به نام خداوند مهر
اگر شیطان از دریچهی شهوت و غضب، از دریچهی نفس و زینتهای دنیا داخل شود، اظهار میدارد: >لاغوینهم و لازیننلهم< که هر آینه آنها را اغواء میکنم و برای آنها زینت میبخشم، پس باید با محبت خدا و با بصیرت و معرفت، راه شیطان را بست و هم زمان به تأمین نیازها پرداخت و به ازدواج و تشکیل خانواد روی آورد، تا با انس و عاطفه و کانونهای گرم خانواده از اغواء و فریب شیطان جلوگیر شود و به تربیت و سازندگی آنها پرداخت. تا بحران عاطفه وفشار جنسی و گرفتاریها، طعمه برای دشمنان قسم خورده فراهم نسازد و فرزندان گرفتار اسلام را در دست کفر و الحادو فساد و تباهی و خودفروشی و وطنفروشی، اسیر ننماید.
هم زمان با کمکهای ناچیزی که برای تشکیل خانواده وراهاندازی کانونهای عاطفه و مهربانی میشود، مناسب است که به راه و رسم زندگی مشترک و شناخت مشکلات این زندگی جدید هم بپردازیم تا همسرانی آگاه، با ظرفیت وتحمل داشته باشیم. همسرانی که آرامش و پوشش و کشتزار یکدیگر باشند. و آموخته باشند که چگونه از کمها زیاد استفاده کنند و با رنجها راحت باشند و با سختیها،بهره بردار و سرشار بمانند.
سعی میشود در این نوشته هم زمان با کمکها ، به آموزشهای قرآنی و روایی توجه کنیم و از نصیحتها وتجربهها بهره برداریم، تا این قلعهی دشمن سوز، محکم ومقاوم بماند و از تزلزل و فروپاشی نگهداری شود.
۱ ـ ارزش ازدواج
رفتار و عمل آدمی را میشود با آثار آن ارزیابی کرد، و می شود با انگیزه و نیت و هدف و جهت آن به ارزش رسید.
از آن جا که کارهای انسانی در بینش و دل آدمی ریشه دارد، و در جامعه و هستی اثر میگذارد، میتوان به این هر دو عامل ارزیابی توجه نمود.
دو عمل مساوی از دو نفر آدم، مثل دو ازدواج، دو انفاق و احسان و حتی دو شهادت، برابر نیستند. کسی که به خاطرخستگی از دنیا به شهادت روی میآورد با کسی با فراغت و آزادی و حتی با اشتیاقها و علاقهها روی میآورد برابر نیستند.
کسی که برای راحت شدن از سماجت فقیر، درهمی میبخشد با کسی که میخواهد گذشت و احسان را درس بدهد و بخشش و جوان مردی را بیاموزد یکسان نیستند. به همین خاطر در روایت نبوی آمده >لا عمل بالنیه و لا نیه الا باصابه السنه<، هیچ عملی بدون نیت و بینش نیست و تحقق نمی یابد، همان طور که نیت جز با سنت و همراهی سنت شکل نمیگیرد. در این روایت ارتباط عمل با نیت و سنت مطرح میشود. و همین باعث می شود که عمل ازدواج با توجه به نیت دو طرف و با توجه به همراهی با سنت رسول به ارزش برسد.
در واقع عمل آدمی مثل اسکناس است و ارزش اسکناس به پشتوانه آن است. دو پرنده، دو انسان طبیعی، با یکدیگر جفت میشوند اما ازدواج و پیوند آنها که از سطح عادتها و غریزهها بالاتر رفته باشند و در حد وظیفه آمده باشند، درآسمانها و عرش خدا بسته میشود، و خدا آن را میپذیرد و بر میدارد.
آنها که به خاطر تمامی نیازها و تمامی ابعاد وجود خویش برای زناشویی، برای انس، برای شناخت کسری ها وضعفها و بهره برداری از برخوردها و استقامت درمشکلات ازدواج میکنند، با آنها که به خاطر عادت و یا بهخاطر کسب اعتبار و وجاهت وصلت میکنند و به سراغ بزرگان میروند و کسانی را میخواهند که بر آنها تکیه کنند و به آن ها افتخار کنند، برابر نیستند.
این ها ذلیل همین تعلق ها واسیر همین ضعف ها می شوند و دنباله می شوند،که نقطه ضعف ها آدمی را به دنبال خود می کشاند. می گویند: شتری خوابیده بود. روباهی می گذشت، به شتر روی آورد و با دم شتر بازی آغاز کرد تا آن که دمش را با دم شتر گره زد.
