متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1370/1/1
بسم اللّه الّرحمن الّرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني تقوي»
ضمن تبريك عيد نوروز، بهار در بهار، بهار طبيعت، همراه با بهار معنويت، ايامي كه همهي ما يكجا مهمان خدا هستيم. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ»(بقره/183) از طريق مقام رسالت، همه را دعوت كرده است. با شب قدر و نزول وحي از ما دعوت كرده و پذيرايي ميكند. در اين ايام همه صلهي رحم و ديد و بازديد ميكنند. ميگويند كه گاهي وقتها انسان بايد از فرصتها استفاده كند. در ايام عيد پول خرج ميشد، ديد و بازديد هم ميشد، اما وقتي ديد و بازديد براساس افطار شد، جهت پيدا ميكند. مثلاً من يك كتاب را خدمت شما پرت ميكنم، ميگويم: بگير! از نظر فيزيكي مثلاً كتاب نيم كيلو است و من با يك قدرت بازو پرت ميكنم. اين فيزيك كار يكي است. اما چرا پرت كردم؟ شما فرض كنيد پرتاب يك كتاب چند انگيزه ميتواند داشته باشد. 1- از من سوالي كردي، كتاب را پرت ميكنم تا بگويم: پاسخ شما در كتاب است. يعني از من سوال نكن. كتاب بخوان. 2- در اين كتاب يك حرف بدي بود كه من بدم آمد. كتاب پرت ميكنم تا بگويم: از مطالب كتاب ناراحت هستم. 3- من مطالعه ميكردم و شما اصرار داشتي كتاب را از من بگيري. پاسخ به اصرار شما بود. خلاصه اينكه يك حركت فيزيكي ممكن است چند حالت داشته باشد. اين چيزي كه به كارها رنگ ميدهد نيت است. يك نفر كه بلند ميشود 1- ممكن است پايش خواب رفته باشد بلند شود. 2- ممكن است كسي وارد شود بلند شود بايستد. از نظر فيزيكي يك بلند شدن است. منتهي آن چيزي كه به اين بلند شدن رنگ الهي ميدهد، اين است كه يك كسي وارد شد، به احترام يك مسلمان بلند شد. ما هرسال عيد رفت و آمد ميكنيم. اما امسال رفت و آمد ما رنگ دارد. چيزي كه ميخوريد افطار است. اسمش نهار نيست. ولذا حديث داريم بچههاي كوچك كه هنوز روزه به اينها واجب نيست، ماه رمضان به او بگو: بيا به تو افطاري بدهم. وقتي به او غذا ميدهي بگو: افطاري است. خوب كه خورد بگو: حالا روزه بگير. بعد يك ساعت ديگر آب ميخواهد باز بگو: بيا به تو افطاري بدهم. اين حديث است كه به خورد و خوراك بچهي 5 ساله كه تكليف ندارد رنگ روزه بدهيد. مثل اينكه اگر در روضهي امام حسين نميتوانيم گريه كنيم. ميگويند: رنگ گريه كن به خودت بده. رنگ كردن و رنگ دادن و سبقت الله، «مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَة»(بقره/138) چند مرد خدا به خاطر نجات از كفر در بيابان رفتند. غارنشين شدند و در غار مردند. خواستند در مزار اين مردان خدا ساختمان بسازند. گفتند: بسم الله، حالا كه چند نفر از مردان خدا بيابان مرگ شدند بياييم يادگار بسازيم. «فَقالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْياناً»(كهف/21) بياييد كه يك ساختماني در مزار اين مردان خدا كه بيابان مرگ شدند بسازيم. يك نفر گفت: اگر قرار است آجر روي آجر بگذاريد، چرا بنيان بسازيد؟ بياييد به آن رنگ بدهيم. «لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً(كهف/21)» اگر قرار است ساختمان بسازيم، بياييم مسجد بسازيم. حالا كه قرار است ديد و بازديد شود و شيريني صرف شود، شيريني را به افطاري تبديل كنيم. به كارهايمان رنگ بدهيم كه عبادت شود.
