متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1370/1/24
بسم الله الرحمن الرحيم
بينندگان عزيز بحث را در اواخر ماه رمضان تماشاگر هستند مىخواهيم دو سه جلسه دربارهى لباس، صحبت كنيم. دو تا سه تا نيم ساعت. لباس بر خلاف اين كه ما فكر مىكنيم چيز سادهاى است اما چيز خيلى مهمى است و موضوعات زيادى است كه من به عنوان يك طلبه وقتى فيش بردارى كردم و تحقيق سادهاى انجام دادم، 40، 50 نوع بحث راجع به لباس مىشود كرد كه حالا مقدار كمى از آن را اين جا صحبت خواهيم كرد.
پس موضوع بحث ما لباس است. عناوين آن را مىنويسم، بعد در باره ى آن صحبت مىكنم.
موضوع اصلي: فرهنگ لباس
حالا موضوعات ريزش:
1 – برهنگى كيفر الهى است 2 – لباس و تقوى 3 – لباس نازك 4 – لباس براى محرومين ومحرومان 5 – لباس تشويق 6 – تناسب لباس و سن 7 – قداست لباس 8 – لباس جنگ 9 – لباس كار 10 – لباس نوزاد 11 – لباس عروس. . . تا. . . مىرويم، آخرين لباس، كفن.
خيلى حرف در مورد لباس است و چون لباس يك چيزى است كه انسان از تولد تا مرگ با يك نوع از آن سر و كار دارد مىارزد كه ببينيم نظر اسلام در مورد لباس چيست؟
اولين موضوع: برهنگى كيفر الهى است:
خداوند آدم و حوا را در باغى داخل كرد. باغي سرسبز و خرم و فرمود: از همه چيز بخوريد، ولي از اين ميوه نخوريد.
شيطان با وسوسه وادار كرد از آن كه گفته بودند نخورند، خوردند. خدا هم يك سيلى محكم زد. سيلى خدا اين بود كه شروع كرد لباسهاى اينها ريخت كه اينها فورى شرمنده شدند قرآن مىگويد: فورى برگهاى بزرگى را پيدا كردند و خودشان را با برگ پوشاندند. «وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ» اعراف/22
از اين آيه مىفهميم اولين سيلى خدا بر بشر اين بود كه او را برهنه كند. از اينجا پيداست كه برهنگى عزت نيست، سيلى است. كسى را كه خدا مىخواهد به او سيلى بزند، برهنه ميكند.
الان هم مىخواهند كسى را تنبيه كنند مىدهند سرش را بتراشند. يعنى سرش را از زلف خالى مىكنند و اين پيداست كه تنبيهى است. يا يك روحانى را وقتى مىخواهند تنبيه كنند، عمامهاش را بر مىدارند اين كندن درجه برداشتن عمامه، كندن لباس، اين يك توهينى است.
و بزرگترين توهين را غرب از طريق پهلوى ملعون به ايرانيان و در تركيه هم از طريق رفيق پهلوى كرد كه لباس ملى ما را گرفت.
الان پاكستانىها لباس دارند. لباس ملى دارند. يك پيراهنى مىپوشند يك كمى بلندتر، شبيه پيراهنى كه مردم سيستان و بلوچستان مىپوشند. يك خرده، يك وجب و دو وجب از پيراهن من بلندتر. و اين كار كت و شلوار را ميكند و حتى رئيس جمهور پاكستان وقتى براى استقبال مسئولين مملكتى ما به فرودگاه مىآيد با همان لباس ملى خودشان مىآيند. ساده، ارزان و بى تشريفات.
من در يكى از مراسم، در پاكستان بودم. هيئت وزرا ايستاده بودند. تمام وزرا يك پيراهن پوشيده بودند. هندىها يك لباس اصيلى دارند. عربها لباس خودشان را دارند، ولى ما را آمدند تحقير كردند، لباس ملى ما را گرفتند و وقتى لباس ملى ما را گرفتند، اين زن و مردها فكر كردند چه كنند؟ آن وقت هر ساعتى دنبال يك رنگ لباس. . . مىگويند چون وقتى كسى خانه ندارد، هر شب در يك قهوه خانهاى مىخوابد.
