متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1365/10/18
بسم اللّه الّرحمن الّرحيم
در خدمت برادران و خواهران تربيت مدرس هستيم. كساني كه چند وقت ديگر در دانشگاهها، پرستارها را تربيت ميكنند. وقتي ميگوييم پرستار نبايد در ذهن ما فقط كساني كه در بيمارستانها هستند، بيايند. پدران و مادراني هستند كه از جانبازان پرستاري ميكنند، دختران و پسراني هستند كه از پدران خود پرستاري ميكنند. مسألهي پرستاري، يك مسألهي عمومي است و من هم باور نميكردم كه در اين زمينه اين همه آيه و حديث داشته باشيم. اين چند روز خيلي چيزها پيدا كردم و مطالبي را خدمت شما عرض ميكنم.
اول اينكه چرا روز تولد حضرت زينب را روز پرستار نام گذاري كردند؟ چون زينب كبري در كربلا اولين پرستار حضرت سجاد بود. نه تنها پرستار بود بلكه سرپرست بچههاي شهدا و بچههاي امام حسين و خاندان اسيران هم بود. بسيار روز جالبي است و در اين روز هم بايد در مورد زينب كبري و هم در مورد پرستار صحبت بكنيم. من بحث هايم را تند تند ميگويم. پرستارها بايد بدانند كه همكارشان فاطمهي زهرا بوده است. به حضرت فاطمه(س) خبر دادند كه پدرت در جنگ است. فاطمهي زهرا، چهارده زن ديگر را هم صدا كرد، خودش هم پانزدهمين نفر بود و به طرف جبهه حركت كردند. فاطمهي زهرا زنها را برد و زنها زخمهاي مجروحين را ميبستند. فاطمه زهرا شروع به بستن زخمهاي پدر كرد، هر كاري كرد خون بند نيامد، فاطمهي زهرا حصير را آتش زد و با خاكستر آن حصير جلوي خون را گرفت.
فاطمهي زهرا در زماني كه پدرش خندق ميكند، در كنار خندق نان برد و به پدرش ميداد. پدر گفت: اين نان از كجا آمده است؟ حضرت زهرا گفت: ناني براي بچه هايم پختهام، چون ديدم شما مشغول كندن خندق هستيد عوض بچههاي كوچكم، براي شما آوردهام. پيغمبر نان را گرفت و فرمود: سه روز است كه پدرت نان نخورده است. يك بار فاطمهي زهرا وقتي حضرت امير را ديد كه از جنگ برگشته و زخمي شده است، شروع كرد زخمهاي اميرالمؤمنين را بست، به او دلداري ميداد و او را تشويق ميكرد و ميگفت: كه خوب شد به جبهه رفتي. يك بار هم پيغمبر و حضرت علي، هر دو بزرگوار زخمي شده بودند، فاطمهي زهرا شمشير خوني هردو عزيز را شست و باز اينها را تشويق ميكرد.
اين دو سه نمونه از پرستاري فاطمهي زهرا بود كه برايتان گفتم. ما بايد قداست پرستاري را بدانيم. پرستاران و پزشكان، گرچه ممكن است شما در مطب باشيد اما تقاضا ميكنم اين بحث را گوش بدهيد. فاطمهي زهرا پرستاري ميكرد. بعد از فاطمهي زهرا شخصي به نام نصيبه است. علامه طباطبايي ميفرمايد: نصيبه مادر دو شهيد است و در همهي جنگها براي رزمندگان آب ميبرد. يك زن انقلابي در يكي از جنگها بود، كار به جاي باريك رسيد، مشك آب را به زمين گذاشت و شمشير به دست گرفت و جنگيد. در يكي از اين جنگها سيزده تا زخم به بدن اين خانم خورد كه حتي يكي از زخمها آنقدر طولاني شد كه تا يك سال خوب نشد. پسرش عبدالله را تشويق كرد، او هم رفت جنگ كرد و شهيد شد. هم آب آور بود، هم شمشير زن بود، دو تا از پسرانش هم شهيد شد. ام ثنان در جنگ خيبر يك زن پرستار بود. اين خانم پهلوي رسول خدا آمد، گفت: اجازه ميدهي كه من هم بجنگم، من ميتوانم از مجروحين پرستاري كنم، پيامبر اجازه داد. ام ثنان باام سلمه، با هم در جنگ خيبر پرستاري كردند. دو تا خانم ديگر، ام سليم وام عطيّه بودند. امام باقر ميفرمايد: اين دو خانم پهلوي پيغمبر آمدند، خواستند مسئول پرستاري مجروحين بشوند. حضرت به اين دو اجازه داد و اينها رفتند مشغول پانسمان شدند. اتفاقاً اين دو خانم زخمهاي اميرالمؤمنين را ميبستند. يك حديث تازه هم برايتان بگويم: حضرت مهدي كه تشريف ميآورند، سي صد و سيزده يار مهم دارند، از اين سي صد و سيزده نفر پنجاه نفر زن هستند. در بين اين پنجاه نفر سيزده نفر آنها مخصوص پرستاري هستند. اين خيلي افتخار است. پرستاري از زهرا شروع ميشود تا زناني كه در ركاب امام زمان پرستاري ميكنند.
