به نام حق
نقش استعمار در پیدایش وهابیت
مقدمه یکی از حربه ها و روشهای مقابله با اسلام و رخنه در صفوف مسلمانان تحریف حقایق دین و واژگونه کردن اهداف و مقاصد نهایی تعالیم مقدس اسلام می باشد.
این حربه و ترفند در قالب ساختن و پروردن فرقه های جدید برای قشرهایی از مسلمانان در مناطق و محدوده های مناسب و سپس ترویج و گسترش آن در جهان اسلام چهره می نماید! «وهابیت» یکی از این فرقه های ساختگی است که با مهارت تمام توسط استعمار انگلیس بنیان نهاده شد.
اهدافی که استعمارگران انگلیسی از ساختن مسلک وهابیت دنبال می کردند عبارت بود از: بدعت گذاری در دین با تحریف حقایق و احکام اسلامی، خنثی کردن تعالیمی چون جهاد و مبارزه، بی رنگ کردن وجهه سیاسی و اجتماعی اسلام و خلاصه کردن دین و دین باوری در نماز و ذکر و عبادت، و ناموجه جلوه دادن تجمع در اماکن مقدسه و زیارتگاهها بعنوان یکی از نمودها و پایگاههای وحدت و قدرت سیاسی مسلمانان و تخریب آنها بعنوان مظاهر شرک و گمراهی! این تنها استعمار گران انگلیسی نبودند که با ساختن مذهب وهابیت و روی کار آوردن حکومت آل سعود به مقاصد شیطانی خویش برای مقابله با اسلام و مسلمانان نائل آمدند، بلکه در مراحل بعدی وهابیان آل سعود به پابوسی آمریکائیان شتافتند و در خدمت اهداف ضد انسانی آنان در آمدند.
آنچه حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه «اسلام آمریکایی» نامیدند و از آن به عنوان یک خطر بزرگ یاد نمودند، امروز بزرگترین جلوه آن اسلام آل سعود است.
این اسلام نه تنها ضرر و خطری برای قدرتهای استکباری ندارد، بلکه منافع سرشاری نیز برای آنها در بردارد و آن توجیه جنایتها و حفظ قدرت و سیطرهئ آنان در منطقه است.
وجوه مشترک و مشابهت هاى رفتارى وهابیان با خوارج
وجوه مشترک و مشابهت هاى رفتارى وهابیان با خوارج عبارت است از:
۱٫ وهابیان انسان ها را مى کشند و آبادانى را از بین مى برند و مسلمانان را از دم تیغ برّان مى گذرانند ـ به این دلیل و بهانه که آنها از میّت طلب شفاعت مى کنند و به پیامبر(صلى الله علیه وآله) و صالحان توسل مى جویند ـ در این صورت همان افکار خشک و بسته خوارج در فهم اسلام، به ذهن تداعى مى کند.
۲٫ وهابیت حکم به شرک کسانى مى کند که با عقاید آنها مخالف اند و به ایشان خطاب مى کنند «یا مشرک» و «یا کافر» با این برخورد افکار خوارج در مواجهه با مسلمین به ذهن مى آید، آنان به خیال خود احتیاط پیشه کرده و یک دانه خرما را به احتمال آنکه صاحب آن راضى نیست، نمى خورند و یا از کشتن خوک ولگرد، به احتمال اینکه مال یک فرد کتابى که در ذمه اسلام است، خوددارى مى کنند! این در حالى است که با تمام خودبینى و گستاخى، صحابى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را که روزه دار و در گردنش قرآن بود به شهادت رساندند
(( این شخص عبدالله بن خباب یکى از اصحاب رسول مکرم اسلام(صلى الله علیه وآله) است خوارج او را ـ در حالى که روزه ماه رمضان داشت و قرآن در گردنش بود ـ به شهادت رساندند و همسر حامله وى را با دریدن شکم شهید کردند. زیرا آن دو از على(علیه السلام)تبرّى نجستند. خوارج با بى شرمى تمام به او گفتند: همان قرآنى که در گردن تو است به ما امر مى کند که تو را بکشیم و وى را در حاشیه نهر کشتند و خونش در نهر جارى گشت. از جمله کارهاى خوارج این بود که زنان مسلمان را اسیر مى گرفتند و آنها را در میان خودشان خرید و فروش مى کردند. زمانى زن زیبایى را به اسارت گرفتند و او را براى فروش به مزایده گذاشتند و بهاى را آن قدر بالا بردند که در نتیجه از میان آنها کسى بلند شد و زن اسیر شده را به قتل رساند و گفت او کافر است. نزدیک بود میان مسلمانان فتنه به پا کند، پس باید کشته شود، کشف الارتیاب، ص ۹۷٫ )) و با ریختن خونش به خدا تقرب جستند! و مسلمانان را مى بینى که به خاطر ترس از خشمشان و براى حفظ جانشان، تظاهر مى کنند که اهل کتاب بوده و اظهار نمى کنند که مسلمان هستند!