امام صادق(ع) عبور ميكرد ديد شخصي آشپزخانهاش را سوراخ ميكند، حضرت فرمود: چرا سوراخ ميكني؟ گفت: ميخواهم هوا تميز باشد، گفت: بگو سوراخ ميكنم تا وقت نماز را تشخيص بدهم. تا نور وارد شود. طلوع و غروب را متوجه شوم. رنگ خدايي بدهيم.
عيدي كه ميدهي نگو: اين براي عيد نوروز است. بگو: چون امروز روزه بودي، اين 50 تومان عيدي تو است. امسال به عيديهاي خود رنگ بدهيد. حالا كه تو را در حوض انداختند و مجبور هستي شيرجه بروي، خوب قصد غسل جمعه هم بكن. از اين كارها استفاده كن. فرصت خوبي است. بهار در بهار، مدرسه تعطيل است.
يكي از مسائلي كه ما ميتوانيم از آن استفاده كنيم مسئلهي رفتن به مساجد است. ماه رمضان گرچه مردم به مسجد ميروند، اما وقتهاي ديگر بچه مدرسه ايها به خاطر امتحان و درس و بحث، نميرفتند. اهل سنت چند امتياز بر شيعه دارد. 1- نمازشان را اول وقت ميخوانند. 2- در مسجد ميخوانند. 3- با جماعت ميخوانند. 4- درمسجد سيگار نميكشند. سنيها چند خوبي دارند كه شيعهها ندارند. در مسجد سيگار نميكشند. چون ميدانند اين هواي مسجد براي همه هست. 16 نفر سيگاري حق ندارند كه هواي 500 نفر را دودي كنند. همه حق تنفس دارند. اين 16 نفر سيگاري حق همه را ميدزدند. دزديدن اكسيژن من هم يك نوع دزدي است. هواپيماربايي دزدي است ولي در آسمانها است. گاهي آدم زمين كسي را غصب ميكند. گاهي اكسيژن كسي را آلوده ميكند. يك موقع صدام و آمريكا جنگ ميكنند، آبهاي خليج فارس را آلوده ميكنند. فرقي نميكند. «ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْر»(روم/41) نبايد در مسجد سيگار بكشيم.
نماز جماعت زيباست. نماز جماعت هم فوري است، هم كم خرج است. هم خالصانه است. كسي از ترس نميآيد. يك اجتماعي هميشگي است. جماعت يك اجتماعي فوري، كم خرج، خالص، هميشگي است. اين نماز جماعت مظهر وحدت هست. مظهر قدرت هست. مظهر اخوت هست. مظهر الفت هست. مظهر پيوند بين امام و نمازخوان هست. مبارزه با 1- انزواطلبي است. 2- مبارزه با تبعيض است. 3- مبارزه با كدورت است. 4- مبارزه با غرور است. ما چون در آن هستيم قدرش را نميدانيم. نماز جماعت مركز وحدت است. در نماز جماعت نكاتي است از قبيل: نظم، صف بندي، وقت شناسي، حيف كه زيبايي نماز جماعت را نميدانيم. اگر نماز جماعت برپا باشد و مساجد پر باشند، بي حجابها در خيابان نميآيند. خيلي از جوانهاي حزب اللهي به من ميگويند: آقاي قرائتي، ببين بي حجابي چه ميكند؟ در تلويزيون بگو. فكر ميكند اگر من بگويم درست ميشود. با گفتن كه درست نميشود. اگر مسجدها پر باشد، دختر بي حجاب ميترسد. به همين خاطر است كه بي حجابها دور نماز جمعه تهران نميآيند. روزهاي جمعه كه در تهران نماز جمعه است، تا چند خيابان اطراف بي حجاب نيست. مهمان داشتيم. به مهمان گفتم: برنجي كه براي شما گذاشتم روغنش كم است. گفت: نخير برنجش زياد است. حالا بي حجابي دارد زياد ميشود، نخير! مسجدها خلوت ميشود. مسجدها شلوغ باشد خيلي چيزها حل ميشود. اگر در مسجد بازار از جوانهاي حزب اللهي پر شود، يك نعره بكشند و بگويند: مرگ بر گران فروش! اصلاً خود بازار ديگر بدون بخش نامه شهرداري كار نميكند. اگر در همهي منبرها بگويند: مرگ بر قاچاقچي! ديگر زني كه شوهرش قاچاقچي است به پليس زنگ ميزند و ميگويد: شوهر من قاچاقچي است. بياييد او را بگيريد. يعني با ديدن اين صحنهها او هم ديگر مرگ برقاچاقچي ميگويد. مسجد شلوغ شود، «َ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر»(عنكبوت/45) مسجد بايد شلوغ باشد. يك روز مردم بعد از نماز همه به مدرسه ميروند. نجار تخته را درست ميكند. رنگ كار كلاس را رنگ ميكند. شيشه بر شيشههاي مدرسه را درست ميكند. اگر مسجدها شلوغ باشد، رئيس آموزش و پرورش يك محله ميايد ميبيند چه جمعيتي است. فرصت را مناسب ميبيند و ميگويد: دستشويي مدرسه در ندارد. شيشهها شكسته است. بعد از نماز همه با هم برويم و هركس هر تواني دارد، به كار بگيرد. يكي پول ميدهد. يكي زور ميدهد. خلاصه مسجد را هجومي درست ميكنند. مسجد پر باشد همهي مشكلات حل ميشود. هرچه داريم از مسجد خلوت است. يعني اگر طناب قوي باشد، همهي ماشين قراضهها را با آن بكسل ميكنيم. نمازهاي ما مثل مو شده است. چيزي به آن بند نميشود. ميخواهيم با زور تبصره و آيين نامه درستش كنيم درست نميشود. مسجد كه پر باشد، پيش نماز مسجد دست يك جوان را ميگيرد، ميگويد: ايشان در دبيرستان در درس فيزيك شاگرد اول شده است. به احترام ايشان صلوات ختم كنيد. يك صلواتي ميفرستد كه سقف مسجد تكان ميخورد. اين بچه براي هميشه در طول عمرش شاگرد اول ميشود. حالا اگر مسجد خلوت باشد براي تشويق آن شاگرد ميگويند: او را به اردو ببريم. اردو ماشين ميخواهد. خيمه ميخواهد. بودجه ميخواهد. ذي حساب ميخواهد. جمع بندي ميخواهد. هماهنگي ميخواهد. برنامه ريزي ميخواهد. سرايدار ميخواهد. تلفن چي ميخواهد. بازنشستگي ميخواهد. بايد 750 نفر به نان برسند تا ايشان تشويق شود. نماز جماعت خيلي از مشكلات را حل ميكند. آيهي 102 سورهي نسا خيلي آيهي عجيبي است كه براي جماعت است. اول يك قصه بگويم.
پيغمبر ما چهل سالگي به پيغمبري رسيد، 13 سال در مكه بود، 53 سال شد. هجرت كرد و به مدينه آمد. بعد از 6 سال رفتند كه عمره به جا بياورند، كفار آمدند و گفتند: نميتواني بيايي. چون هنوز مكه دست كفار بود. نزديك درگيري بود كه درگيري نشد، صلح حديبيه شد. در آن چند كيلومتري كه كفار آمده بودند جلوي مسلمانها را بگيرند، ظهر شد. شروع به نماز خواندن كردند. پيغمبر پيش نماز شد، همه اقتدا كردند. رهبر كفار يك سري تكان داد و گفت: فهميدم. اينها عصري كه سر نماز ميروند تا به سجده رفتند، همه را به رگبار ميبنديم. كلك مسلمانها و پيغمبر و رهبر امت را يكجا ميكنيم. اين در ذهن رهبر كفار آمد. اما به احدي نگفت. فقط در ذهنش بود. خداوند چيزي را كه در ذهن ميگذرد ميداند. آنچه را كه به ذهن اين كافر بود، خداوند تحت اين آيه نازل كرد. گفت: پيغمبر، دشمنها ميخواهند در نماز عصر يك دفعه به تو حمله كنند. بنابراين وقتي سر نماز ميروي، نماز عصرت را با همان تعداد ار افرادي كه در نماز ظهر بودند نخوان. 100 نفر به نماز بايستند. 100 نفر هم مقابل كفار بايستند. ركوع و سجود كه رفتي يك ركعت تمام شده است. «بحول الله» كه گفتي، در «بحول الله» صد نفري را كه پشت سر تو هستند تند تند قصد فرادي كنند. يعني فرض كنند ديگر در نماز جماعت نيستند. براي خودشان بخوانند. اين صد نفر تند بخوانند اما تو طول بده. دو ركعت كه تمام شد، فوري بروند و در مقابل آن صد نفر بايستند. اين صد نفر بيايند به ركعت دوم برسند. مطلب را گرفتيد؟ آيهاش اين است. اين آيه براي نمايش خوب است. من به برادرهاي ارتشي در يك جلسهاي گفتم اين را فيلم كنند. «وَ إِذا كُنْتَ فيهِم» پيغمبر وقتي در ميان مردم هستي، «فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاة» اقامهي نماز جماعت ميكنيم، «فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ» با مثل من فرض كنيد 100 نفر به تو اقتدا كنند منتهي اين صد نفر دست خالي نباشند. يك سلاح داشته باشند. «وَ لْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ» با كلت يا تفنگ اقتدا كنند. آن صد نفر هم مقابل كفار باشند. ركعت كه تمام شد، «فَإِذا سَجَدُوا» وقتي سجدهي ركعت اول تمام شد، «فَلْيَكُونُوا مِنْ وَرائِكُمْ» وقتي سجده ميكني يك عده آماده باش باشند. ركعت دوم را براي خودشان بخوانند، «وَ لْتَأْتِ طائِفَةٌ أُخْرى» آن صد نفر ديگر كه يك طايفهي ديگر هستند «لَمْ يُصَلُّوا» حالا بيايند و در ركعت دوم اقتدا كنند. «وَ لْتَأْتِ طائِفَةٌ أُخْرى لَمْ يُصَلُّوا فَلْيُصَلُّوا» آن صد نفري كه اقتدا نكرده بودند، حالا بيايند و در ركعت دوم اقتدا كنند. ميگويد: ركعت اوليها با كلت، ركعت دوميها هم كلت هم كلاه خود. چه كسي تفاوت اين را ميفهمد؟ چرا آنها كه ركعت اول اقتدا ميكنند، اسلحه خالي است. «وَ لْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ» ركعت دوميها ميگويد: «وَ لْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُمْ» هم كلاه خود هم تفنگ. چرا ركعت اول اسلحه كافي است. اما براي ركعت دوم هم اسلح و هم كلاه خود؟ چون دشمن بين ركعت اول و دوم ميتواند فكر كند براي ضربه زدن، چون او فرصت فكر دارد، شما هم بايد قدرت تدافعي خود را بيشتر كنيد. ولذا ركعت اوليها را قران ميگويد: «وَ لْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ» همين اسلحه بس است. ركعت دوميها را ميگويد: «وَ لْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتَهُمْ» هم كلاه خود هم تفنگ داشته باشند. چرا؟ ميگويد: «وَدَّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَ أَمْتِعَتِكُمْ»(نساء/102) كفار دوست دارند شما غافل شويد، يك مرتبه همهي دويست نفر را با هم به رگبار ببندند. از اين آيه من ده، سيزده درس گرفتم كه برايتان ميگويم. 