متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1369/1/10
بسم اللّه الرحمن الرحيم
نامه اميرالمومنين است براى تشكيل حكومت، و روش حكومت دارى و مردم دارى «هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ مَالِكَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ فِي عَهْدِهِ إِلَيْهِ حِينَ وَلَّاهُ مِصْرَجِبَايَةَ خَرَاجِهَا وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا وَ اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا وَ عِمَارَةَ بِلَادِهَا»(نهجالبلاغه، نامه 53)، «هَذَا» يعنى اين نامه «مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ» اين نامه اى است كه امر كرد. به او «أَمَرَ» يعنى آئين نامه بخش نامه يعنى اين نامه نصيحت و شوخى نيست و تو مأمورى كه به اين نامه عمل كنى «هَذَا مَا أَمَرَ» اين امر به تو است. كى امر كرد، عبدالله على امير المومنين جالب اينست كه حكومت اسلامى حاكمش در ضمن اينكه امير است، خودش را عبد مى داند. و اين از امتيازات اسلام است كه بزرگان ما هر چه بزرگتر مى شوند عبوديتشان بيشتر مىشود. حضرت امام «رضى الله تعالى عنه » وقتى مرجع تقليد شد فرمود دست مراجع را مى بوسم مرجعيتش شكوفاتر شد فرمود دست بقالها را هم مى بوسم. گفتند: روحمنى خمينى، بت شكنى خمينى فرمود: به من رهبر مى گوئيدمن خدمتگزارم، گفتند: تا خود در رگ ماست خمينى رهبر ماست. فرمود: رهبر من همان بچه 13 سالهاى است كه به خودش نارنجك مى بندد.
گفتند: خدايا خدايا تا انقلاب مهدى فرمود: اى كاش من يك پاسدار بودم هرچه عظمت بيشتر است، تواضع بيشتر است.
ماهرمضان نگاه كنيد مناجاتها اولياء خدا چقدر اشك مى ريزند اين عبدالله وقتى آدم عبدالله شد پرواز مى كند قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «إِنَّ مَنْ توَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللَّه»(كافي، ج2، ص122).
هرگز نخورد آب زمينى كه بلند است. كسى كه تواضع كند خدا بالا مى برد(بالايش مى برد.) «سُبْحانَ الَّذي أَسْرى» اسراء/1 منتهى «بِعَبْدِهِ» چون عبد بود او را معراج بردند.
خيلى پز نده، چه دليلى دارد كه بگويى آقا من كسى هستم. . . نمى خواد بگى.
خدا كه مى داند دنيا هم كه چيزى نيست. دو تا پيش نماز به هم تعارف مىكردند او مى گفت تو بخوان(برو جلو) او مى گفت تو برو جلو. يكى مى خواست با اينها شوخى كند، گفت آقا خيلى با هم شوخى نكنيد. حمد و سوره هر دوتان كه درست است عدالت هم كه هيچكدام نداريد. (البته شوخى مى كردها!)
دنيا كه چيزى نيست آخرت هم كه به اين پزها نيست بنابراين براى چه پز مى زنى پز مى دهى براى دنيا يا براى آخرت امادنيا قرآن مى گويد او مى رود «وَ اللَّهُ مُخْرِجٌ ما كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ» بقره/72 هر چه پز بدهى خدا لوت مىدهد. قيامت هم كه خدا مى گويد «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» طارق/9 پس هم توى دنيا لوت مى دهد و هم توى آخرت پس براى چى، پس همانى كه هستيم باشيم.
«هَذَا» اين عهد نامه(امر) مأموريت به تو داده مى شه بايد عمل كنى چى: «مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ» منتهى(على امير المومنين) خوب اين عهد ناه را امير المومنين به كى مى دهد مالك ابن حارث مالك اشتر.
گفتيم اشتر كسى است كه پلك چشمش پائين آمد. چون در يكى از جنگها تركشى بقول ما حادثه اى زخمى خورده بود كه چشم مالك اشتر كمى پائين بود شايد به اين دليل باشد.
اين نامه سيستم حكومت دارى و مردم دارى است كه امير المومنين به تو مى دهد كه «فِي عَهْدِهِ إِلَيْهِ» كى «حِينَ وَلَّاهُ مِصْرَ» چون به تو مى خواهم ولايت مصر را بدهم «وَلَّاهُ مِصْرَ» يعنى امير المومنين وليكن استاندار را بايد ولى امر تعين كند «وَلَّاهُ» يعنى والى مى كنم تو را والى مصر.
