. پيامبر فرمود: ديگر شورش را درآوردي. اگر كسي از شما تشكر كرد و گفت: سلامٌ عليكم. شما بگو: سلامٌ عليكم و رحمه الله. اگر گفت: سلامٌ عليكم و رحمه الله. بگو: سلامٌ عليكم و رحمه الله و بركاته. ديگر بيش از اين نگو. ما نبايد از مردم انتظار تشكر داشته باشيم، ولي مردم بايد تشكر كنند. «لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً»(دهر/9). راجع به تشكر حرف زياد است. امام حسين(ع) ميفرمايد: «لَوْ عُمِّرْتُها أَنْ أُؤَدِّيَ شُكْرَ وَاحِدَةٍ مِنْ أَنْعُمِكَ مَا اسْتَطَعْتُ ذَلِكَ»(إقبالالأعمال، ص341). خدايا اگر خواسته باشم يكي از نعمت هايت را تشكر كنم، توان ندارم. خداوند به موسي گفت: موسي يك تشكري از من كن كه از روي حق است. موسي گفت: من از خداوند تشكر ميكنم، آن هم تشكري كه اهلش است، نميتوانم. خداوند فرمود: همين كه گفتي نميتوانم، همين تشكر است. اصلاً خداوند دوست دارد كه آدم برود و در خانهاش ذليل شود. ذلّت همه جا بد است جز در خانهي خدا! اين حديث در اصول كافي است. همين كه موسي گفت: نميتوانم تشكر كنم. خدا فرمود: همين تشكر است.
امام صادق(ع) فرمود: «تَمَامُ الشُّكْرِ اعْتِرَافُ لِسَانِ السِّرِّ خَاضِعاً لِلَّهِ تَعَالَى بِالْعَجْزِ عَنْ بُلُوغِ أَدْنَى شُكْرِهِ»(بحارالأنوار، ج68، ص52)، همين كه انسان بگويد: خدايا نميتوانم از تو شكر كنم، شكر خدا است. خداوند از افرادي كه ناشكري ميكنند، انتقاد ميكند. ميگويد: «أَ فَرَأَيْتُمُ الْماءَ الَّذي تَشْرَبُونَ أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِام نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً فَلَوْ لا تَشْكُرُونَ»(واقعه/70-68). شكر باران كردي؟ آيا شما باران را از ابرها نازل ميكنيد يا ما نازل ميكنيم؟ بعد ميگويد: چرا شكر نميكنيد؟ شمارش نعمتها و شكر نعمتها بسيار مهم است. ما بايد خيلي شكر كنيم. چون نعمتهاي ويژهاي داريم. «وَ آتاكُمْ ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمينَ»(مائده/20). خداوند به ما نعمتي داده كه به احدي نداده است. نعمت ولايت اميرالمؤمنين و داشتن رهبري معصوم را داده است. در روي كرهي زمين هيچ گروهي جز شيعه عقيده ندارد كه رهبر بايد معصوم باشد. روي كرهي زمين فقط ما هستيم كه ميگوييم رهبر بايد معصوم باشد. در زمان غيبت معصوم، رهبر بايد عادل باشد. عدالت و عصمت را هيچ كس در رهبري شرط نميداند. ما اختيارمان را به هر كسي نميدهيم. من انسان هستم. نميآيم بله قربان گوي گنه كار بشوم. اگر قرار باشد كه پيرو گناهكار باشيم، خودمان گناهكار هستيم. اگر قرار است كه دنبال يك آدم هوس باز بروم، مگر خودم هوس ندارم؟ زماني كه صدام حمله كرد، يكي از امام جمعهها ميگفت: اگر قلدر ميخواستيم كه شاه را داشتيم. سپردن انسان به دست رهبر غير معصوم ظلم به انسانيت است. (نعمت ولايت)
– نعمت قرآن
كتابهاي همهي اديان، جز دين ما تحريف شده است. رهبران همهي دينها جز دين ما ظالم و خيانتكار هستند. همهي دنيا به جز ما از آمريكا ميترسند. خدا نعمتهاي ويژهاي به ما داده است و ما بايد خدا را شكر كنيم. شكر اين است كه آدم از نعمتها خوب استفاده كند. شكر كتابخانه چيست؟ شكر معلم خوب چيست؟ شكر مسجد محله چيست؟ اين است كه در مسجد بسته باشد؟ حديث داريم كه در روز قيامت سه گروه شكايت ميكنند. مسجدي كه در آن بسته است. عالِمي كه به آن مراجعه نميكنند و قرآني كه خوانده نميشود. اينها روز قيامت شكايت ميكنند. نبايد مسجد رفتن ما مخصوص ماه رمضان باشد. قبل از آن كه ماه رمضان در مسجد بسته شود، برادرهايي كه در مسجد هستيد بياييد دور هم بنشينيد تا صبحها در مسجد باز باشد. با كمال تأسف اكثر مسجدها براي نماز صبح باز نيستند. اين براي ما زشت است. مگر خدا، خداي ماه رمضان است؟ از آنهايي كه فقط در ماه رمضان عبادت ميكنند، انتقاد شده است. مردم ما مردم خوبي هستند به شرطي كه در مسجد باز باشد. اگر آقا به وقت بيايد، اگر اذان گو خوش صدا باشد، اگر به وقت اذان بگويد، همه خوب ميشوند. گاهي وقتها ميبينيم كه ما با حل كردن يك چيز جزئي، آمار نمازخوآنها را بالا ميبريم. يك مسجدي كه همهي كارهايش از روي حساب باشد، پر جمعيت است. به هر حال يكي از مسائل شكر نعمت است.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ»(فاتحه/2) در هر نمازي ما بايد اين شكر را انجام بدهيم و مهمترين شكرها، شكر هدايت و نعمت است.
