متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1369/1/22
بسم الله الرّحمن الرّحيم
در تمام سازمانهاى دولتى و مسئولين بايد يك دايره و گروه ارزيابى و سنجش داشته باشيم براى تشويق چه كسى خوب كار مىكند و چه كسى بد كار مىكند از زحمتكشان جامعه قدردانى شود در يك اداره واقعاً يك كسى خوب كار مىكند و واقعاً يك كسى بد كار مىكند. (وَ لَا يَكُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسِيءُ عِنْدَكَ بِمَنْزِلَةٍ سَوَاءٍ) منزلت خوب و بد، نيكوكار و بدكار نزد تو يك جور نباشد بايد خوبها را تشويق كنيم و بدها را گوشمالى بدهيم. (فَإِنَّ فِي ذَلِكَ) اگر تو همه را يك جور حقوق دادى و فرق نگذاشتى(تَزْهِيداً لِأَهْلِ الْإِحْسَانِ فِي الْإِحْسَانِ) اين كار تو و اين بى تفاوتى تو باعث مىشود كه اهل خير در خيرش زهد نشان بدهد. «زهد» يعنى بى رغبت يعنى باعث مىشود كه ديگر كار خير انجام ندهد. اهل خير در خير بىرغبت شود. بگويد چه فايده دارد ما كه جان كنديم با آن كسى كه جان نكند يك جور شد.
(وَ تَدْرِيباً لِأَهْلِ الْإِسَاءَةِ عَلَى الْإِسَاءَةِ) تدريب يعنى عادت، عادت مىكنند بدها در بدى بدكار اگر گوشمالى داده نشود بدكارى روى بدكارى عادت مىكند و خوب كار نسبت به خوب كارى بى رغبت مىشود پس تو بايد برخوردهايت مختلف باشد. (وَ أَلْزِمْ كُلًا مِنْهُمْ مَا أَلْزَمَ نَفْسَهُ) با هر كس نسبت به لياقتش برخورد كن. گرچه بحث مربوط به حكومت است اما پدر و مادر كجا بچه را تشويق كنند و هر كس در زندگىاش از كى تشكر و نسبت به چه كسى بى اعتنايى كند ما نبايد انتظار تشكر داشته باشيم، آنها بايد تشكر كنند شاگرد بايد به استاد سلام كند اما استاد نبايد انتظار سلام را از شاگرد داشته باشد «إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً« الانسان(9) اميرالمومنين(عليه السلام) وقتى دم افطار غذايش را داد به يتيم و مسكين و فقير فرمود ما اين غذاى افطارى خودمان را با اينكه گرسنه هستيم به تو مىدهيم تا شكم تو سير شود اما از تو انتظار تشكر هم نداريم.
(الكريم يشكر القليل و اللئيم يكفر الجزيل) غررالحكم 277- آدم كريم كسى است كه از چيز كم هم تشكر كند. مثلاً يك بچه كوچولو مىآيد توى اتاق سلام مىكند سلام بچه قليل است ولى آدم بزرگوار مىگويد سلام آقا پسر اسمت چيه؟ كلاس چندى؟ و اين نشانه بزرگوارى است. اگر مىخواهيد ببينيد بزرگوار هستيد يا نه ببينيد كارهاى كوچك را تشكر مىكنيد يا خير.
