متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1369/4/28
بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم
بحث ما در آستانه محرم بحث هدايت و ضلالت است. هدايت و ضلالت چيزى است كه هر انسانى واجب هر روز يادش باشد چون هر انسانى درباره هدايت در نماز ميگويد خدايا: (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ)الفاتحه(6)و درباره ضلالت ميگويد(غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّينَ) الفاتحه(7) رسول اكرم مىگويد خدايا هدايتم كن چون پيغمبر هم در نماز ميگفت(اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ) پس پيامبر هم نياز به هدايت دارد. اميرالمؤمنين و تمام انبياء هر كس كه نماز مىخواند, از صدر اسلام تا الآن هر كس مىخواهد نماز مىخواند هم بايد از خدا بخواهد هدايت بشود هم از خدا بخواهد منحرف نشود. خدايا هدايت آرى ضلالت هرگز.
مگر ما راهمان مستقيم نيست؟ پس ما كه راهمان مستقيم است چرا بايد بگوييم اهدنا. . . . ؟ براى اينكه ممكن است كسى در كل كارش مستقيم باشد اما باز در جزئياتش چپ برود. مثلاً شما مقيم فلان شهر باشيد ممكن است زندگى شما در فلان روستا يا شهر خوب باشد اما كدام محله، اين محله يا آن محله، درس خواندن هدايت است ,اما كدام مدرسه اون مدرسهاى نود درصد بچه هايش تجديد بشوند يا اون مدرسهاى 98 درصد بچه هايش قبول مىشوند,كدام استاد؟ هر كسى خانه ميخواهد كدام محله؟ چه جور بسازيم كاسبى و كار حق است چه كارى با چه شركتى؟ كدام منطقه با چه نرخى با چه سيستمى؟ اين نيست كه اگر كسى مسلمان است بگوييم اين آقا مسلمان است ممكن در مسلمانى از يقهاش گرفته تا انگشترش تا زلفش و زنداريش بچه داريش شغلى اخلاقش. . . .
يعنى لحظه به لحظه انسان در هر كاريش احتياج به هدايت الهى دارد. بنابراين كسى نگويد ما كه در نماز ميگوييم اهدنا الصراط المستقيم مگر ما كج ميرويم ما كه راهمان مستقيم است ميگويم شما اولياء خدا كلى راهشان درست است اما ممكن است در جزئيات درست نباشد. ما هر لحظه نياز به اين داريم كه خدا ما را هدايت كند. صرف اينكه لامپ را روشن كردى كافى نيست لحظه به لحظه بايد از كارخانه برق به لامپ برق برسد.
قالى بافتنش شش ماه و يك سال طول مىكشد اما حفظ قالى لحظه به لحظه بايد باشد يك لحظه غفلت كنيد آتش سيگار و قليان آن را مىسوزاند.
بنابراين در راه مستقيم بودن حق و هر لحظه هم بايد بگوييم خدا ما را هدايت كند. درباره هدايت بايد نكاتى را عرض كنيم. هدايت كار خداست خدا افراد را هدايت مىكند هر كسى را هم با يك چيزى ممكن است كسى خواب ببيند و او را عوضش و يكى را هم خداوند از طريق يك پرندهاى هدايت كند. حضرت آدم دو تا پسر داشت هابيل و قابيل يكى به اون يكى حسوديش شد و كشت مانده بود جنازهاش را چه كار كند خداوند پرندهاى كلاغى را چيزى را زير خاك دفن كرد يادش داد كه مرده را دفن كند.
