متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1369/5/18
بسم الله الرحمن الرحيم
در خدمت برادران و خواهران در صنايع دفاع هستيم. حديث داريم با يك فشنگى كه رها مىشود، سه نفر اجر مىگيرند و اهل بهشت هستند. 1 – شما. كسى كه فشنگ بسازد. 2 – كسى كه فشنگ را بخرد و در اختيار رزمنده بگذارد. 3 – رزمندهاى كه فشنگ را شليك كند و مىشود گفت كه در 3/1 انقلاب و خدمات و اجرها شما سهم داريد. بحث ما به مناسبت اين كه بعد از عاشورا هستيم و زينب كبرى سلام الله عليها اين روزها در كوفه به سر مىبرد، يك سخنرانى كرده، من سخنرانىاش را مىگويم. بعد هم مقدارى در مورد حب دنيا صحبت مىكنيم.
اما خطبه اول: زينب كبرى سلام الله عليها 72 تا داغ ديده. بچههاى خودش را از دست داده و حالا اسير شده در كوفه سخنرانى مىكند. سخنرانى يك زن داغدار، اسير.
اول مىفرمايد: بشير بن حضيم مىگويد: ديدم در كوفه كسى حرف مىزند كه انگار امير المؤمنين عليه السلام است. يعنى حنجره و تن صداى اين زن مثل پدرش امير المؤمنين عليه السلام بود. چنان نفسها در سينه حبس شد. سخنرانى بسيار قرّاء و با شكوه بود. و اول سخنرانى زينب كبرى سلام الله عليها فرمود: الحمد لله. اين خيلى مهم است كه انسان در هر حالى رابطهاش با خدا زياد باشد. ما الان اگر دستمان زخم بشود نمازمان كج است. كوچكترين حادثهاى باشد با خدا قهر مىكنيم. اول سخن زينب كبرى سلام الله عليها اين بود كه ما با خدا رفيق هستيم. حمد مىكند خدا را. پدر زينب سلام الله عليها حضرت على عليه السلام بود. بعد گفت: و السلام على ابى محمد بن عبد الله. بنا داشت در كوفه بگويد پدر من پيغمبرصلي الله عليه و آله است. چون مىدانست اگر بگويد پدر من على عليه السلام است خواهند گفت: باش. ما با على عليه السلام هم رفتار خوبى نداشتيم. اصلاً در كربلا كه حسين عليه السلام را كشتند به خاطر بغضى بود كه با على عليه السلام داشتند. و لذا اينجا نگفت كه من دختر على عليه السلام هستم. گفت من دختر پيغمبرصلي الله عليه و آله هستم. بعد فرمود: آل الله. اول گفت: آل النبىصلي الله عليه و آله بعد گفت: آل الله. يعنى آل النبى، آل الله است. بعد افشاگرى. شهامت. پاسدارى از خون مىكند.
«أَمَّا بَعْدُ يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ يَا أَهْلَ الْخَتْلِ وَ الْخَذْلِ»(مثيرالأحزان، ص86). اى اهل خدعه و تحقير و كلك.
«أَ تَبْكُونَ»؟ حالا گريه مىكنيد كه برادرم را كشتيد. «فَلَا رَقَأَتِ الْعَبْرَةُ» اميدوارم اشكتان خشك نشود. اميدوارم نالهتان آرام نگيرد. حالا كه حسين عليه السلام را كشتيد پشيمان هستيد. «فَإِنَّمَا مَثَلُكُمْ كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُم» مثل شما مثل كسى است كه بافته هايش را پنبه مىكند. «إنّ فِيكُمْ إِلَّا الصَّلَفُ وَ الْعُجْبُ وَ الشَّنَفُ وَ الْكَذِبُ وَ مَلِقُ الْإِمَاءِ وَ غَمْزُ الْأَعْدَاءِ». آيا به غير از وقاحت، خيانت و فساد و دشمنى شما داريد. شما نمونه و الگوى فساد هستيد اى مردم كوفه. شما مثل كنيز اسير تملق مىگوييد. مثل دشمن نيش مىزنيد. مثل گلى هستيد كه روى زباله سبز بشود. يعنى رنگ و آبتان خوب هست. گل هستيد ولى ريشههايتان در زباله هاست. در ازدواج هم حديث داريم اگر مىخواهيد زن بگيريد از دخترهاى خوشگلى كه فاميلشان فاسد هستند دختر نگيريد.
