متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1365/5/9
بسم اللّه الّرحمن الّرحيم
شب عيد غدير است. حقش اين است كه در مورد عيد غدير بگوييم. غدير خم روزي است كه پيغمبر اسلام وقتي از مكه برمي گشت، فرمان خدا آمد كه بايد بعد از خود تكليف مردم را روشن كني و پيغمبر به امر خدا اميرالمؤمنين را نصب كرد و اين مسئله را احمد حنبل در مسند خودش، خيلي زيبا آورده است. امام حنبل و رهبر حنبليها و عدهي زيادي از علماي اهل سنت و شيعه همين قصه را قبول دارند. منتها حالا ما بحث را قرآني كنيم كه حرف نداشته باشد.
اصولاً نياز مردم به امام، همان نياز به پيغمبر است. چرا امام ميخواهيم؟ به همان دليل كه پيغمبر ميخواهيم. دوم اين كه امام بايد معصوم باشد چون جنايت و جسارت و توهين به بشر است كه دست بشر را در دست كسي بگذارند كه خودش هم گناه كار است. بايد در رهبر خلافي نباشد. انتخاب امام با چه كسي است؟
چند نظريه است كه انتخاب رهبر با مردم و يا با خداست. بي امام كه نميشود زندگي کرد. «لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ إِمَامٍإمَّا بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ»(عوالياللآلي، ج1، ص37) «لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ»(نهجالبلاغه، خطبه 40) مردم رهبر ميخواهند. منتها بحث اين است كه امام را چه كسي و چگونه تعيين كند؟ يا مردم يا خدا، راه سومي هم ندارد.
اول سراغ مردم ميآييم. آيا مردم ميتوانند خليفه تعيين كنند؟
پنج طرح است:
1- با اتفاق همگان امام تعيين كنيم.
2- با اكثريت آراء، امام تعيين كنيم.
3- با اقليت امام را تعيين کنيم.
4- با كودتا امام را تعيين کنيم و بگوييم امام آن كسي است كه بتواند كودتا كند.
5- با جانشيني امام را تعيين کنيم. وليعهدي روي كرهي زمين در همهي عصرها و نسلها بوده است. كارهايي كه مردم كردهاند يكي از اين پنج تا است. ششمي هم ندارد.
اگر توانستيم يكي از اين راهها را مشخص كنيم، بسم الله، اگر نتوانستيم دست از مردم برمي داريم و به خدا تكيه ميكنيم و شب غدير خم يعني شبي كه خدا تعيين كرد.
اول سراغ مردم برويم «فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ يُشْرِكُونَ»(عنكبوت/65) يادمان ميرود. اتفاق همگان كه محال است. تمام مردم همه بر روي يك نفر متفق باشند، اين تا به حال نشده است و نميشود و نخواهد شد. بياييم بگوييم اكثريت، كه الان بيشتر كشورهاي پيشرفته ميگويند دموكراسي. من يك سؤال ميكنم: آيا اكثريت راه حل است يا راه حق است؟ اكثريت راه حل است نه راه حق. راه حل يعني آدم در بن بست است و نميداند چه كار كند، براي اين كه از بن بست فرار كند ميگويد: اين كار را بكنيم. مثلاً يك ماشين با ده متقاضي است. نميدانيم چه كاركنيم. همهشان هم شرايط و امتيازهايشان يك طور است در اين صورت ميگوييم: قرعه به نام الف. حالا اگر قرعه به نام آقاي الف افتاد يعني حق با آقاي الف است؟ نه حق كه نيست. قرعه راه حق نيست، راه حل است. دموكراسي اكثريت است، يعني اگر پنجاه و يك نفر گفتند: آقاي الف به مجلس برود، چهل و نه نفر گفتند: آقاي ب، حالا واقعا ًحق با آقاي الف ميشود؟ مگر قرآن كتاب آسماني نيست؟ قرآن هشتاد و دو بار از اكثريت مذمت كرده است. «وَ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ»(مائده/103) اگر اكثريت مهم است پس برويم مسيحي بشويم چون اكثر مردم روي كرهي زمين مسيحي هستند، بعد از مسيحي اكثراً چپي هستند. آيا درست است خدا انسان را دست اكثري بدهد و بعد بگويد: مردم، اكثر شما هرچه انتخاب كرديد، همان است. بعدهم هشتاد و دو بار بگويد: اكثر مردم نميدانند. ميشود قرآني كه در 82 جا از اكثريت مذمت كرده است بعد انتخاب رهبر را به دست اكثريت بدهد؟ اكثريت راه حق نيست، راه حل است. «وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ»(شورى/38).