اصلاً از پرواز يك پرنده انسان به ساختن يك هواپيما افتاد بسيارى از جرقهها و ابتكارات علمى و بسيارى از كشفها و اختراعات جرقهاش از يك حادثه است. سيب از درخت مىافتد اين يك عامل هدايت مىشود كه انسان به فكر كشف جاذبه زمين بيفتد. همه هستى وسيله هدايت هستند منتهى ما از اين ليموهاى ترش ليموناد بسازيم ليمو را دور نيندازيم. گاهى چهار تا بمب چهار تا موشك كه روى سر مردم مىافتد فكر ستمگرسازى به ساختمان سازى ما اضافه مىشد و يعنى ديد ما، تفكر ما را بالا مىبرد. زلزله مىياد بسيارى از عزيزان ما در اين حادثه تلخ جان خودشان مىدهند اما يك مقدارى سمينارهاى زلزلهشناسى تفكرات عمومى غفلتها آبها هنر مهماريها ساختمانها خانههاى ضد زلزله اين پيشبينىهاى لازم يك تكانى به جامعه به افكار مىدهد هر حادثه تلخى يك جا تلخ است, ولى دنبال تلخى يك تجربياتى دارد. تمام اين علم داروسازى بخاطر مرض هاست تمام اين اختراعها و برقها بخاطر تاريكى هاست يعنى تا سختى نباشد رشد علمى هم نيست. عامل هدايت مىتواند سختىها باشد, مىتواند پرنده باشد ,مىتواند خواب باشد. ولى اصولاً آنكه عامل اساسى انبياء است. آن هدايت هم چند رقم است گاهى هدايت با بيان است. يك كسى با كسى صحبت مىكند و او را هدايت مىكند.
گاهى هدايت با عمل است طرف ممكن است اصلاً حرف هم نزند. شما سر قبر شهيد كه مىروى شهيد با تو كه حرف نمىزند اما همين كه به عكس شهيدنگاه مىكنى يك سرى تكان مىدهى و به تو پيام مىدهد. و بر عكس جلساتى تبليغى به اسم روضه خوانى پيش بيايد قالبش قالب هدايت باشد اما چيزى كه درش نباشد هدايت است.
بهترين جلسه چه جلسهاى است؟ قرآن مىفرمايد(وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّني مِنَ الْمُسْلِمينَ)فصلت(33) اين آرم جلسات تبليغاتى بايد باشد. من نمىدانم مسئولين هيأتها مداحهها طلبهها مردم خودشان را تطبيق بدهند به اين آيه كيست از اين آدم بهتر كه دعوت بخدا بكند.
يعنى خيلى لازم نيست چه چه بزند و مردم متوجه خودش كند چون ما گاهى وسط سخنرانى و تبليغات و اشعار دعوت بخدا نيست دعوت به خودمان است حال يا خودمان يا هيأتمان يا مسجدمان دعوت به سمت خدا باشد يعنى كارها رنگ خدايى و سبقت الهى باشد.
رقابت نباشد كه هيچ ارزشى ندارد من حديث آبگوشت را برايتان خواندم كسى شترى را نهر كرد از گوشت شتر آبگوشتى درست كرد ظرف آبگوشت را قابلمه، قابلمه به در خانهها فرستاد ريش يكى از اين هيأتها بهش برخورد كه من خودم توى اين مملكت يك كسى هستم تو براى من آبگوشت مىفرستى لگد زير قابلمه كاسه آبگوشت رفت هوا به مريدانش گفت حالا كه اين هيأتها شترى كشتند ما بايد دو تا شتر بكشيم. چطور علامت آنها هفت شاخه دارد ,مال بايد 14 شاخه داشته باشد. اگر آن 3 تا چرخ زد زير علامت, ما بايد شانزده تا چرخ بزنيم. چشم و همچشمى اون دو تا شتر كشته پس ما چهارده تا رسى رقابت به اينكه صد تا شتر آبگوشت درست كردند.