مصر هم در آن زمان از مناطق پرجمعيت و متمدن. مصر غير از كوفه و نجف و اينها بود مصر از مناطق بسيار حساس بود. مأموريت 1- جبايه خراجها بايد ماليات جمع كنى – هه. . . حكومت اسلامى مى گويد بايد ماليات بدهى، آخر اين يعنى چه آقاى قرائتى تو را خدا توى تلويزيون اين مالياتىها اينقدر ما را اذيت نكنند. چشم مالياتىها مردم را اذيت نكنيد. اما خوب مردم شما هيچى نمى خواهيد بدهيد يعنى حضرت عباسى شما مى آيى داخل مغازه، خيابان، بازار 500 تا1000تا 5000 هزار كمتر يا بيشتر گيرت مىايد، مفت مفت گيرت مىايد. آخر اين پاسبانى كه شب در خانهات يا روى پشت بام خانهات را باز كردى اين پول نمى خواهد، اين لوله كشى خانهات پول نمى خواهد. اينكه كارمند شهردارى مىايد پشت در خانات و خيابان وجوى را تمييز مى كند اين پول نمى خواهد. پليسى كه جلوى ترافيك را مى گيرد پول نمى خواهد. همينطورى صبح بيايى در دكانت را باز كنى و دو هزار ببرى و برى بگى هيچى از ما نمى گيرند، نمى شود كه. آخر اين 500 تومانى كه تو گرفتى البته اذيت نبايد بكنى اما اينطور هم نيست اين 500 تومان تو بخاطر اينكه ديشب تو خوابيدى مرز را يك عده نگه داشتهاند جادهها را يك عده نگه داشتهاند توى شهر بچه هاى كميته بودهاند بچه هاى شهربانى بودهاند پشت در خانهات را رفتند پشت بام بازار پست دادهاند آبش برقش امنيش و صبح هم تو پاشدى 500 تومان گيرت آمده 10 تومانش راه بده اين جبايه است منتهى من توى كلمه «جِبَايَةَ» چهار تا حرف دارم:
1- جبيه از مجتبى است مى گويند امام حسن مجتبى(ع) جبيه يعنى انتخاب «جِبَايَةَ خَرَاجِهَا» يعنى ماليات را انتخاب كن يعنى نگذار آشغال به تو بدهند پول حسابى از آنها بگير. اگر هم مى خواهى ذكات بگيرى گوسفند شاخ شكسته و دم بريده نگير(جبايه از مجتبى است) يعنى ماليات بايد يك چيز خوب باشد.
2- از اين جمله معلوم مى شود كه پول بايد در مركز جمع شود وگرنه نگو آقا پول بده خودت خرج خيابانها كن مثل گندمها در سيلوپولها بايد يكجا جمع شود. اين «جِبَايَةَ خَرَاجِهَا» چهار تا اصل توى اين هست: خراج يعنى ماليات.
1- تمركز ماليات در صندوق مركزى
2- انتخاب ماليات
3- مى گويد اگر خواسته باشى مردم بدهند نمى آيند بدهند، به مردم بگوئيم خودتان بيايد بدهيد. البته يك مشت ميوهها وقتى رسيدند مى افتند اما بعضى ميوهها تا درخت را تكان ندهى نمى افتد. ولذا مى گويد «جِبَايَةَ» برو بچين ميوهاش را «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً» توبه/103 برو بگير. ماليات گرفتنى است پس برو بگير، خوبش را هم بگير، پول هم متمركز شو و مسئوليت تو يكى است حاكم وظيفهاش چيست؟ گرفتن ماليات چون توى جامعه سه رقم آدم داريم 1- پر درآمدها 2- كم درآمدها 3- بى درآمدها حكومت بايد از پر درآمدها بگيرد به كم درآمدها و بى درآمدها بدهد.
