متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1369/2/5
بسم الله الرّحمن الرّحيم
خداوند لطف کرد که ماه رمضان امسال بحثمان درباره تفسير نامه 53 نهج البلاغه نامهاي که اميرالمؤمنين(عليه السلام) به مالک اشتر مينويسد. اي مالک خيلي لياقت داري خيلي شجاعت داري تو بخاطر قدرتت و سابقه درخشانت قدرت و افتخاري که داري فرماندار مصر ميشوي. مصر جاي حساسي است من شرح وظايف برايت مينويسم که عمل کني. . . .
(ثُمَّ اسْتَوْصِ بِالتُّجَّارِ) اى استاندار وصيت كن و سفارش كن تاجرها را. خود حضرت امير(عليه السلام) شلاق دست مىگرفت و مىآمد توى بازار و وسط بازار سخنرانى مىكرد. حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) وقتى به مدينه آمدند اول مسجد ساخت بعد كنار مسجد بازار ساخت و فرمود تمام مسلمانان توليدشان را بياورند توى همين بازار و نيازهايشان را هم از همين بازار تهيه كنند تا نيازى به بازار يهودىها نداشته باشيم يعنى استقلال اقتصادى، الان كسى بيايد مكّه انگار تمام كشورهاى غربى آمدهاند كه تا بازار مكه را پر كنند از يكى از كشورهاى اسلامى جنس توى بازار مكه نيست و حال مىشد چونكه در مكه تمام دنيا جمع مىشوند مسلمانها توليداتشان را آنجا بياورند و بازار مشترك و نمايشگاه بين المللى مال مسلمانها باشد.
اسلام راجع به بازار عنايت دارد و حتى كلنگ بازار را پيغمبر(صلي الله عليه و آله) زد و جايش را مشخص كرده. سفارش كن تجار را(وَ ذَوِي الصِّنَاعَاتِ) و اهل صناعات را(وَ أَوْصِ بِهِمْ خَيْراً) و اينها را وصيت خير بكن(الْمُقِيمِ مِنْهُمْ) چه آنها كه مغازه دارند و مقيمند و چه اينهايى كه چرخ دستى دارند(حالا ممكن است شهردار بگويد ما داريم چرخ دستىها را جمع مىكنيم ماكارى به شهردار نداريم) بازارىها دو نوعند بعضىها مغازهشان ثابت است و بعضى هم خير، آخوندها هم همينطور هستند بعضى مسجد ثابت دارند و بعضى هم مثل من دوره گرد هستند. (وَ الْمُضْطَرِبِ بِمَالِهِ وَ الْمُتَرَفِّقِ بِبَدَنِهِ) آنكه دارد با بدنش جان مىكند شغل بازويى دارد. بد نيست بگويم شغل بازويى از نظر قرآن و حديث از تجارت ارزشش بيشتر است تمام امامان ما شغلشان بازويى بوده و تمام انبياء هم يا چوپان بودهاند يا كشاورز يك پيغمبر داشتيم كه خياط بود و يك پيغمبر هم داشتيم كه آهنگر بود و مابقى همه كشاورز.