و اما در مورد بيمارستان بايد بگويم که اولين بيمارستان در اسلام در كنار مسجد بنا شد. پيغمبر دستور داد تا در كنار مسجد يك خيمهاي بزنند. يك خانمي بود كه پرستارياش خوب بود. اسم اين خانم رفيده بود. رفيده زني بود كه به دستور پيغمبر اسلام در كنارمسجد، مسئول پرستاري و درمان بيماران بود. در جنگ خندق يك نفر تير خورد، حضرت فرمود: «اجعلوه في خيمة رفيده» او را به خيمهي رفيده ببريد، من در آيندهي نزديك به عيادتش ميآيم. در هزار و صد سال پيش، مسلمانها در بغداد در سطح وسيعي گسترش داده بودند. زكرياي رازي در هزار و صد سال پيش ميخواست يك بيمارستان بزند. يك كيلو گوشت را چهار قسمت كرد و گفت: اين را به چهار طرف شهر بزنيد، هر كجا كه گوشت ديرتر فاسد شد، در آن محل كلنگ بيمارستان را ميزنيم. هشت صد و شصت پزشك كه براي طبابت مجوز داشتند در آن جا طبابت ميكردند. داروخانهي مجاني داشتند. تخصص داشتند. حميده و اخت خانمهايي بودند كه در طب متخصص بودند. هركس ميخواهد طبابت را در پزشكي بداند. تاريخ تمدن اسلام جلد سيزده نوشته ويلدورانت را مطالعه کند. بهترين كتابي كه اخيراً در اين مورد چاپ شده است، آداب الطبيه، جعفر مرتضي از علماي لبنان است و كتاب بسيار جالبي است.
قرآن ميفرمايد: «وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ»(يس/12) يعني كاري كه ميكنند مينويسيم و اثرش را هم مينويسيم. پرستار و پزشك بايد بداند بيماري را كه با درمان خوب ميكند، اين بيمار كه خوب شد، هر كاري كه تا آخر عمرش بكند، ثواب كار خيرش را به پرستار و پزشك هم ميدهند. بنابراين كار شما كار كليدي است.
«مَنْ أَحْيَا نَفْساً فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً»(كافى، ج4، ص57) يعني اگر كسي يك نفر را زنده كند، انگار همهي مردم كرهي زمين را زنده كرده است. در دنيا يكي مسئول شكم مردم است. يكي مسئول جاده سازي است. ولي طبابت و پرستاري مسئول جان مردم است. كار خيلي مقدسي است. شما تقاضا ميكنيد، اما دانشجو كم ميآيد، اين به خاطر ديد مردم است. وقتي دنيا پهلوي آدم بزرگ شد اين گونه است. كار بزرگ است، حقوقش كم است. چون روز پرستار با روز تولد حضرت زينب يكي است، چند مسأله در مورد حضرت زينب بگويم.
وقتي زينب كبري ميخواست از كربلا برود، بالاي سر برادر آمد، زير بدن برادر دست كرد و كمي بدن برادر را بلند كرد گفت: خدايا «تقبل منّا هذا القليل» خيلي مهم است. امام حسين شهيد شده، زينب ميگويد: خدايا، اين اندک را قبول كن. «هذا القليل» يعني حسين هم در راه تو كم است. حضرت زينب اين همه سختي كشيد. يزيد گفت: دنيا را چگونه ديدي؟ گفت: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلًا»(اللهوف، ص160) چيزي نديدم الا زيبايي. سختيها هم زيبايي است. پرستاري سخت است. اما زيباست. پرستار وقتي پير ميشود از وجدانش ميپرسد كه چه كردي؟ ميگويد: روزي سي نفر را از بيماري نجات دادم. خيلي زيباست. ما هميشه يادمان باشد كه انسان هستيم و شرافت شغلها يادمان نرود. پرستارها، اگر يك وقت خواستيد به كسي آمپول بزنيد، يك لبخند بزنيد. آخر بعضي از دكترها با اخم و قيافه بالاي سر مريض ميآيند. اصلاً ميداني چرا به طبيب ميگويند: طبيب؟ چون درد از خداست، دوا هم از خداست. سه حديث داريم «طبيب يثبت انفسكم» يعني آدم طبيب را كه ميبيند آرام ميشود. يعني طبيب و پرستار بايد با لبخند باشند.
در مكه هر آيه نازل ميشد، اسم آيه را به اسم آن مكان ميگذاشتند. مثلاً سورهي جن كه نازل شد اسم مكان را جن گذاشتند، يا مثلاً آيهي مباهله كه در مسجد نازل شد اسم مسجد را مسجد مباهله گذاشتند.
اول انقلاب ميخواستند اسم شاهرود را عوض كنند، اسم شهرها را كه نبايد عوض كرد، چون آدم صد سال ديگر يك كتاب ميخواند و ميفهمد كه اين كتاب در كتابخانهي شاهرود است، اگر اسمها عوض شده باشند، آدم نميفهمد كه شاهرود در كجاي دنيا بوده است. اسمها بايد محفوظ بماند. خدا شاه را لعنت كند، ولي كلماتي كه در آن شاه است اگر اسم يك جاي علمي است نبايد عوض شود. نبايد جاهايي كه اسم علمي، تاريخ، صنعتي، هنري، اختراع و تمدن و شخصيت در آن شهرها بوده عوض كنند. چيزهايي كه خيلي ريشه ندارد مثلاً يك دبيرستان را عوض كنيد.
وقتي طبيب ميايد مريض بايد نشاط پيدا كند، با لبخند باشد. وقتي ميخواهد آمپول بزند بگويد: با اجازه! امام صادق ميخواست بگويد که اسلام همه چيز دارد. حتي دربارهي سرخي جاي پوست روايت شده که يك نفر كنار امام صادق بود. امام به او گفت: اجازه ميدهي؟ گفت: من در خدمت شما هستم. بعد امام صادق پوست دست ايشان را گرفت و يك نيشگون گرفت و فشار داد. بعد فرمود: همين مقداري كه سرخ شد ديه دارد. منتها امام صادق قبلاً از او اجازه گرفت. عربياش هم اين است «أَ تَأْذَنُ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّمَا أَنَا لَكَ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ فَغَمَزَنِي بِيَدِهِ وَ قَالَ حَتَّى أَرْشُ هَذَا»(وسائلالشيعة، ج29، ص356) ميخواست بگويد اسلام از مويي غفلت نكرده است. شما ميخواهي آمپول بزني بگويي با اجازه. در آمپول زدن بايد مرد به مرد و زن به زن آمپول بزند، به جز در مواقعي كه ضرورت دارد. معناي ضرورت چيست؟ يعني واقعاً يا زن يا مرد نباشد.
پس يك مقدار حفظ تقوا و يك مقدار هم ضرورت هست و حد ضرورت هم مشخص باشد. ممكن است اگر يك پرستار بخواهد طبق رسالهي امام عمل كند به او بخندند، عيب ندارد، خنديد كه خنديد، ما هميشه زنده نيستيم. بچهي كوچك كه چند سال بيشتر ندارد وقتي ميخواهد داخل بيايد، ميگويد: «يا الله» زنها ميگويند: بيا تو، هنوز مرد نشدي، بيا تو مسخرهاش ميكنند.
