متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1366/6/19
بسم الله الرحمن الرحيم
شب اربعين شهداي مكه است و در خدمت خانوادههاي شهدا هستيم. بحث مفيدي است. چون وحي و قرآن است. اما آيه قرآن ميفرمايد: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ»(فجر/27). «مطمئنه» يعني دل آرام است. الآن در اين دنيا چيزي كه كم است، دل آرام است. آمريكا اين همه ناوگان به خليج فارس ميآورد ولي باز هم دلش آرام نيست. در اقشار مرفه و تحصيل كرده هم خود كشي هست. چون دل آرام نيست. دل آرام يك چيز ديگر است. يك كسي ممكن است روي حصير بنشيند ولي دلش آرام باشد. ممكن است يک کسي هم تمام قدرتها در اختيارش باشد اما دلش آرام نباشد.
در مورد دل آرام بگويم. اول اينكه افرادي را كه خدا ميگويد «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ». ممكن است آدم در شرايط عادي تصادف نكند و دستش پشت فرمان نلرزد اما يادمان باشد كه دست رانندههاي معمولي در درهها و جادههاي خطرناك ميلرزد. وضع هرکس در هنگام مردن خطرناك است. چون تمام امكانات مجسم ميشود و ميخواهد دل از همه چيز بكند آنجا هر رانندهاي چپ ميكند. اگر لحظه مرگ كسي چپ نكند، واقعاً دل آرام است. خداوند از طريق فرشتهها همان لحظه مرگ در دست اندازها ميگويد: اي روحي كه آرام داري «ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً»(فجر/28) به سوي خودم بيا. جانت را به من بده و پرواز كن. «راضِيَةً» تو از من راضي بودي.
حسين بر دوش پيغمبر بود. ميگفت: راضي هستم. در كربلا زير سم اسب هم ميرود باز هم ميگويد: راضي هستم. تلخي و شيريني در تو اثر نميكند. ميدهند و ميگيرند ولي در هر حال راضي هستي. تو از من راضي هستي، من هم از تو راضي هستم. چون خدا از كسي راضي است كه او هم از خدا راضي باشد. كسي كه در اثر حادثه باعث شود كه زبانش به ناشكري و انتقاد باز شود و راضي نباشد، خدا هم از او راضي نيست. روايت داريم پيشامدهاي تلخي ميشود. بخواهيد يا نخواهيد مقدر شده است. اما اگر راضي نباشيد اجر بزرگي را از دست دادهايد. من از تو راضي هستم، پيش خودم بيا. «مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك» افرادي كه شهيد ميشدند، از اولياي خدا هستند. به آنها خطاب ميشود پيش خودم بيا «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ». نفسي كه اطمينان دارد.
حضرت ابراهيم ميگويد: خدايا براي من يك صحنهاي را بوجود بياور كه چگونه در روز قيامت مرده را زنده ميكني؟ خدا ميگويد: مگر ايمان نداري؟ ميگويد: چرا ايمان دارم. ميخواهم دلم آرام شود. «قالَ بَلى وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي»(بقره/260) يعني ابراهيم هم بعد از آنكه نبي الله است. رسول الله است. خليل الله است. باز هم از خدا دل آرام ميخواهد. دلي كه يقين پيدا كند. دل آرام كم است. روايت داريم حج و پول و خانه، بچه و همسر و آبرو و پز و مدرك همه اينها زياد پيدا ميشود. هيچ چيز روي كره زمين كمتر از دل آرام نيست. حديث است «فَمَا أُوتِيَ النَّاسُ أَقَلَّ مِنَ الْيَقِينِ»(كافى، ج2، ص52) چيزي كمتر از يقين و دل آرام نيست. قرآن ميفرمايد: عدهاي رهبر ميشوند. ميداني چرا رهبر ميشوند؟ چون دل آرام دارند. «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ»(سجده/24) اينها را ائمه قرار داديم. گروهي را در جامعه رهبر ميكنيم. چرا؟ «لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ». چون «يُوقِنُونَ» يقين دارند. چون دلشان آرام است، شك ندارند. يقين چيست؟ دل آرام چيست؟ دل آرام دلي است كه ابراهيم هم از خدا ميخواهد. دل آرام دلي است كه هركس داشته باشد به مقام رهبري ميرسد. دل آرام دل شهدا است که در موقع جان دادن آرام است. با قرآن چگونه دل آرام را بدست بياوريم؟
ما دو نوع آرامش داريم: 1- آرامش كاذب 2- آرامش صادق.