(فَإِنَّهُمْ مَوَادُّ الْمَنَافِعِ) اين آقايان منافع را مىكشانند. بالاخره جنس از كجاى دنيا اين آقا مىكشاند مىآورد اينجا(وَ أَسْبَابُ الْمَرَافِقِ) اسباب راحتى مردم را فراهم مىكنند(وَ جُلَّابُهَا مِنَ الْمَبَاعِدِ وَ الْمَطَارِحِ) جلب مىكند و مىكشاند از راههاى دور و پرت شده يعنى از هر سوراخ و سمبهاى كه هست جنسهاى مورد نياز مردم را مىآورد دم خانهاش(فِي بَرِّكَ وَ بَحْرِكَ) گاهى جنس را از راه خشك و يا از راه دريا گاهى توى جادههاى كويرى و درهها و بالاخره اينطور نيست كه كاسبها مفت خور باشند. شخصى به يك طلبه گفت تو مفت خورى گفت چطور گفت ديدى افطارى دعوتت كردند مفت خوردى گفت خدا مىداند كلى مطالعه كردم عرق ريختم حديث پيدا كردم كه سور دادن چقدر ثواب دارد تو آمدى سور خوردن مرا ديدى اما حديثهايى كه برايش خواندم را نديدى. الكى كه سور نمىدهد كلى بايد آدم برايش حديث بخواند تا يك سور بدهد. (وَ حَيْثُ لَا يَلْتَئِمُ النَّاسُ لِمَوَاضِعِهَا) اصلاً مردم خبر ندارد چى، چى كجاست. مىگويند به يك شخصى گفتند هر كه يك جفت كفش از بيرون از ايران وارد كند لب مرز كفشى 5 تومان بايد گمرك بدهد. يك آدم زرنگى كه خوشبختانه مسلمان نبود خواست كفش وارد كند 10 هزار جفت كفش وارد كرده بود. 10 هزار لنگه را از مرز بازرگان آورده بود 10 هزار لنگهاش را از جنوب آورده بود. لب مرز گفت قانون مىگويد هر كس يك جفت كفش وارد كند. خيلى خوب شما يك جفت كفش را پيدا كنيد خوب ده هزار تا پا به پا بعد آورده بود تهران اينها را با هم جفت كرده بود خوب اينكه مىتواند سر دولت را كلاه بگذارد اين شيطنتى را كه اين دارد هيچ كس ندارد افرادى هستند كه مىدانند چطور و از كجا و به چه روشى و با چه شيوهاى جنس را تهيه كنند كه گاهى افراد تحصيل كرده هم نمىدانند گاهى يك نفر با تجربه به اندازه چند تحصيل كرده كارشناس تجربى است.
روايت داريم كه آدمهايى كه جرأت دارند در آمد هم پيدا مىكنند آدمهاى ترسو هيچ وقت در آمد پيدا نمىكنند چونكه هر وقت مىخواهد جنسى بخرد مىگويد نكند ضرر كنم و هى شك مىكند در هنر هم اينطور است هر كس بترسد شناگر نمىشود بالاخره آن كسى شناگر مىشود كه خودش را به آب و آتش بزند. حالا بازارىها چطور آدم هايى هستند(فَإِنَّهُمْ سِلْمٌ) اينها توسعه گر نيستند بازارى فقط يك خطر دارد كم فروشى، گران فروشى، احتكار اين خطر را دارد كه ميشود جلوى آنرا گرفت اما دست به اسلحه ببرند، نه اينها دنبال زندگيشان هستند بنابراين(فَإِنَّهُمْ سِلْمٌ) هيچوقت يك گروه مسلح از توى بازار پيدا نمىشود(لَا تُخَافُ بَائِقَتُهُ)(بائقتة) يعنى شر اينها از شرشان نمىترسيم. (وَ صُلْحٌ لَا تُخْشَى غَائِلَتُهُ) اينها اهل زندگى هستند يعنى اينها نه غائله دارند يعنى فساد و نه بائقه دارند يعنى شر، شر و فساد توى بازارى نيست(وَ تَفَقَّدْ أُمُورَهُمْ)(وَ تَفَقَّدْ أُمُورَهُمْ) خوب كارهايشان را تفقد كن انبارهايشان را سر كشى كن ناظر بفرست نرخشان را كنترل كن حالا چه اينهايى كه در متن هستند و چه اينهايى كه(وَ فِي حَوَاشِي بِلَادِكَ) در اطراف شهر دكه و دكان مىزنند.
(فَامْنَعْ مِنَ الِاحْتِكَارِ) اگر ديدى احتكار مىكنند منعش كن براى اينكه(فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص مَنَعَ مِنْهُ) پيغمبر(صلي الله عليه و آله) فرمود كه(مَنَعَ مِنْهُ) احتكار را منع كرد تو احتكار را منع كن براى اينكه پيغمبر(صلي الله عليه و آله) «منع منه» منع كرده.
