متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1365/3/15
بسم اللّه الّرحمن الّرحيم
ما دربارهي عيد مكرر صحبت كرديم ولي به مناسبت عيد فطر ميخواهم مقداري در مورد حضور در صحنه صحبت كنم. گرچه روز عيد مردم در صحنه هستند، اما اصل اين است كه حضور در صحنه چقدر اثر دارد و قرآن چه ميگويد؟ چه ضررهايي را از وقتهايي كه مردم در صحنه نيستند چشيديم؟ چه فايدههايي را از وقتيهايي كه مردم در صحنه هستند ديديم؟ امروز ميخواهم يك مقدار دربارهي ريشههاي قرآني و حديثي آن بحث كنم.
– باز دارنده از حضور:
در يك سري جاها نبايد حضور داشته باشيم كه قرآن ميگويد: در اين جا نباشيد، در اين جاشركت نداشته باشيد. حضور براي آگاهي در اسلام خيلي سفارش شده است و يكي از دلايلي كه ميگويند به نمازجمعه برويد، به خاطر آن است که امام رضا ميفرمايد: امام جمعه اطلاعاتي به مردم بدهد. «يُخْبِرُهُمْ» به ما خبر بدهد از آنچه كه در جهان واقع شده است. «مِنَ الْآفَاقِ» «وَ يُخْبِرُهُمْ بِمَا وَرَدَ عَلَيْهِمْ مِنَ(الْآفَاقِ مِنَ) الْأَهْوَالِ الَّتِي لَهُمْ فِيهَا الْمَضَرَّةُ وَ الْمَنْفَعَةُ»(وسائلالشيعة، ج7، ص344) از آن چه در جهان واقع شده است خبر بدهد، تجزيه و تحليل كند. حق و ناحق نشود. شايعه و توطئه را از هم جدا كند. حرفهاي سالم را به مردم بگويد، كه مردم از يك شخصي كه قبول دارند و ميدانند كه عادل است خبرهاي صحيحي بشنوند.
يعني حضور در صحنه، حضور در حوزهها، حضور در دانشگاه، حضور براي مشورت، انتخابات(چون روز قيامت از ولايت سؤال ميكنند) سؤال ميكنند که رهبري چه كسي را پذيرفتهاي؟ پاي پرچم چه كسي سينه زدي؟ چه خطي و چه شخصي و چه جناحي را تقويت كردي؟ نميتوان گفت كه به ما چه ربطي دارد؟ هر كس ميخواهد رئيس شود. حضور در صحنهي مشورت و حضور در مسائل سياسي خيلي مهم است. در زيارت امام ميخوانيد «وَ سَاسَةَ الْعِبَادِ»(منلايحضرهالفقيه، ج2، ص609) يعني شما سياست مدار مردم هستيد. حضور در صحنههاي سياسي مهم است، نه سياست بازي! چون سياست يعني عقل و تدبير، هركسي يك سليقهاي دارد، سياست با هوس قاطي ميشود، آن وقت خط بازي و سياست بازي ميشود، هركسي يك خطي را دنبال مي¬کند. «كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ»(مومنون/53) هركسي سمت خودش ميرود.
– مسائل اجتماعي:
حضور براي نهي از منكر: يك آقاي حزب اللهي به يك خانمي گفت: خانم، اين كارها را نكن، حجابت را حفظ كن. يك زن بد حجاب دهن كجي كرد. اگر اين جوان در خيابان يك الله اكبر بگويد، همه در خيابان بريزند و بگويند که خانم چرا توهين كردي؟ اگر آمريكا گفت: يك كفش بپوش كه وزن آن سه كيلو باشد، ميگويي: چشم قربان! اما اگر اسلام بگويد: يك مقدار روسريات را جلو بكش به آن توهين ميكني.
بچههاي حزب اللهي بايد براي نهي از منكر و امر به معروف در صحنه حضور داشته باشند. امر به معروف يك اقدام خير است كه همه بايد در آن شركت كنند. براي كمك رساني در صحنه حضور داشته باشيد، جويها گرفته است، چرا منتظر شهرداري هستيد؟ خودتان برويد و جوي را باز كنيد. سيل آمده است، زلزله شده است، حضور در صحنه براي كمك رساني بسيار مهم است. حديث داريم اگر كسي ببيند مسلماني داد ميزند و بي تفاوت باشد، مسلمان نيست «مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ»(كافى، ج2، ص164) در يك چيزي كه خير است همه بايد كمك كنند.