بعضى عقيده دارند كه از اول نگذاريم اين پر درآمد بشود همچين جيره بندى كنيم و نگذاريم كسى چيزى گيرش بيايد اين سياست غلط است چون يك كسى نوآورى ابتكار، البته پر درآمدى چند رقم است، پر درآمدبه حق، پر درآمد ناحق اگر ناحق پر درآمد شده احتكار بگير جلويش را كم فروشى بگير، دزدى بگير، رشوه بگير، خيانت بگير، اگر به ناحق پردرآمد است جلويش را بگير اما يك وقت پر درآمد به حق است، خطاط است خطش خوب است ابتكار دارد هنر دارد. جلوى هنرش را نگيريد بگذاريد رشد كند بعد از او ماليات بگيريد به نفع طبقه بى درآمد و كم درآمد بگو آقا نمى شود مردم را به خودشان واگذار كنيم يكى از تجار مى گفت آقاى قرائتى شبهاى عيد شيرنى مى گرفتم پشت ماشين مى گذاشتم تمام بچه هاى روستايى را به آنها نقل مى دادم به ادرها يشان يكى يك روسرى مى دادم كفش مى دادم گفتم خيلى خوب خودت را مطرح مى كردى اسلام نمى خواهد تاجر به فقير پول بدهد. براى اينكه فقير تا تاجر را ديد سلام عليكم خدا سايهات را از سر ما كم نكند، تو كه پول دارى به فقير، فقير بله قربان گو مى شود. بگذار پول يكجا جمع شود جهاد سازندگى برودمدرسه، برق، تلفن و. . . بگذار خدمات حكومتى باشد ه مردم فرد در مقابل فرد اظهار ذلت نكند.
اين 5 تومان اين 10 تومان اين 100 تومان ولى از مردم پول نگير من اصلا خام حرف مى زدم الان مى گوئيم يك چيزى بگويم كدخدا خوشش بيايد، هيئت امناى مسجد گفتهاند روفه حضرابوالفضل(ع) بخوان نمىشود روضه على اصغر خواند بالاخره پاكتمان را كم مى دهند. يكى از زجرهايى كه ما طلبهها مى كشيم اين است كه بايد واظب حال مردم هم باشيم اگر يك جورى مى شد پولمان را مقام رهبرى مى داد راحت هرطور كه راحت بود حرفمان را مى زديم چقدر مراعات يكى خوشش آمد كى بدش آمد نمى كرديم بعد هم وقتى نگاه مى كرديم كه اين منطقه دو واعظدارد ديگر هرچه هيئت فلان خودش را مىكشت مى گفتيم واعظهست برويد آنجا من مى روم جايى كه آقا نيست الان چون يك خورده گير مردم هستيم با بايد هرچه مردم مى گويند گوش بدهيم و لذا گاهى وقتها مردم 16 تا آقا را توى يك خيابان جا مى دهند و گاهى وقتها هم چهار تا روستا اصلا طلبه ندارد. اين بخاطر اينست كه گير مردميم يك جورى بايد باشد كه مسئله از مركز حل شود كه ما يك مقدارى منش(ب. . .) ترى داشته باشيم «جِبَايَةَ خَرَاجِهَا» پول بايد يك جايى متمركز شود از مركز باشد ذلت در آن نباشد بله قربانى در آن نباشد «جِبَايَةَ» انتخاب باشد آشغالگيرى نكنيد. ماليات هم گرفتنى است.
من درآمدهاى حكومت اسلامى را فشرده مى گوئيم:
1- انفال شما مى دانيد يكى از 114 سوره قرآن انفال است انفال جمع نفل است و نفل يعنى زيادى و اذا به نماز نافله مى گويند نافله يعنى نمازى كه زيادى است يعنى جز واجبات نيست در خانه مى گويند غذا را نفله كرده يعنى زيادى دارد مصرف مى كند، نافله، نفل، انفال. انفال چپه، جنگلها، درياها، بيشهها، معدنها، اينها همه جزء درآمد هاى حكومت اسلامىاند يكى از درآمدهاى حكومت اسلامى جزيه است حالا جزيه چيست؟
پس 1- انفال جمع نفل يعنى زيادى، جزيه چيه: حكومت اسلامى را خرج دارد بايد خون داد جون داد وچون اقليت هاى مذهبى از امنيت حكومت استفاده مى كنند از طرفى در خرج هم كمك نمى كنند اسلام گفته در عوضش اينها جزيه بدهند. مثلا مسلمان خمس مى دهد يهودى مى گويد من اصلا خمس مسلمان را قبول ندارم و خمس نمى دهم ز زكاة را قبول ندارم پس تو بايد يك پولى بدهى، چون بالاخره اگر بناست خيابانى آسفالت شود و پولى گرفته مى شود مسلمانه نامش خمس است و آن را مى گويند(مال غير مسلمان) جزيه.