(وَ لْيَكُنِ الْبَيْعُ بَيْعاً) در معاملات مواظب باش كه معاملهاى باشد(سَمْحاً) معامله خوبى باشد(بِمَوَازِينِ عَدْلٍ) عادلانه باشد «واسعار» نرخ گذارى طورى باشد كه(وَ أَسْعَارٍ لَا تُجْحِفُ بِالْفَرِيقَيْنِ) به خريدار و فروشنده اجحاف نشود نه سيخ بسوزد و نه كباب نه او را آزاد بگذار كه هر طور دلش خواست بفروشد و نه جيره بندى كن كه مجبور بشود دروغ بگويد چون اول انقلاب طورى برنامه ريزى كردند كه تقريباً تمام بازارىها دروغگو شدند. ما خودمان رفته بوديم توى بازار بعضىها مىگفتند: آقا اينقدر جنس به ما دادهاند و گفتهاند هر كيلويى اينقدر بفروشيد حساب كردهام ديديم ماهى 3700 تومان گير من مىآيد 45 سال است كه توى بازارم بعد از 45 سال جيره بندى من شده ماهى 3700 تومان اين آقايى كه ديروز آمده در نظام جمهورى اسلامى استخدام شده بگو ماهى چقدر مىگيرى اين آقا خودش ماهيانه 9000 هزار مىگيرد اما من 3700 تومان با اينكه بايد ماليات بدهم، آب، برق، كرايه و. . (مِنَ الْبَائِعِ وَ الْمُبْتَاعِ) فروشنده و خريدار برنامهاش خوب باشد(فَمَنْ قَارَفَ حُكْرَةً) اما اگر بعد كسى مرتكب احتكار شد(بَعْدَ نَهْيِكَ) با اينكه مىگويى جنست را احتكار نكن باز هم مىبينى گوش نمىدهد اين دنبال سودش است(إِيَّاهُ فَنَكِّلْ بِهِ) قفلش را بكش انبارش را پلمپ كن سختگيرى كن(وَ عَاقِبْ) تحت تعقيب قرارش بده(فِي غَيْرِ إِسْرَافٍ) تحت تعقيب هم بايستى به اندازه باشد يعنى به همان مقدارى كه احتكار كرده.
گاهى وقتها حق يك كسى اين است كه انسان مالش را بگيرد و بقيمت عادلانه بفروشد گاهى وقتها نه بايد اسمش را توى روزنامهها نوشت گاهى بايد اعدامش كرد يك وقت دارو است يك وقت گندم است يك وقت نايلون است، نوع جرم در نوع عقوبت فرق مىكند يك وقت دفعه اولش است يك وقت دفعه دهم است يك وقت يك آدم حزب الهى اشتباهى كرده، گول خورده يك وقت نه ذاتاً با طاغوتىها سروسامان دارد تمام برنامه هايش را روى تلفن با شرق و غرب برنامه ريزى مىكند كه آقا بيايد براى اينكه مردم را ناراضى كنيم مسأله شكر را همچين برنامهاى اجرا كنيم.
بعضى احتكارها بند به جاهايى است. (فَإِنَّهُمْ سِلْمٌ) من گفتم اين بازارىها آدمهاى خوبى هستند اما با اينكه گفتيم خوبند(وَ اعْلَمْ مَعَ ذَلِكَ أَنَّ فِي كَثِيرٍ مِنْهُمْ ضَيْقاً) بعضىهاشان تنگ نظرند و بعضى از اين بازارىها خيلى بخيلند يك بخل قبيحى دارند(ضَيْقاً فَاحِشاً) يعنى تنگ نظرى شديدى دارند(وَ شُحّاً قَبِيحاً) خيلى بخيلند(وَ احْتِكَاراً لِلْمَنَافِعِ) كثيرى از اينها احتكار مىكنند منافع مردم را(وَ تَحَكُّماً فِي الْبِيَاعَاتِ) بعضى از اينها تحكم مىكنند يعنى جنس آشغال را غالب مىكنند و اين قبيل كارها(وَ ذَلِكَ بَابُ مَضَرَّةٍ لِلْعَامَّةِ) ضرر براى عموم است(وَ عَيْبٌ عَلَى الْوِلَايَةِ) واى بر والى كه بازارى بتواند در حكومتش بخل كند، احتكار كند.
اى مالك اشتر تو كه استاندار هستى در زمان حكومت تو اگر بازارى توانست احتكار كند اگر بازارى توانست تنگ نظر باشد، اگر بازارى توانست جنسش را غالب كند(مَضَرَّةٍ لِلْعَامَّةِ) براى عموم ضرر دارد و عيب است بر(ولاة) يعنى والى حكومت زشت است در نظامش اينطور باشد. بعضىها سودهاى مفت مىخورند، مفت خورى ممنوع و حرام. دانشجوها خوابگاه مىخواهند. يك آدم زرنگى پيدا مىشود قبل از شروع ترم در دانشگاه، بيست واحد خانه اجاره مىكند 20*20 مىشود 400 هزار تومان بعد اين خانهها را اجاره مىدهد پانصد هزار تومان صد هزار تومان اين وسط مىخورد حلال است فرمود: نه مگر اينكه يك نقشى داشته باشد مثلاً خانه كاه گلى را سفيد كارى كند، بى آب را بگيرد لوله كشى كند.