ابن عمر مى گوید: خوارج به آیاتى مراجعه مى کردند که در مورد کافران بود، سپس آن را بر مؤمنان تطبیق مى دارند، ابن عباس هم مى گوید: مثل خوارج نباشید چرا که آیات قرآن را بر اهل قبله تطبیق مى کردند در حالى که آنها درباره اهل کتاب و مشرکان نازل شده بود ولى اینان به مفاد آیات جاهل بودند
کشف الارتیاب، ص ۱۲۴
در نتیجه این برداشت جاهلانه، خون ها مى ریختند و اموال مسلمین راتاراج مى کردند. وهابیان کسى که مخالف عقایدشان باشد، حکم به شرک او مى کنند و مال و خون او را مباح مى شمارند. اینان دارالاسلام را دارالحرب و خودشان را دار الایمان مى دانند که باید به شهر آنها هجرت شود. در صورتى که از ضروریات دین این است که هر کس شهادتین بر زبانش جارى کند، خونش محفوظ است و در جرگه مسلمین قرار مى گیرد. در سود و زیان مسلمین شریک است. و نیازى نیست که انسان خود را به سختى افکند و قلب شخصى را بشکافد تا معلوم گردد ایمان در قلبش رسوخ کرده و یا اینکه اسلامش زبانى بوده است!! شاید این امر براى وهابیت از ضروریات نیست چرا که همیشه در صدد تکفیر کسانى اند که به عقایدشان ملتزم نیستند و گویا این آیه شریفه را فراموش کرده اند که: ( و لا تقولوا لمن القى الیکم السلام لست مؤمناً )
(( نساء (۴)، آیه ۹۴٫ به کسى که اظهار اسلام مى کند نگوئید مسلمان نیستى. ))
و یا این روایت را نشنیده اند: که پیامبر(صلى الله علیه وآله) سپاهى را به فرماندهى اسامه به سوى قبیله بنى ضمره فرستاد. آنان در راه با مردى به نام مرداس بن نهیک برخورد کردند که همراهش گوسفندان و شتر سرخ مویى بود. وقتى مرداس آنها را دید، به غارى پناهنده شد و اسامه هم دنبالش رفت. وقتى مرداس به کوه رسید، گوسفندان خود را آنجا گذاشت و بعد به طرف سپاه اسامه رفت و گفت: « السلام علیکم اشهدان لااله الاّالله و انّ محمداً رسول الله.
اما اسامه توجهى به او نکرد > گوسفندان و شترش وى را کشت. وقتى جریان را براى پیامبر(صلى الله علیه وآله) گفتند، آن حضرت به اسامه فرمود: چگونه کسى را که « لااله الااله» مى گوید، مى کشى؟ اسامه گفت: یا رسول الله، « لااله الااله» را گفت تا در امان باشد! پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرمود: آیا تو قلبش را شکافتى و درون آن را نگاه کردى
وجه شباهت وهابیت با خوارج
با پژوهش در تاریخ اسلام و شناخت سیره خوارج روشن مى شود که آنان داراى افکارى
بسته و برداشتى غلط از اسلام، قرآن و خلافت الهى بودند و چگونه با مسلمین برخورد مى کردند و از روى جهل و بى خردى، به تکفیر آنها مى پرداختند خون و اموال آنها را مباح مى شمردند! سپس در روش وهابیان و فتاواى آنها و سیاستى که در قبال امت اسلام در پیش گرفتند بنگرد در این صورت متوجه مى شود که روش اینان در امتداد روش خوارج است و مسلمانان از زمانى که ابن عبدالوهاب مسلط شد تا زمان حاضر، بهاى تأثیر آن جریان خطرناک را مى پردازند. این گفته وهابیان: «لادعاء الالله و لاشفاعه الالله و لا توسل الاّبالله و لا استغاثه الاّبالله»، شعار «لا حکم الا لله» خوارج را در ذهن تداعى مى کند.
(( حضرت على(علیه السلام) در مورد این کلمه فرمود: «کلمه الحق یراد به الباطل»، یعنى ـ کلمه حق است، چون مطابق با آیه کریمه «اِنْ الحکم الاّ لله» است و اراده باطل است، زیرا منظور از آن را امیرى گرفتند که فقط باید خدا باشد و غیر از او کسى نباید حکومت کند. لازمه حکومت خداوند در میان مردم، تجسیم است
به چه گناهی کشته می شوید ای شیعه؟
سر بریدن شیعیان را هنر خود می دانند و افتخار می کنند و بر خود می بالند ایا اینها سنگ دل نیستند یا مثل یهودیان فکر می کنند که فقط خودشان انسان هستند و دیگران حیوان پس بریدن سرحیوان نیز زیاد سخت نیست حالا که می برند به چه گناهی ؟ گناه شیعیان چیست که اینگونه مظلومند حتی در مرگ؟سر بریدن شیعیان با قصد قربت.
برگرفته از سایت: www.vahhabi.com