اميرالمومنين(عليه السلام) به استاندار مىفرمايد نگو من بزرگم بايد كارهاى بزرگ، بزرگ بكنم. گاهى اثر كارهاى كوچك از كارهاى بزرگ بيشتر است. مىخواهى نعمت ادامه پيدا كند تشكر كن خود خدا شكور است. (يَا مَنْ يُعْطِي الْكَثِيرَ بِالْقَلِيلِ) يك كار قليلى مىكنى اما جزاى كثير مىدهد. اين نمازهاى ما چقدر مىارزد؟ اصولاً عبادتهاى ما چند مىارزد؟ يك كسى بميرد نماز و روزه نخوانده باشد بخواهند پول بدهند يك كسى برايش بخواند يك سال نماز و روزهاش چقدر مىشود؟ ده هزار يا بيست هزار تومان حالا ما پنجاه سال نماز و روزه چقدر مىشود. پنجاه تا ده هزار تومان پانصد هزار تومان، پنجاه تا بيست هزار تومان يك ميليون تومان اگر تعاونى حساب نكنيم بازار آزاد كل نمازهاى ما پانصد هزار الى يك ميليون مىشود حالا فوقش زكات هم دادم روضه خواندم افطارى هم دادهام همه خيرات يك آدم خوب بين پانصد تا يك ميليون است بايك خورده كم و زيادش آنوقت با يك ميليون كجا به تو خانه مىدهند، اگر تهران باشى خانه نيست زيرزمينى به تو مىدهند. اگر هم شهرهاى دور باشد يك خانه كوچولو به تو مىدهند آنوقت خدا گفته بهشت به تو مى »جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ« الحديد(21 خدايا ما نمازى نمىخوانيم تازه نمازى كه مىخوانيم از خودمان نيست آبى كه وضو گرفتيم، نشستن، پاشدن، حافظه، . . . . «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ« الحديد(108) مسجد زياد است ولى قرآن مىفرمايد زنده باد مسجد «قبا» آن مسجد براساس تقوى ساخته شد، نه براساس رقابت. يك مسجد را پيغمبر(صلي الله عليه و آله) خراب مىكند «ضرار» يك مسجد را مىگويد «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فيهِ فيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرينَ« دو مسجد زمان پيامبر ساخته شد كه يكى را خداوند مىفرمايد آفرين يكى را مىفرمايد بيل برداريد و آنرا خراب كنيد. (وَ إِفْشَاءِ الْعَارِفَةِ) امام سجاد(عليه السلام) در صحيفه سجاديه مىفرمايد: خدايا خصلتى، اخلاقى به من بده كه خوبيهاى مردم را توى بوق كنم. اصولاً علامت آدم حسود كمالات ديگران را نمىتواند بر زبان جار كند يعنى زبانش نمىچرخد كه خوبى مردم را بگويد. اميرالمومنين(عليه السلام) مىفرمايد هر وقت كمال ديدى به زبانت نيامد كه بگويى آقا ايشان سوادش از من بيشتر است خوب بگو خدا رحمت كند آيت الله شهيد سعيدى را روى منبر داشت سخنرانى مىكرد يكى از علما كه الان جزو شوراى نگهبان است وارد مسجد شد پاى منبر آقاى سعيدى بنشيند. وسط سخنرانى گفت آى مردم(آقاى سعيدى، سيد بودند) به جدهام زهرا اين آقايى كه آمد سوادش از من بيشتر است فورى از پلهها آمد پائين گفت تو برو بالا. گاهى آدم پاى منبر كسى نشسته طرف چيز خوبى مىگويد مىخواهد يادداشت كند مىگويد اگر من قلم و كاغذ در بياورم يادداشت كنم مردم مىبينند و مىگويند هيچى بلد نبود.
يك بار پاى سخنرانى ديدم طرف عجب حرف قشنگى زد مىخواستم يادداشت كنم ديدم مردم نگاه مىكنند مىگويند آقاى قرائتى دارد از روى اين مىنويسد هيچى نگذاشند، تكبر است. هر وقت كمال ديگران را نتوانستى بگويى تكبر و حسادت است. يكى از راههاى تشويق اينست كه(ازْجُرِ الْمُسِيءَ بِثَوَابِ الْمُحْسِنِ) يكى از راههاى گوشمالى اين است كه وقتى به يك كسى جايزه دادى طرفى كه جايزه نگرفت مىسوزد و اين(ازْجُرِ الْمُسِيءَ) زجر بده به بدكار چطورى زجرش بدهيم كتك نزن خوبه را تشويق كن او خودش مىسوزد اميرالمومنين(عليه السلام) مىفرمايد(فَإِنَّ كَثْرَةَ الذِّكْرِ لِحُسْنِ أَفْعَالِهِمْ تَهُزُّ الشُّجَاعَ وَ تُحَرِّضُ النَّاكِلَ) هر چه از مردم تشويق كنى در جامعه خوبى زيادتر مىشود. تنبه هم داريم، كتك، شلاق، حبس يكسرى شلاقهاى معين مثلاً اگر كسى مرتكب زنا شد اگر ازدواج نكرد صد ضربه شلاق اگر ازدواج كرده با اينك زن داشت زنا كرد اعدام، آبجو، مشروبات الكلى هشتاد ضربه شلاق اگر در ماه رمضان كسى خلاف كرد بيست تا هم به خاطر ماه رمضان اضافه مىشود چون در وقت حساسى مرتكب جرم شده. بعضى برنامهها جريمهاش روشن است. 80 يا 100 يا فلان مقدار، بعضى چيزها مىگويند تعزيرات و تعزيرات يعنى تنبيه هست اما معين نيست و اختيارش با مسئولين است يك وقت يك آدم چاقى است كه حال كتك خوردن دارد خوب بزن اما يك وقت يك آدم شيره ايى هروئينى است كه اگر يكى بزنى مىميرد همين تلنگور براى او كافيست. شخصى مىگفت من مىروم افطارى دعاى افطارى بر وزن سفره اگر سر سفره ماست و پنير بود مىگويم رحمةالله من قراء الفاتحه كافيست. اگر پلو و خورشت بود شروع مىكنم نسئلك و. . قشنگ دعا مىكنيم اگر هم رسيد به مرغ و ماهى ابروها را مىاندازم شمال شرقى و جنوب غربى يا حميد به حق محمد يا على به حق على.