يكى از سيلى هايى كه ما از استعمار خورديم اين بود كه آمدند ما را تحقير كردند. چيزى هم به ما اضافه ندادند. مثلاً وقتى گفتند: كلاه نمد اَه، فورى روستايىهاى ما، شهرىهاى ما، كلاه نمدىهاى ما فورى تا ديدند تحقير مىشوند، نمد را پنهان كردند، بعد آن چيزى را كه سرشان گذاشتند شاپو بود. همان نمد است، يك خرده دورى دارد. يا لباسهاى زنهاى ما(مادر بزرگهاى ما) بلند بود گفتند بلند است بردند لباسها را كوتاه كردند تا دومرتبه يك لباسى مثل ماكسى را مد كردند. يعنى يك لباسى كه از هر لباسى بلندتر است. يعنى ما لباس بلند داشتيم تحقير شديم از ما گرفتند، دوباره به خودمان دادند. درست مثل اينكه نفت را مىگيرند بعد از همان نفت و مواد نفتى خودمان يك چيزى مىسازند باز با قيمت چند برابر به خودمان مىفروشند. نظير ماستى كه مىريزند در كيسه، آب آن را مىگيرند، بعد يك خرده آب از خارج قاطى آن مىكنند. اين بازى كردن با يك تفكر است. چون لباس فقط پشم و نخ نيست. لباس نشان دهنده ى اين است كه طرف چه فكرى دارد. شما يك وقت وارد خانه شديد، اگر ديديد يك جوان قوطى كبريت جمع مىكند يا يك جوان تمبر جمع مىكند يا يك جوان كتاب جمع مىكند، يا يك كسى عصا جمع مىكند، از جمع آورى چيزها آدم مىفهمد كه فكرش چه طور است. آدم از چند رقم مىتواند بفهمد كه طرف چه جور فكر مىكند.
الان من با چند تا دعا مىتوانم بفهمم كه شما در چه فكرى هستيد، يا در مسجد با چند تا دعا مىتوانيم بفهميم كه شما در چه فكرى هستيد. يك مرتبه مىگويم: خدايا، قرض مقروضين ادا بفرما. يك دفعه مىبينم از توى جمعيت يكى بلند مىگويد: الهى آمين. همه مىفهمند كه ايشان قرض دارد. تا مىگويى الهى به بى مسكنها، مسكن، يك دفعه مىبينى يك نفر آه مىكشد و مىگويد: آمين. آدم با چند تا دعا، صاحبان آه را مىشناسد.
داريم كه چه عكسى خانهاش است، چه سرودى حفظ است؟ الان در سالن را مىبنديم مىگوييم هر كسى مىخواهد برود شعرى بخواند، از آن شعرى كه حفظ است آدم مىفهمد طرف چه فكرى دارد.
پس محفوظات ما معرف شخصيت ماست. قيافه ى ما، ژست ما، رفيق ما، نشانه ى شخصيت ماست. آرزوهاى ما، آه ما، اينها نشانه ى شخصيت ماست. . .
آن كسى كه هر ساعتى، هر رنگى است، هر ساعتى يك لباسى مىپوشد و خودش را نشان مىدهد، اين پيداست اصالت را به تن مىدهد. لباس را خيلى ساده نگيريد.
قرآن مىفرمايد: «يا بَني آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُواري سَوْآتِكُمْ وَ ريشاً» اعراف/26 بشر! از نعمت هايى كه خدا به شما داد، اين بود كه براى شما لباس قرار داد «وَ ريشاً»(يعنى به معناى پرهاى پرندگان است) لباسهاى زيبا را مىگويند ريش. در قرآن كلمه ى ريش يعنى لباس زيبا.