شتر برخاست. دم کوتاه این دو به هم گره خورده بود. روباه معلق مانده بود و به دنبال شتر تاب میخورد. گربه ای اینصحنه را دید. از روباه پرسید چه بر سرت آمده؟ روباه گفت : هیچ «با بزرگان وصلت کردهایم«
راستی که ضعف ها و تعلق ها آدمی را به ذلت می کشاند، و وصلت های ذلیل کار جوانمردان نیست. و اگر غفلتی آن را فراهم کرد و وسوسه ای آن را پخت، ادامه نمییابد و با رنج همراه می شود و با درگیری بریده میشود.
مرد زندگی با کسی همراه میشود که به این مرد افتخار کند، نه آن که وثاق و پیوندی را به گردن بگیرد که او را به دنبال بکشاند و در ذلت بنشاند. کسی که می خواهد در کلاس ازدواج بیاموزد، با کسی که می خواهد از توشه ازدواج نواله بخورد و افتخار جمع کند، برابر نیستند.
بیشتر آن چه که بدی و مشکل ازدواج قلمداد می شود، مثل سختی ها و برخوردها و توقع ها و انتظارها، و درگیری ها و گرفتاری ها، در واقع همین بدی ها، خوبی و میوه ی خوب ازدواج هستند. این آدمی است که باید از حادثه ها، از برخوردها و از درگیری ها بیاموزد و از آن چه که آموخت، راهش رامشخص نماید، و بر حماقت و اشتباه خود پافشاری نداشته باشد .آدمی می تواند حتی از بن بست ها بیاموزد، که راه کجاست و چگونه باید بازگشت و حلقه ی زنجیر را باز کرد و بدون سماجت ولج در آوردن، با تفاهم و محبت و مدارا در راه گام برداشت. بیشتر مشکلات ازدواج از همین کله شقی ها و لج در آوردن ها آغاز می شود و سپس این زخم های کهنه، عفونی و ملال آور می گردد و به طلاق و جدایی می انجامد.
اگر کودکی را می بوسم و او فریاد میزند و فرار می کند،نباید لجاجت کنم و اشکش را در آورم. اگر شوخی و مزاحی را با دوستی آغاز می کنم، نباید به ناسزا و دشمنی بکشانم. این زیاده روی ها و حد نگه نداشتن ها، باعث درگیری و خستگی و جدایی می شود، تا آن جا که حضور تو غنیمت نیست و ملالآور است.
این را هم بگویم، به همان اندازه که ازدواج دو نفر ارزش پیدا می کند،به همان اندازه وسوسه و حسادت دوست ودشمن زیاد می شود، که درگیری ها را زیادتر می کند. پس به گونه ای تظاهر نباید کرد که حسادت و دشمنی ها بجنبد وسر بردارد، که اگر این حسادت ها به زندگی تو آسیب نزند،باعث از هم پاشیدگی زندگی دیگران میتواند باشد. تو درجمع آن ها به گونه ای سخن بگو که توقع ها کم و تحمل ها زیاد بشود و از مشکلات زندگی بهره بردارند و با سختی ها هم راحت باشند. چون رنج و راحتی، در ظرفیت قلبی و درپختگی برخوردها است. گاهی آدمی با تمامی راحتی ها در رنج است و غصه میخورد و گاهی با همه ی رنجها راحت است وبهره بر می دارد و پاداش می گیرد.
۲ ـ آثار ازدواج
در نگاه قرآنی ازدواج همسران با اثر سکن و آرامش، با اثرلباس و پوشش و با اثر حرث بهره برداری آمده است. همسران، فوران های عاطفی و جنسی و فراغت های وسوسه انگیز و کابوس های مزاحم و انتظارهای ملال آور و حرف های ناگفته و پرگویی های بیحساب را، مهار می کنند و تعادل و آرامش وتمرکز و تصمیم گیری را آسان می سازند.
این درست است که در فرهنگ های آزاد غربی و شرقی، بابرخورد های آزاد، گره ها به گونه ای دیگر گشوده می شود وخانواده شکل نمی گیرد. ولی آن وقت که خانواده شکل می گیرد، سرد و خاموش و حتی سیاه و مصلحت آلوده است. پس مناسب تر همین است که با آموزش های دبستانی و راهنمایی و عالی، زمینه ی شناخت نیازهای همسران و روش تأمین نیازها، فراهم شود تا این که محبت و خشونت ویا سکوت و کلام و یا قهر و صلح و یا برخورد های سازنده وخراب کار را بشناسند و از انفجارهای پیاپی نیروها، بهساخت و سازی مناسب برسند و از تخلیه ی بی حاصل نیروها، غنیمتی فراهم سازند.
در بیان قرآنی نمی گوید همسری با همسر آرام می شود، که میگوید: >لتسکنو الیها< نه لتسکنو بها. آدم ها و تمامی دنیا نمیتوانند دل بزرگ یکدیگر را پر کنند، اما در کنار یکدیگر و هم سو و همراه یکدیگر، به تعادل و سکونی دست می یابند.
نکتهی دوم، لباس و پوششی است که ازدواج برای دو طرف می آورد و ضعف ها و بدی های آنها را می پوشاند وزخم های آن ها را می بندد. در واقع آن جا که محبت و علاقه شکل میگیرد، تو با عیب گویی و باز کردن زخم ها شروع نمی کنی، که با مدارا و درمان و پنهان کردن و پوشاندن آن، از شیوع و گسترش آن جلوگیری می نمایی تا شماتت ها کنترل شود و دور از دشمنی ها و حسادت ها و شماتت ها و تحقیرها، مداوا و درمان صورت پذیرد. قرآن در مورد >غیبت< از همین عنصر محبت و عشق و ایمان کمک میگیرد و خطاب بهمؤمن عاشق میگوید: >چگونه یکی از شما گوشت برادر مرده خود را میخورد و از او می کاهد<. چگونه با رفتار و حرف ها و اشاره ها او را در دل و چشم دیگران حقیر و ناچیز می نماید. او را که مرده و در جمع نیست چگونه با دهانخود، کم می کند و ناقص می نماید.
اساس محبت و علاقه، باعث پوشش و درمان میشود وخیر الساترین، آن جاست که پوشاندن، به درمان کمک می کند.اما اگر پوشاندن به گسترش درمان نینجامد، این ستر و پوشش و این لباس و نهفتن، کار خوبی نیست، که کارساز نیست وضایعات بیشتری می آورد.
نکته ی سوم، حرث و کشاورزی و یا حرث و کشتزار و یاحرث و کشته ی آدمی است.
که حرث به معنای مکان و حاصل و اسم مصدر آمده است، وازدواج این حاصل ها را می سازد و جمع می کند و نگه می دارد.
کسی که زمینی دارد و بذری دارد، و نیازی دارد که این ها را زیاد کند و بارور سازد، باید آفت زدایی داشته باشد. باید زمینه سازی داشته باشد و شخم و شیار را آورده باشد. باید نظارت داشته باشد تا علف ها سبز نشوند و دهان های مزاحم نیروی زمین را نبرند و توان بذر را نگیرد. و باید پس از این همه، حاصل را جمع کند و نگهداری نماید.
دو طرف ازدواج، مرد و زن باید مجموعه فعال باشند و هر دو کار کنند. ازدواجی که هر دو طرف بیدار باشند و توجه داشته باشند هیچ مشکلی ندارد. حتی اگر یکی از دو طرف بیدار و حلیم و فعال باشد می تواند کارگشا باشد. اما اگر دوطرف بی توجه باشند، نه آفت ها را بشناسند و نه زمینه ها را آماده کرده باشند و نه حاصل را جمع آوری نموده باشند، ناچار شیطان صفت ها و چپاول گرها، حاصل آن ها را می ربایند و بهره ها را به یغما می برند.
۳ ـ وظایف همسران
کارهایی که باید انجام بگیرد و کارهایی که باید ترک شود، این ها وظیفه هایی هستند که بر عهده ی همسران قرار داد.
این وظایف برخاسته از هدف ها و نیت ها و از آثار و نتایج ازدواج است.
۱ـ آموزش
کسی که میخواهد آش بپزد یا رانندگی کند، بدون آموزش وارد نمی شود. آیا می شود عمری از دو طرف را بدون آموزش و شناخت ضعف ها و نیازها و شناخت روش بر خوردها و گفتگوها به تباهی کشید؟ راستی که درساعت های انشاء و در دوره های تحصیلی میتوان طرز برخورد و صلح و قهر و ظرفیت و خشونت و حلم و صبر، و یا شتاب و تندی را آموخت. این که چگونه صلح کنیم و یا این که چگونه درگیر شویم و چه وقت سخت گیری کنیم و… می تواند موضوعات تأمل برانگیزی باشد و حتی بچه های لجوج و ناهنجار را به تأمل وا دارد. آموزش مسایل زندگی ومشکلات و برخوردها، اساس آموزش است. آدم ها به طور طبیعی می توانند مثل پرستوها، چلچله ها و کبوترها بهیکدیگر جذب شوند، ولی عامل غریزه نمیتواند تمامی زندگی آدمها را بچرخاند، که نیاز به آموزش و تعلیم ومشورت و نظارت، از این جا ضرورت دارد.
۲ ـ مشورت
مشورت فقط جمع آوری نظریات این و این آن نیست، که اساس مشورت به دست آوردن اطلاعات و جمع بندی ومقایسه ی نظریه ها می تواند باشد. در این مشاوره ها زمینه های روانی و اجتماعی و اقتصادی و یا نیازها وهوس ها و پر خواهی ها می تواند مطرح شود و برخوردهای گوناگون، سنجیده و مقایسه شود و سپس عملی شود و اجرا گردد.