اگر عهدالله بود مشورتي نيست. آيا امامت امرهم است يا عهدالله؟ امامت خدايي است. قرآن ميفرمايد: وقتي ابراهيم را به امامت رسانديم گفت: «قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ»(بقره/124) خدايا حالا كه من امام شدم بچه هايم هم بعد از من امام شوند «قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ» خداوند در قرآن به امامت گفته است که عهد و عهدي، يعني شوري نيست. يعني نماز عهدالله است. حالا كه نماز عهدالله است، نميتوانيم كه براي نماز مشورت كنيم. مثلاً بگوييم، مشورت كنيم كه نماز صبح چند ركعت باشد. هرچه عهدالله است بايد خود خدا تعيين كند. هرچه امرهم است خود مردم بايد حل كنند و مشورت كنند. پس شما نگو امامت امرهم شوري است. چون من شما را گير مياندازم. چون امامت امرهم نيست عهدي است. قرآن ميگويد: وقتي ابراهيم امام شد، گفت: خدا حالا كه من امام شدم بچه هايم هم امام باشند. خدا گفت: اين امامت عهد من است و اين پيمان خدا به هركس و ناكسي داده نميشود. بنابراين امامت عهدالله است و عهدالله مشورتي نيست.
اين جا شهر تبريز است و در اين جا حيف است كه اسمي از علامهي اميني نبرم. علامهي اميني اسم تك تك علما را كه دربارهي غدير خم بحث كردند را برده است. چند تا عالم از علماي شيعه كه متفق هستند، يك نفر مخالف هم ندارند و علماي اهل سنت هم هستند. ايشان چند نفر از علماي سني را تك تك اسم ميبرد كه ميگويد: همه غديرخم را قبول دارند. ما يك پيوند مكتبي داريم. خدا علامه سيد شرف الدين را رحمت كند. در المراجعات نام صد نفر از علماي شيعه را ميبرد كه اينها راوي حديث هستند و شيعه و سني را قبول دارند و يكي از علماي بزرگ اهل سنت است. گفت: شما كجا ميرويد؟ چرا مثل باقي مسلمانها نيستيد؟ مرحوم سيد شرف الدين يك عالمي است به نام سليم، نامه مينويسد ميگويد: شما چرا مثل باقيها نيستيد؟ ميگويد: اتفاقاً ما به متن قرآن عمل ميكنيم، چون پيغمبر كه فوت كرد ما بايد دنبال يك نفر برويم، ميشود گفت: كه همهي اصحاب عادل هستند؟ نميتوانيم اين كار را بكنيم. چون ما هر حديثي كه ضد قرآن باشد را حذف ميكنيم و اين حديثي كه پيغمبر فرمود: اصحاب من مثل ستاره هستند به هر كدام از آنها مراجعه كنيد كارتان درست است. اين حديث ضد قرآن است به خاطر اين كه قرآن نقل ميكند كه بعضي از افراد آدمهاي خوبي نبودند. رسول خدا نماز جمعه ميخواند، يك دفعه جنس تعاوني و ارزان آوردند، تا جنس آوردند تمام اصحاب بلند شدند و جز دوازده نفر همه دنبال خريد رفتند، آيهي آخر سورهي جمعه است. اصحابي هستند كه قرآن از آنان انتقاد ميكند.
قرآن ميفرمايد: يك عده «يُؤْذُونَ النَّبِيَّ»(توبه/61): پيغمبر را اذيت ميكردند. بسياري از اصحاب با هم دعوا داشتند. اگر بگوييم دو نفر كه با هم دعوا داشتند نميشود كه هر دو حق باشند. در جنگ جمل، در جنگ نهروان، مسائل اصحاب پيغمبر زياد بوده است. رواياتي داريم كه بعضي به همديگر كتك ميزدند. نميشود گفت: همه درست هستند. پس اگر ديديم قرآن انتقاد ميكند، بگوييم همهي اصحاب يك طور هستند، خوب نميشود گفت و اصولاً خيلي چانه نزنيد. حديث داريم: «بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ»(كافى، ج2، ص18) بناي اسلام بر پنج چيز است. يكي از آنها ولايت و امامت است و الان مسلمانها كمبودشان اين است كه رهبر درست و حسابي ندارند.
مسلمانها هم از راستيها و هم از چپيها تو سري ميخورند. به خاطر اين كه سازش كار هستند. لابد شنيديد يكي از رهبران كشورهاي اسلامي كه لقب عوض ميكند براي اين كه جا بيفتد و قرآن چاپ ميكند و خودش را خادم پيغمبر ميداند. ايشان به لندن رفته، يك زن كذايي، عكس صليب به گردنش انداخته است و اين به قدري بي تفاوت و شل بوده كه نگفته است كه اين عكس صليب را به گردن من نينداز. واي به حال مسلماني كه رهبرش با كمال ذلت عكس صليب به گردن ميكند و در دنيا نشان ميدهد.