هم لباس ساده براى شما قرار داد، هم لباس شيك براى شما قرار داد. از نعمتهاى خداوند لباس است.
امام سجاد عليه السلام مىفرمايد: من لباس زمستانم را تابستان مىفروشم. اما پول آن را نمىخواهم خرج كنم. چون لباسى كه من با آن نماز خواندم اين لباس مبارك شده و اين لباس را ديگر حيفم مىآيد پولش را خرج كنم.
نمونهاش را در حيوان هم داريم. كه حيوانى را كه با آن مكه رفتيد ديگر ذبح نكنيد.
لباس نشان دهنده ى اين است كه انسان اصل را به جسمش مىدهد يا به روحش، چون لباس در روح اثر مىگذارد. قَالَ الصَّادِقُ عليه السلام: «إِنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ عليه السلام خَرَجَ فِي ثِيَابٍ حِسَانٍ فَرَجَعَ مُسْرِعاً فَقَالَ يَا جَارِيَةُ رُدِّي ثِيَابِي فَقَدْ مَشَيْتُ فِي ثِيَابِي هَذِهِ فَكَأَنِّي لَسْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ عليه السلام »(مكارمالأخلاق، ص111) امام سجاد عليه السلام لباس شيكى پوشيد، آمد در كوچه نگاهش كرد ديد اين لباس خيلى قشنگ است بعد برگشت خانه و به آن خانمى كه در خانه بود فرمود كه: همان لباس قديمى ما را بده. گفتند: چرا؟ گفت: اين لباس را كه پوشيدم مثل اين است كه من ديگر [امام] سجاد نيستم. «فَكَأَنِّي لَسْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ» يعنى لباس در روح من اثر گذاشته است.
لباس غربى آفاتى دارد:
1 – مسئله ى تجمل پرستى كه يك رقم شرك است. اگر مىگوييد خورشيد پرست، ماه پرست مشرك است، ماده پرست، وطن پرست مشرك است، _ما وطن دوست هستيم ولى وطن پرست نيستيم. و لذا تمبرهاى ما را ببينيد چيست؟ ما تمبر پسر 13 ساله ى خودمان(شهيد فهميده) را داريم. خالد اسلامبولى را هم داريم كه مال مصر است. . آيت الله سيد محمد باقر صدر را هم داريم كه مال عراق است. بنت الهدى هم داريم مال عراق است. آن بنده ى خدا را هم داريم مال آفريقاست. يعنى ما در تمبرهايمان كه پشت پاكتها مىزنيم، از اين تمبرها پيداست كه ما ملى گرا نيستيم. معيارگراييم. يعنى اگر يك كمالى ببينيم و لو از مصرى، از عراقى، همان را بر مىداريم تمبرش مىكنيم. عكس پسر 13 سالهاي را كه به خودش نارنجك بست، تمبر كرديم. عكس آيت الله اشرفى را هم تمبرش كرديم. يكى 90 ساله، يكى 13 ساله. يعنى ما تابع سن هم نيستيم. تابع لباس هم نيستيم.
نه سن، نه لباس، نه شكل، نه كار، هيچى، فقط يك كمالى نشان دهد ما اين را تمبرش مىكنيم.
وطن دوستى درست است. آياتى در مورد وطن دوستى زياد داريم كه قرآن مىفرمايد كه: اينها را آواره كردند از خانه هايشان، پيداست علاقه به خانه يك چيز طبيعى است. _
تجمل پرستى هست. چشم و هم چشمى هست. شهوت رانى هست. اسراف هست، وابستگى هم هست. وابستگى فكرى، از همه مهمتر وابستگى اقتصادى است. اينها همه آفات لباس غربى است.