تعزيرات حكومتى بر وزن اينست كه طرف حال دارد يا حال ندارد دفعه اولش است يا دفعه اولش نيست. يك وقت آخوند خراب در آمد عمامهاش را برمى دارند اين خلع لباس بزرگترين تنبيه است يك وقت يك كسى كارت بازرگانىاش را باطل مىكنى لجباز است، گول خورده يا نه جايش كجاست شرائطش و مكانش. اما حبس، 23 فرم آدم بايستى برود زندان چند نمونه را مىخوانم. اگر كسى به غلامش زجر بدهد حكومت مىگويد ارباب را بايستى گرفت و زندان كرد، مست را اگر مست گرفتند اسلام مىگويد بايد زندانيش كنند. كسى اگر رفت گواهى ناحق داد اسلام مىگويد بايد زندانيش كنيد البته اينها روايات است از نظر فقهى رأيش با قاضى است. اگر كسى خرجى خانمش را نمىدهد اسلام مىگويد بعد از هشدار زندان. اگر كسى متهم به قتل است ولى قتلش ثابت نشده براى اينكه ثابت شود بايد به زندان برود. اگر كسى، شخصى را گرفت و آن يكى زد و او را كشت كسى كه قاتل است اعدام و آن كسى كه نگه داشته زندان. مديون و بدهكار كه دارد و روى لجاجت نمىدهد زندان، اختلاس كرده زندان، زن مسلمانى اگر كافر شود زندان بعضى جاها بايد سر طرف را تراشيد و توى شهر گرداند و آبرويش را بايد برد منتهى اين مال همه نيست.
تنبيهات، جايى داريم كه(فَامْنَعْ مِنَ الِاحْتِكَارِ) محتكر جنس را انبار كرده هشدار مىدهند كه آقا احتكار نكن اگر گوش نداد در مغازه را قفل و تاجر را هم دستگير كنيد.
آثار تشويق: حقارت تبديل به عزت مىشود. ايجاد حفظ اعتماد. يأس و دلسردى محو مىشود. در جامعه بدكار تنبيه مىشود. همين كه خوب را تشويق كردى بد مىسوزد عيد به خوب اگر يك سكه دادى و به بد ندادى او مىسوزد. كارها سرعت و دقت پيدا مىكند. مىگويند كسى بخواهد پشت بام خانهاش را كاهگل كند(خوب كاهگل هرچه بيشتر پامال بشود اين گلش كش پيدا مىكند) يك مشت يك قرانى ريخت توى كاهگل به اين كارگرها گفت پامال كنيد هريك قرانى كه نوك پاى هر كدامتان بند شد مال خودش، آقا اين كارگرها ريختند توى كاهگل و آنرا مثل حليم كرده بودند. اسلام براى اينكه زمين آباد بشود گفته: هر كس بتواند منطقه ايى را سبز كند مال خودش و اين بخاطر اينكه زمينهاى مسلمانان همه سبز بشود. در تشويق مسائلى را بايد رعايت كنيم. از كارش تشويق كنيم نه از خودش چون گاهى وقتها يكى را تشويق مىكنى فكر مىكند همه كارهايش درست است آقا من به خاطر اين عمل از تو تشويق كردم ممكن است كا ديگرش عيب داشته باشد. وقتى تشويق مىكنيد نقاط ضعف را هم به يك نحوى بگوئيد مثلاً وقتى معلم نمره بيست به شاگرد مىدهد زيرش بنويسد آفرين، صد آفرين، فرزند عزيزم. بسيار از تو متشكرم كه درس مىخوانى اميدوارم ناخن هايت را نيز بگيرى در كنار تشويق اگر موعظه باشد اثر مىكند. طرف بايد استحقاق تشويق را داشته باشد گاهى اوقات كه تشويق مىكنند طرف مىفهمد كه حضرت عباسى كارى نكرده كه مستحق تشويق باشد و اين ترحم است رئيس اداره مىخواهد يك پولى به او بدهد مىگويد خيلى خوب اضافه كار تشويقى. وقتى تشويق مىكنى طرف بايد بفهمد كه واقعاً مستحق تشويق است نه اينكه صدقه سرى است و ترحم. يا مىخواستند چيزى به او بدهند حالا اينطورى است.