يكي از خصوصيات علي اين است كه يا علي تو كسي بودي كه نيش و نوش در تو اثر نميكرد. يكي از تذكرات به پرستارها اين است كه بين مريضها فرق نگذارند. بين مريضهاي فقير و مريضهاي پول دار فرق نگذارند. يك حديث از امام رضا(ع) است كه ميفرمايد: اگر كسي به پول دار سلام گرم بكند و به فقير سلام ساده بكند، خدا روز قيامت بر او غضب خواهد كرد. مثلاً به فقير بگويد: سلام. به پول دار بگويد: سلام، حال شما چه طور است؟ اين مد، مد پول پرستي است. اتفاقاً بي پول نياز به محبت بيشتري دارد. حضرت سليمان روز به روز صبحها، سان ميديد، اما وقتي تمام ميشد، ميرفت پيش فقرا مينشست. غذايش با فقرا بود. امام رضا(ع) همان وقتي كه وليعهدي اجباري را پذيرفت روي حصير زندگي ميكرد و با غلامانش غذا ميخورد و روزي كه مسموم شده بود حالش بسيار بد بود، باز هم غلامان را دعوت كرد و غذا خوردند و هيچ به روي خودش نياورد و وقتي رفتند، امام رضا روي زمين افتاد و گفت: خيلي اذيت شدم، اما براي اين كه غذا به دل اين غلامان بچسبد، اين مقدار زجر كشيدم كه غذا به دل آنها بچسبد.
پرستارها، حافظ اسرار باشند. گاهي مريضها وقتي بي هوش ميشوند، يك چيزهايي را ميگويند، يك حرفهايي را لو ميدهند كه گاهي آن حرفها اسرار زندگيشان بوده است. گاهي وقتها مريض پهلوي پرستار سفرهي دلش را باز ميكند و يك چيزهايي را ميگويد. پرستار بايد حافظ اسرار باشد.
حضرت رسول فرمود: اگر كسي سر مردم را حفظ كند خدا آبرويش را حفظ ميكند. اگر پرستار و دكتر نيش شنيد، آيه داريم كه «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»(فرقان/63) مردان خدا كساني هستند كه اگر يك آدم جاهل، چرت و پرتي گفت، اينها سلام كنند. به پيغمبرها هم نيش ميزدند، ميگفتند: «إِنَّا لَنَراكَ في ضَلالٍ مُبينٍ»(اعراف/60) گمراه هستي. ميگفت: «يا قَوْمِ لَيْسَ بي ضَلالَةٌ»(اعراف/61) بگو نخير من آمپول را درست زدم. دارو را درست دادم، ان شاءاللّه خوب ميشوي. پرستار كه لباس سفيد ميپوشد معنا دارد. لباس سفيد يعني پاكي، برادران و خواهران كه در بيمارستان هستيد، خدا ميداند كه مسيحيت، چقدر از اين پرستاري و از اين پزشكي كار كرده است. خدا ميداند كه اين مسيحيت، ده به ده آفريقا، و شهر به شهر آفريقا، براي سياه پوستها درمانگاه ساخته است و پزشكان مسيحي را فرستاده كه در آن جا ضمن درمان، مردم را به مسيحيت دعوت كنند. بد است كه پزشك از آمريكا و اروپا بلند شود و به آفريقا براي جذب به مسيحيت برود. شما جوان رزمندهي حزب اللهي را ميبينيد كه فداي اسلام شده است، در مطب شخصي يا بيمارستان عمومي يك كاري كنيد كه وقتي بسيجي بيرون ميآيد، ميگويد: خدا ميداند در اين بيمارستانها چه خبر است. با هفت رنگ آرايش تلفن چي شده است. آخر جواب دادن به تلفن ساده ترين شغل است. آخر چه خبر است؟ يك بازي در ميآورد. خدا رحم كرده كه اين هنري غير از تلفن جواب دادن ندارد. آخر اين همه آرايش براي چه؟ تا كي ميخواهي عقده داشته باشي؟ تا كي از غرب تقليد ميكني؟
آخر عروس خانم ميخواهي چه كار كني كه پشت در اين همه آرايش كردي؟ ميخواهي مشتري جمع كني؟ دكتر اگرخوب باشد، خود به خود جمع ميشوند، ولو پشت در پيرزن كچل نشسته باشد. گذشت زماني كه آرايش دليل بر كمال بود. الان كمال چيز ديگري است. الان زن نمونه كس ديگري است. اگر ميخواهيد آرايش كنيد در خانه براي شوهر آرايش كنيد، خوب است زن در خانه براي شوهر عطر بزند.
براي امام حسن هدايايي آوردند، امام حسن فرمود: فقط عطرهايش را بدهيد، عطرهايش را برداشت و پيغمبر پولي كه براي عطر ميداد بيش ازپولي بود كه براي نان و آبش ميداد. دليل اين كه شما آرايش ميكني و بيرون ميآيي چيست؟ هدفت چيست؟ انگيزهات چيست؟ ميخواهي بگويي من پول دارم؟ من سواد دارم؟ چه ميخواهي بگويي؟ يك مقدار آرايشها را كم كنيم، محبتها را زياد كنيم.
لباس سفيد لباس پاكي است. ما پرستارهايي داريم كه وقتي مريض خوب ميشود. ميگويد: خدا اجرش بدهد. اي پرستارهاي خوب، تمام مريضهايي كه از زير دست شما سالم شدند، دعايتان ميكنند. بستگانشان به شما دعا ميكنند. حافظ اسرار باشيد، نيش زدند، تحمل كنيد. از پرستارهاي مسيحي عقب نباشيد. اگر خواستيد آمپول بزنيد اجازه بگيريد. امام صادق خواست دست يك نفر را فشار بدهد، اجازه گرفت. خودتان را بالاتر ندانيد. در يكي از دبيرستانها سفارش كردند كه دخترهاي دبيرستاني، زندگي ملا صدرا را بنويسند، من هرچه فكر كردم نفهميدم كه نوشتن زندگي ملا صدرا براي يك دختر به چه درد ميخورد؟
زندگي حضرت خديجه، زنان نمونه، زنان مسلمان و. . . تاريخ زنان نمونه را بنويسيد. آخر ملا صدرا فيلسوف مهمي است، اما به درد دخترهاي دبيرستاني نميخورد. پرستار بايد احكام اسلامي را بلد باشد. ايدئولوژي پرستار اين است كه وضوي جبيره بلد باشد. بايد نماز استثنايي و نماز اضطراري بلد باشد. پرستار بايد، طهارت و نجاست بلد باشد. آخر پرستار يك رقم ايدئولوژي ميخواهد، دانشكدهي الهيات يك رقم ايدئولوژي ميخواهد. ما با كمال تأسف همان ديني كه براي دانشكدهي الهيات نوشتيم، چهار اصل ديالكتيك، جهان بيني بر ايدئولوژي مقدم است يا ايدئولوژي بر جهان بيني مقدم است. و بعد پرستار ما درمريض خانه به هزارها مسألهي فقهي و اخلاقي برخورد ميكند كه اينها را در دانشكده و دبيرستان نخوانده است. به اميد روزي كه يك مقدار ايدئولوژيها، گزينشها، سؤالات كتابهاي درسي، يك مقدار در آنها سنخيت بوجود بيايد.
پرستار بايد تيمم بر سنگ مرمر، باطل كردن وضو در بيهوشي، گرفتن وضوي نيابتي و وصيتها را بلد باشد. خلاصه ايدئولوژي پرستار با ايدئولوژي همه فرق ميكند. گاهي پرستارها و پزشكان قلمبه حرف ميزنند، آقا بايد بگويد اين را بخور، ميگويد: مصرف كن. آقا در مملكت ماهنوز چند ميليون بي سواد هست، ممكن است بيمار وقتي تو كلمهي مصرف را ميگويي گيج شود. بهتر است بجاي اين كلمه به او بگويي: بخور. مثلاً ميگويد: فلان چيز را استعمال نماييد، او نميفهمد كه اين كلمه يعني چه؟ گاهي وقتها يك چيزي را بايد ساده گفت. پرستارها درد مريض را گوش كنند. مريضهايي كه ملاقاتي ندارند، پرستارها جمع شوند، دو سه دقيقه احوالش را بپرسند، تا توازن برقرار شود.