لباس غربى تجمل پرستى دارد، چشم و هم چشمى، شهوت رانى، اسراف دارد. وابستگى فكرى(وابستگى فكرى مهم است) كه مىخواهم ببينم او چه مىكند، من هم همان كار را كنم و وابستگى اقتصادى.
در سوره ى اعراف آيه ى 26، 27، 28 يك نكتهاى هست كه براى خودم هم تازگى داشت. براى شما بگويم با يك صلوات اللهم صل على محمد و آل محمد
قرآن در سوره ى اعراف اول مسئله ى لباس را مطرح مىكند: مىگويد: «يا بَني آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً» ما به شما لباس داديم. بعد مىآيد مىگويد: اگر يك دسته گل آب دهيد، برهنگى يك كيفر الهى است. بعد مىفرمايد: «وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا» اعراف/28 لباس برهنگى، فاحشة، سه تا را پهلوى هم گذاشته(آيات 25، 26، 27)
سه تا آيه در قرآن در سوره ى اعراف است كه آيه ى اول مىگويد: قدر لباست را داشته باش.
آيه ى دوم هشدار مىدهد كه اگر افرادى مثل آدم و حوا دسته گل به آب دادند ما كتكشان زديم و تنبيه ما اين بود كه لباس را از آنها گرفتيم.
آيه ى سوم مىگويد: «وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً» پيداست فحشا و لباس يك رابطه با هم دارند. اين هم يك نكتهاى هست. به همين خاطر بارها گفته شده مردها هم بايد لباس داشته باشند. مرد هم بايد حجاب داشته باشد.
در باره ى لباس نازك داريم قَالَعَلِيٍّ عليه السلام: مَنْ رَقَّ ثَوْبُهُ رَقَّ دِينُه وسائلالشيعة ج: 4 ص: 389 چه حديث كوچولويى و چقدر بار دارد. اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: كسى كه لباس او نازك و رقيق باشد، معلوم مىشود دين او نازك شده است. تا دين نازك نشود، لباس نازك نمىشود. اين مال فرهنگ است. مسئله ى پشم و نخ نيست مسئله اين است كه تا فكر شما، تا عقيده ى شما. . .
ببين آقا، يك آمريكايى حاضر است كلاه نمدى سرش بگذارد يا نه، ولى ما حاضريم شاپو سر بگيريم. اين يعنى چه؟ يعنى آمريكايى مىخواهد بگويد من شما را نمىپسندم، لذا لباس شما را هم نمىپسندم. ولى وقتى ما مىگيريم يعنى شما را مىپسندم، پذيرفتم و لذا لباس شما را هم پسنديدم. پوشيدن لباس و تقليد با هم ارتباط دارند. نگو: «حالا ما سردمان است مىخواهيم چيزى بپوشيم. » نه هر جورى بپوشى پيداست چه كسى را مىپسندى.
كسى كه لباس غرب را پوشيد يعنى من شما را مىپسندم. پس اول فكرت را فروختى بعد لباس آنها را پوشيدى. شما اگر كسى را دوست نداشته باشى، به رنگ او در نمىآيى و اگر به رنگ او در آمدى پيداست فكرت را فروختى و اين مهم است. پشم و نخ مهم نيست.
يك جوانى در زمان شاه آمد گفت: مىخواهم هيپى شوم. هيپى شدن حرام است، گفتم: نه حلال است. گفت: متشكرم. گفتم: بيا. اين مال زلفت بود ولى تقليد از غرب حرام است. اگر رخودت تصميم ميگرفتى، راست آينه مى ايستادى مىگفتى آقاى قرائتى من رفتم راست آينه ايستادم قشنگترين قيافه را تشخيص دادم هيپى است، اگرخودت انتخاب مىكردى، حلال بود. اما چون مىگويى آنها هيپى هستند من هم هيپى باشم، اين خودباختگى حرام است.