اى مردم كوفه شما مثل چمنى هستيد كه ريشهاش در زباله هاست. يا مثل نقرهاى كه در قبر به كار ببرند. قبرى هستيد كه در آن نقره است. كنيزى هستيد متملق. حضرت زينب سلام الله عليها در اين پنج شش سطر هر كلمهاى كه مىگويد اشاره به يك آيه قرآن است. چه بد رفتار كرديد.
اشاره به آيه 80 سوره مائدة. مرگ بر شما و غضب خدا بر شما. به خاطر اين كارى كه كرديد و شما هميشه در عذاب خواهيد ماند. «فَلَقَدْ ذَهَبْتُم بِعارِها» گريه كنيد. ديگر خندهتان نخواهد بود. شماها ننگى را و عيبى را تحمل كرديد كه جنايتى مرتكب شديد كه با هيچ غسلى پاك نمىشويد. فهميديد چه كار كرديد؟ ذريه پيغمبر صلي الله عليه و آله را كشتيد. سيد اهل بهشت را كشتيد. پناهگاه خوبان را كشتيد. پرچمدار و حجت خودتان را كشتيد. بريده باد دستتان. ببينيد يك زن داغدار، اسير اين طور حرف مىزند. اين كار خيلى جربزه مىخواهد. خيلى جرأت مىخواهد. ما كه سخنران هستيم مىدانيم يعنى چه؟ آدم وقتى مىخواهد بفهمد كه حضرت زينب سلام الله عليها كيست بايد با خودش مقايسه كند.
بعضى زنهاى ما اگر با يك پيراهن دومرتبه عروسى بروند اعصابشان خرد است. مىبينى به خاطر اين ناراحت است كه گل پيراهنش عوض نشده است. شما حساب كن اگر كفشها لنگه به لنگه بشود چه مىشود. مقايسه كن ضعف خودمان را با شهامت اينها.
خيلى مهم است كسى برود در محل حكومت بنى اميه بگويد مرگ بر بنى اميه. مثل اين كه يك كسى برود رشت بگويد مرگ بر برنج. آخر آنجا مركز برنج است.
ما زمان شاه اگر كسى روبروى ساواكيها مىگفت مرگ بر شاه مىگفتيم ماشاء الله چه جگرى! چه جرأتى! يك زن اسير ميان اين همه دشمن اين طور بنى اميه را به رگبار بست. فهميديد جگر پيغمبر صلي الله عليه و آله را ذبح كرديد. فهميديد چه خونى ريختيد. فهميديد پرده عظمت را از روى چه كسى بركشيديد. كفر بزرگى را شما مرتكب شديد. اگر زمين زبان باز كند حق دارد. كوهها تكه تكه شود حق دارد. آسمان بشكافد حق دارد. فهميديد چه كار كرديد؟ «وَ إِنَّ رَبَّكُمْ لَبِالْمِرْصَادِ قَالَ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُ النَّاسَ يَوْمَئِذٍ حَيَارَى»(اللهوف، ص148) خدا در كمين است به حساب شما مىرسد. بعد بشير مىگويد: «لَقَدْ رَأَيْتُ النَّاسَ يَوْمَئِذٍ حَيَارَى» مردم حيران شدند. «كأنهم سكارى» مثل اين كه مست شدند. مثل پتك سخنرانى به مغز مردم خورد و مردم گيج شدند. «يَبْكُونَ وَ قَدْ وَضَعُوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ» گريه كردند. جيغ زدند. يك سخنرانى يك مرتبه پرونده حكومت را برگرداند. «قَدْ وَضَعُوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ» دستهايشان را گاز گرفتند. بعد نگاه كردم به يك پيرمردى كه كنار من بود. به صورتش مىزد و گريه مىكرد. گفت: راست مىگويد.
