متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1369/1/23
بسم الله الرّحمن الرّحيم
امسال ماه رمضان بنا شد که ما نامه با عظمت حضرت امير در نهج البلاغه نامه 53 که به فرماندارش مالک اشتر گفته چگونه حکومت داري کند اين نامه را بخوانيم برادران و خواهران دم افطار بنشينند با متن اين نامه آشنا بشوند نامه بسيار پرمايه و پرمطلب است.
اي مالک! (وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى بِحُسْنِ ظَنِّ وَالٍ بِرَعِيَّتِهِ مِنْ إِحْسَانِهِ إِلَيْهِمْ) بدان اگر مىخواهى كشور دارى كنى بايد مردم را نگه دارى بدون مردم قدرت فايدهاى ندارد نخ اگر دنبال سوزن نباشد سوزن خالى هر چند تيز باشد كسى توى فاستونى فروش نمىكند. مانور سوزن صدقه سر نخى است كه با او هست. اگر مردم را نگه دارى بايد به مردم خوش بين باشى اينطور نباشد كه بگويى اين مردم دزدند، با مردم خوب رفاار كن اين را اميرالمومنين(عليه السلام) مىگويد با مردم مصر، به مردم ايران نيست، مردم ايران واقعاً خوب مردمى هستند توى راهپيمايىها بيست و دوم بهمنش را ديديم. روز قدسش را هم خواهيم ديد، جبههشان را ديديم، خانواده شهدا را ديديم تشيع جنازه امام را ديديم، پاى صندوقهاى رأى را بارها ديديم، شريفترين مردم جهان مردم ايرانند. اين مردم گلِ گُلند. البته توشان ناخاله هايى هستند كه باعث سوء ظن مىشوند.
اگر مىخواهى حكومت دارى كنى بايد حسن ظن داشته باشد مسئول به مردم. بايد مردم باورشان بايد كه دوستشان دارم. (البته شما چون دانشجوى تربيت معلم هستيد) اگر شاگرد شما بداند كه شماى معلم دوستش داريد مىداند كه شما هر شغلى بروى در آمدش از معلمى بيشتر است، مىداند كه شما روى محبت درس مىدهى و زحمت مىكشى شاگرد شما اصلاً نگاه كه به شما مىكند ديدش فرق مىكند. مردم كه پاى منبر من نشستهاند اگر بدانند من دوستشان دارم اصلاً يك طور ديگر حرفهاى من را گوش مىكنند برخلاف اينكه بگويند دوستمان ندارد اين. . . خرج مىكند كه پول روضهاش را بگيرد. اگر ديد، ديدى باشد كه همه براى امرار معاش دارم كار مىكنيم نه من شما را دوست دارم و نه شما من را دوست داريد.
اگر اينطور باشد اثرش خيلى كم مىشود اما اگر باورمان آمد مثل اينكه مردم باورشان شد كه امام(رحمة الله عليه) آنها را دوست دارد و امام(رحمة الله عليه) هم باورشان آمد كه مردم او را دوست دارند چون بين امام(رحمة الله عليه) و امت باورشان شد كه همديگر را دوست دارند ديديم چى چى شد.
طرح براى ايجاد حسن ظن، : 1 –(مِنْ إِحْسَانِهِ إِلَيْهِمْ) به مردم احسان كنيد. 2 –(وَ تَخْفِيفِ الْمُؤَنِ عَنْهُمْ) سبك بگيريد بر آنها. مىگويد ندارم مجانى اسم بچهاش را بنويس. مىگويد ندارم كوتاه بيا، نگو دروغ مىگويند، ده تا هم دروغ مىگويند. ده بار هم مردم به دولت دروغ بگويند ولى ايجاد محبت بشود بين مردم و دولت بهتر از اين است كه احتياطاً ما. . . در گرفت و بست هم همين طور است. ما احتياطاً چهار نفر را كم بگيريم حالا شايد هم دزد نيست حالا احتياطاً بگيريمش.
(وَ تَرْكِ اسْتِكْرَاهِهِ إِيَّاهُمْ عَلَى مَا لَيْسَ لَهُ قِبَلَهُمْ فَلْيَكُنْ مِنْكَ فِي ذَلِكَ أَمْرٌ يَجْتَمِعُ لَكَ بِهِ حُسْنُ الظَّنِّ بِرَعِيَّتِكَ) يعنى اگر احسان كنيم، تخفيف بدهيم چيزهايى كه مردم برايشان سنگين است كوتاه بياييم. اينها سبب مىشود كه ما در مجموع به مردم حسن ظن داشته باشيم و اگر حسن ظن داشته باشيم آنوقت از ضد انقلاب. . . يعنى ببينيم تا مىگوييم(قد قامت الصلوة) مردم به صحنه مىريزند و از دولت حمايت مىكنند، دولت بيمه است و كس ديگر نمىتواند كارى بكند. چقدر از زن و شوهرها به خاطر سوءظن زندگيشان تلخ است، زن به شوهر سوءطن دارد، شوهر به زن سوءظن دارد به بچه سوءظن دارند اين مسأله سوءظن خيلى بلاى مهمى است.