اميرالمؤمنين فرمود تمام آبگوشتها را بريزيد پهلوى شغالها آقا اسرافه، به درك اصلاً ديگى كه براى چشم و همچشمى بار گذاشته باشه آبگوشتى را بايد شغال بخورد دعوت به سمت خدا نيست ,دعوت به سمت هوا و هوس خودش است. (دَعا إِلَى اللَّه) فصلت(33)به سمت خدا دعوت كنيد(وَ عَمِلَ صالِحا) فصلت(33)در كنار تبليغ عمل هم بايد عمل صالحى باشد. كل عزاداريهاى ما مستحب است ما سعى كنيم در مستحب دچار گناه نشويم. بلندگوى ما كسى را اذيت نكند آهنگهايى كه عزاى امام حسين توش خوانده مىشود آهنگها آهنگهاى غنا نباشد. خوانندههايى كه يك زمانى رقاصه بودند يا شبه رقاصه نوازندگانى كه خوشنام نيستند آنها نيايند بخوانند. امام حسين سر داد به نيزه ولى تن به ذلت نداد. عمل صالح در هر زمانى فرق مىكند. قبلاً عمل صالح يك معنا داشت كه در شعرها و عزاداريها مسألهاى مطرح بشود. يك سال عمل صالح به اينكه شهداى مكه در تبليغات عاشورا مطرح بشوند.
يك سال ممكن است مسأله ديگرى پيش بيايد كه عمل صالحى باشد در تمام هيأتهاى عزادارى صندوقى باشد و كمكهاى مردمى باشد براى زلزله زدگان.
و اصولاً ما عزادارى مىكنيم اگر خرجى نيست و نذر نيست چون وقف و نذر را نمىشود كارى كرد حتى اگر وقف كردند كه پلو بپز نمىشود كه آبگوشت پخت. اما اگر نه چه مانعى دارد كه امسال اين هيأت بيايد و بگويد بودجهاى كه صرف مىكنيم يك خانه بسازيم. هيأت ابوالفضل 25 تا خانه مىسازد هيأت قاسم 30 تا خانه مىسازد. چه مانعى دارد مسير اشكها امسال براى كسى باشد كه هر سال خودشان اشك مىريختند و تو ديگ(چون اين برنج كوپنىها را مردم توى خانه هايشان مىخورند مردم عاشق حسين پلوشان برنج رشتى بود) و همان گيلانى كه هر سال برنج براى امام حسين مىداد ,امسال برنجهاى امام حسين تعطيل شد و به نفع همان خانهها. چى بهتر از اين است كه تبليغاتش بسمت خدا باشد نه به سمت ما و تو. متأسفم بعضى از افراد 80 سال توى هوسند و پلوى هم دست از هوس بر نمىدارند دعوت بايد به سمت خدا باشد نه من نه تو.
عمل صالح هر سالى فرق مىكند. تسليم خدا باشيد يعنى اگر گفتند راه خدا اين است بگويد چشم. چون گاهى وقتها ما تسليم خدا نيستيم. الان شما تسليم خدا چيه. يعنى اينكه در تبليغها بنده خدا من كه نمىخواهم منبر احساس كنم واقعاً مردم چى مىخواهند. گاهى من منبرى هر چى بلد هستم مىگويد كارى ندارم مردم به دردشان مىخورد يا نمىخورد. اگر براى بزرگها واعظ است تو واعظ بچهها شو اگر شهر است برو روستا. تسليم خدا باش يعنى الان چه لازم است. وقت ما يك چهار چوبى داريم كه هيأت ما فلان روز بايد برود بازار بايد چند تا ديگ بار بگذارد.
مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى به هيأتى گفته بود كه اين حركت شما خلاف شرع است اين حركت را انجام ندهيد. آن رئيس هيأت گفته بود ما تعزيه مىخواهيم در بياوريم. سالى 365 روز اسش را ما مقلد توييم يك روزش را هم تو مقلد ما باش اين رئيس هيأت معلوم مىشود از مسلمين نيست. بهترين كس اين است كه تسليم باشد اگر گفتند اين كار خلاف است بگويد چشم. قراردادى با كسى امضاء نكند جز با خدا خدا. يك مرتبه حضرت امام خمينى مىگويد اين قطعنامه جام زهر است ولى مىنوشم.
وسط جبهه يك دفعه زمان آمد ايست(كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقيمُوا الصَّلاة)النساء(77)ولى الان ميشود به يك هيأت گفت ايست ظهر عاشوراست بگوييم ايست نماز. نه هيأت به هم ميخورد و اين اصل برايش دستهاش است.