درحديث نداريم زلف 2 سانت باشد يا 3 سانت. آيه و حديث نداريم كه زلفت 4 سانت باشد يا 6 سانت، هرچه مىخواهى زلفت بلند باشد. آيه و حديث در اين مورد نداريم. اما داريم تقليد از بيگانگان و تشبه به بيگانگان ممنوع است. مَنْ رَقَّ ثَوْبُهُ رَقَّ دِينُه
امام صادق عليه السلام فرمود: «لَا يَصْلُحُ لِلْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ أَنْ تَلْبَسَ مِنَ الْخُمُرِ وَ الدُّرُوعِ مَا لَا يُوَارِي شَيْئاً»(كافي، ج3، ص396) امام صادق فرمود: خانم مسلمان صلاح نيست لباسى بپوشى كه تو را نپوشاند يعنى نازك باشد. حديث قشنگى است براى دختران دبيرستانى خيلى خوب است. حتماً دبيران حزب اللهى و دختر خانمهاى حزب اللهى هستند، اين را قشنگ بنويسند و در كلاس بزنند.
و داريم پيامبر فرمود: مردها اگر هم جايى گوش به حرف خانمتان مىدهيد اين جا گوش به حرف خانمتان ندهيد قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «مَنْ أَطَاعَ امْرَأَتَهُ أَكَبَّهُ اللَّهُ عَلَى وَجْهِهِ فِي النَّارِ»(كافي، ج5، ص517) اگر كسى گوش به حرف خانمش بدهد، خدا او را از سر به جهنم مىاندازد. گفت: چرا؟ فرمود: چون خانمش مىگويد: لباس نازك و شوهرش مىگويد: چشم.
مردى كه لباس نازك براى خانم خود بخرد. حالا اين مرد را كه مىاندازد درآتش، مدير عامل كارخانهاى كه جوراب نازك مى بافد، خدا او را چگونه پدرش را در مىآورد.
يك مرد به خاطر يك لباس نازك «أَكَبَّهُ اللَّهُ عَلَى وَجْهِهِ فِي النَّارِ» و اگر در جمهورى اسلامى توليد لباس نازك كنند به جورى كه وقتي يك خانم مسلمان جوراب ضخيم مىخواهد نيست، اما جوراب نازك هر چه دلت مىخواهد هست.
البته جوراب نازك خريد و توليدش براى خانه طورى نيست. براى خانه، براى عروسى كه همهاش زنانه باشد و ليكن اشكال اين است كه اول براى آن مىگيرند بعد جاى ديگر هم مى پوشند. گير آن جاست. و الا خريدن چاقو اشكال ندارد. معمولاً اين هايى كه چاقو براي هندوانه مىخرند، گاهى هم با آن چاقوكشى مىكنند. چون گير آن طورى دارد بايد مواظب بود.
در ماه رمضان چند تا دعا را هميشه مىكنيم. مىگوييم: «اللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَان»(المصباح كفعمي، ص617) خدايا هر برهنهاى را بپوشان. پيداست كه برهنه پوشاندن يكى از كمالاتى است كه ائمه ما پشت سر هر نماز دستها را بالا مىفرمودند: خدايا برهنهها را بپوشان.
آيا الان برهنه نيست؟ من خودم چند تا كشور رفتم، همين طور كنار خيابان 10 نفر، يك خانواده، يكى يك لنگ بستهاند و نشستهاند. بچه هايشان تا 5 الى 6 سالگى هيچى لباس ندارند. مردهايشان هم كفش و اينها ندارند. فقط مردها و زنها يك لنگ بستهاند. صدها ميليون برهنه است.
ما كه مىگوييم: خدايا هر برهنهاى را بپوشان، چون همه ى دنيا را نگشتهايم مىگوييم در كوچه ما الحمد لله برهنه نيست. در روستاى ما هم نيست. فكر مىكنيم عريان نداريم. اگر آدم يك خرده چشم خود را باز كند ميبيند چقدر برهنه است مىفهمد چقدر برهنه است.