اقسام سوء ظن: 1 – سوءظن به خدا. 2 – سوء ظن به مردم. 3 – سوء ظن به خود. سوء ظن به خدا بد است كه قرآن مىفرمايد افرادى هستند به خدا بدگمانند آنوقت بدگمانى به خدا عواملى دارد، سوء ظن به قدرت خدا عامل ترك توكل سوءظن دارد مىگويد از كجا خدا كمكم مىكند. مىگوئيم بابا برو جلو پايت را پيش بگذار خدا كمكت مىكند. مىگويد از كجا؟ فلذا داريم اگر كسى ازدواج نكند از ترس خرجى اين پيداست كه سوء ظن به قدرت خدا دارد مىدانى چه مىگويد؟ مىگويد والله اگر يكى باشم خدا زور دارد كه خرجم را بدهد اما اگر دو تا شديم زور خدا ته مىكشد.
سوءظن به حكمت خدا، مىگويد بابا معلوم نيست خدا حكيم باشد اين چيزها را بيخودى آفريده نسبت به هستى اشكال مىكند. مرد براى چه پستان مىخواهد، درختان براى چه جنگل مىشود، لوزتين چيه، كسى كه سوءظن به حكمت خدا دارد در توحيد و ايمانش لنگ است. كسى كه سوءظن به لطف و عفو خدا دارد اين مأيوس مىشود مىگويد مىدانى ما خيلى گناه كرديم ديگر خدا ما را نمىبخشد. مىگويد خدا تا سيصد گناه را مىبخشد اما من بيش از سيصد گناه دارم سوء ظن به علم خدا اگر داشته باشيم عامل گناه مىشود مىگويد بالاخره كسى كه نفهميد.
كسى كه نفهميد، خدا كه فهميد. اگر كسى جاى خلوت گناه كند به هواى اينكه كسى نفهميد اين پيداست كه خدا را شاهد نمىداند. اگر كسى سوء ظن نداشته باشد بگويد خدا مىبيند حيا مىكند، خدا كمك مىكند توكل دارد، خدا خرجى را مىدهد، خدا حكيم است اجمالاً سوءظن به خدا خيلى مهم است حالا سوءظن به كمالات و به صفات خدا حسابش زياد است. سوءظن به مردم هم صحيح نيست آدم به زنش بد چشم به فرزندش بد چشم.
آمد به خدمت امام گفت حرفهايى مىشنوم فلانى چه جوره از خودش مىپرسم مىگويد والله بالله اينطور نيست، چكار كنم، حرف خودش را قبول كنم يا حرف مردم را؟ امام مىفرمايد حرف خودش را، بعد امام فرمود اگر 50 شاهد گفتند الف خودش گفت ب شما بايد بگوئيد ب. يك وقت جامعه اصلش فاسد است، يك وقت امت، امت طاغوتى است اصل فساد است مثلاً اگر آمريكا گفت آمدم آقا ببوسمت مىگوئيم آمده گاز بگيرد. اگر امت يا فردى خط فكرى و بافت اجتماعيشان فساد بود اينجا نبايد آدم حسن ظن داشته باشد اما اگر نه بافت، بافت امت حزب الله بود، بافت، جو مذهبى بود كافيه. بازار، بازار مسلمان است اگر چهار تا هم غير مسلمان در آن هست جو، جو اسلامى بود حساب جداست.
سوءظن به مردم خوب نيست قرآن مىفرمايد »إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ« الحجرات(12) بعضى از سوءظنها گناه است. اما سوء ظن به خود، اين خوب است به خودتان سوءظن داشته باشيد، نگويد آقا مىدانى من كه مخلصم خدا مىداند كه هيچ هدفى جز خدا ندارم آه، آه! چه حسن ظنى به خودت دارى، چطور جرأت مىكنى بگوى خدا مىداند من هدفى جز خدا ندارم، خيلى خودتان، خودتان را خوب ندانيد مردم را خوب بدانيد خودتان را خوب ندانيد(فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ) يعنى خودشان به خودشان تهمت مىزنند علامت آدم با تقوا اينست كه خودش به خودش تهمت مىزند يعنى مىگويد معلوم نيست قبول شده باشد. معلوم نيست كارهايت صد در صد خالص باشد. عفو خدا زياد است يك يا الله صادقانه بگويى خدا مىبخشد واقعاً اگر پشيمان بشويم خداوند خيلى از گناهان را مىبخشد روايت داريم يك وجب رو به طرف خدا برويد خدا يك گام طرف شما مىآيد، آرام طرف خدا برويد خدا با سرعت طرف شما مىآيد در دعاى كميل داريم «يا سريع الرضا» خدايا تو زود راضى مىشوى.