حضور در صحنهي تنبيه: مردم اسلام ميخواهند در صحنه باشند، فلذا اگر ميخواهيد خلاف كارها را شلاق بزنيد، اسلام ميگويد جلوي جمع شلاق بزنيد كه مردم گوشمالي بشوند و عبرت بگيرند، نه براي اين كه آبروريزي بشود. آخر گاهي وقتها بنده يك غلطي ميكنم، مرا روبروي مغازهي پدرم ميبرند و شلاق ميزنند. آخر پدر من چه گناهي كرده است؟ باعث ميشود كه پدرم هم به خانه برود و خانه نشين بشود. چون گاهي وقتها مجريان شلاق، از اين كارها كردهاند. روبروي مردم بزنيد اما در يك خيابان ديگر ببريد.
گنه كرد در بلخ آهنگري*** ز شوشتر زدند گردن مسگري
حضور در صحنه بسيار مهم است. تاييد امت حزب الله براي كسب اطلاعات، براي شور و رأي دادن، براي مسائل سياسي، اجتماعي، براي جلوگيري از فساد، در تشويق به خوبيها، كمك رساني به محرومين و مستضعفين، بسيار اهميت دارد و اين از اهداف حضور است.
دعوت كننده كيست؟
1- دعوت خدا: «وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلى دارِ السَّلامِ»(يونس/25) خدا شما را به بهشت دعوت ميكند، يعني كارهايي كه خدا ميگويد انجام بدهيد. يا «اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ»(انفال/24) دعوت پيامبر، خدا به ابراهيم ميگويد: «وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ»(حج/27) اگردستور دادند بايد دعوت را بپذيريم. همه به نماز جمعه، نماز عيد و. . . دعوت شدهايد. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى»(اعلى/14)
حضور به دعوت خدا و به دعوت پيغمبر: از خصوصيات اسلام اين است كه سالي چند بار مردم را به صحنه دعوت ميكند، عيد فطر، عيد قربان و. . . آن نمازي كه پيغمبر ميخواند اين نمازي نيست كه ما ميخوانيم، نماز ما مثل دارو فروشيها که ميگويند: مشابه آن را داريم، مشابه آن است. اين نمازهاي ما مشابه آن نمازها است. مگرنه، نماز عيد، نماز عيدي بود كه وقتي امام رضا خواند مأمون الرشيد بساطش به هم خورد. آمدند گفتند: اگراين نماز تمام شود ديگر حكومت از دست ميرود. مردم پابرهنه ميشوند. ده قدم برمي دارند الله اكبر ميگويند و بعد هم به مصلي زير آسمان ميروند. در انقلاب ما نماز عيد شهيد مفتح كه در قيطريه برگزار شد نيز بسيار سهم داشت، خيلي مهم بود. چون در مسجد و اين تشريفات خيلي جالب نيست، آن نمازهاي طبيعي خيلي مهم است. چون خيلي فرق ميكند كه ميوه را در بشقاب بگذارند، يا آدم برود زير درخت بخورد. آن نمازهاي طبيعي كه زير آسمان در حالي كه امام و مردم پابرهنه هستند و الله اكبر ميگويند، يك هيجان و شوق ديگري دارد.
سؤال ميكنند در نماز جمعه خطبههاي نماز قبل از نماز جمعه است. اما در نماز عيد خطبه بعد از نماز عيد است. امام ميفرمايد: به خاطر اين كه يك روان شناسي تبليغي دارد. نماز جمعه چون هر هفته است مردم اگر نماز بخوانند درمي روند و ديگر براي خطبهها نمينشينند، اما نماز عيد سالي يك بار است، مردم حرفي ندارند كه بنشينند و اين خودش به ما يك درسي ميدهد. خوب نيست تبليغات هر روز باشد، يك طوري بايد باشد كه براي مردم جاذبه داشته باشد.
دو نوع صحنه داريم: 1- صحنهي حق2- صحنهي باطل.
جوانهايي كه در صحنهي حق هستند. به جبهه، نماز جمعه، علم، راه پيمايي ميروند. اما جوانهايي كه در صنحهي حق نيستند، در صحنهي منقل، شطرنج و. . . هستند. بالاخره انسان بايد در يك صحنهاي باشد. مثلاً ظرف بايد از يك چيزي پر شود، اگر از آب پر شود، از آب پر است، اگر نشد از هوا پر ميشود، نشد از نفت پر ميشود. ظرف بي مظروف نميشود. انسان بايد در يك صحنه حاضر باشد. اين كه سفارش ميكنند حضور در صحنه، به خاطر همين حضور در صحنه انسان را از صحنههاي ديگر باز ميدارد.
شما در راه پيمايي قدس و نماز عيد، يك شطرنج باز و ترياكي نخواهيد ديد! ميدانيد فرق پانزده خرداد و بيست و دو بهمن در چيست؟ 15 خرداد مردم جنبيدند، 22 بهمن هم جنبيدند. منتها 15خرداد جنبيدند و رها كردند، اما 22 بهمن جنبيدند و گرفتند و ايستادند. مگر نه امام بهمن، همان امام خرداد است. منتها مردم آمدند و عقب رفتند، بعد آمدند و ماندند. اگر ما به جبهه برويم، روز به روز پيش ميرويم و عزيزتر ميشويم.
در زمان اميرالمؤمنين، از امام جدا شدند و امام در خانه نشست. يك روز امام صادق به يك نفر گفت: اگر شما ما را رها نميكرديد ما اينطور زمين گير نميشديم. يكي از دوستان ميگفت: اگر كسي از من بپرسد چرا امام زمان غايب است؟ ميگويم: حقتان است. يازده امام آمدند، مردم در صحنه حضور نداشتند، حالا بگذار يك بار مردم در صحنه باشند و امام حضور نداشته باشد.
حضور سه تا شرط دارد:
1- حضور پيشگام و لذا حديث داريم كساني كه اول از همه به نماز جماعت ميرسند در روز قيامت اول از همه به بهشت ميروند. صفاي صف اول از صف آخر بيشتر است. آنهايي كه در جبهه خط شكن هستند، ثواب بيشتري ميبرند و آبرويشان پهلوي خدا بيشتر است. آخر گاهي وقتها مردم حضور پيدا ميكنند. يك كسي ميگفت: آقا ما هم اعلام همبستگي كرديم. گفتم: شما بعد از يهوديها اعلام همبستگي كرديد، دير جنبيديد. حر بايد صبح زود ميآمد و ميپيوست، چون چند ساعت دير آمد قبرش دو فرسخ دور افتاد. ميوه در آخر تابستان قيمت ندارد و نرخ آن با ميوهي نوبر فرق ميكند. «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ»(واقعه/11-10) آنهايي كه قبل از فتح به پيغمبر پول ميدادند، آبرويشان خيلي بيشتر از كساني بود كه بعد از فتح پول ميدادند. بله مسلمانيشان مسلماني است، اما پيش گامي يك مسئلهي ديگر است. تلفن خدا ظهر زنگ ميزند ولي شما ده دقيقه به غروب ميگويي كه دارد غروب ميشود. كدام شخص است كه به شما تلفن كند، شما بعد از هفت ساعت تلفن را برداري؟ تنها تلفني كه دير برمي داريم تلفن خداست. ميداني چرا دير برمي داري؟ چون كم دوستش داري. كسي كه خدا را دوست دارد، تا تلفنش زنگ ميزند، ميدود. آيا جامعهي اسلامي ما به گونهاي خواهد شد، كه زن خانهي ما وقتي مشغول استكان شستن است، صداي اذان را ميشنود، فوري استكانها را بگذارد، وضو بگيرد و برود نماز بخواند؟ ميشود ما در جامعهي اسلامي دو تا زن اين طوري داشته باشيم؟
2- تداوم: مداوم باشيم. بعضيها در صحنه حضور داشتند، ولي رفتند. در صف اول بودند چون رئيس بودند همين كه گفتند: تو رييس نباش، گفت: پس من نماز جمعه هم نميآيم. پس ارزش با دوام است، حضور بايد مداوم باشد.
3- حضور خالص: گاهي وقتها مردم در صحنه حاضر ميشوند، براي اين كه در فيلم حضور داشته باشند. اين حضور خالص نيست. داشت نماز ميخواند، دوربين تلويزيون را جلوي او آوردند، وسط نمازش عدا درآورد. حضور در صحنه، هم بايد زود باشد، هم هميشگي باشد.
خدا يكي از علما را رحمت كند كه ميگفت: به يكي از علما گفتم، ديروز كجا بودي؟ گفت: ديروز كار داشتم. گفتم: پس هر وقت كار نداري ميآيي درس بخوانيم. ميگويند: چرا نماز عيد نيامدي؟ ميگويد: مهمان داشتم. اصلاً ارزش تو به اين است كه تو آنها را برداري و به نماز عيد بيايي نه اينكه آنها تو را در خانه نگه دارند.
البته مردم ايران خوب مردمي هستند. اي كاش غيرت زنان و مردان ايراني مثل غيرت همان زني باشد كه ميگفت: وقتي بچه هايم به جبهه ميروند پايشان را ميبوسم. اگر يك قطره خون مردم ايران را، اگر غيرت ايراني را، در اقيانوس بريزند، بعد آب اقيانوس را در يك آمپول كنند و در بدن همهي بي غيرتهاي دنيا بزنند، بلكه ان شاءالله يك خورده به راه راست بيايند.
عواملي كه باعث عدم حضور در صحنه ميشود:
1- شايعه سازي: يعني شما پاي بحث تلويزيون من نشستي، يك شايعه درست ميكنند كه شما ديگر پاي بحث من ننشيني. يعني من را خراب ميكنند كه شما كلام امام صادق را گوش ندهي.
2- تهديد: «إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إيماناً»(آل عمران/173) يا اين كه مشكل به وجود ميآورند، مثلاً سي صد هزار نفرمي خواهند به مكه بروند يك مشكلاتي پيش ميآورند كه حضور مردم را در صحنهي حج كم كنند.
4- فشار اقتصادي: «لا تُنْفِقُوا عَلى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا»(منافقون/7) به پيغمبر پول ندهيد تا كساني كه دور پيغمبر هستند پيغمبر رارها كنند. يعني پيغمبر را در فشار اقتصادي قرار بدهيد. نفت را ارزان كنيد تا دولت نتواند جنگ را اداره كند. اگر مواد خارجي به كارخانههاي پارچه بافي نيايد ما تا بيست سال ديگر هم همين پيراهنهايي كه داريم برايمان كافي است. همين لباسها را وصله ميكنيم و ميپوشيم. پيراهن وصله دار ميپوشيم، اما ننگ بله قربانگو را نميپذيريم. اينها فشارهاي اقتصادي است كه مردم را از صحنه خارج كنند.
5- گاهي رقيب تراشي ميكنند، صحنهي كاذب به وجود ميآورند. پول ميدادند و ميگفتند: شما قصهي رستم و اسفنديار را بخوانيد تا مردم به جاي قرآن پاي آن حرفها بنشينند. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَري لَهْوَ الْحَديثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ»(لقمان/6) بعضي از مردم پول ميگرفتند و چرت و پرت ميگفتند، تا مردم از اهداف اصلي غافل بشوند. همان وقتي كه آمريكا آپولو ميساخت ما پاي تلويزيون زمان طاغوت نشسته بوديم تا ببينيم بلژيك و آلمان غربي در فوتبال توپشان به كجا ميرود، تا نفهميم استعداد و نفت خودمان كجا ميرود. گاهي رقيب تراشي ميكنند. پس عوامل خارج كردن مردم از صحنه شايع سازي و صلب اطمينان و تهديد و ايجاد مشكلات، فشار اقتصادي، ايجاد صحنههاي بد و. . . است. مثلاً فيلمهاي سكس و. . . وقتي ميگويند: جنبهي سياسي دارد به خاطر اين كه جوان ما كه پاي فيلم بد نشست، ديگر اين جوان جبههاي نيست، براي اين كه جبهه را خلوت كنند. 1- نفت را ارزان ميكنند تا دولت نتواند اداره كند. 2- فيلم و هروئين وارد ايران ميكنند كه جواني كه هروئيني شد ديگرجبهه نرود.