حالا اين سخنرانى زينب كبرى سلام الله عليها. زينب كبرى سلام الله عليها يك خانم بود ولى وقتى يك بچه دختر سخنرانى مىكند جالب است. از سخنرانى يك بچه دختر هم يك جمله بگويم. خطبه فاطمه صغرى سلام الله عليها. دختر امام حسين فاطمه صغرى سلام الله عليها بود. يك دختر داغديده در شهر دشمن. مىگويد الحمدلله عدد رمل و الحصي از خدا تشكر مىكنم به عدد دانههاى سنگريزه و شن. عشق به خدا را آدم اينجا مىفهمد.
حالا چرا اينها رفتند كربلا و دست به چنين جنايتى زدند؟ عامل اين كه رفتند كربلا دنياپرستى است. من امروز بحثم در مورد دنياپرستى است.
آنها دنيا را پرستيدند ولى دنيا هم قسمت آنها نشد. يكى در بازار مىگفت باختم باختم. گفتند چى شده؟ گفت به من گفتهاند برو كربلا امام حسين عليه السلام را بكش بيا جايزه بگير. ده درهم خرج خودم و اسبم و شمشيرم كردهام. حالا برگشتهام به من 6 درهم دادهاند.
امير المؤمنين عليه السلام در بيوگرافى دنيا يك جمله دارد. مىفرمايد: دنيا چيست؟ امير المؤمنين عليه السلام مىفرمايد: «أَوَّلُهَا عَنَاءٌ وَ آخِرُهَا فَنَاءٌ فِي حَلَالِهَا حِسَابٌ وَ فِي حَرَامِهَا عِقَابٌ مَنِ اسْتَغْنَى فِيهَا فُتِنَ وَ مَنِ افْتَقَرَ فِيهَا حَزِنَ وَ مَنْ سَاعَاهَا فَاتَتْهُ وَ مَنْ قَعَدَ عَنْهَا وَاتَتْهُ وَ مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَيْهَا أَعْمَتْهُ»(نهجالبلاغه، خطبه 82) اولش دردسر است. بايد جان بكنى تا پيدا كنى. آخرش هم مىگيرند. اگر از حلال پيدا كنى بايد حساب بدهى. اگر از حرام باشد عقاب دارد. هركس قوى و پولدار است چشمش مىزنند. هركس ندارد غصه مىخورد. «وَ مَنِ افْتَقَرَ فِيهَا حَزِنَ وَ مَنْ سَاعَاهَا فَاتَتْهُ» هر كس سعى كند دنيا گيرش نمىآيد. خيلى به دنبال دنيا دويدند به دنيا نرسيدند. دنيا مثل سايه است وقتى به طرفش مىرويد درمى رود. وقتى پشت مىكنى به آن، به دنبالت مىآيد. «وَ مَنْ قَعَدَ عَنْهَا وَاتَتْهُ» هر كس بگويد من كارى به دنيا ندارم مثل حضرت امام فرمود: من قطعنامه را مىپذيرم و اين جام زهر را مىنوشم و اگر آبرويى دارم با خدا معامله مىكنم. واقعاً كار به دنيا و عنوان خودش نداشت. هر كس كار به دنيا نداشته باشد «وَاتَتْهُ» دنيا به سراغش مىآيد. كه چهل روزه آن مزار و مرقد ساخته شد.