عوامل حسن ظن(احسان) همين ماه رمضان افرادى با شما كدرند مىگويند مىدانى فلانى با ما خوب نيست يك شب افطارى دعوتش كن يك افطارى بده و اين را از دلش بيرون بياور كه او خيال مىكند تو با او بدى و وقتى يك افطارى او را دعوت كردى مىگويد نه ما بيخودى فكر مىكرديم ايشان با ما بد است. نزديكترين راه براى ايجاد حسن ظن احسان است يك گلى، سلامي، ماه رمضان است بگو آقا جان بين شاگرد و استاد، كارگر و رئيس كارگر و عمله و بنا، مدير و شاگرد بگو آقاجان چونكه ماه رمضان است و شما روزه هستيد من كمى به شما تخفيف مىدهم من مقدارى اضافه كار مىكنم تا تو برسى. وام دادن، مشورت، احسان، يك جايى كوتاه آمدن، يك سلام كردن، يك هديه دادن، سوغاتى، احسان و آرام گرفتن و اينكه مردم چيزى ندارند كوتاه آمدن اين ايجاد حسن ظن مىكند.
كسى كه سوء ظن دارد واقعيات را نمىفهمد چرا چونكه ما به هم بد بينى داريم و همين باعث مىشود كه ما واقعيات را درك نكنيم. مثل آدمى كه عينك سرخ گذاشته و همه چيز را سرخ مىبيند شلغم را خيال مىكند لبو است. عينك سبز بزنى همه چيز را سبز مىبينى كاه را خيال مىكنى علف است. اگر سوء ظن باشد آن آقايى كه نشته مىخواهد ماليات تصويب كند چون سوءظن دارد به بازار و بازار هم سوءظن دارد به دولت هردو روى بغض هم آن فشار مىآورد و اين هم فشار مىآورد. قهراً وقتى سوء ظن بود به همديگر كمك نمىكنند.
فسادهاى سوء ظن: 1- عدم درك واقعيات. 2- عدم تعاون، وقتى به شما بدبين هستم كمكت نمىكنم. 3- تجسس و دنبال اين كينه پيدا مىشود، دنبال اين غيرت نابجا بكار گرفته مىشود. مرد به خانمش سوءظن دارد و به خاطر سوءظن هى غيرت نشان مىدهد كجا بودى؟ به كى تلفن زدى؟ كى تلفن زد؟ و غيرت نابجا كه امام مىفرمايد هر كس غيرت نابجا نشان دهد زن سالمش را فاسد مىكند.
(فَإِنَّ ذَلِكَ يَدْعُو الصَّحِيحَةَ مِنْهُنَّ إِلَى السَّقَمِ وَ لَكِنْ أَحْكِمْ أَمْرَهُنَّ فَإِنْ رَأَيْتَ عَيْباً فَعَجِّلِ النَّكِيرَ عَلَى الصَّغِيرِ وَ الْكَبِيرِ فَإِنْ تَعَيَّنْتَ مِنْهُنَّ الرَّيْبَ) گاهى مواقع ما بايد سوء ظن داشته باشيم، نسبت به دشمنان بايستى سوء ظن داشته باشيم، نبايد بگوئيم ظاهراً آمريكا با ما رفيق شد. (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ) الانفال(60) نگو آقا فعلاً جنگ نيست نسبت به دشمن هميشه سوءظن داشته باش.
نسبت به منافقين هميشه سوء ظن داشته باشيد(فَحَذَّرَهُمُ) يعنى برحذر باش نگو آقا اينها ديگر دست به ترور نمىزنند و مدتى است انفجار ديگر نيست. سوءظن باعث عوارضى براى خود انسان نيز مىشود اول اينكه سوءظن باعث مىشود اعصاب آدم ناراحت بشود.
آدم وقتى حسن ظن دارد آرام زندگى مىكند بانفسى مطمئن و قلبى آرام زندگى مىكند. سوءظن به مردم گاهى به سوءظن به خدا كشيده مىشود بعد مىگويم خدا من و او كه يكى هستيم چرا به من ندادى به او دادى؟ مايه غيبت مىشود. مىگويد فلانى چنين و چنان كرد روى سوءظن تحليل مىكند روى تحليل قضاوت مىكند. رفيقى كه بدبين است پهلوى شما اگر بنشيند شما را هم بدبين مىكند مثل سيگارى كه اگر پهلوى كسى بايستد او را سيگارى مىكند.