چرا مى گويند جزيه. كلمه جزيه يعنى مجرى يعنى اين پول مجزى از خمس است. جزيه مجزى از خمس است يا يعنى جزاى كيفر كفرش است.
حالا اين از ديوانه و خل و زن و كودك گرفته نمى شود اما از افراد گرفته مى شود اين مربوط به حكومت اسلامى است. يك وقت اقليت هاى مذهبى وضعشان خوب است بيشتر مى گيرد وعين خمس نيست خمس 100 به بيست است.
اما جزيه را حكومت ممكن است هر سال يك تصميم بگيرد.
يكى از درآمدهاى حكومت خمس است(درآمدهاى ثابت) كه خمس بايد مصرف ايتام بشود و اين جا بايد اين مطلب را بگويم آقايان كسانى كه خمس نمى دهند مال يتيم مى خورند چون قرآن مى فرمايد «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ» انفال/41 بايد صرف يتيمها بشود و كسى كه خمس نمى دهد دم افطار دارد افطار مى كند اين دارد مال يتيمها را مى خورد و قرآن مى گويد كسى كه مال يتيم بخورد در شكمش آتش است. يعنى مال يتيم روز قيامت بصورت تجس عمل اين لقمه اى كه مال يتيم در آن هست اين اتش است د رشكمت با آتش افطار نكن. تكرار مى كنم آقا خمس واجب بگو آقا آيه خمس مربوط به غنائم جنگى است اتفاقا فخر رازى(عالم درجه يك اهل سنت) در تفسيرش دارد المنار دارد آلوسى دارد شيعه و سنى گفتهاند خمس مخصوص غنائم جنگى نيست مربوط به «كُلِّ مَا أَفَادَ النَّاسُ» از ابوالحسن(ع) نقل شده در كافى كه فرمود: «فِي كُلِّ مَا أَفَادَ النَّاسُ مِنْ قَلِيلٍ أَوْ كَثِيرٍ»(كافي، ج1، ص545) هر چى كه گرد آمده هر كه پس انداز دارد توى صندوق قرض الحسنه يا پهلوى كسى بعضى مى گويند پولم دستم نيست خوب پهلوى كسى است. ولى اگر بگويند چى دارى مى گويد اينقدر دارم هركس پولى جمع كرده خمسش را بدهد تكرار مى كنم كسى كه خمس ندهد مال يتيم در مالش است.
بعضىها فكر مى كنند خمس مال ميلياردرها است نه يك كسى 150 هزار تومان پول توى بانك دارد ولى يكسال از آن گذشته بايد 30هزار تومانش را بدهد نگوئيد كم مى شود يكى از اولياء در نهج البلاغه مى فرمايد زكات كه مى دهيد كم نمى شود «وَ الزَّكَاةَ تَسْبِيباً لِلرِّزْقِ»(نهجالبلاغه، حكمت252) يعنى خيال نكن نه كات كه مى دهى كم مى شود اين رزقت اضافه مى شود مثل درخت انگور اگر شاخهاش را كم كنند بارش بيشتر يم شود قرآن مى فرمايد «وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ» طلاق/7 هر كس درآمدش داغون است پول بدهد. هر وقت بى پول شديد پنج تومان بندازيد داخل صندوقهاى كميته امداد. حديث داريم كه هركس در مضيقه مالى قرار گرفت به فقير كمك كند، چون كمك تو راه كمك را باز مى كند.
يكى از درآمدها طسق است شايد اين كلمه را كم شنيده باشيد طسق چيه؟
خدا رحمت كند شهيد محمد باقر صدر تو اقتصادنا مى گه طسق اين است كه گاهى طرف خمس وزكات را داده مثل همين ماليات هايى كه اداره دارايى مى گيرد طسق يعنى اينكه حكومت اسلامى مى بيند با خمس و زكات مملكت اداره نمى شود مى گويد خيلى خوب هر شينى ساليانه 20 تومان بگيريد عوارض نوسازى فلان مقدرا طسق يعنى اينكه بازار پر درآمدها بنفع تعادل بگيريم. يكى از مالياتها فيع است به هر حال برويم سراغ عهدنامه.