به همين خاطر فاطمه ى زهرا سلام الله عليها شب عروسى لباسش را به برهنهاى داد.
(اين حديث را كه مىگويم براى نمايش هم خوب است) اميرالمؤمنين عليه السلام مأموريت پيداكرد يك پيراهن براى رسول اكرم صلي الله عليه وآله بخرد. حضرت رسول صلي الله عليه وآله فرمود: يا على! برو يك پيراهن براى من بخر. رفت بازار يك پيراهن خريد. گفت: چقدر خريدى؟ گفت: 12 درهم. گفت: 12 درهم زياد است بيا با هم برويم بازار. رسول اكرم صلي الله عليه وآله و اميرالمؤمنين عليه السلام دونفرى رفتند بازار. پيراهن را پس دادند در راه كه مىرفتند ديدند يك كنيزى گريه مىكند. گفتند: چه شده است؟ گفت: پول دادند بروم جنس بخرم، پول را گم كردهام. مىترسم خانه كتكم بزنند. گفت: چقدر پولت بود؟ گفت: چهار درهم. از 12 درهم 4 درهم را دادند به ايشان. رفتند يك پيراهن 4 درهمي خريدند همين كه حضرت صلي الله عليه وآله آن را پوشيد يك برهنهاى را ديد كه دعا مىكند من برهنه هستم، يك كسى به من لباس بدهد. باز آن پيراهن 4 درهمى را كه خريده بودند به آن برهنه دادند. برگشتند 4 درهم بقيه را بك لباس خريدند، و پوشيد وقتى برگشتند ديدند دوباره كنيز گريه مىكند. گفت: چرا نرفتى خانه؟ ما كه 4 درهم داديم. گفت: تا الان پول گم كرده بودم، حالا هم مىترسم بگويند چرا دير كردى؟ گفت: بيا برويم. با هم به درِ خانه رفتند و واسطه شد. آن صاحب كنيز هم به خاطر قدوم مبارك حضرت پيامبر صلي الله عليه وآله اين كنيز را آزاد كرد. بعد حضرت صلي الله عليه وآله فرمود: عجب 12 درهم مباركى! دو تا برهنه را پوشاند، يك اسير را آزاد كرد.
اگر ما يك كمى در لباس صرفه جويى كنيم، يك كشور را نجات مىدهيم. وليكن يك برادر كوچك گريه مىكند كه من لباس برادر بزرگتر را نمىپوشم. خوب، چه فرقى مىكند؟ يك سال او پوشيده است، يك سال هم تو بپوش. تازه اين برايت افتخار است. او برادر بزرگ شماست. گاهى وقتها دخترها لباس مادر را قبول نمىكنند و مىگويند دست دوم است. خوب اين افتخار است كه در لباس مادرت باشى.
خديجه ى كبرى به حضرت رسول اكرم صلي الله عليه وآله ص فرمود: من خودم كنيز تو هستم. همه ى اموالم در راه اهداف تو. فقط يك آرزو دارم. شما لباس و عباى خود را به من بدهى، خديجه در عباى تو كفن بشود. تمام هستى خود را با يك لباس رسول الله صلي الله عليه وآله عوض كرد.
مادر اميرالمؤمنين عليه السلام، فاطمه بنت اسد وقتى از دنيا رفت، وقتى مىخواستند به او خدمت كنند، لباس رسول الله صلي الله عليه وآله را براى كفنش دادند.
لباس بزرگترها خيلى مهم است. اصلاً بعضى از لباسها يادگارى است.
امام صادقعليه السلام ميهمان داشت. فرمود: مىخواهى يك چيزى به تو نشان بدهم؟ گفت: بله. رفت توي اتاق و برگشت. گفت: اين لباس رسول الله صلي الله عليه وآله است كه در جنگ احد پوشيده كه سنگ زدند دندان پيامبر صلي الله عليه وآله شكست و خون مبارك رسول اكرم صلي الله عليه وآله روى اين لباس ريخت و اين هم قطره ى خونش.