«وَ مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ» از دنيا بايد استفاده كرد اما نبايد در دنيا هضم شد. «مَا لَكُمْ وَ الدُّنْيَا فَمَتَاعُهَا إِلَى انْقِطَاعٍ وَ فَخْرُهَا إِلَى وَبَالٍ وَ زِينَتُهَا إِلَى زَوَالٍ وَ نَعِيمُهَا إِلَى بُؤْسٍ وَ صِحَّتُهَا إِلَى سَقَمٍ أَوْ هَرَمٍ وَ مَالُ مَا فِيهَا إِلَى نَفَادٍ وَشِيكٍ وَ فَنَاءٍ قَرِيبٍ»(بحارالأنوار، ج75، ص19) سرمايه دنيا قيچى مىشود. . . . . الى وبال زنده باد مرده باد مىشود. خوشكليهايش رنگش مىپرد. حقير كيفت كم است. اين بيوگرافى دنيا است.
واقعاً دنيا براى ما جاى عبرت است. اگر روى كره زمين ده تا پولدار بود يكى از آنها امير كويت بود. قرآن مىگويد: به قدرتها ننازيد، مثل تار عنكبوت است. كسانى كه به غير خدا تكيه مىكنند مثل كسانى كه به خانه عنكبوت تكيه مىكنند. براى آبهاى خليج كشتيش را زير پرچم آمريكا قرار داد و حالا آمريكا كجاست؟
قرآن مىگويد: وقتى قارون به زمين فرورفت «فَما كانَ لَهُ مِنْ فِئَةٍ يَنْصُرُونَهُ» قصص/81 قارون به زمين فرورفت و نبود براى قارون گروهى كه نصرتش كنند. هيچ كس فريادش را گوش نداد. خوشا به حال كسى كه حواسش جمع باشد. آمدند امام حسين عليه السلام را بكشند براى دنيا آمدند به دنيا هم نرسيدند. قاتلين امام حسين عليه السلام را مردم مىگرفتند و تكه تكهشان مىكردند. اصلاً آب خوش از گلويشان پايين نرفت.
اگر كسى عرضه مسؤوليتى ندارد نبايد بگيرد. دو نفر آمدند پهلوى پيغمبر گفتند به ما يك حكومتى بده. حضرت فرمود نمىگفتيد مىدادم اما حالا كه خودتان پيشنهاد مىكنيد معلوم مىشود شما رياست طلب هستيد من به شما نمىدهم. يكى از اصحاب پيغمبر كه دوستش هم داريم آمد پهلوى پيغمبر گفت «يا رسول الله الا تستعملنى» دست ما را به يك جا بند كن. شما يك پستى به ما نمىدهى؟ فرمود: «فضرب بيده على منكبى» البته اسم آن اصحاب را نمىبرم چون همه دوستش داريم. حضرت هيچ پستى به او نداد. حضرت گفت: تو ضعيف هستى. دستش را زد به كتفم فرمود: «انك ضعيف» تو نمىتوانى اداره بكنى. «و انهاامانة» پست امانت است. اگر من به يك آدم ضعيف مسؤوليت بدهم روز قيامت گير هست. «الا من اخذها بحقها و ادي الذى اليه» صرف كسانى كه حزب اللهى هستند نبايد باشد.
همين الان يك ساعت پيش كه منزل بودم با كسى در مورد مسؤوليتى صحبت مىكرديم. مىگفتيم بابا فلانى نمرهاش 20 از نظر خوبى اما شل است. برش ندارد.
براى دنيا به كربلا رفتند امام حسين را عليه السلام بكشند. براى دنياى خودشان هم نبود براى دنياى ديگرى بود. از امير المؤمنين عليه السلام پرسيدند: «فَأَيُّ الْخَلْقِ أَشْقَى قَالَ مَنْ بَاعَ دِينَهُ بِدُنْيَا غَيْرِه»(منلايحضرهالفقيه، ج4، ص381) بدبختترين آدمها چه كسانى هستند؟ فرمود: «مَنْ بَاعَ دِينَهُ بِدُنْيَا غَيْرِه» شاگردها از استادكارها بدبختتر هستند. چون استادكار دروغى مىگويد يك چيزى به دست خودش مىآيد. كم فروشى مىكند يك چيزى به دست خودش مىآيد. اما شاگردها خيلى بدبخت هستند. دروغ مىگويند تا استادش پولدار بشود. بدبختتر و شقىترين خلق كسى است كه دين خودش را بفروشد براى دنياى ديگران. من به برادرم به فاميلم يك پستى بدهم كه او به نان برسد ولى خودم دينم را از دست بدهم.
آثار دنيا پرستى. دنيا در اصل خوب است. از نظر قرآن آياتى داريم كه مىفرمايد دنيا خير است. مثلاً مىگويد: «إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ» بقره/180 اگر كسى از دنيا رفت و مالى گذاشت وصيت بكند. عوض اين كه بگويد مال دارد وصيت كند مىگويد اگر خير دارد وصيت كند. مراد از خير دنيا است. دنيا خير است. دنيا فضل است. و لذا قرآن مىگويد نماز جمعه را كه خوانديد بلند شويد و برويد دنبال پول. «فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» جمعه/10. « ذَرُوا الْبَيْعَ» جمعه/9. دنيا زينت است. دنيا خير است و فضل است و زينت. آن چيزى كه بد است اين كه آدم به خاطر دنيا دينش را بفروشد. «يَسْتَحِبُّونَ الْحَياةَ الدُّنْيا عَلَى الْآخِرَةِ» ابراهيم/3. «رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا» يونس/7. «فَرِحُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا» رعد/26.
آقا مىآيي منبر، مىگويد: چقدر مىدهند؟ اى بابا! اين بد است. اين خطرناك است. مىرسد به آن مثلى كه يك بار گفتم: كه وقتى هم مىگويند مرده شور حساب مىكند مىبيند اگر مرده چاق است كيلويى مىشويد اگر بلند است مترى مىشويد. اگر كوچك است عددى مىشويد.
يك وقتى به يك بچه يك كسى گفت: اگر قرآن حفظ كنى صفحهاى فلان مبلغ به عنوان جايزه به تو مىدهم. بچه گفت: خوب صفحهاى چند تومان مىدهى؟ پدر گفت: صفحهاى 30 تومان. اين بچه رفته بود سوره الرحمن را از قرآنهاى بزرگ حفظ كرده بود چون در قرآنهاى كوچك يك صفحه و نيم است در قرآنهاى بزرگ سه صفحه. بعد تازه سوره الرحمن 30 و 40 تا از آيه هايش مشابه است.
البته اين طور نيست كه هر كس دنبال دنيا برود به دنيا برسد چون آياتى داريم در قرآن مىفرمايد كه ما به افرادى كه سراغ دنيا مىروند به همه نمىدهيم به بعضىها مىدهيم.
يك گدا مىگفت: من در گدايى ضرر مىكنم. گفت: چون پا ندارم پنج تومان مىدهم من را مىبرند لب مسجد. پنج تومان هم مىدهم من را مىآورند.
حديث داريم رزق همه را خدا تعيين كرده. براى هر كسى خدا از حلال اندازهگيرى كرده است. افرادى كه از حرام برمى دارند و به خيال خودشان زرنگ هستند خدا از يك جاى ديگر كم مىگذارد. حديث داريم.
دنيا پرستى عوارضى دارد. آدم دنياپرست مؤمنين را مسخره مىكند. قرآن مىفرمايد: «زُيِّنَ لِلَّذينَ كَفَرُوا الْحَياةُ الدُّنْيا» بقره/212 براى كفار دنيا جلوه دارد. اين هشدار است.
قرآن مىگويد: به هر كسى كه دنيا مىدهيم كه دوستش نداريم. زجرى كه امير كويت مىكشد از هر سرطانى بدتر است. قرآن مىگويد: گاهى پول به كسى مىدهيم كه بسوزانمش. «وَ لا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُريدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الدُّنْيا» توبه/85 اگر يك كسى پول داشت تعجب نكنيد. خدا مىخواهد يك كسى را بسوزاند به او پول مىدهد. و افرادى هم كه پول دارند غصه هايشان هم يك جور است.