اصل تجارت چيز خوبى است و سفارش هم شده حديث داريم اگر توى جبهه جنگ كه دارند درگير مىشوند اگر ده دقيقه وقت دارى و در آنجا مىتوانى چيزى بفروشى، بفروش. البته نه اسلحه و خشاب چيزهاى دولتى را نمىشود كش رفت به هر حال تجارت را ما خيال مىكنيم بد است نه خير بد نيست امام صادق(عليه السلام) تجارت مىكرد ما فكر مىكنيم طلبه و دانشجو نبايد تجارت كنند كما اينكه كار هم اشكال ندارد.
قرآن مىفرمايد مواظب باشيد تجارت شما را گيج نكند »رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ« تا قد قامت الصلوة گفتند در را ببنديد برويد نماز سنىها در اينجا از ما بهترند. پيغمبر(صلي الله عليه و آله) فرمود واى بر تجار از بس قسم مىخورند و واى بر كارگرها(وَ وَيْلٌ لِصُنَّاعِ أُمَّتِي مِنَ الْيَوْمَ وَ غَداً) وسائلالشيعة ج17 ص 420- هى مىگويند برو امروز بيا برو فردا بيا، امروز و فردا كردن مال نجارها و مكانيكها و آره ولله، نه ولله، مال تاجرها.
تنظيم اسناد تجارى، در قرآن آيهاى داريم كه بسيار بزرگ است اين آيه حدود يك صفحه و نيم و در سوره بقره است كه مىفرمايد اگر يك جنسى را خواستيد داد و ستدد كنيد »يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا« اى مسلمانها «إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ» بقره282- وقتى به هم وام مىدهيد «إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى» يا يك يا دو ماه «فَاكْتُبُوهُ» بنويسد، سواد ندارد؟ چرا سواد ندارد؟ نهضت سواد آموزى خبر تلخ هم برايتان بگويم بناست انشاءالله چند ماه ديگر هركس باسواد نيست و نمىآيد سر كلاس، كوپناش را قطع كنند. چون ماسه رقم آدم داريم. آدمهايى داريم توتى، تكانش كه مىدهى مىريزد يك مشت مردم مثل توت شيرينند گفتيم بيايد سر كلاس آمدند سه ميليون نفر باسواد شدند. يك مشت آدم داريم گيلاسى كه بايد تك تك چيد، تك تك رفتيم در خانه هايشان و آمدند. يك مشت آدم داريم گردويى يعنى بايد با چوب بزنيم پس كلهشان تا بيايند. و يك جريمه ديگر اينكه اگر دخترش ديپلم گرفت به او مدرك ندهند چونكه مادرش بى سواد است 12 سال جمهورى اسلامى خرج دبير و مدرسه شما را داده شما چهل روز خواندن و نوشتن را به مادرت ياد بده. حالا بى سوادها چى «وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِب» بى سوادها يك كاتب بايد بيايد و بنويسد « وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ» با سواد هم ناز نكند گفتند بيا بنويس بيايد و بنويسد بهر حال تنظيم اسناد تجارتى بزرگترين آيه است. اگر كسى وام داد رسيد نگرفت بعد طرف بُرد خورد اسلام مىگويد بزن توى سر خودت كه چرا از او رسيد نگرفتى «فَلَا يَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ» حديث است يعنى بزن توى سر خودت نگو آقا اين كه قابل نيست قرآن مىگويد «صَغيراً أَوْ كَبيراً« چه كم بود و چه زياد از او رسيد بگيرد «فَنَظِرَةٌ إِلى مَيْسَرَةٍ« البقره(280) كسى كه ندارد به او وام بدهيد نمىشود بدهكار را زندان كرد. هيچ بدهكارى به خاطر بدهى حق ندارد برود زندان مگر اينكه دروغ بگويد. اطلاعات لازم(مَنِ اتَّجَرَ بِغَيْرِ فِقْهٍ فَقَدِ ارْتَطَمَ فِي الرِّبَا) شرحنهجالبلاغة ج20 ص97 حديث داريم اطلاعات و احكام تجارت را بدانيد و توجيه شويد بعد وارد بازار شويد.
تجارت در محل زندگى خوشا به حال كسى كه پهلوى زن و بچهاش كاسبى بكند بعضىها زنشان را مىگذارند ايران مىروند دبى زنش را مىگذارد توى ده مىآيد شهر اينها ممكن است ده الى بيست هزار تومان اضافه گيرش بيايد ولى به همين خاطر خانمش به خاطر نداشتن شوهر و بچه هايش به خاطر بالا سر نبودن پدر يك مفاسدى ممكن است پيدا كنند كه از بيست هزار تومان. . . خوشا بحال كسى كه در آمدش كم است اما پيش زن و بچهاش باشد كارهاى دستى ارزشش بيشتر است زنها توى خانه كار كنند. در همه صداها حديث داريم كه خداوند سه صدا را دوست دارد 1 – صداى چرخ پيرزنها، قديم توى خانهها پيرزنها پنبه و پشم را با چرخ توى خانه نخ مىكردند. 2 – صداى قلم دانشمند، قديم با نى مىنوشتند تق تق مىكرد. 3 – صداى پاى سرباز كه بند كفشش را بسته و آماده باش است.
الان چرخ پيرزن نيست كارخانه است، تق تق قلم نيست چاپخانه است. پاى سرباز هم توپخانه. به بيان ديگر يعنى جامعهاى مورد رضاى خدا است كه هم توليد و اقتصادش رو به پيشرفت باشد هم فرهنگش و هم قدرت نظامى ببينيد حديث پيغمبر(صلي الله عليه و آله) چقدر قشنگ است. ما چند روز پيش جلسه داشتيم كه آقايانى كه باسواد مىشدند چطورى جايزه بدهيم قطع كوپن كه تهديد بود اما اين تشويق است. گفتند راديو و تلويزيون و امثال ذلك من گفتم يك حديث بخوانيم. حديث داريم وقتى كه تشويق مىكنيد چيزى تشويق كنيد كه خود تشويق دكور نباشد. پيغمبر(صلي الله عليه و آله) هر كس در مسابقهها برنده مىشد شتر آبستن به او مىداد يا درخت خرما اما الان در واليبال و فوتبال يك چيز دكورى مصرفى مىدهند كه طرف آنرا در تاقچه مىگذارد اما خود درخت خرما هم توليدى است و هم خود درخت خرما از آدم كار مىكشد گفتم چرخ خياطى بدهيم، دوچرخه بدهيم كه لااقل مردم مسافتهاى دو، سه كيلومترى را با دوچرخه بروند كه يك خورده دود تهران كم بشود يك طورى باشد كه مسيرهاى دور را با ماشين برويم و مسافتهاى كوتاه را با دوچرخه كه خود دوچرخه هم كار طلب است هوا را سالم مىكند و انرژى بدن را هم بكار مىاندازد.
راديو ضبط و تلويزيون نمىگويم حرام است اما براى جايزه خوب نيست. چيزهاى كوچولو نفروشيد، آدامس، قرقره، بادكنك، سيگار، روايت داريم در خريد و فروش نگوئيد پولش خوب است و خودتان را با چيزهاى پست سرگرم نكنيد. كم فروشى »وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفينَ« المطففين(1) حديث داريم محتكر ملعون است و يك حديث شيرين، اگر كسى جنسى را احتكار كند و گران شود، بفروشد تمام پولش را در راه خدا بدهد ثواب در راه خدا دادن جبران گناه احتكارش را نمىكند. در معامله كسى وارد نشويد. دخترى را نامزد كردهاند براى كسى جوان ديگر نامه پرانى و تلفن، عجله نكند. با افراد پست معامله نكنيد، در معامله قسم نخوريد، جنستان را زينت ندهيد، بين مشترىها با يك چشم نگاه كنيد. اگر خريدار پشيمان شد و جنسى را برگرداند آن را پس بگيريد حديث داريم(أَقَالَ مُسْلِماً نَدَامَةً فِي الْبَيْعِ أَقَالَهُ اللَّهُ عَثْرَتَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ) منلايحضرهالفقيه ج3 ص196- اگر مشترى جنسى را خريده برد خانه پدرش، شوهرش، برادرش، دعوايش كرده و گفته اين جنس خوب نيست و اگر پس داده آنرا قبول كنيد. و حديث داريم اگر فروشنده و بازارى جنسى را پس برداشت خداوند روز قيامت گناهانش را بر مىدارد. اينها چند تذكر است به بازارى.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»