افرادي ميخواهند دلشان با مال آرام بشود. ميگويند: اگر من يك خانه داشته باشم، زندگي من راحت راحت است. دروغ ميگويد: دليل چيست؟ چون آدمهايي كه خانه دارند، زندگي راحتي ندارند. خدايا اگر يك ماشين داشته باشم، فلان كار را ميكنم. زندگي دنيا مثل جهنم است. قرآن دربارهي جهنم ميگويد: هرچه به آن ميدهيم. ميگويد: «هل من نريد» باز هم داري. اين سخن جهنم است. جهنم ميگويد: من پر نشدهام و انسان حالتي دارد كه هرچه به آن بدهند پر نميشود. مگر اينكه دل آرام باشد.
پس قرآن ميگويد: دو نوع اطمينان داريم. گاهي اطمينان صادق است و گاهي كاذب است. اطمينان كاذب مثل اطمينان به مال است. مردم كه قارون پول دار را ديدند. گفتند: «يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ»(قصص/79). كاش ما هم به اندازه قارون پول داشتيم. خوش به حال قارون كه اين همه ثروت دارد. «وَ رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ اطْمَأَنُّوا بِها»(يونس/7)، «أَرَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ»(توبه/38) قرآن ميگويد: بعضي به دنيا راضي هستند و دلشان به دنيا گرم است. «هَلَكَ عَنِّي سُلْطانِيَهْ»(حاقه/29)، «وَ بَنينَ شُهُوداً»(مدثر/13)، «ما أَغْنى عَنِّي مالِيَهْ»(حاقه/28)، «يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ»(همزه/3) قرآن از آياتي كه راجع به مال و فرزند و قدرت است، مملو است. «يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ»(شعراء/88) در همين دنيا فرعون غرق شد، قدرت نجاتش نداد. قارون به گل فرو رفت، يارانش او را كمك نكردند. شاه سقوط كرد ابرقدرتها نتوانستند او را حفظ كنند. اين اطمينان كاذب است كه كويت ميخواهد با پرچم آمريكا صاحب قدرت شود. اينكه «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(رعد/28) كسي كه با ياد خدا دلش آرام نميگيرد، ميخواهد با پرچم آمريكا دلش آرام بگيرد. اينها اطمينان كاذب است.
اما اطمينان صادق را برايتان بگويم. قرآن ميگويد: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» فقط با ياد خدا نفس مطمئن پيدا ميشود. چرا؟ انسان از چه چيز ناراحت است؟ شما يك راننده كه در ماشين نشسته است را تصور كن. يك راننده چند طور ممكن است كه بترسد. 1- راننده ميترسد كه بنزين تمام كند. 2- راننده ميترسد كه جاده را گم كند. 3- ميترسد چون تخلف دارد، جريمهاش كنند. مواد قاچاقي حمل كرده است. ما هم گاهي در زندگي ميترسيم. چون بنزينمان كم است. عمل صالح كم است. از مردن ميترسيم. من با اين كه عمرم تمام شد، يك ركعت نماز خوب نخواندم. من با اين عمل كم چگونه بروم جواب خدا را بدهم؟ «آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ»(نهجالبلاغه، حكمت 77) اميرالمومنين ميفرمايد: بنزين كم داريم كه از مردن ناراحت هستيم. اينكه ميگويند: تا صد فرسخي راننده، دلهره دارد كه بنزين كم دارد. عمل خوب كم است، از مردن ميترسيم.
به امام حسن گفتند: چرا از مرگ ميترسيم؟ فرمود: چون دنيا را آباد كرديد و براي آخرت چيزي نداريد. گاهي انسان از تخلفات قبل خود ناراحت است. باز هم «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» خدا غفور است. خدا غفار است. «إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً»(زمر/53). خدا رحمان است. آدم وقتي مطمئن شد كه خدا بخشنده و مهربان است، ديگر از گناهانش هم وحشتي ندارد. ميگويد: خدايا من گناه كردم. اما تو ارحم الراحمين هستي. اگر از تخلفاتت ناراحت هستي «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» خدا غفار است. اگر از اينكه بنزينت كم است و ميگويي آينده چه ميشود. «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ»(طلاق/3). ايمان به خدا آرامش ميدهد. دنيا براي تفريحات اين همه بودجه دارد. درعين حال دنيا آرامش ندارد. هر كشوري پيشرفتهتر است، ضعف اعصاب و پناه به مواد مخدر و مشروبات الكلي وجنگ در آن بيشتر است. فقط با ياد خدا دلها آرام ميگيرد.
از كربلا و امام حسين برايتان بگويم. امام حسين(ع) در كربلا علي اصغرش روي دستش بود تير آمد و به گلوي علي اصغر خورد و گلو پاره شد. يك پدري كه اين همه داغ ديده است و بچه شيرخوارهاش روي دستش شهيد ميشود، بايد چه عكس العملي نشان بدهد؟ ميگويد: «هَوَّنَ عَلَيَّ مَا نَزَلَ بِي أَنَّهُ بِعَيْنِ اللَّهِ»(اللهوف، ص115)، برمن آسان است چيزي نيست. چون پهلوي خداست. چون ميداند خدا او را ميبيند، دلش آرام است. گاهي وقتها به استخر كه ميروي بعد زير آب ميروي. زير آب نفست ميگيرد اما چون دلت به آن كسي كه بيرون است خوش است، يك كمي راحت ميشوي. فيلمبرداري ميكند و عكس ميگيرد و حساب حوصله و صبر نفست را دارد. شما هرچه هم زجر بكشي برايت خوش است. براي اينكه ميگويي: اين زجرها يك جايي حساب ميشود. بله اگر تنها باشي شيرجه ميروي و بيرون ميآيي. اما وقتي كه ميدانيم بيرون آب كسي است كه دارد شمارش ميكند هرچه هم سختي بكشيم باز هم درون آب ميمانيم. گلوي علي اصغر پاره ميشود. ميگويد: آسان است. چون خدا ميبيند. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(مي گويند) هرچه به ظهر نزديكتر ميشد، امام حسين(ع) خوشحالتر ميشد. مثل كسي كه باري را روي سر گرفته و هرچه به مقصد نزديكتر ميشود، خوشحالتر ميشود. امام حسين(ع) هرچه به ظهر عاشورا نزديكتر ميشد، شادتر ميشد. يك روز در نماز صبح پيغمبر ما احوال يك نفر را پرسيد. گفت: حالت چطور است؟ گفت: به آرامش رسيدم به حقيقت ايمان رسيدم. به يقين رسيدم. فرمود: علامتش چيست؟ گفت: علامتش اين است كه من الآن جهنم را احساس ميكنم. بهشت را احساس ميكنم. گويا من ميبينم كه بايد به هر كاري در روز قيامت جواب بدهم. فرمود: بارك الله! تو به دل آرام رسيدي. فرمود: آرزويت چيست؟ گفت: آرزويم شهادت است. يا رسول الله! دعا كن كه من شهيد شوم. پيغمبر هم دعا كرد كه شهادت را نصيبش كن. اگر قرار است برود چرا از راه شهادت نرود.
شهداي مكه ما پرواز كردند. پيغمبر در معراج از مكه پرواز كرد. در جوار مزار حضرت خديجه و ابوطالب شهيد شدند. در چه حالي بودند؟ به سوي مسجدالحرام ميرفتند. براي چه به مسجدالحرام ميرفتند؟ براي اينكه به نماز مغرب و عشاء برسند. در چه روزي؟ روز جمعه. بعد از چه كاري؟ بعد از پايان عمره و قبل از لباس احرام حج. چه بر لب دارد؟ الموت لامريكا. آنها كه رفتند مشمول اين آيه هستند «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ»(فجر/27)اي دل آرام پيش خودم بيا. دلهاي آرام شهدا، پهلوي خودم بياييد. در عمليات، در جبههها گاهي بچههاي رزمنده حنا ميبندند. يك گروهي بودند. ديدم که از آن گروه هرکس که ميآمد با من دست بدهد، دستهايش را حنا زده است. پرسيدم که چيست؟ گفتند: حنا بستهايم. چون فردا ميخواهيم در عمليات شركت كنيم. دل آرام است. يك گروه ديگري خواستند به خط مقدم بروند. وقت عمليات چند دقيقه قبل از حركت توپ بازي ميكردند. شب عاشورا عدهاي شوخي ميكردند. يكي ميگفت: امشب شب شوخي نيست. گفت: چرا شب شوخي نيست؟ ما فردا خدمت ابراهيم هستيم. فردا در محضر رسول خدا هستيم. دل آرام است.
ميگويند: اگر شما ميگوييد: آدم با ايمان دلش آرام است. چرا قرآن ميگويد: «إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»(انفال/2). چون يك آيه داريم مومن دلش از خدا ميتپد. يك آيه داريم دلش آرام است. يعني چه؟ بچه كوچولو هم به ايمان پدر و مادر دلش آرام است. اگر پدر و مادر خلاف كنند دلش ميتپد. بچه در خانه دلگرم پدر و مادرش است. اگر پدر و مادر خلاف كردند او دلهره دارد.
ايمان به خدا دل را آرام ميكند. بعضي خيال ميكنند اگر وكيل بشوند، دلشان آرام است. من شايد از دهها نفر از نمايندگان مجلس پرسيدم كه آقا شما كه نماينده شدهاي خوشحال هستي ميگويد: نه. هميشه به چيزهايي كه خيال ميكنيم، پناه ميبريم. «يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ»(همزه/3). «أَ يَحْسَبُونَ» خودمان خيال ميكنيم كه فقط با ياد خدا دل آرام است.
از دل آرام چند نمونه برايتان بگويم:
آمدند به پيغمبر اسلام گفتند: هرچه ميخواهي به تو ميدهيم. فرمود: اگرخورشيد را به يك دست و ماه را به يك دست من بدهيد، امكان ندارد يك ذره عقب نشيني كنم. اين را دل آرام ميگويند. رهبر عزيز انقلاب، امسال در پيام برائت فرمود: اگر خميني تنها بماند، آرام آرام خواب را از سر ابرقدرتها ميبرد. وقتي در هواپيما مينشيند كه از فرانسه به ايران بيايد، ميپرسند: چه احساسي داريد؟ ميگويد: هيچ. اميرالمومنين به جاي پيغمبر ميخوابد و پيغمبر هجرت ميكند. آرام خوابش ميبرد. دل آرام دارد. به ابراهيم ميگويند: بچهات را فوري بكش. فوراً بچهاش را ميخواباند و چاقو ميگذارد. چقدر آرام است. اما ما وقتي ميخواهيم به فقير پول بدهيم. 5 ريال در ميآوريم. بعد ميگويد: فكر نميكنم فقير باشد. يك موقع ميبيني که تصادف ميكني و براي رفع بلا خوب است. اي بابا ميخواهد 5 ريال بدهد جان ميدهد. ميخواهد عزاداري برود، آرام ندارد. دل من هم آرام نيست. ميخواهد حرف حقي بزند، نميتواند حرف بزند. دائم ميگويد: شايد، شايد، دل و دل ميكند. امام حسين دل آرامي داشت.
حضرت نوح كشتي ميساخت هركس ميآمد برود، او را مسخره ميكردند. ميگفتند: آقا مثل اينكه پيغمبريت گل نكرده به نجاري افتادهاي. يكي ميگفت: نوح! آدم عاقل كشتي را لب دريا ميسازد تا آن را به دريا هل بدهد. وسط خشكي كشتي ميسازي. كشتي به اين بزرگي را ميخواهي چه كاري بكني؟ قرآن ميگويد: «وَ كُلَّما مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ»(هود/38) همه مسخرهاش ميكردند. اما چه باعث شد كه نوح در برابر اين همه نيش دل آرامي داشت. خدا ميگويد: «وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا»(هود/37) كشتي را بساز من كار تو را ميدانم. مسخره کنندهها را هم ميبينم. اينها نميدانند كه من همه اين خشكيها را زير آب مياندازم. قرار است دنيا را آب ببرد. نوح دلش آرام است. اگر هدف درست است هرچه ميخواهند بگويند، بگويند.
يك كسي در مصر يك شتري اجاره كرد و سوار شتر شد و رفت. به يك منطقهاي به نام عباسيه رسيد. صاحب شتر همينطور كه مسافر را ميبرد، فحش ميداد. آقايي هم كه مسافر بود، سوار شده بود و هيچ نميگفت. يك نفر رسيد و ديد که صاحب شتر به اين مسافر فحش ميدهد. گفت: آقا ميفهمي چه چيزهايي به تو ميگويد. گفت: بله. گفت: آخر به تو فحش ميدهد. پايين بيا و به او بگو خودت هستي. يك عكس العملي نشان بده. همينطور نشستهاي به تو فحش بدهند. گفت: اگر من را به عباسيه ميرساند، بگذار هرچه ميخواهد بگويد، بگويد. اين را دل آرام ميگويند. در كلاسهاي نهضت سواد آموزي، بسياري از خانمها يك ماه دو ماه ميآيند و ديگر نميآيند. ميپرسم چرا نميآيي؟ ميگويد: والا كتابم دستم بود، همسايهها مسخرهام كردند و خنديدند. خوب بخندند. اگر تو با سواد ميشوي هرچه ميخواهند بخندند، بخندند.
به علامه طباطبائي گفتند: آقا يك نفر دارد عليه كتاب شما كتابي مينويسد. ايشان فرمود: قلم آزاد است. خيلي راحت است. روح بزرگ داشته باشيد. دل آرام داشته باشيد. البته خدا هم به هركس دل آرام نميدهد. خدا در قرآن ميگويد: ما دل آرام را به پيغمبر و مومنين درجه يك ميدهيم. منافقين در جبهههاي مسلمانها ميآمدند و ميگفتند: ناوگانهاي آمريكايي در خليج فارس است. «إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ»(آل عمرن/173) آنها ابدا نميترسيدند.
قرآن ميگويد: مبلغيني كه دلشان آرام است. خيلي راحت هستند. «وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ»(احزاب/39) ولي آدمهايي كه دلشان آرام نيست هر لحظه اين را تغيير ميدهند. يك نفر هر جا كه مهماني بود، ميرفت و ميخورد. ميگفت: من به سفره نگاه ميكنم طبق سفره دعا ميكنم اگر سفره ماست وپنير باشد ميگويم «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ» بس است. اگر برنج و خورشت باشد يك مقدار فاز دعا را بالا ميبرم «رحم الله من قرأ الفاتحه مع الصلوات» اگر ديديم كه مرغ و ماهي است دستها ميرود بالا يا حميد و به حق محمد يا عالي به حق علي و. . . دل كه آرام نيست فاز بالا و پائين ميرود و تلف ميشود. دل كه آرام نيست زود تلاطم ميكند. خوشا به حال آنهايي كه دلشان آرام است. دريا دل هستند.
يك كسي از تهران يك نامه پر از فحش به نجف اشرف براي آيت الله العظمي حكيم، مرجع تقليد نوشت. جواب نامه آيت الله حكيم را برايتان بخوانم.
بسمه تعالي. نامه شما را خواندم. تكان خوردم. بلند شدم و به حرم جدم اميرالمومنين رفتم. به شما و خودم دعا كردم. گاه گاهي از اين نامههاي تكان دهنده را براي من بفرستيد. امضاء نجف اشرف سيد محسن حكيم طباطبائي.
به خواجه نصير طوسي نامهاي ميفرستند. اي سگ! پسر سگ! ايشان جواب نامه را ميدهد و در سطر آخر ميگويد و اما اينكه فرموده بودي سگ، پسر سگ، سگ با چهار پا راه ميرود. اينجانب و أبوي با دو پا راه ميرويم. بنابراين اشتباه كردي.
قرآن ميگويد: به يكي از انبياء گفتند که «إِنَّا لَنَراكَ في سَفاهَةٍ»(اعراف/66) تو کم عقل و خل هستي. ميگويد: «يا قَوْمِ لَيْسَ بي سَفاهَةٌ»(اعراف/67) نه من خل و کم عقل نيستم. دل آرام دارم. به يكي از انبياء گفتند: «إِنَّا لَنَراكَ في ضَلالٍ مُبينٍ»(اعراف/60) فرمود: «قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بي ضَلالَةٌ»(اعراف/61) نه من گمراه نيستم. «لَكُمْ دينُكُمْ وَ لِيَ دينِ»(كافرون/6) شما راه خودتان، من هم راه خودم. دل آرام است.
يك دل آرام خواستگاري آمد. گفت: ما جواني فقير، زشت، كوتاه، هستيم. دخترت را به ما ميدهي يا نميدهي تا با من ازدواج كند. «ان تزوجونا الحمدالله» اگر دخترت را ميدهي الحمدلله «و ان تمنغونا الله اكبر» و اگر دخترت را نميدهي خدا بزرگ است. جاي ديگر ميرويم. نميگويد: ما را به غلامي ميپذيريد. از آنطرف هم نميگويد: اگر دخترت را ندهي ضعف اعصاب ميگيرم. در عشق شكست ميخورم. ميگويند: يك مورچه در استكان آب داغ افتاد. گفت: دنيا را آب برد. يك كسي گفت: نه دنيا سر جايش است تو در آب افتادهاي.
بسياري از ما خيال ميكنيم که دنيا از هم پاشيد. دنيا سرجايش است. شهداي ما دل آرام داشتند. شب چهل شهداي مكه است. متزلزل ترين دلها دل آل صعود است. اين همه دلار، اين همه بشكه نفت، اين همه امكانات، جمعيت سه چهار ميليوني به همه كشورها باج ميدهد به صعودي شن ميفروشند. موزائيك و آجرش بسته بندي ميشود و به آنها ميرسد. به همه باج ميدهد. از همه هم متزلزلتر است. چون به خدا ايمان ندارد. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(رعد/28)
آيههايي كه در قرآن در مورد انتقام است، ديدم. چند آيه داريم كه ميگويد «ذُو انْتِقامٍ»(آل عمران/4). يعني خدا انتقام ميكشد. اما يك آيه ديدم خيلي تازگي داشت. يك جا قرآن ميگويد: «وَ مَنْ عادَ فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَ اللَّهُ عَزيزٌ ذُو انْتِقامٍ»(مائده/95) خدا از او انتقام ميكشد و بعد هم دوباره ميگويد. «وَ اللَّهُ عَزيزٌ ذُو انْتِقامٍ». اين براي من خيلي مهم بود كه يك انتقام آخر جمله است. يك انتقام اول جمله است. در يك آيه داريم که ميگويد: و خدا از آن جنايتكار انتقام ميگيرد. خدا عزيز است كسي بر خدا قالب نميشود. دوباره ميگويد: خدا انتقام ميگيرد. چه جنايتي است كه خدا در يك آيهاي دوبار ميگويد: انتقام ميگيرد؟ آيهاش براي اين است. كسي كه گنجشك حرم را شكار كند. كسي كه يك گنجشك را در مكه شكار كند، خدا هم از او انتقام ميگيرد. خدا دوبار گفته است که پدرت را در ميآورم. براي اينکه در خانه امن شكار كردي. اين آيه قرآن است و شوخي هم ندارد. آيه از سوره مائده است. قرآن ميفرمايد: «وَ مَنْ عادَ» گفتيم: شكار نكنيد. با اين حال اگر كسي شكار كرد خدا از او انتقام ميگيرد و دوباره ميگويد: خدا «ذُو انْتِقامٍ» است. هيچ كجاي قرآن براي هيچ جنايتي، كلمه انتقام دوبار كنار هم نيامده است. جز كسي كه در مكه شكار كند. چهار صد عزيز ما را گرفتند. فردا اربعين شهدا است. نميدانيد چقدر مظلومانه بود. من در آنجا بودم. صحنهي دلخراشي بود. براي ما حالت عاطفي بود. امام فرمود: شهيد دادن چيزي نيست. حرمت خانه خدا را شكستند.
ديروز در بحار حديثي ديدم. اگر كسي در مكه و حرم به شكارچي، شکاري را نشان دهد، مسئول است. اگر در مكه روي لباست مورچه هست، نبايد آن را بكشي. آقا حرف حساب شما در مكه چه بود؟ برائت بود. اين «الموت لآمريكا الموت لاسرائيل» اين برائت است. آيا اين تازه در جمهوري اسلامي پيدا شده است يا اينكه براي هزار و چهارصدسال پيش است. سند هزار و چهارصد سال اين است. در بحار ج96 امام صادق ميفرمايد: وقتي به مكه ميرويد، دور مكه که طواف ميكنيد اين جمله را بگوييد. بگوييد: «آمَنْتُ بِاللَّهِ وَ كَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ اللَّاتِ وَ الْعُزَّى وَ عِبَادَةِ الشَّيْطَانِ وَ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ وَ عِبَادَةِ كُلِّ نِدٍّ يُدْعَى مِنْ دُونِ اللَّهِ»(بحارالأنوار، 96، ص190). مرگ بر جبت و طاغوت(ابر قدرتها) و لات و عزي اسم دو تا بت مهم است. يعني من نسبت به جبت و طاغوت و لات و عزي كافر هستم و آنها را قبول ندارم. امام ميفرمايد: همينطور كه طواف ميكنيد به گوشه كعبه محل حجرالاسود كه رسيديد، بگوييد: خدايا تو را قبول دارم. مرگ بر طاغوت باد.
يك حديثي ديگر از شيخ طوسي است كه ايشان تمام دعاهايي را كه براي حج است، در يك كتاب چاپ كرده است. امروز كتاب او دست ما آمده است. نگاه كردم ديدم نوشته است همينكه به شيطان سنگ زدي، آنجا جاي شيطان است. حاجيها بايد به شيطان سنگ بزنند. امام ميفرمايد: همينطور كه شيطان ابراهيم را سنگ ميزني بايد شيطان زمان خودت را هم سنگ بزني. امام ميفرمايد: همينكه كه به شيطان سنگ ميزني، بگو: خدايا حجم را قبول كن. از اين جمله پيداست روح حج آن وقتي است كه آدم شيطان را رمي ميكند. من از اين دعا ميفهمم كه تا شيطان رمي نشود و مرگ برآمريكا گفته نشود، آن حج حج نيست.
سه چيز ديگر هم بگويم. در مفاتيح از پنج دعا، ما چهار دعايش را ميخوانيم. «يا علي يا عظيم يا غفور يا رحيم»(المصباح كفعمي، ص630). «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ»(إقبالالأعمال، ص24) «اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ»(المصباح كفعمي، ص617) يك دعا را اين وسط جا مياندازيم. در اين دعا كه نميخوانيم يك نكته لطيف است.
مي گويد: خدايا هم حج و هم قتل في سبيل الله را قسمتم كن. حج و جهاد شهداي مكه ما با هم بود. يعني محمل شد به همان دعايي كه ماه رمضان نميخوانيم. حديث داريم. اگر پرنده وارد مكه شد و ذبح شد. گوشتش را نخوريد. براي اينكه در محل امن ذبح شده است. خلاصه در بحث امروز، آيه آخر سوره فجر را انتخاب كرديم. سوره فجر را سوره امام حسين ميگويند. آيه اين است «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ »(فجر/27) يعنياي دل آرام پهلوي خودم بيا. تو از من راضي هستي. حتي اگر تكه تكه هستي، من هم از تو راضي هستم. حالا كه اينطور شد «فَادْخُلي في عِبادي وَ ادْخُلي جَنَّتي»(فجر/30-29). پهلو بندگان خوب من بيا. پيش بهشت من بيا. خدا به بقيهي مومنين ميفرمايد: در «جَنَّاتِ عَدْنٍ»(توبه/72) برويد. من خودم از تو راضي هستم تو دل آرام داري.
دل آرام روي كره زمين كم است. ابراهيم گفت: من دل آرام ميخواهم. نمونه دل آرام پيغمبراست. اميرالمومنين در جاي پيغمبر خوابيد و دلش آرام بود. رهبر انقلاب وقتي از پاريس ميآمد. گفت: هيچ احساسي ندارم. من به وظيفهام عمل كردم و دلم آرام است. تا به ابراهيم ميگويند: بچهات را بكش. با دل آرام بچهاش را ميكشد. اصحاب امام حسين دل آرام داشتند. شهداي ما دل آرام داشتند. دل آرام يعني دلي که تلخي و شيريني، مرض و صحت، فقر و غنا تكانش نميدهد. دل كه آرام نباشد، حوادث او را ميلرزاند. متزلزل ترين دلها دل آل صعود است. آل صعود بعد از اين جنايتش گروه گروه آدم را به کشورهاي ديگر ميفرستد كه بگويد: ما تقصيري نداشتيم. مقصر ايرانيها بودند. به قول امام چهار صد شهيد داريم حالا بدهكار هم شديم. ما خون داديم اما دل شهدايمان آرام است. دل رزمندگان ما آرام است. دل امام ما آرام است. خداوند درباره گنجشك در مكه گفته است: كسي كه گنجشك مكه را بكشد «فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَ اللَّهُ عَزيزٌ ذُو انْتِقامٍ»(مائده/95). «ذُو انْتِقامٍ» سه بار فرموده که از او انتقام ميگيرم.
همه در راهپيمايي فردا شركت كنند. با دل آرام درس بخوانيم و به جبهه برويم. جبههها را شلوغ كنيم. خدايا بحث ما قلب مطمئنه بود. تو را به كساني كه دل آرام به آنها دادي، قسم ميدهيم به ما هم دل آرام مرحمت بفرما. خدايا به همه خانوادههاي شهدا، مفقودين به همه صبر و دل مطمئن و آرام عنايت بفرما. دل متزلزل را به آل صعود و آمريكا و اسرائيل و صدام بده و دلهرهاي به آنها بيانداز. نقشه هايشان را نقشه برآب كن. توطئههاي خنثي خودشان را نابود بفرما. روز به روز بر عزت دولت مكتب و امت ما بيفزا. كمبودها را تأمين دلهايمان را متحد بفرما. گناهانمان را ببخش و روح شهدا را از ما راضي بدار. اسرا را آزاد بفرما.
نماز جمعه يادتان نرود.
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»