علت اين كه مسلمانها توسري ميخورند، به خاطر مسئله امامت است. امامتشان كج است. الان ايران قوي ترين كشورهاي اسلامي است به اين خاطر است كه رهبرش سالم است. هر كشوري رهبرش كثيفتر است، تو سري خوردنش بيشتر است. بعضي از اين رهبران ما آن قدر بي اراده هستند كه من در آن سفري كه در خدمت آيت الله خامنهاي در آفريقا بوديم، در آن مكاني كه مشروبات الكلي بود و ايشان شركت نكرد، من شب در يك مسجد رفتم تا با مترجم سخنراني بكنم، يك نفر بلند شد و گفت: مسلمان واقعي ايرانيها هستند. گفتم چطور؟ گفت: در همين جا بسياري از رهبران آمدند و ليوان آب جو را خوردند و شهامت نخوردن نداشتند، درود بر اسلام شما، شما راست ميگوييد. ما ثابت كرديم. رزمندگان ما ثابت كردند. پس تا رهبري درست نشود مابقي امور لنگ است.
در چند سال قبل همين چهل، پنجاه ميليون بودند، منتها امام نبود، و از شاه تو سري ميخوردند. حالا که امام آمد، از آمريكا هم توسري نميخورند. يعني اين معناي اين است كه اگر كسي عمري نماز بخواند، خط رهبرياش درست نباشد، نمازش هم درست نيست. قرآن ميگويد: نماز بايد زور و بخار داشته باشد. «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر»(عنكبوت/45) نمازي كه امامتش معصوم نباشد «لا تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر».
غدير خم روزي است كه پيغمبر اسلام از مكه برمي گشت، رسيدند به يك جايي كه چهار، پنج راه بود. يك راه به يمن، يك راه به حبشه، يك راه به مدينه داشت. مسلمانها پخش شده بودند، در اين چند راه غدير بود. به اميد روزي كه جاده مكه و مدينه از جايي باشد كه غدير خم معلوم باشد. خلاصه به چند راهي رسيدند، به تندروها گفت كه برگرديد، به كندروها گفت كه بايستيد، به مدت چند شبانه روز مردم را در همان جا نگه داشت. آن قدر ريگها داغ بود كه پاهايشان را ميسوزاند. خلاصه بعد از سه روز دست علي بن ابيطالب را گرفت و اين كلامي را كه ميگويم از كلام امام احمد حنبل است. «ثم أخذه بيده علي» دست علي را گرفت و بلند كرد و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ»(كافى، ج1، ص420) اين حرف، حرف امام احمد حنبل است و بعد از ايشان چند نفر از علماي سني اين حرف را نقل ميكنند. چقدر اهل بيت ما در كتابهاي حديث خدمت كردند. بعد عمر خليفهي دوم جلو آمد و به علي بن ابيطالب گفت: به تو تبريك ميگويم و من از حالا باتو بيعت ميكنم. يكي يكي سران و اصحاب و سابقون و. . . آمدند و همه با اميرالمؤمنين بيعت كردند. بعضيها ميگويند: اين بيعت، بيعت علمي بود. بيعت علمي كه بيعت نميخواهد. امامت و سياست است كه آدم بيعت ميكند، معلم و شاگرد كه بيعت نميكنند. راه علي همان راهي است كه خود علي بود. شيعهي علي همان راهي است كه شيعهها هستند.
امامت در ايران آمد. همين ملت ايران قبل از امام از شاه توسري خوردند و شاه هم از آمريكا توسري ميخورد. امامت در ايران زنده شد، حالا هيچ ابرقدرتي نميتواند به ما زور بگويد. بايد در همهي كشورها همهي طاغوتها كنار بروند و همان امامي كه معصوم است روي كاربيايد.
خدايا! تو را به حق محمّد و آل محمّد همان طور كه به ما رهبر كبيري دادي امام زمان را به ما مرحمت بفرما. در طول تاريخ كساني كه خط رهبري را كج كردند و مردم را كج بردند هر چه سزايشان است مرحمت بفرما. لطفي كه به ما كردي، شجاعت، جرأت، امامت، شهامت، اين لطف خود را از ما مگير. كساني كه آثار پيغمبر را محو كردند از روزگار محوشان كن. ما را با اهل بيت زنده بدار، با اهل بيت بميران و با اهل بيت محشور بفرما. خدايا! نسل ما را از طرف داران اهل بيت قراربده. عيد غدير از بزرگ ترين عيدهاست، در حديث داريم پيراهن نو بپوشيم تا معلوم باشد عيد است. خدايا! كساني كه غدير خم را با زجر نوشتند از جمله علامه اميني، سيد شرف الدين، ميرحامد حسين هندي و تمام كساني كه در طول تاريخ با زجر قصهي غدير را زنده نگه داشتند، همهشان را با اميرالمؤمنين محشور بفرما.
خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»