طنز گويى طنزى مىگفت: مىگفت تلگراف كرديم به خدا. خدا! يك كاميون پول بفرست. جواب آمد يك كاميون اسكناس مىدهم با دو تا پسر هرويينى. فكرهايم را كردم دومرتبه تلگراف كردم. خدا! يك گونى اسكناس. گفت: يك گونى اسكناس مىدهم با يك دختر كچل. دومرتبه تلگراف كرديم خدا يك ساك اسكناس بفرست. گفت يك ساك اسكناس مىدهم با تنگ سينه. گفتم خدا اصلاً نخواستيم همان صد تومان خودمان را بفرست. گفت تدريجاً مىرسد فضولى موقوف. اين يك واقعيتى است.
قدرت صدام به علاوه دلهره. پول امير كويت به علاوه دق. دنيا همين طور است.
در نهج البلاغه داريم در كنار توسعهها تنگناها گذاشته است. در كنار گلها تيغ گذاشته است.
«مَادُّ الْقَامَةِ قَصِيرُ الْهمه» قصار234 نهجالبلاغة ص: 355 قد بلند همت كوچك. خوش تيپ است ولى 16 تا تجديدى دارد. كله كار مىكند ولى رنگش زرد.
يك كسى آمد پهلوى امام گفت: من بچه دار نمىشوم. گفت: خانوادهتان خوش رنگ و آب است. گفت: الحمد لله. گفت: من پسرهاى متعدد خوشگل مىخواهم. گفت: خوب بايد تأمل كنى در فلان فاميل. بچه دخترهايشان پسر مىشود و خوشگل ولى خود دختر شكلش زشت است. در يك جا بايد تحمل كنى.
بله در يك برهه مىبينى يك نفر هيچ غصهاى ندارد اما قرآن مىگويد بايد جمع بندى كرد. جوجهها را بايد آخر پاييز شمرد.
پس به چه چيزى خوش باشيم؟ قرآن مىگويد: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ» يونس/58 اگر خواستيد شاد باشيد با پول و قدرت شاد نمىشويد. با اين خوش باشيد كه من عمرم مىگذرد اما خط من خط درستى است.
خدا را شكر. ممكن است ما يك مشكلاتى داشته باشيم. ديشب يك نفر داشت مىرفت خارج مشورت مىكرديم كه در آنجا چه سخنرانيهايى بكند. لابلاى حرفهايمان يك مثلى را من از مقام معظم رهبرى آيت الله خامنهاى نقل كردم، زمانى كه ايشان در زمان انقلاب مشهد مشرف داشتند من اين مثل را آن زمان از ايشان شنيدم. گفتم دو تا ماشين فرض كن. ماشين سالم، راننده سالم، اما مسافرها پوست پرتقال، پوست تخمه، مىريزند و مسافرها كثيف هستند. اين يك ماشين. يك ماشين هم مسافرها همه سوپر دولوكس. اما موتور خراب است و راننده هم مست. شما سوار كدام ماشينها مىشويد؟ همان ماشين اولى. گفتم اروپا موتورش خراب است چون دينشان خراب است. راننده هايشان يعنى رهبرانشان مست هستند اما ايران موتورش اسلام است رانندهاش هم اسلام است دين و رهبر سالم است. زنده باد ماشين خودمان.
خدايا رفتند حسين عليه السلام را براى دنيا كشتند. خدايا ما هم در زمانمان پيش مىآيد كه براى دنيا دست به خطر بزنيم. خدايا هر كجا دنيا پرستى خواست ما را چپه بكند خودت ما را حفظ كن.
به ما تقوا بده تا در وقتهاى خطر ما را حفظ كند.
عذاب كسانى كه در كربلا كمك كردند به قتل امام حسين عليه السلام زياد كن.
به ما توفيق شناخت و عمل و نشر اسلام عنايت بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»