حرف هايم را جمع كنم. بحث ما به مناسبت تولد حضرت زينب است. زينب يعني: «زين اًب»، يعني زينت پدر و ضمن اين كه لقب آن را كبري گفتهاند، «ام المصائب» هم گفتهاند، چون حضرت امير اسم تمام دخترانش را زينب گذاشت. زينب كبري، زينب صغري. زينب كسي است كه امام حسين گفت: زينب در نماز شبها به من كه امام حسين هستم دعا كن. زينب كسي است كه امام سجاد گفت: تو از طريق خدا با سواد شدي، علم تو علم لدني است. شخصيت زينب خيلي مهم است و تولد آن هم دردآور است به طوري كه وقتي خانهي اميرالمؤمنين آمدم كه بگويم: تبريك ميگويم كه زينب متولد شده است، ديدم حضرت امير گرفته است. گفتم: يا امير چرا گرفتهاي؟ فرمود: اين زينب، تاريخ مصيبت باري دارد.
در ادامه گفتيم: اصل طبابت و پرستاري مشمول اين آيه ميتواند باشد. «وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ»(يس/12) يعني كاري كه كردي آثار هم دارد. گفتيم قرآن ميگويد: اگر كسي يك نفر را زنده كند، گويا همهي مردم را زنده كرده است. فاطمهي زهرا اولين پرستار است. رفيده زني بود كه به دستور پيغمبر براي اولين بار كنار مسجد خيمهاي زد و پرستاري ميكرد. نصيبه مادر دو شهيد و در جبهه پرستاري ميكرد. ام ثنان، ام سليم، ام عطيه، نام پرستاران زن هستند و اسلام به اين توجه دارد كه كار پرستاري را بيشتر به دوش خواهران بيندازد، چون عاطفهي خواهران بيشتر است. پرستار و پزشك بايد با لبخندش آرام بخش باشد. پرستارها بين فقير و پول دار فرق نگذارند. مسائل شرعي را بايد بدانند، امكانت نماز خواندن را براي مريضها فراهم كنيد. و اما شغل، بسيار مقدس است. خوشا به حال پرستارهايي كه وقتي ميخواهند عمرشان را بررسي كنند ميگويد: سي سال پرستاري و طبابت كردم، چند هزار نفر را از مرگ نجات دادم. چقدر در پيري آدم خوشحال ميشود. مريضها قدرپرستارها را داشته باشند، از پزشك و پرستار تشكر كنند. حق حيات به گردن مريض شما دارند. كارشان خيلي سخت است و به اميد اين كه پرستار در جمهوري اسلامي بيشتر از اين محبوبيت پيدا كنند. اگر ما يك زماني پرستارهايمان به جبهه نروند، آمار شهدايمان دو برابر ميشود. به خاطرخدماتشان نصف شهدا را نجات ميدهند. اينها به گردن اسلام، انقلاب، شهدا حق دارند. اما با كمال تأسف ديد جامعه نسبت به اينها خوب نيست.
اميرالمؤمنين براي شما و امثال شما يك پيامي داده است، ميفرمايد: كار حق را انجام بده، اگر امروز كساني نيستند كه از شما تشكر كنند در آينده كساني از شما تشكر خواهند كرد.
خدا همه شما را حفظ كند. اي همكاران فاطمهي زهرا، اي همكاران حضرت زينب، كه پرستار امام سجاد بود. اي همكاران فاطمهي زهرا كه پرستار پدرش بود واي خواهران نصيبه واي خواهران رفيده و شما با اين شغلي كه داريد، بايد افتخار كنيد.
خدايا! تو را به حق محمّد و آل محمّد همهي بيماران ما را شفابده. خدايا! به همهي پزشكان و پرستاران صبر مرحمت بفرما. خدايا! به ما توفيق شناخت اين مخلصين را مرحمت، و قدرداني از اينها را مرحمت بفرما. خدايا! جان بازان را شفا بده. خدايا! پرستارهاي عزيزي كه براي مجروحين به جبهه رفتند، ولي خودشان شهيد شدند، اينها را با امام حسين محشور فرما و ما را در روز قيامت شرمندهي اينها قرار نده.
نكند پزشكان مسيحي در آفريقا مسيحيت را تبليغ كنند و پزشكان ما با رفتارشان مردم را از اسلام زده كنند.
خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»