من بايد در اين جا از همهي مردم ايران تشكر كنم. چهارده سال است كه وقتشان را در اختيار ما گذاشتهاند. من اميدوارم كه ضرري به وقت شريف شما نزده باشم و اگر در حرف هايم اشتباهي كردهام، بايد از خداوند معذرت بخواهم. بايد از شما معذرت بخواهم. اين حرفهايي كه من ميزنم براي من نيست. مثال من مثال لامپ شيشه است كه شيشه هيچ چيز نيست و با يك سنگ ميشكند. اگر اين شيشه به شما برق داد، به خاطر كارخانهي برق است.
به خاطر دولتي است كه برق را آورده است. اگر بنده پاي تلويزيون حديثي خواندهام، اين حديث براي من نيست. براي آن بچههايي است كه در جبهه شهيد شدهاند و جسدشان مفقود است. براي آنهاست كه پاره پاره شدند. براي آنهاست كه هنوز در بدنشان تركش است. براي آنهاست كه هنوز آزاد نشدند و هنوز اسير هستند. براي آنهاست كه سالها اسير بودند. براي كتك ابوذر است. براي تبعيد اولياء خداست. براي من نيست. براي خون شهدا است. علماي قديم ما چه زجري كشيدند؟ با چه سختي كتاب اسلام را به ما رساندند و ما بايد از اينها تشكر كنيم. لذا بايد از خداوند تشكر كنيم. از پيامبر خدا تشكر كنيم. از اوصياء تشكر كنيم. از علما تشكر كنيم. از خانوادههاي شهدا تشكر كنيم. اگر حديثي خوانديم از من نيست. امام زين العابدين(ع) نماز شب كه ميخواند ميگفت: خدايا نماز شب خواندم ولي هيچ چيزش از من نيست. آبي كه وضو گرفتم از تو بود، از خواب بيدار شدم، توفيق تو بود. دين داشتم، به هدايت تو دين داشتم. بلند شدن و نشستن من از تو بود. حالا اگر شما روزه گرفتي يا عبادتي كردي يا قرآن خواندي يا من حديثي خواندم يا قرآن را نقل كردم، هيچ چيزش از ما نيست و بايد به اين مسئله اقرار كنيم. خداوندا نه ميتوانيم تو را بشناسيم و نه ميتوانيم نعمت هايت را بشناسيم. نه ميتوانيم قرآنت را بشناسيم و نه ميتوانيم تو را شكر كنيم. به ضعف خودمان اقرار ميكنيم. اين اقرار ما را به عجز خودمان و به جاي شكر از ما بپذير.
از مردم عزيز تشكر ميكنم. از كساني كه دست اندر كار تهيه و توليد بودند چه در تهران، چه در مشهد و چه در اصفهان تشكر ميكنيم. از همه التماس دعا داريم. امكان دارد كه افرادي خيال كنند من در حرف هايم به كسي غرضي دارم، ولي غرض من به آنها نيست. يك كسي به من گفت: آقاي قرائتي يك روز مرا در تلويزيون خيلي خراب كردي. گفتم: چرا؟ گفت: يك جا براي افطاري رفته بودم. بچه هايم را هم بردم. شما در تلويزيون گفتيد: چرا هر جا ميرويد بچه هايتان را با خود ميبريد؟ ميگفت: من هم بچه هايم را برده بودم و خيلي خجالت كشيدم.
ممكن است من يك چيزي بگويم و به كسي بر بخورد، اما من غرضي ندارم. البته شايد يك چيزي بگويم كه تصادفاً باعث شود كه به كسي بر بخورد.
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي از نهضت خميني محافظت بفرما.
«والسّلام عليكم و رحمه الله و بركاته»