يعنى يك لباسى كه قطره ى خون پيامبر رويش بوده از زمان پيامبر صلي الله عليه وآله، حضرت على، امام حسن، امام حسين، امام سجاد، امام باقر، امام صادق عليهم السلام، 5، 6 امام اين پيراهن را به عنوان يادگارى نگه داشتند و ما هم بايد لباس شهدا را نگه داريم. اينها چيزهاى مباركى است. اينها جزء تاريخ ماست.
داريم اگر كسى برهنهاى را بپوشاند «مَنْ كَسَا أَخَاهُ كِسْوَةَ شِتَاءٍ أَوْ صَيْفٍ كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يَكْسُوَهُ مِنْ ثِيَابِ الْجَنَّةِ وَ أَنْ يُهَوِّنَ عَلَيْهِ سَكَرَاتِ الْمَوْتِ وَ أَنْ يُوَسِّعَ عَلَيْهِ فِي قَبْرِهِ وَ أَنْ يَلْقَى الْمَلَائِكَةَ إِذَا خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ بِالْبُشْرَى»(كافي، ج2، ص204) چه لباس تابستانى، چه لباس زمستانى اگر كسى برهنهاى را لباس دهد، خداوند دو تا كار برايش مىكند: 1 – لباس بهشتى روز قيامت به او مىدهد 2 – آسان مىميرد. كسى اگر مىخواهد راحت جان دهد و قيامت هم سرفراز باشد، برهنهاى را لباس دهد، لباس دادن خيلى مهم است. بر عكس آن، اگر كسى لباس داشته باشد و ندهد، حسابش جداست.
پيامبر صلي الله عليه وآله در وصيت خود فرمود: «يَا أَبَا ذَرٍّ مَنْ كَانَ لَهُ قَمِيصَانِ فَلْيَلْبَسْ أَحَدَهُمَا وَ يُلْبِسُ الْآخَرَ أَخَاهُ»(مكارمالأخلاق، ص471) اى ابوذر! اگر يكى، يك كسى لباس دارد «فَلْيَلْبَسْ أَحَدَهُمَا وَ يُلْبِسُ الْآخَرَ أَخَاهُ» اى ابوذر اگر دو تا لباس دارى يكى را بپوش و يكى را بده به ديگران.
زنها ى ما، مردهاى ما، پسران ما، دختران ما، چقدر لباس دارند؟ بعضى از آنها چقدر لباسهاى متعدد. . . و چقدر برهنه وجود دارد؟
يكى از مسائل: لباس تشويق است.
ما داشتيم گاهى به لباس تشويق مىكردند. در جنگ خيبر بود. رسول خدا صلي الله عليه وآله به اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: بيا. آمد. عمامهاش را برداشت و سر على عليه السلام گذاشت و با لباس تشويق كرد.
دعبل شعرى خواند، امام رضا عليه السلام لباس خود را كند، فرمود: اين لباس جبه ى من است و به عنوان هديه مىخواهم بدهم به تو.
به عنوان هديه لباس دادن مهم است.
يك زنى يك پارچه براى پيامبر صلي الله عليه وآله فرستاد، گفت: يا رسول الله! من خودم اين پارچه را بافتم برايت لباس شود. و من مىخواهم اين لباس را كه خودم پنبهاش را نخ كردم و بافتم و لباس كردم مىخواهم شما آن را بپوشيد. پيامبر صلي الله عليه وآله هم لباس را پوشيد و از خانه بيرون آمد. يك كسى پيامبرصلي الله عليه وآله را ديد گفت: به به عجب لباس خوبى است! تا گفت: چه لباس خوبى، پيامبر صلي الله عليه وآله همان جا در كوچه لباس را در آورد به او داد. حضرت صلي الله عليه وآله به خانه برگشت. به آن مرد گفتند: آخر تو كه مىدانى پيامبر صلي الله عليه وآله هيچ وقت لباس شيك نمىپوشد، حالا يك دفعه كه پوشيده و كسى برايش هديه آورده است، چرا گفتى چه لباس قشنگى؟ گفت: دوست داشتم اين لباس را يادگارى از پيامبر صلي الله عليه وآله داشته باشم. اصولاًلباس از همديگر مىگرفتند.