گاهى سوءظن به خاطر بى خبرى است. اميرالمومنين(عليه السلام) مىفرمايد آى مسئولين هر كارى كردهايد به مردم بگويد تا مردم نگويند اين ادارهاىها مفت خورند. حتى گاهى اگر آدم خواب هم هست بايد به كسى بگويد. زنگ مىزنند خوابه، به! اين آقا هم كه هميشه خوابه مردم گرفتارند و اينها هم بى خيالند به حضرت عباس. آقا جان بيا يك آدم زنده چقدر بايد بخوابد، خوب ما ديشب 4 ساعت خوابيديم امروز هم يك ساعت كه پنج ساعت خوابيديم حالا تصادفاً كه اين ساعت ما خواب بوديم شما تلفن كردهايد و گفتند ايشان خوابه. گاهى نمىداند كه آقا چقدر خوابيده دارد فحش مىدهد. ايشان روزه مىخورد نمىدانم شايد هم مريض باشد شايد هم مسافر باشد ميگويد دين ندارد من خودم ديدم دارد روزه مىخورد.
بسيارى از سوءظنها به خاطر اينست كه خبر نداريم، بسيارى از سوءظنها به خاطر اينست كه رفيق سوءظنى بغلمان نشسته به همين خاطر قرآن مىفرمايد »وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ« آنجا كه علم ندارى مانور نده. »إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً« الاسرء(36)
استاد ما مىگفت زنى در حرم امام حسن(عليه السلام) مىرفت قبر مطهر را ببوسد يك مردى از عقب مىدويد و اين زن را بغل مىكرد اين زنه از زير دست مرد در مىآمد مىرفت جاى ديگرى را ببوسد باز مرده نمىدانم چى. . اين زنه هر جا مىرفت حرم را ببوسد اين مرد همچين مىكرد. استاد ما مىگفت مرد را صدا زدم مىخواستم بزنم توى گوشش گفتم بى غيرت، گفت: چيه؟ گفتم: چكار دارى با زن مردم؟ گفت بابا زن خودمه او مىرود كه حرم را ببوسد من مىترسم مردها تنه بزنند من مىروم همچين مىكنم كسى تنهاش نزند! مىگفت ما همچين خجالت كشيديم كه چطور همچين زود قضاوت كرديم.
چرا امام(رحمة الله عليه) وقتى مىخواهد از دنيا برود مىگويد با قلبى آرام اينكه مىگويد با قلبى آرام يعنى اينكهمن به امت ايران خاطرم جمع است. اگر امام(رحمة الله عليه) با قلبى آرام از دنيا رفت و نسبت به مردم ايران خاطرش جمع است شما ديگر خيلى با مردم بدبين نباشيد.
مردم هم خوبست كه با دولت صادقانه برخورد كنند بيايد بگويد آقا ما اينقدر در آمد داريم و اين هم بايد نمونه هايش باشد يعنى اگر چهار نفر بيايند بگويند آقا ما درآمدمان اينقدر است راستش را بگويند آنوقت يك جورى شده همه به هم دروغ مىگويم. حتى به بنده آخوند گفتند مىروى توى مجلس دروغ بگو. گفتم چه بگويم، گفتند بگو بودجه نهضت سوادآموزى سه ميليارد، بگو سه ميليارد خود كميسيون دو ميلياردش را قيچى مىكند. آخر بابا توى كمسيون آخوند من هم كه آخوندم دو تا آخوند توى جمهورى اسلامى به هم دروغ مىگويند گفتم بابا اين نمىشود حكومت اسلامى برويم راست بگويم ببينيم چه مىشود يك چوب مىگيريم اگر آسمان افتاد پائين نگهاش مىداريم. خيال مىكنيم اگر دروغ نگويم كار از كار گذشته. رفتيم گفتيم آقا ما آمديم راستش را بگوئيم ما هم خرجمان توى نهضت سوادآموزى اينقدر است داديد الحمدلله نداديد هم هيچى.
جوانى آمد خواستگارى خانه پدر زنش گفت ما آمديم دختر شما را بگيريم و داماد شما بشويم(ان تزوجنا) اگر دخترت را به ما دادى الحمدلله(وان تمنعونا) و اگر هم ندادى الله اکبر، خدا بزرگ است. نگفت من را به نوكرى بپذيز من را افتخار بده و اگر هم دخترت را ندادى اعصابم خورد بشود! ما بگوئيم اين جنس رااينقدر خريدم مشترى هم بگويد متشكرم اين هم سود. به خدا مىشود توى اداره و بازار راست گفت. پس امام(رحمة الله عليه) و امت به هم حسن ظن داشتند و امام(رحمة الله عليه) قلبش آرام است مىتوانيم در خط امام(رحمة الله عليه) باشيم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته