متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1369/1/30
بسم الله الرحمن الرحيم
نهج البلاغه 77 نامه دارد. نامههاى اميرالمومنين(ع) خيلى بيشتر از اينها است منتهى 77 نامه در نهج البلاغه آمده بيشتر نامهها سياسى حكومتى است ,خطبهها عقايد است ,نامهها سياست است و جملات كوتاه و حكمتها موعظه است. مهمترين و طولانىترين نامه، نامه 53 است. اين تفسيرى را كه من مىگويم كلاس اول تفسير است و اين الفباى تفسير است. وگرنه حقش اين است كه اين عهدنامه مالك اشترتحليل بشود و توى دانشگاههاجزو معارف دين تدريس بشود. در اين فراز بحث معيار گزينش در اسلام است. اصولاً گزينش يك چيزى است كه در طبيعت هم هست زنبور عسل از دم هر گلى را نمىمكد. گزينش مىكند در بدن ما كه غذا مىخوريم ,مواد غذايى گزينش مىشود در درختها، ريشه درختها مواد غذايى را از زمين گزينش مىكنند. بدن خوبش را گزينش مىكند، درخت آنچه را كه به دردش مىخورد گزينش مىكند. در كارهاى خدا و پيغمبرى نيز گزينش هست اينكه مىگوئيم حضرت محمد(ص) مصطفى كلمه مصطفى يعنى گزينش شده و انتخاب شده است.
(وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعين)الاعراف(155)حضرت موسى(ع)، 70 نفر را گزينش كرد و آنها را براى گرفتن تورات به كوه طور برد. گزينشها سلسله مراتب دارد درست مثل سروان، سرهنگ، تيمسار و همينطور ردهبندى دارد يا در عالم آخوندى ثقه الاسلام، حجةالاسلام، حجةالاسلام و المسلمين آيت الله و همينطور رده بندى دارد.
در اصول كافى حديثى داريم كه حضرت ابراهيم(ع) اول عبدالله شد(إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اتَّخَذَ إِبْرَاهِيمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّاً)الكافي ج1 ص 175
اول عبد بود قبل از نبوت(واتَّخَذَهُ نَبِيّاً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ رَسُولًا) اول نبى الله شد بعد(اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ خَلِيلا)اول رسول الله شد. بعد ابراهيم خليل الله و اين درجه بندىها بر اساس شايستگىها، لياقتها و امتحاناتى است.
در ازدواج هم گزينش داريم اينقدر حديث داريم در انتخاب همسر كه همسر شما بايستى از فلان خانواده باشد، در دوران نوزادى شير چه مادرى را خورده باشد در آمد پدرش حلال يا حرام بوده كدام مدرسه درس خوانده در گزينش رفيق هم دهها حديث داريم.
(انْظُرْ فِي أُمُورِ عُمَّالِك) مستدركالوسائل ج13 ص166 در امور كارمندها دقت كن(فَاسْتَعْمِلْهُمُ) مستدركالوسائل ج13ص166به كار بگير اينها را(اخْتِيَارا) مستدركالوسائل ج13ص166 يعنى اول اينها را آزمايش كن و او اينها را قرار دادى بياور بعد رسمى كن(فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِيَارا)اينها را با آزمايش بكار بگير,نه اينكه يك كسى نامهاى بياورد از فلانى استخدامش كنى(وَ لَا تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَ أَثَرَةً)روى محبتى كه به او دارى كار به او نده، نور چشمى، محبت، پارتى بازى، دلم سوخت، عيال باره، فقيره، اين حرفها توى كار نيست مواظب باش كميته امداد نيست كه به فقر كمك كند اين حكومت دارى است مسئولين حكومت را ترحماً استخدام نكن. (فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِيَانَةِْ)(مُحَابَاةً وَ أَثَرَة)اگر كسى را بر اساس ضابطه انتخاب كردى و اگر براساس انتخاب نبود اين دو صفت(وَ أَثَرَة)(جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِيَانَةِْ)ا ين از شاخههاى(وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ). مستدركالوسائل ج13ص166 جور و خيانت است انتخاب كن از مردم(أَهْلَ التَّجْرِبَة) تجربه داشته باشد(وَ الْحَيَاءِ)ادب داشته باشد(مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ)از خانواده محترمى باشد، نه پولدارِ(وَ الْقِدَمِ فِي الْإِسْلَام) مكتبى داشته باشد(فَإِنَّهُمْ أَكْرَمُ أَخْلَاقاً)اينها از لحاظ اخلاقى كرامت دارند(وَ أَصَحُّ أَعْرَاضا)از نظر آبرويى بزرگوارند و در طمع گول نمىخورند(أَبْلَغُ فِي عَوَاقِبِ الْأُمُورِ نَظَراً)اينها مديريتشان هم خوب است, يك كارى را كه مىخواهند حساب كنند به عواقب امور هم نگاه مىكنند. گاهى وقتها يك چيزى الان خوب است. اما در در آينده بازتابش بد است يك برنامه ريزى كه مىكنند نمىگويند فعلاً خوب است بلكه مىگويند در آينده چى؟ ممكن است استخراج نفت در مقدار وسيع استخراج و فروشش وضع دلار را ارزانى و خوب مىكند اما اين نفت مال اين نسل كه نيست مال نسلهاى آينده هم هست اگر امروز نفت را زياد استخراج كردى و فروختى خوب مشكل امروز حل مىشود اما نسل آينده مىگويند لعنت بر پدران ما هرچه كه بود فروختند و خوردند(أَبْلَغُ فِي عَوَاقِبِ الْأُمُورِ نَظَراً)صاحب نظر باشند در برنامههاى دراز مدت. گفتيم خداوند هم بعد از آنكه انسان از خودش عرضهاى نشان داد به او مقام مىدهد اميرالمومنين(ع) مىفرمايد: گاهى ما در جنگها بستگان نزديكمان را مىديديم اما چون در خط كفر است خويش و قومى را كنار مىگذاشتيم و براى خدا مىكشتيم.
(فَلَمَّا رَأَى اللَّهُ صِدْقَنَا) بحارالأنوارج30ص328 وقتى خداوند ديد ما در راه خدا خويش و قومى سرمان نمىشود آنوقت(أَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْر)خداوند امداد غيبى بر ما نازل مىكرد. امداد غيبى بعد از آنست كه ما از خودمان يك اخلاصى نشان بدهيم. پول يتيم پيشمان است چه موقع به او بدهيم مىگويد(فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدا)النساء(6)يتيم را امتحان كنيد ببينيد اگر پول دست يتيم بدهيد بلد است داد و ستدد كند گم نمىكند، كلاه سرش نمىگذارند و پول را به او بدهيد,
اما گاهى وقتها ممكن است يتيم 20 سالش باشد اما رشد اقتصادى نداشته باشد چون ما چند رقم بلوغ داريم 9 ساله دختر، 15 ساله پسر اما اين بلوغ نماز است. بلوغ نماز، غير از بلوغ اقتصاد است. ممكن است كسى چهل سالش باشد بلوغ اقتصادى نداشته باشد مىرود نخود بخرد كلاه سرش مىگذارند. خود خداوند به هركسى وحى نمىكرد(وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ)يوسف(22)همين كه پيغمبر(ص) به يك مرحله از تكامل مىرسيد, خداوند به او وحى مىكرد. خداوند ابراهيم را امتحانهايى كرد ابراهيم مىخواهند تو را داخل آتش بياندازند. باشد ابراهيم بچهات را بكش. باشد البته بچهاش را نكشت, بلكه خداوند فرمود مىخواستم امتحانت كنم از بچه بگذر. چشم از همسر بگذر. چشم. هجرت كن. چشم. قرآن مىفرمايد چونكه از همه امتحانات خوب بر آمد ,خداوند به او مقام داد و فرمود(إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماما)بقره(124) پس، از امتحانات خوب برآمد امام شده. خداوند اگر پست هايى مىدهد براساس لياقت است(وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْك)بقره(251)داوود در لشكر حزب الله پسر بسيجى زرنگى بود در جبهه پريد رفت دشمن درجه يك را كشت قرآن مىفرمايد(وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ)آفرين چونكه داوود يك پسر بچه بود رفت ويك شيرين كارى كرد قرآن مىفرمايد: (وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْك)ما به تو ملك داديم و آن داوود كوچولو شد داوود پيغمبر. كسى از خواب بيدار نمىشود كه داوود بشود. اگر كسى مىخواهد رشد كند بايد نشانههاى رشدش باشد.
رفتم خدمت يكى از علماى پيرمرد گفتم ما هرچه ديديم از امام(ره) از پيرى او ديديم شما خاطرهاى از دوران جوانى امام(ره) خاطره داريد تعريف كنيد. گفت من و فلانى و فلانى از جمله امام(ره) در زمان رضاخان در مدرسه فيضيه بوديمدر زمان رضاخان حكومت زد اسلام بود حجاب ممنوع، سخنرانى ممنوع، جلسه درس ممنوع. در آن زمان يك نفر قلدر وارد مدرسه شد طلبهها هم كم بودند ده الى سيزده نفر بيشتر نبوديم, اين آقا واردشد و شروع كرد به فحاشى و حرفهاى بسيار زشتى هم به ما زد. ماديديم كه حكومت دست رضا شاه است اين هم از آن چاقوكشهاى 120 كيلويى است ما نمىتوانيم جلويش برويم. بالاخره ما دو، سه تا طلبه بى اسلحه در حكومت طاغوت چكار كنيم. هيچى نگفتيم. حاج آقا روح الله رفت جلو، رفت جلو، رفت جلو، محكم كوبيد توى گوش اين چنان محكم كوبيد توى گوش اين كه ما از آن طرف فيضيه در رفتيم. آن كسى كه در پيرى مىگويد(آمريكا هيچ غلطى نمىتواند بكند) بايد در جوانى يك رگى داشته باشد. آمد گفت چه كنم سخنرانى كنم؟ گفتم توى خانه اذان بگو. اگر امروز توانستى توى خانه اذان بگويى فردا هم مىتوانى توى خيابان داد بزنى. يك وقت مىخواستند براى يك جايى شهردار تعيين كنند گفتند ليسانس است گفتم آقا ليسانس را بگذاريد كنار شهردار خيلى به ليسانس كارى ندارد، اما اگر ليسانس باشد خيلى بهتر است اما شما يك پوست پرتغال بيندازيد جلوى پاى يك كسى(از آن چند نفرى كه مىخواهيد انتخاب كنيد) اگر همينطور كه مىرود با نوك پايش آنرا كنار زد بگو بيا جنابعالى شهردار آن كسى كه مىخواهد شهردار شود بايد با نوك پايش دم كلاس دانشگاه را تمييز كند يعنى بايد آثار نظافت در نوك پايش باشد.
پيغمبر(ص) ما سه سال بود يك روز به مادرى كه شيرش مىداد گفت مىخواهم با برادرها بيرون بروم اين مادر يك چيزى آويزان كرد جلوى سينهاش, گفت اين چيست؟ گفت اين را زدهام كه جفظت كند. آنرا كند و انداخت دور و گفت خدا بايد مرا حفظ كند. كسى كه مىخواهد در چهل سالگى بت بشكند در سه سالگى هم با خرافات مبارزه مىكند. جوانهايى كه حالا توى خانه عرضه ندارند بزرگ هم بشوند عرضه نخواهند داشت چون كسى كه بناست در آينده مملكت نقشى داشته باشد بايد حالا هم در خانه نقشى داشته باشد. كسى كه توى خانه نمىتواند خودش را اداره كند كسى كه وارد كتابخانهاش مىشوى به هم ريخته است وارد آشپزخانهاش مىشوى به هم ريخته است. خواهر و برادرش يك چيز مىگويند آتش مىگيرد و شيشههاى خانه را مىشكند. كسى كه اينقدر اعصابش خورد است و لوس است و تن پرور است و شلوغ و هرج و مرجى اين جوان بزرگ هم بشود فايدهاى ندارد. (لا تتكل في أمورك على كسلان) غررالحكم ج463 آدمهاى شل و كسل را هم استخدام نكن, آدمهاى زبل و زرنگ، بعضىها آدم خوبيند اما شل هستند. در گزينش روحيهها را هم در نظر بگير، گاهى تيپ يك تيپى است كه آدم نگاهش مىكند مثل لاتها است اما حضرت عباسى با صفا است. لاتهاى با صفا بهتر از مقدسين وِل و شُلند.