توجه به سن در مورد لباس:
اميرالمؤمنين عليه السلام با غلامش قنبر به بازار رفتند تا لباس بخرند، يك لباس سه تومانى بود، يك لباس دو تومانى. قنبر دو تومانى را برداشت چون غلام بود و سه تومانى را داد به على عليه السلام. گفت: چون تو سخنرانى مىكنى و مردم به شما نگاه مىكنند، اين كه گران است مال شما.
امير المؤمنين عليه السلام فرمود: درست است كه من سخنرانى مىكنم، اميرالمؤمنين هستم و همه به من نگاه مىكنند اما چون تو جوان هستى و جوان دوست دارد شيك باشد، لباس شيك مال تو. از اين هم معلوم است در مورد لباس بايد به سن دختر، به سن پسرتوجه كرد. چون گاهي وقتها در يك سنى، يك رنگ لباس شيك است.
امام صادق عليه السلام يك لباسى به رنگ صورتى پوشيده بود. يك كسى آمد گفت: آقا، زشت است كه شما كه امام هستى اين رنگ لباس را پوشيدى. اين لباس درشان امام نيست.
امام صادق عليه السلام فرمود: تازه داماد شدم. چون تازه داماد شدم اجازه بدهيد يك مقدارى براى عروس لباس خوب داشته باشم.
يعنى ايام عروسى اثر دارد. ايام جوانى اثر دارد. دختر و پسر حساب دارد.
بحث ما د راين 25 دقيقه، 30 دقيقه اين شد.
بحث لباس بود. البته بحث لباس خيلى دارد. بقيهاش را ان شاء الله جلسه ى ديگر مىگويم.
گفتيم: لباس فقط پشم و پنبه نيست. هر كسى هر لباسى پوشيد معلوم مىشود كه من آن تفكر را پسنديدم و ظلم هايى كه خاندان پهلوى به ما كردند ايرانى را، از ايرانى بودن و از مليت ايرانى در آوردند. عربها لباس ملى دارند. هندىها لباس ملى دارند. ايرانىها لباس اصيلى داشتند. اين را تو خالى كردند و وقتى انسان خانهاش خراب شد، هر جايى قهوه خانهاى ديد. . .
ما الان يك سره از خانمها و دخترانى كه هر روز يك رنگى مىشوند، را ميبينيم. به خاطر اين كه اينها از اصالت ايرانى بودن در آمدند و آن وقت پناهنده مىشوند به اين و آن.
برهنگى يك كيفر است. آدم و حوا كه گندم خوردند اولين سيلى آنها اين بود كه لباسشان ريخت. لباس با تقوا رابطه دارد. سوره اعراف، اول مىفرمايد: كندن لباس، بعد مىگويد: «وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا» اعراف/28 آيه ى فحشا و آيه ى كندن لباس، پهلوى هم است.
لباس دادن به محرومين از بزرگترين عبادات است. لباس تشويق در جنگ خيبر. امير المؤمنين عليه السلام و قنبر.
قداست لباس: لباس پيامبر صلي الله عليه وآله را به عنوان لباس مقدس مىگرفتند نگه مىداشتند. بقيه ى بحث لباس باشد براى بعد.
خدايا، لباس حيا، لباس عفت، لباس تقوا، به همه ى ما بپوشان. الهى آمين
«اللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَانٍ» يكى از دعاهاى ماه رمضان است
خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدى از نهضت خمينى محافظت بفرما.
خامنهاى رهبر به لطف خود نگه دار.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»