تشويق باشد نه رشوه، گاهى طرف تشويق مىكند اما واقعش اين است كه رشوه است وقتى مىخواهيم تشويق كنيم ديگرى را خراب نكنيم بگوئيم آفرين بر تو كه مثل فلانى نيستى، اينكه فلانى خراب شد در تنبيه كسى را توى سرش نزنيم بگوئيم خاك توى سرت با اين درس خواندنت پسر عمويت از تو بهتر است بچه هم شروع مىكند به گريه كردن و مىگويد خوب عمويم هم از تو بهتر است. تشويق گاه و بيگاه باشد اگر تشويق مرتب باشد خاصيتش را از دست مىدهد. نگوئيد آقا ما اين را ديروز تشويق كرديم زشت است امروز تنبيهاش كنيم يا برعكس. ممكن است آدم در يك روز هم تشويق كند و هم تنبيه. يكى از علما در مورد فتواى امام(رحمة الله عليه) در مورد شطرنج چيزى براى امام(رحمة الله عليه) نوشت. امام(رحمة الله عليه) آقا عجب جوابى به او داد. يك جوابى داد كه ما فكر كرديم طرف رفت كه رفت آخر امام(رحمة الله عليه) وقتى با كسى برخورد مىكرد طرف هر كه باشد خوب و ما گفتيم كه طرف براى هميشه سقوط كرد. فردا امام(رحمة الله عليه) نامه نوشت كه من شما را مجتهد مىدانم و اگر ديروز به شما تشرى زدم تشر طلبگى بود يك در مرتبه حسابى مىزند توى گوش طرف تا مىخواهد بيفتد او را مىگيرد.
كميل فرمانده نظامى بود يك جا منطقه حفاظتى را رها كرده بود رفته بود سراغ كار ديگر اميرالمومنين(عليه السلام) چنان سيلى زد توى گوش كميل كه تو بايد چنين كنى يك تشرى يه او زد ما فكر كرديم كميل رفت كه رفت اما اميرالمومنين(عليه السلام) فرداش نامه تشويقى به كميل نوشت و او را زنده كرد خلاصه يك طورى نباشد كه طرف با يك تنبيه براى هميشه سقوط كند. هشدار بدهيد سيلى بزنيد اما سقوط نشود. گاهى تشويق كلمات تند است يكى از ضاليان يعنى فرماندار يك منطقه چهار هزار درهم كش رفته بود، اميرالمومنين(عليه السلام) فرمود(مَا بَلَغَنِي عَنْكَ حَقّاً لَجَمَلُ أَهْلِكَ وَ شِسْعُ نَعْلِكَ خَيْرٌ مِنْكَ) شترت از تو بهتر است بند كفشت از تو شرفدارتر است. تشرهاى حضرت على(عليه السلام) بود. حضرت على(عليه السلام) به يك نفر فرماندار مىنويسد بند كفشت از تو بهتر است، شترت از تو بهتر است، خيلى مهم است.
در حديث داريم(من لم تصلحه الكرامة أصلحته الإهانة) اين هم حرف قشنگى است آخر بعضىها مىگويند: نگوئيد مرگ بر فلان، چرا نگوئيم. كسى كه كمالش را مىگويى آدم نمىشود بايد فحشش داد(من لم تصلحه الكرامة) كسى كه كرامت، احترام او را اسلاح نمىكند(أصلحته الإهانة) اول مىگويند خانم، به خاطر شهدا، به خاطر ماه رمضان اين رقمى حجاب نكن هى با احترام، خانم، خواهر مىگويند ولى اين اصلاح نمىشود. خوب(أصلحته الإهانة) آن وقت در مىآيد شما كه اين رقم حجاب دارى جمله زشتى گفته مىشود. همان خانم بد حجاب اول بار مىگويد پسرجان، دختر جان اگر چهار بار ديد كه گوش نمىدهد همان خانم بد حجاب به بچهاش مىگويد نكبت، برو گم شو يعنى اگر ديد تذكراتش اثر نمىكند برخورد مىكند.
گاهى تنبيه عملى، تنبيههاى منفى است داريم آيه «إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ« النساء(140) يك جا نشستيد ديديد درى ورى مىگويند بگو آقا نگوئيد گوش نمىدهند پاشو برو، خروج از مجلس، باز در قرآن داريم «وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ« القصص(55) يعنى وقتى درى ورى شنيدند بلند مىشوند و مىروند هميشه تنبيه به كتك و سيلى نيست گاهى به اين است كه بلند شوى و بروى. در تنبيه نبايد روى طرف فشار بيايد بايد به مقدار و اندازه تنبيه شود. پا شو درسهايت را بخوان تو كه پارسال تجديد شدى، پاشو استكانها را بشور تو كه پارسال تجديد شدى، بابا ولم كن گاهى وقتها پشت سر هم تنبيه مىكنى، تنبيه تكرارى ضر دارد، تشويق تكرارى خاصيتش را از دست مىدهد. بايد دقت كنيم كه تشويق در حضور جمع باشد اما تنبيه در حضور جمع نباشد از عملش تنبيه شود نه از خودش نگوئيم تو آدم بدى هستى بگوئيم شما آدم خوبى هستى اين كارت غلط بود وقتى تنبيهاش مىكنيم گناهكار احساس نكند كه من از تنبيه دارم كيف مىكنم بگو آقا من غصه تو را مىخورم ولى مجبورم چارهاى ندارم. اگر طرف نقص عضوى دارد نگوئيد بابا خلافى كرده تنبيهاش كن اما نقص بدنىاش را به رخش نكش.
با خرافات آنها را نترسانيم بعضى بچهها شيطانى مىكنند مادرشان مىخواهد آنها را تنبيه كند مىگويد مىگويم لولو تو را بخورد. لولو چيه؟ اگر كسى، كسى را تنبيه مىكند يك نفر ميانجيگرى بكند مثلاً پدر بچه را مىزند مادر واسطه شود يا مادر بچه را مىزند يا استاد بچه را مىزند يك كسى ميانجگرى كند. واسطه شدن طورى نيست اما تخطئه نكنيد. مادر بچه را مىزند، پدر مىگويد چرا مىزنى؟ پدر يا مادر كار يكديگر را خنثى نكنند چونكه اين تشويق يا تنبيه خاصيتش را از دست مىدهد. اگر هم خواستيد تخطئه كنيد روبروى بچه كار را تخطئه نكنيد. اگر كسى كار خلافى را كرد و گفت پشيمانم عذر او را بپذيريد. اگر معلم خواست شاگرد را تنبيه كند خودش بزند نه اينكه شلاق را به دست يكى از شاگردها بدهد كه او بزند يعنى تنبيه را به ديگرى واگذار نكنيد. گاهى آدم حال دارد از رئيس سيلى بخورد اما از نايب رئيس ديگر حالش را ندارد كه سيلى بخورد. باز هم حرفهامان ماند مثل ما مثل يك فيلمى بود كه طرف دير مىرفت به مدرسه همهاش مىگفت باز هم مدرسهام دير شد در هر جلسهاى حرفهايمان مىماند. تشويق بايد باشه از بوسيدن دست گرفته تا تجليل زبانى تا در حقت دعا كردن تا تشويق مالى تا تشويق مقامى تا تشويق لباسى، دعبل شعرى خواند امام رضا(عليه السلام) لباسش را در آورد و داد به دعبل. گاهى امام رضا(عليه السلام) لباسش را مىدهد به شاعر پيغمبر(صلي الله عليه و آله) عمامهاش را مىدهد به، اميرالمومنين(عليه السلام) گاهى پول مىدهد پيغمبر گاهى صد تا شتر مىدهد، شمشير مىدهد، دستش را مىبوسد، دعايش مىكند هر رقم تشويق هست بايد تشويق بشود. ما اگر بچه هايمان را تشويق كنيم يك نوابع و استعدادى در اين دختر و پسر هست كه از بس اين دختر و پسر توى خانهها تحقير شدهاند كه استعداد هايشان كور شده و ما با تشويقمان مىتوانيم آن استعدادها را شكوفا كنيم. امام(رحمة الله عليه) با تشويق بسيجىها جبههها را پر مىكرد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»