شخصى آمد خدمت امام صادق(ع) گفت آقا فلان نماينده شما در فلان شهر با كفتر(كبوتر) بازها رفيق است. زشت است كه نماينده امام با كفتر بازها رفيق باشد شما يك نامه بنويس كه ايشان رابطهاش را با كفتر بازها قطع كند. امام هم نامهاى نوشت و گفت برو. اين آقايى كه آمده بود خدمت امام خيال كرد كه امام نامه نوشته كه با كفتر بازها رفيق نباش ,نامه را با خوشحالى برداشت و برد كوفه و گفت اين نامه را امام صادق(ع) داده. نامه را خواند و به يك نفر گفت بيا نامه را به او داد گفت: نامه آقا بوسيد و دويد و رفت بيرون. بعد به آن كسى كه نامه را آورده بود گفت: يك دقيقه پهلوى من بنشين. حالا امام صادق(ع) در اين نامه تقاضا كرده بود مثلاً به زبان امروزىها 500 تا پتو، مقدارى هم روغن و برنج براى فقرا. تا ايشان نشسته بود به قول ما چاى مىخورد دقايقى شد و نشد تمام وسايلى را كه امام صادق(ع) مىخواست آورد. بعد اين آقاى نماينده گفت: كفتر بازها يك همچين خوبى هايى هم دارند من اگر اين را مىدادم به مقدسين، مقدسين مىگفتند والله ما امسال خمس را كه دادهايم حالا باشد سالى ديگر اگر خمسى. . . ! بابا اين ديگر كارى به خمس و زكات ندارد. اين مىگويد چونكه آقا گفته بايد عملى بشود. خمس بود، بود. نبود هم كه نبود.
يك وقت يك كسى آمد نهضت سواد آموزى براى رانندگى خواستند گزينشش كنند گفتند آقا فرق بين وحى و الهام چيست؟ (گفتم بابا الهام را مىخواهد چكار كند) گفت آقا من آدم تشنهاى را ببينم آبش مىدهم حالا مىخواهيد قبولم كنيد گفتيم: آقا تو خوبى ايدئولوژى تو همين است كه آدم تشنهاى را ديدى آبش بدهى. البته اين حرفهاى من دليل بر اين نباشد كه كفتر بازى خوبست كفتر بازى گناه است. حالا اين وسط كفتر بازها مىگويند ديديد آقاى قرائتى ديشب گفت آدم خوبى هستيم. تو را كه نگفتم خوبى. آن كفتر بازى كه نامه امام صادق(ع) را خواند و عمل كرد بايد آدم مواظب باشد يك چيزى مىگويد كسى سوءاستفاده نكند.
اميرالمومنين(ع) به معاويه مىنويسد(مَتَى كُنْتُمْ يَا مُعَاوِيَةُ سَاسَةَ الرَّعِيَّة) بحارالأنوارج33ص99 تو چه حقى دارى كه سياست مدار مملكتت بشوى(بِغَيْرِ قَدَمٍ سَابِقٍ وَ لَا شَرَفٍ بَاسِق)سابقه مىخواهد. دختر شعيب گفت موسى را انتخاب كن، گزينش كن، چرا؟ براى اينكه(إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِين) منلايحضرهالفقيه ج4ص19 اين قوى است و امين.
سحرهاى ماه رمضان حالا احتمال دارد اين بحث شب بيست و سوم پخش شود. شب بيست سوم از نظر شب قدرى از شب بيست و يكم مهمتر است منتهى چونكه شب بيست و يكم شب شهادت حضرت امير(ع) هم هست مهم است و گرنه از لحاظ قرآن و حديثى اهميت شب بيست و سوم از شب بيست و يكم بيشتر است و به احتمال قوى شب قدر است ,همان شب قدرى كه از هزار ماه بهتر است. هزار ماه يعنى 83 سال. در سحرهاى ماه رمضان امام سجاد(ع) دعايى دارد به نام ابوحمزه ثمالى ,آخر دعا مىفرمايد(اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَسَل) الكافي ج2ص585خدايا پناه مىبرم كه آدم شلى باشم، پناه مىبرم از اينكه من كسل باشم. حديث داريم كسى كه در كار دنيا شل است در كار آخرت هم شل است.
امام يك لباس تنگى پوشيده بود مثل لباس خلبانها كه به بدن چسبيده يك كسى آمد و گفت آقا لباستان خيلى تنگ است فرمود اين لباس كار است لباس كار بايستى به بدن چسبيده باشد اين عبا و قبايى كه ما مىپوشيم چونكه نمىخواهيم كار بدنى بكنيم است, اگر امام بود اينها را موقع كار در مىآورد و لباس تنگ مىپوشيد مثل ورزشكار.
از خواب زياد و كسالت انتقاد شده(إِيَّاكَ وَ كُلَّ مُحْدَثٍ) الكافي ج2ص638در نامهاى ديگر مىفرمايد آدم هايى كه تازه مسلمانند خيلى پست حساس به آنها نده چونكه اينها نو هستند و امتحان ندادهاند.
(ثُمَّ أَسْبِغْ عَلَيْهِمُ الْأَرْزَاق) مستدركالوسائل ج13ص166اسبغ يعنى توسعه بده. توسعه بده بر اينها ارزاق يعنى به وضع مالىشان برس. در اداره هايمان يك مقدار آدم زيادى هستند لذا پول به همه نمىرسد اگر يك مقدار آدمهاى دانه درشت و قوى پيدا كنيم شكم اينها را سير كنيم مثل حوزه، حوزه اگر 4 هزار طلبه قوى داشته باشد بهتر از اين است كه ده هزار طلبه شل و نيم شل داشته باشد. كم باشد ولى خوب باشد.
اميرالمومنين(ع) مىفرمايد خوبها را انتخاب كن اما خوبها را حقوق اضافه بده. به جاى اينكه بگويى حوزه من 200 طلبه دارد بگو حوزه من 20 طلبه دارد كه همه حافظ قرآن هستند تمام تفسير را بلدند. يك دوره فقه خواندهاند هرچه هم مىخواهند ماهى به آنها بده. نه اينكه هر آقايى بيايد اين آقا كيه مسئول سرفه، اين آقا عطسه، اين آقا هماهنگ كننده بين سرفه و عطسه. يك مشت آدم الاف توى حوزهها هستند آنوقت دولت هم مىگويد پول ندارم. (فَإِنَّ ذَلِكَ قُوَّةٌ لَهُم)اگر شكمشان سير شد قوى كار مىكنند, برخودسازى اگر حقوقشان زياد باشد ديگر به فكر رشوه نيستند(اسْتِصْلَاحِ أَنْفُسِهِم) بعد(وغِنى لَهُمْ عَنْ تَنَاوُلِ مَا تَحْتَ أَيْدِيهِمْ) پولهايى كه زير دستشان است اختلاس نمىكنند اگر هم اختلاس كردند مىشود پدرشان را در آورد مىگويى تو كه شكمت سير بود تو ديگه چرا؟ (وَ حُجَّةٌ عَلَيْهِمْ إِنْ خَالَفُوا أَمْرَكَ)اگر تخلف كردند از امر تو، تو بر آنها حجت دارى(ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ) اعمالشان را تفقد كن(وَ ابْعَثِ الْعُيُون)جاسوس بفرست. جاسوست هم درغگويى براى شيرين زبانى نكند(مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاء) جاسوست هم صادقانه باشد و وفادار به اسلام باشد. اميرالمومنين(ع) جاسوسهاي متعددى داشت براى كارها جاسوس در مسائل خانههاى زندگى. به شُرى قاضى فرمود: (بَلَغَنِي أَنَّكَ ابْتَعْتَ دَاراً بِثَمَانِينَ دِينَارا) بحارالأنوارج33ص484 شُرى تو قاضى حكومت اسلامى هستى شنيدهام خانه خريدهاى 80 دينار، مثقال طلا، البته 80 مثقال طلا آن زمان خيلى مهم بوده. يعنى رئيس حكومت اسلامى بايد مواظب باشد كه آقاى محسن قرائنى خانه چند ميليونى مىخرد تا ديد خانه من زياد است يك حكم از تهران بيايد(باسمه تعالى خانه تو بيش ازشان تو است بايد پس بدهى). جاسوس براى روحيه: يكى از نمايندگان اميرالمومنين(ع) سهل ابن حنيف است. يك وقت ديد مردم گروه گروه مىروند ملحق مى شوند به معاويه اين خودش را باخته بود. اميرالمومنين(ع) نامه نوشت نترس، بروند كه بروند، محكم باش هم مواظب خريد خانهاش باشد و هم مواظب روحيهاش(وَ لَا تَأْسَ)الكافي ج2ص134غصه نخور كه رفتند پيش معاويه رفتند، كه رفتند. نظارت بر اينكه اين آقاى فرماندار و استاندار كجا مىروند افطارى. عثمان ابن حنيف رفت سر يك سفرهاى كه پولدارها بودند فوراً اميرالمومنين(ع) نامه نوشت چرا سفرهاى كه فقرا نيستند شركت مىكنى. البته معنايش اين نيست كه سفرهاى را كه مىدهيم همه را به فقرا بدهيم چون يك شخصى آمد خدمت رسول الله گفت آقا مىخواهم سور بدهم به فقرا فرمود: نه، گفت آقا اغنيا مىگويى نه، فقرا مىگويى: نه پس چى؟ فرمود فقير و غنى با هم. چون اگر سر يك سفرهاى همه فقير باشند خود فقيرها مىفهمند كه اين سفره، سفره صدقهاى است پولدار و فقير با هم توى يك اتاق بشينند.
به ابوموسى اشعرى فرمود حرفهاى ضد و نقيض براى تو مىآيد ,پاشو بيا ببينم قصه چيست. جاسوس براى برخورد مسئولين با مردم به عبدالله ابن عباس نوشت(قَدْ بَلَغَنِي تَنَمُّرُكَ لِبَنِي تَمِيمٍ وَ غِلْظَتُك عَلَيْهِمْ)بحارالأنوارج33ص492 شنيدم تو با مردم بد اخلاقى مىكنى پا شو بيا ببينيم جواب بده چرا بد اخلاقى مىكنى. اگر جاسوس خبر آوردند كه فلانى دسته گل آب داده يك وقت يك جاسوس است صبر كن اما اگر همه مأمورين اطلاعاتى كه جوانان اهل صدق و وفا باشند همه گفتند فلانى دسته گل آب داده تو ديگر معطل نكن.
(وَ تَحَفَّظْ مِنَ الْأَعْوَانِ فَإِنْ أَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ يَدَهُ إِلَى خِيَانَة) مستدركالوسائل ج13ص166 محافظت كن از يارانت. اگر يكى از اينها دست دراز كرد بسوى خيانت ٍ(اجْتَمَعَتْ بِهَا عَلَيْهِ عِنْدَكَ أَخْبَارُ عُيُونِكَ)تمام جاسوسها گفتند به اين واقعيت واقع شد. ديگر اينجا(اكْتَفَيْتَ بِذَلِكَ شَاهِداً) نگو دو تا شاهد. يعنى خود اين عيون را به عنوان شاهد حرفشان را بگير(فَبَسَطْتَ عَلَيْهِ الْعُقُوبَةَ فِي بَدَنِه)اول كتكش بزن
«و اخذته بما اصاب من عمله» هر عملى كه پول گرفته پس بگير، هر كارى كه كرده مأخذه كن(ثُمَّ نَصَبْتَهُ بِمَقَامِ الْمَذَلَّة)او را به مقام ذلت نصب كن يعنى عكسش را در روزنامهها چاپ كن. توى خيابان و شهر بگردان و خرابش كن(وَسَمْتَهُ بِالْخِيَانَةِ)داغ بگذار بر پيشانيش كه ايشان خائن است ِ(وَ قَلَّدْتَهُ عَارَ التُّهمه) قلاده تهمت را به گردنش بيانداز. يعنى كارى كن كه او را در هيچ ادارهاى راه ندهند. معاويه گفت اميرالمومنين(ع) بقدرى سخاوت دارد كه اگر اتاق طلا داشته باشد يا اطاق كاه برايش فرقى نمىكند. اميرالمومنين(ع) خيلى بخشش دارد منتهى حساب مسائل شخصى با مسائل مملكتى جداست. آقا اين رئيس اداره خيلى حزب الهى است پنكه را يادش رفت خاموش كند، آب را يادش رفت ببندد صبح كه آمد بايد پولش را بدهد حساب بيت المال جداست. هركس مىخواهد سخاوت داشته باشد از ملك شخصىاش ببخشد.
در جبهه عمليات تمام شد آمدند خدمت رسول خدا گفتند يا رسول الله على خيلى خوب فرماندهاى است يك خورده سخت است. فرمود چكار كرده؟ گفتند در جبهه يك غنيمتى بود برداشتيم براى خودمان گفت يا الله بياوريد بيرون حضرت رسول(ص) فرمود خشكيش در راه اسلام است, اگر ملك شخصىاش باشد فلذا اين همه چاه و مزرعه داشت همه را وقف كرد. حضرت اميرالمومنين(ع) كار مىكرد هزار برده را خريد و آزاد كرد. امام جمعه، قاضى دادستان بايد حواسشان را جمع كنند يك ذره تكان بخورند آبرويشان را مىبرند. ابوذر غفارى از همه ما گرسنهتر بود ولى كش نرفت ,گرسنگى مجوز كش رفتن نيست. اگر به من بگويند آقاى قرائتى چرا در اين ده سال پنج ماشين عوض كردهاى و در روزنامه بنويسند آقاى قرائتى چونكه در صدا و سيما است پنج تا ماشين عوض كرده ديگر كسى گوش به حرف و حديثهاى من نمىدهد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»