وقتى پيشنهاد ميكنند به امام حسين كه نرو كربلا اگر هم مىروى بچه هايت را نبر فرمود خداوند از من خواسته و من تسليم هستم. به آوارگى تسليمند. و مسأله يك جورى است كه اولياء خدا بيشتر سختى مىبينند.
يك شعر هست كه مىگويد:
هر كه در اين درگه مقربتر است جام بلا بيشترش مىدهند
اين حديث است امام فرمود: هر كس زا بيشتر دوست داريم بيشتر سختى مىدهيم
و شعر ديگر هست:
اگر با ديگرانش بود ميلى چرا ظرف مرا بشكست ليلى
محبوبترين افراد پهلوى خدا امام حسين است و بيشترين زجرها را امام حسين كشيد. آنوقت نگويند چرا زلزله آمد اين مردم بيچاره مردم خوبىاند اصولاً سختىها مال خوبهاست. كنار اسفناج كه تيغ سبز نمىشود كنار گل خار است. سختىها مال گلهاست. دنيا به كام اولياء خدا شيرين نيست.
حديثى مىگويم كه هم سنى و هم شيعه نقل كردهاند. از امالمؤمنين امالسلمه همسر رسول اكرم: يك روز رسول اكرم زار زار گريه مىكرد. خانمى آمد گفت چه شده چرا اينقدر گريه مىكنى؟ گفت جبرئيل آمد گفت اين كوچولو حسين را دوستش دارى؟ گفتم خيلى. گفت تكه تكهاش مىكنند در زمين كربلا. اين هم خاك كربلاست. تا رسول اكرم رفت تا لبى از گونه حسين بردارد اشك پيغمبر جارى شد. اصولاً دنيا اين است. دنيا به كام افراد خدايى شيرين نيست و خدا دوست دارد اينها را همچين مىكند كه اينها دل بكنند. گاهى وقتها آدم از همسرش از شريكش از اولاد خودش يك نامهربانيهايى مىبيند آدم مىگويد اين چه زندگى است من فرش قسطى تلفن قسطى خودم را به آب و آتش مىزنم براى اين همسر و زن و بچه از حلال و حرام پدر خودم را در آورده زندگى درست كردهام آخر اينها مىآيند و مىگويند ما كه از زندگى خيرى نديديم. در عين اينكه تلخ است شيرين هم هست آقا دلت را به اينها خوش نكن يك نماز باحالى بخوان رابطهات را با خدا گرم گرم كن هر چى اينها بىوفايى مىكنند اين بى وفايى اگر پاره شد عوضش به يك جاى ديگر نخ وصل مىشود.
پيرمردى قوزى بود كمرش خميده بود, داشت مىرفت يك بچه شيطانى نون سنگكى گرفته بود از سنگهاى داغ يكىاش را انداخت پشت گردن پيرمرد اين پيرمرد سوخت و يك جيغ زد و گفت دستت بخشكد اتفاقاً چون آه از ته دل بود دست بچه فلج شد و هيچ دكتر و درمانى نتيجه نداد. آمدند عذرخواهى كنند گفتند ببخشيد اين را. گفت طورى نيست دعا مىكنم خدا شفايش بدهد اما يك شن ديگر مىخواهد گفتم يعنى چه؟ گفت اون وقت كه دعايم گرفت سوختم بايد صبر كنيد يك وقت ديگر همچين حالى پيدا كنم يك بار ديگر دلم بسوزد در حال سوز دعا مستجاب مىشودر اصلاً همه هستى همينطور است.
مثال قديم را يادمان نرود اگر گفتند به يك نخود و گندم ما شعور بدهيم نخود اگر شعور پيدا كند هم نخود از ما شكايت مىكند و هم گندم مىگويند ما از اين انسان راضى نيستيم براى اينكه اين انسان اول ما بوته سبزى بوديم آمد ما را درو كرد بعد در آفتاب ما را خشك كرد بعد هم آمد كوبيد ما را كاهها را از ما جدا كرد بعد هم مىگندم را زير آسيا له كرد بعد هم با خمير گير و مشت و مال حالم را گرفت بعد هم داد به شاطر نانوا زد توى كلهام بعد هم كمرم را زد به تنور و پوست صورتم را توى آتش تنور سوزاند. از همه اين بلاها كه در آمدم تازه زير دندانهايش حالى از ما گرفت چقدر بلا شما بر سر گندم مىآوريد. چون تا اين بلاها بر سر گندم نيايد اين گندم جزو سلول انسان نمىشود.
اين سختىها كه مىگويند امتحان زلزله امتحان جنگ موشك سيل امتحان براى اين است كه تا اين ديگ زير و رو نشود جوش نمىآيد. اميرالمؤمنين مىگويد درختهاى ارث كنار آب چوبش بدرد نمىخورد درختهايى كه توى كوير است چوبش بدرد مىخورد.
از خدا بايد بخواهيم هدايت بشويم. سختىها عامل هدايتند خوشىها عامل هدايتند. از خدا بايد بخواهيم هر لحظه ما را هدايت كند و هم ما را حفظ كند. چون در آستانه ماه محرم هستيم مقدارى از عزادارى بگويم عزادارى چيست؟
درسهايى از عزادارى:
1- عزادارى به ما مىگويد خون بر شمشير پيروز است. در هيچ دعا و روايتى من نديدهام كه كلمه قاتبه باشد قاتب يعنى همهشان. وقتى ميگويد: (لَعَنَ اللَّهُ بَنِي أُمَيَّةَ قَاطِبَة) بحارالأنوارج98ص292 مىگويد قَاطِبَة يعنى كلشان. مرگ بر سياستهاى انحرافى مىگويند سياست نه پدر دارد نه مادر نه عقل دارد نه وفا دارد هيچى ندارد.
رسول اكرم فرمود: الهم العن فلان به افرادى لعنت كرد بعد دست سياست اين لعنتى شدههاى سياست را بياورد و حاكمش كند گفتند چه كنيم اگر حاكم كنيم مردم خواهند گفت پيغمبر به ايشان لعنت فرستاده گفتند طورى نيست آخوند دربارى كه داريم پول مىدادند سبيل آخوندهاي دربارى را چرب مىكردند و يك حديث دروغ مىبافتند كه پيغمبر فرمود هر كس را كه من لعنت كردم خدا تبديل به رحمت كن. لعنتىها را از طريق آخوند دربارى و حديث دروغين رحمتى كردند مرگها را زنده باد كردند تا حكومت را بدهند به دستش.
2- عزادارى تهديد ظالم است: وقتى شما مىريزيد توى خيابانها و مىگوييد حسين حسين يعنى ستمگرها بدانيد ما نمىگذاريم خون مظلوم از بين برود.
3- عزادارى يارى مظلوم. است هر چى بيشتر حسين بگوييد يعنى من بيشتر حامى مظلومم.
4- عزادارى كانال تبليغات است.
به رضا خان گفتند اگر مىخواهى دين را برداريد, بايد روضه خوانى حذف بشود. خاطره تلخى را برايتان بگويم: روضه خوانى ممنوع بود پدران ما چه جور روضه خواندند خدا رحمت كند همهشان را در تاريكى طورى كه آفتاب مىزد بايد روضه خوانى تعطيل مىشد و بعد در يكى از كوچههاى قم روضه خوانى بود و درش هم بسته بود از چند تا خانه آنهايى علاقه داشتند از توى زيرزمين خانه مىرفتند به خانهاى روضه است.
يك مرتبه آيت اللَّه خوانسارى كه در بازار تهران نماز مىخواند مىخواست روضه بخواند زمان رضا شاه ,از چند تا خانه بردنش از توى زيرزمين سردابها و آشپزخانه برود به روضهخوانى. وقتى آيت اللَّه خوانسارى ديد كه بايد از توى زيرزمينها برود به عزادارى جدش توى يكى از اين زيرزمينها افتاد و غش كرد. وقتى به رضاخان مىگويند دين را قيچى كن جلوى روضه خوانىها را مىگيرد. روضه تعظيم شعائر است. من پارسال در يكى از شهرهاى ايران در روز عاشورا ديديم تعزيه مفصلى بود چقدر آدم آمده بودچقدر خرج كردند چقدر نيرو صرف كردند, آخرش هم همه آنهايى كه نشسته بودند گريه كه نمىكردند گاهى هم مىخنديدند و حال اينكه من گفتم راحت مىشد. با يك چيز خيلى ساده قم را حل كرد گفتم شما يك خيمه مىگذاشتيد و ظهر عاشورا اين خيمه را با نفت آتش مىزديد خيمه سوخته تمام آن خاطرات را زنده مىكرد و شما دهها هزار تومان پول خرج كرديد و مردم خنديدند.
گاهى وقتها ما با هم خراب مىكنيم. چه جورى؟ من پيش نماز مسجدم مىخواهم مسجد پر از جوان شود نمىدانم چه كنم خدا رحمت كند يك عالمى را در شميران از دنيا رفت ايشان عكس شاگرد اول را مىگرفت بزرگ مىكرد و توى خيابان در مسجد مىزد مىگفت ايشان شاگرد اول شد اين جوان شاگرد اول خوش استعداد لذت مىبرد كه آقا تحويلش گرفته اين مرتب مىآورد مسجد بقيه همشاگرديهايش را هم مىآورد او بدون اينكه يك فلس خرج كند گاهى وقتها مفتى مسجد پر از جوان مىشود.
عزادارى ارائه خط شهادت است. علت اينكه كشورهاى ديگر به جمهورى اسلامى افتخار مىكنند اين است كه جمهورى اسلامى خون داد و زير بار ظلم نرفت و چون مسأله حسين مطرح است كشورهاى ديگر مطرح نيست مركز رشد حسين شب عاشورا هيچ خبرى نيست. و بعضى از اين وهابيها شب عاشورا عروسى مىكنند. عزادارى روز بقاى تشيع است. عزادارى صيقل دادن به قلب است اصولاً وقتى آدم گريه مىكند احساس مىكند كمى سبك شده است قساوت خودش را متلاشى ميكند. عزادارى بيعت با امام است منتهى از طريق اشك.
عزادارى زنده كردن خاطرات است. يك زن چند هزار سال پيش در مكه براى پيدا كردن مقدارى آب دويد به همه حاجيها مىگويند بين صفا و مروه بدويد ياد اون هاجر زنده باشد. چرا حاجىها بايد هفت تا سنگ كوچولو بياندازد بخاطر اينكه ابراهيم هفت تا سنگ پرتاب كرد. چرا حاجى در منا بايد گوسفند بكشد براى اينكه ابراهيم بچهاش را خدا باند بكشد. چه كسى پاى منبر برود چى گويد جلسه چند ساعت بشود و صداى بلندگوها مردم را اذيت نكند به قيمتى كه نماز صبح قضا بشود و به قيمتى كه غذا نفله بشود. بدليل رقابت يا نه يک عزادارى سنتى پرمحتواى پرتبليغ.
حضرت ابوالفضل آب را آورد تا كنار لبش اما نخورد گفت بچههاى كوچك تشنهشان است, شما كه روضه نشستى براى بچههاى تشنه شما هم اين پول را خرج نكن پس بده به زلزلهزدهها روضه ابوالفضل اين است.
وقتى مىگويند على اصغر روى دست پدرش تير به گلويش خورد ,يعنى خانوادهها زلزلهزده از حسين ياد بگير بچهاش روى دستش جان داد هيچى نگفت.
امام روى دوش پيغمبر بود گفت راضىام زير سم اسب هم بود گفت راضىام. يعنى شما هر بلايى سرتان مىآيد از خدا راضى باشيد. ابوالفضل آب نخورد يعنى اين پول را خرج نكن.
بهترين مردم، مردم ايرانند كه دعوة الى اللَّه مىكنند يعنى هر چى خدا گفت انجام مىدهند, يك چيز حقى را بهت گفتند تسليم باش. يكدندگى و لجبازى روى حساب تعصبات قومى و محلى نكند. اين آدم بهترين آدمها هستند و تبليغاتشان خوب است.
پروردگارا به حق خون حسين هدايتمان كن.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»