هذا(اين عهدنامه) چيزى است كه امر كرده به او عبدالله امير المومنين به مالك اشتر كى «حِينَ وَلَّاهُ مِصْرَ» وقتى ولايت مصر را داد به او مأموريت چيست 1- جمع كردن ماليات جنس خوب تمركز ماليات و «وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا» درباره اين هم چند جمله اى صحبت كنم ولى براى اينكه در اين ماه رمضان امسال يك هديه اى نثار روح شهدا بشود چون ما حرفش را مى زنيم آنها جهاد را انجام دادند و چه چيز بهتر از هديه از اينكه ثواب صلواتى را هديه كنيم.
«وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا» من در بحث جهاد اهميت جهاد را نمى خواهم بگويم اما فقط يك نكته بگويم اينهايى كه جبهه نمى روند پنج دسته هستند جبهه نرفتهها چند دسته هستند پنج دسته را هم قرآن مى گويد 1- منافقان 2- ترسوها 3- رفاه طلبها 4- شكاكها5 – واجب كفايى كه ما در سنگر ديگرى خدمت مى كنيم.
آيه در مورد منافقين «لَوْ خَرَجُوا فيكُمْ ما زادُوكُمْ إِلاَّ خَبالاً» توبه/47 منافقين جبهه هم بيايند دسته گل آب مى دهند بهتر اين است كه نيايند. مى گويند يك آدم بسيار زشتى ديد بچه توى قنداق دارد گريه مى كند بغلش گرفت و گفت جو. . . بيشتر بچه گريه كرد چون خيلى قيافهاش زشت بود هر چه مى گفت جون بچه بيشتر گريه مى كرد يك شخصى گفت آقاصلاحبر اين كه شما بچه را بر زمين بگذاريد و اگر اين كار را بكنيد آرام مى شود اتفاقا همين طور هم شد منافقين به قدرى زشت صفتند كه اگر بيايند توى جبهه جز اينكه با دشمنان ما اطلاعات رد و بدل كنند كار ديگرى ندارند.
قرآن مى فرمايد «لَوْ خَرَجُوا فيكُمْ ما زادُوكُمْ إِلاَّ خَبالاً»، «ما زادُوكُمْ» زياد نمى كنند براى شما مگر(خيال 9 اينها كار شما را كنند مى كنند. درباره ترسوها قرآن مى گويد مسلمانند اما عجب مسلمانيند «يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ» نساء/77 چنان مى ترسند از مدرم انگار از خدا مى ترسند.
رفاه طلبها را قرآن مى فرمايد مى خواهند بروند مرخصى تا وقتى مى بينند عمليات مى شود فورى بوى عمليات كه آمد مى گويند آقا من خواهرم عروس مى شود زنم مى خواهد بزاد يك مرخصى به ما بده. على اى حال بعد هم مى گويد من رفتم جبهه گربه شاخم زده و اين جايم هم 16بخيه خورده به هر حال دست و پا مى زنند براى اينكه در رند قرآن مى فرمايد «يَسْتَأْذِنُك» توبه/45 يعنى مرخصى مى گيرند «أُولُوا الطَّوْلِ» توبه/86 يعنى رفاه طلبها
يك عده شكاكند مى گويند مى دانى اينها مى روند جبهه ولى معلوم نيست جنگى باشد اينها مانور است قرآن مى فرمايد «لَوْ نَعْلَمُ قِتالاً لاَتَّبَعْناكُمْ» آل عمران/167 اگر بدانيم عمليات هست مى رويم ولى فعلا اينها مانور است. برويم عيادت، آن شبى كه عمل جراحى مى كنند مى رويم عيادتش آقا برويم مسجد نه وقتى قرآن سر بگيرند مى رويم حالا فعلا «الغوث، الغوثها» را بخوانند دم بز نگاه مى رويم. طفره مى روند «لَوْ نَعْلَمُ قِتالاً» اگر فعلا هنوز زود است.
يك عده هم واجب كفايى آدم خوبى هستند اما مى گويند خوب مگر نگفتهاند حالا بيايد جبهه اون كه رفت از من ديگه ساقط است يك كار ديگر مى كنيم كه قرآن در اينجا مى فرمايد «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ عَلَى الْقاعِدينَ أَجْراً عَظيماً» نساء/95.