گاهي هم داخليها يك كارهايي ميكنند. مثلاً يكي از كارهايي كه خودمانيها ميكنند اين كه از نيروها استفاده نميكنند. نيروي خوبي است منتها يك سليقهي كجي هم دارد. اين را چنان روشن ميكنيم كه. . . گاهي خودمان افراد را از صحنه خارج ميكنيم، يعني مثل رودهي تنگي كه دانهي انار در آن گير ميكند. با يك نفر رفيق نميتوانيم كنار بياييم. عيب كه ندارد، با آن كنار بياييد. گاهي وقتها از نيروها استفادهي نامناسب ميكنيم. مثلاً يك مسجد حساس است كه اگر يك پيش نماز خوب براي آن انتخاب كنند، مسجد پر از جوان ميشود، اما ميگويد: مسجد نزديك خانهي فلان آقا است، اين آقا هم پيرمرد و محترم است، پس به اين آقا ميگوييم: بيايد. آخر بايد ببينيم اين آقا ميتواند جوانها را اداره كند يا نه؟ پس گاهي خودمان خراب ميكنيم، البته گفتن و شنيدن اين مسأله بسيار تلخ است.
گاهي به آراء مردم بي اعتنايي ميكنيم. مردم رأي ميدهند بنده را وكيل ميكنند. بنده ميگويم: طبق وظيفهي شرعي اين كار را نميكنم، سر يك كار ديگر ميروم. آقا جان مگر ما بوق هستيم؟ ما آمديم به تو رأي داديم. عدم حضور مسئولين ميتواند نقش داشته باشد. اگر در يك اداره نماز جماعت است، اگر رئيس اداره صف اول بود و بقيهي كارمندها هم هستند.
اگر راه پيمايي است. «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ»(مائده/2) بايد هر كسي كمك كند.
پس دو گروه داريم كه مردم را از صحنه خارج ميكند. 1- بيگانه 2- خودي.
– بيگانه: شايعه سازي ميكند، تهديد ميكند، مشكلات به وجود ميآورد، فشار اقتصادي ايجاد ميكند، رقيب تراشي وسكس، هروئين و. . . ايجاد ميكند.
– خودي: با خط بازي همديگر را خراب ميكنند، ما يك امام در جماران داريم، از همان چشمه آب برمي داريم ما نياز به لوله كشي نداريم و مردم اگر ديدند لوله خراب است خودشان لب چشمه ميروند. بي اعتنايي به آراء مردم از ديگر عوامل است.
حضور مسئولين در صحنه را گفتيم. مثلاً اگر خانم مدير نماز خواند همهي دختر مدرسه ايها نماز ميخوانند. يك جاهايي هم حضور پيدا نميكنند. مثلاً مقدسين در صحنه حضور ندارند. ميگويند: از كجا معلوم واجب است. رفاه طلبان ميگويند که زن و بچه داريم. اسيرهاي دنيا ميگويند وابسته هستند، دلبسته هستند. يك عده هم جاهل هستند. اگر كسي بداند ثواب نماز عيد و نماز جماعت چقدر است، هيچ وقت حاضر نيست درخانه تنهايي نماز بخواند. ملائكه هم ثواب نماز جماعت را نميدانند و فقط خدا ميداند.
پس كساني در صحنه نميآيند: 1- شك ميكنند 2- تن پرور هستند 3- خبر از ثواب ندارند اينها در صحنه حضور پيدا نميكنند. البته اين كه حضور در صحنه ميگوييم، منظور ما حضور در صحنههاي خير است، بعضي جاها هم نبايد در صحنه حضور داشته باشيم. مثلاً يك مجلسي كه خوب نيست بايد آن رها كرد و بيرون آمد. بعضي وقتها هم بايد جلسه را به هم زد. حضور در صحنهي حق واجب و حضور در صحنهي باطل حرام است.
خدايا رفتار و كردار ما را طوري كن كه دل امام زمان شاد و دل دشمنان اسلام بسوزد! خدايا عيدي ما را پيروزي اسلام و رزمندگان قرار بده! اگر اين آخرين ماه رمضان ما است ما را بيامرز و بميران! اگر باز هم قرار است عمر داشته باشيم عمر ما را در راه رضاي خود قرار بده! براي سلامتي امام صلوات ختم كنيد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»