1- نماز جماعت در هيچ شرايطي تعطيل نشود. اگر در مسجد رفتيد نزديك در مسجد عذرخواهي كنيد، امام وقتي ميخواست وارد مسجد شود، در مسجد را ميگرفت و ميگفت: الهي، «هذا بيتك و انا ضيفك» خدايا اين خانهي تو است و من مهمان تو هستم. معذرت ميخواهم كه سال تا سال پايم را در مسجد نميگذارم. رزمندهي بي نماز نميشود. رزمندهها بايد نماز خوان باشند. الحمدلله هستند. تقسيم عبادت در هر شرايطي باشد. يعني اگر نماز ظهر حاج خانم آمد. سريع به خانه برود كه براي نماز عصر دخترش بيايد. حاج آقا اگر نماز ميخواند برگردد كه شاگردش هم براي نماز عصر بيايد. اين درست نيست كه هميشه شاگرد در مغازه باشد. حتي مكبّر هم جابه جا شود. نماز ظهر را اين بگويد. نماز عصر را تو بگو. هيچ كس از جماعت محروم نشود. رهبر محور وحدت و عبادت است. «كنت فيهم اقمت» هوشياري كه مسلمانها در نماز هم از دشمن غافل نباشند. آمادگي ارتش، ارتش در جابه جايي بايد به قدري سرعت عمل داشته باشد، كه در فاصلهي يك ركعت بتواند انتقال نيرو كند. امام جماعت بايد به قدري نماز را طول بدهد كه همه به فيض جماعت برسند. در فاصلهي يك ركعت بايد پستها تعويض شود. پيغمبرفرمود: «يدالله مع الجماعة» دست خدا با جماعت است. حتي حديث داريم اگر چهل نفر جمع شوند و دعا كنند، دعاي چهل نفر مستجاب ميشود. در نماز شب كه ميخواهي دعا كني اگر به چهل مومن دعا كردي دعاي خودت هم مستجاب ميشود. لعنت خدا بركسي كه تنهايي غذا بخورد. تنهايي در خانه زندگي كند. نابينا آمد و گفت: چشم ندارم كه به نماز جماعت بيايم. حضرت رسول فرمود: از خانه تا مسجد نخ ببند. جماعت تعطيل شدني نيست. رسول اكرم ديد در نماز جماعت علي بن ابي طالب نيست. در خانه آمد و به زهرا(س) فرمود: علي كجاست؟ در نماز نبود. زهرا(س) فرمود: ديشب تا صبح ايشان مشغول سحرخيزي و مناجات بود، شب تا صبح عبادت كرد، صبح ديگر خوابش برد. نمازش را در خانه خواند و خوابيد. رسول اكرم فرمود: دخترم، به علي بگو: شب تا صبح بخواب، اما صبح به نماز جماعت برو. بهتر از اين است كه شب تا صبح احيا بگيري و نماز جماعت صبح از دستت برود. غصه ميخورم كه صبح مسجد خلوت است. آدم خجالت ميكشد بگويد: صبحها حليم فروشي شلوغتر از مسجد است. اينها گريه دارد. حديث داريم روز قيامت چند چيز از مردم شكايت ميكند. يكي از چيزهايي كه شكايت ميكند قرآني است كه باز نميشود و مسجدي كه در آن نماز نميخوانند.
شاگردي پيش مدير مدرسهاش آمد. خواست بگويد: به چه مُجَوزي من را رفوزه كردي؟ گفت: به چه مَجوزي من را رد كردي؟ گفت: به همين مَجوز كه تو به مُجَوز ميگويي: مَجوز.
امام كاظم فرمود: كسي كه در راه خدا پول خرج نكند، دوبرابرش را در راه باطل خرج ميكند. هجده هزار تومان سهم امام و خمس نداد، تصادف ميكند سي و شش هزار تومان به مكانيكي ميدهد. ميگويد: قربانت بروم اين را درست كن. كسي كه براي خدا خم نشد براي مكانيك خم ميشود. «الجماعة رحمة و ترقه عذاب» ما هميشه وقت كم ميآوريم. باز هم حرف ما تمام نشد. بحث ما دربارهي نماز جماعت، سيماي وحدت، قدرت و مانور، اخوت، الفت، پيوند امام با مردم، مبارزه با انزوا طلبي، مبارزه با غرور، كدورتها رفع ميشود. تبعيض از بين ميرود. نظم دارد. صف بندي دارد. وقتشناسي دارد. در سورهي نسا آيهي 102 در جنگ حديبيه آيه نازل شد، در جبهه در خط اول مقابل دشمن هم تقسيم كار، تقسيم عبادت، باشد. سال نو خود را با شلوغ كردن مساجد شروع كنيم. خدا انشالله به همهي ما توفيق بدهد كه هميشه نماز جماعت بخوانيم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»