مالك از مردم پول بگير براى اينكه بايد خرجى جنگ را داد اول مى گويد ماليات دوم مى گويد خرجى جنگ «جِبَايَةَ خَرَاجِهَا» ماليات را جمع كن حكومت پول مى گيريد براى چى براى اينكه «وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا» حكومت از مردم پول مى گيرد براى انيكه اماكانات رزمىاش را تأمين كند و «وَ اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا» يعنى چى. كارهاى خدماتى معنايش(استصلاحاهل) است مثلا سالم سازى جامع(استصلاحاهل) يعنى يك كارى بكنيم كه مردم صلاحپيدا كنند. راه سالم سازى جامعه.
1- تشويق و تنبيه يعنى اگر خواستيد جامعه اى خوب شود بايد خوبها را تشويق كرد اگر بخواهيم جامعه را به خير بكشانيم بايد تشويق كرد بگويند آقاهر جوانى يك دوره قرآن حفظ كند يك ساختمان 3ميليون تومانى به اسمش مى كنيم.
خدا رحمت كند ايت الله شهيد سعيدى را گفت اگر بفهمم كسى كل قرآن را حفظاست مىروم محضر و خانه تهرانم را به اسمش ثبت مى كنم. يك روز از مسجد داشت بدون عبا مى آمد گفتند اقا عبايت كو؟ گفت داشتم از خيابان مى آمدم ديدم يكى مى لرزيد گفتم خدا روز قيامت مى گويد او داشت مى لرزيد تو هم عبا داشتى و هم قبا خوب يكى را به او مى دادى. اگر ما بيائيم يك شهرك بسازيم براى آنهاييى كه قرآن حفظند تمام بچهها خوش استعداد ما عوض جدول و روزنامه مى روند قرآن حفظكنند چونكه مى بينند پدرش هشتاد سال دويد يك خانه 1 ميليون تومانى نتوانست بخرد مى گويد من كه جوان هستم استعدادم هم كه خوب است يك دوره قرآن حفظمى كنم يك خانه بنامم مى شود آنوقت خانه هم كه داشته باشم يك طبقه آنرا اجاره مى دهم زن هم مى گيرم درآمد هم دارم زندگى هم راه مى افتد اگر مى خواهيد جامعه را به سوى خير بكشانيد تشويق بستن مراكز فساد، جلوگيرى از بى حجابى، كشف و استخدام نيروهاى خوب توسعه مراكز فرهنگى براى كودكان يك برنامه براى جوانان يك برنامه ما نبايد بچهها را رها كنيم بگوئيد امور تربيتى مرگ امور تربيتى چندنفرند 20 الى 30هزار نفر و بيست سى هزار نفر مگر مى توانند 12-13 ميليون را تربيت كنند و مگر دوات چقدر پول دولت به امور تربيتى مى دهد پولى كهبدن به امور تربيتى براى تربيت بچهها اگر تقسيم بر بچهها و روزها كنند هر بچه اى 10 شاى يم شود با 10 شاى مى شود آدم تربيت كرد!
(استصلاحاهل) يعنى چه: يعنى چهار نفر كه باغ دارند و استخر دارند به امور تربيت يبدهند و بگويند آقا باغ ما روزى شنبه دوشنبه، پنج ساعت در اختيار شما امور تربيتى هم اينها را توى باغ بياورد.
اگر مى خواهيد بچهها هرزه نشوند بايد بروند توى باغ بگردند. پدرشان كه باغ ندارد، مدرسه هم كه باغ ندارد پس آن تاجرى كه باغ دارد و درش را قفل مى كند و يك سگ را هم يم آورد و به باغبان هم مى گويد هر بچهاى سرو كلهاش پيدا شد هم سگ را به جانش بنداز هم دسته بيل را اين رقمى استصلاحاهل نمى شود.
اگر مى خواهيد نسل نو واقعا اصلاحشود بايد يك مقدارى توسعه كتابخانهها نمايشگاها بكوشيد.
وقتى ريختند با مهمانهاى لوط لولط كنند حضرت لوط نگفت بى حيا پررو برو گم شو فرمود «هؤُلاءِ بَناتي» هود/78 بيايد من يك دختر دارم بهت مى دم بيا داماد خودم بشو من دخترم را به تو مى دهم عقد مى كنم دخترم را به شما من دخترم را به شما ميدهم به شرطى كه شما لواط نكنيد. اگر خواستيد جلوى لواط را بگيريد بايد جلوى ازدواج را شل كنيد. خدا وقتى مى خواهد به حضرت آدم بگويد گندم نخور فرمود «وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ» بقره/35 آدم حوا هرچه دل تنگت مى خواهد بخور ولى اين يكى را نخور متاسفانه آخرش هم همان يكى را خوردند. يعنى اگر خواستى بگويى «لا تَقْرَبا» اول بايستى گفت «كُلا» اول گفت اين را بخور بعد گفت آنرا نخور اول بايستى گفت «هؤُلاءِ بَناتي» بيا ازدواج بكن بعد بگو لواط نكن. «اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا» يعنى آقايانى كه باغ دارند باغشان را در اختيار بچهها بگذارند براى جوانها چه كار كردهايم؟ چه امكاناتى؟
بعد «وَ عِمَارَةَ بِلَادِهَا» يعنى شهر را آباد كنيد معادن استخراج كنيد توليد را بالا ببريد اين طرحكار طرحخوبى بود. يعنى هركسى هنرى داشته باشد.
اشكال مملكت ما اين است كه هركسى ديپلم گرفت بيل را زمين مى گذارد، ديپلم ضد بيل و چكش است لااقل يك جوان اگر هيچ هنرى نداشته باشد بايد برق كشى بلد باشد هنرى ندارد بايد يك پيراهن بتواند بدوزد اگر الان كسى بتواند 30كيلو برنج آب بدهد و بپزد هزار تومان بهش مى دهند.
يك جوان 82 كيلو و زندش است مى گويد يك 10 تومان بده مى خواهم سرم را ماشين كنم اه! 82 كيلو و زنته پول سلمانىاش را از پدرش مى گيرد اين بى عرضگى جوان است «عِمَارَةَ بِلَادِهَا» يعنى برويم دنبال كار حضرت امير(ع) صد هزار هسته خرما را فرمود صد هزار خرما است «عِمَارَةَ بِلَادِهَا» يعنى همين كارى كه جهاد سازندگى مى كند يعنى برويم دنبال كار شهر سازى تعميرات مزرعه سعى كنيم كار خودمان را خودمان انجام دهيم كفش خودمان را خودمان وصله كنيم كارهاى خانه را خودمان انجام دهيم. آقا گران نيه چيه رفتم يك آبگرم كن گرفتم آنرا بستند صد توما گرفته صد تومان هنر او نيست هنر بى عرضگى خودت است 10 توما حق آن كارگر است 90 تومان چون تو بى عرضه ايى ما پول بى عرضه گيمان را تقصير مردم مى گذاريم.
گفتيم 4 جمله مأموريت حاكم اسلامى است 1- گرفتن ماليات 2- مسئوليت امنيت منطقه 3- توسعه فرهنگ سازى و ايجاد اماكانات رشد فكرى و فرهنگى براى جامعه 4- توليد، كار، آباد كنيم، اصلاحكنيم.
آينده تمام كشورها به سراغ اين پيامها خواهند آمد اگر كسى ماليات مى گرفت زمان شه خرجشان توى بانكهاى خارج بود الان تمام مسئولين كشورها پول هايشان داخل بانك كشورهاى ديگر است. ماليات مى گيرند زمان شاه هم ماليات مى گرفتند همه اينهايى كه فرار كردند بانك هاى خارج را پر كردند در جمهورى اسلامى ماليات گرفته مى شود اما خرج چى مى شود به كىها داده مى شود بسيجى، جهاد سازندگى، نهضت سواد آموزى پول خارج نمى رود نارحت نباشيد ضمن اينكه ماليات هم بايد حساب شود مثلا يك كسى از پارسال تا به حال 200 هزار تومان كاسبى نكرده 700 هزار تومان از او ماليات مى گيرند. در هر حال ناراحت پولهاهايى كه براى ماليات مى دهيد نباشيد خارج از كشور نمىرود اگر مى خواهيم روى پاى خودمان بايستيم بايد خرج كنيم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»