۳ ـ نظارت
یک گیاهی که می کاری باید در فضای امن و با پوشش پرچین و دیوار و با مواظبت از بچه های بازیگوش و بی احتیاطی های بی حساب، همراه بشود تا رشد کند و ساقه های محکم بگیرد و از آسیب نهراسد. این نظارت از همراهان باید لطیف و نامرئی باشد و این نظارت از همسران باید با دقت و فراست و دور از ساده انگاری و بی خیالی باشد، که آتش سوزی های بزرگ از جرقه های کوچک آغاز می شود و سیلابها از قطره ها سر می گیرند.
۴ ـ برای رسیدن به آرامش زندگی و هدف سکن و تعادل،بدگویی، بدبینی، بدخواهی و بدرفتاری، مزاحم است. شماتت و خشونت،آتش افروز است. تکرار و تذکر مداوم ملال آور است. برای آرامش، توقع کم، تحمل زیاد می آورد و توجه مناسب دو طرف و پذیرش دو طرف و همدلی و همکاری و همراهی و هماهنگی، با هم گره می خورند و در هم می بالند.
۵ ـ برای پوشش ضعف ها و مداوای کمبودها، علاقه و محبتحرف اساسی و عامل کارساز است. نزدیکی و صمیمیت، ایجاد زمینه برای گفتگو و دادن فرصت برای بازگشت و صلح و چشم پوشی و غمض عین کار ساز است.
در روایت هست: >لو علم الخلق کیف خلق الله الخلق لم یلم احداحدا<. اگر مخلوقات خدا می دانستند که خدا چگونه آن ها را آفریده، ملامت ها کم می شد .
اگر اندازه و توانایی در نظر بیاید، تحمیل ها و پرخواهی ها کمتر خواهد شد.
۶ ـ برای حرث و بهره برداری، کاشتن و پیراستن و بر داشتن لازم است. حوصله داشتن، انتظار کشیدن، ایجاد فرصت کردن و از فرصت های موجود بهره گرفتن، لازم است.
این ها وظیفه هایی است که از هدف ها و از خواسته های تو منشأ می گیرد. هر چه بیشتر بخواهی باید بیشتر اقدام نمایی. کسی که در سطح غریزه است، غریزه کارگزار اوست و او وظیفه ای ندارد. ولی آدمی که از این سطح بالاتر آمده، باید با مروت و محبت، به عمل روی بیاورد، و با معرفت و محبت از طرف خود توقع داشته باشد. و با توسل و توجه به حق، بخواهد که نهال وصلت آن ها زیر پای شیاطین خرد نشود و در محدوده ی دنیا نپوسد و برای همین چند روزه نباشد، که میتوان با همسر مهربان به آرامش و پوشش و بهره های بسیار رسید. و می توان تمامی دین و یا دو سوم دین و یا نصف دین و یا ثلث دین را حفظ کرد، که هر چه فوران های جنسی وعاطفی زیادتر باشد و هر چه وسوسه ها گسترده تر باشد، ناچار خطر زیادتر خواهد بود و تمامی دل و دین و یا اندازه ای از آن آسیب خواهد دید.
در انتخاب همسر، معیار و میزان انتخاب، همان خصوصیات و نکته هایی است که برای تو مهم است. زیبایی، صدا، اندام و حالت هایی که برای تو مهم هستند، نمی توانی به آن بی اعتنا باشی، مگر آن که از آن عبور کرده باشی وگذشته باشی. منی که حالتی خاص و چهره ای خاص دررؤیا هایم نشسته، نمی توانم به دیگری روی بیاورم و با آن مأنوس باشم، هر چند همه ی خوبی ها را هم داشته باشد. پس تا هنگامی که اسیر هستی، به تقلید پرواز نکن و مطمئن باش که بت ها تو را هر چند که به آن دست بیایی، می شکنند و در این دنیا برایت دلخوشی نمی گذارند.
در هر حال علاقه از دو طرف و ظرفیت و قدرت روحی و ظرافت برخوردها، مهم هستند. با این خصوصیات، همسر تو جلوگیر هدف تو نخواهد بود و درگیری ها و برخوردها برای تو سازنده خواهد شد.
در انتخاب همسر، کسی را دنبال کن که بر تو تکیه داشته باشد و به تو افتخار کند. رجل، پای زندگی است. این مرد است که باید تکیه گاه باشد، نه این که خود ذلیل و متکی به غیر باشد.
نقطه ضعف های تو باعث اسارت تو و تسخیر تو می شود.کلید فتح قلعه دلها، تعلق ها و نقطه ضعف های آن است.
در محبت یا گفتگو، حد نگه دار، تا آن جا که هنوز به جمله هایی از تو مشتاق هستند، خاموشی تو شیرین است. دلزدگی، حتی از محبت، نفرت انگیز است. به همان اندازه ای محبت و اقبال داشته باش که طرف تو نیاز دارد، نه به اندازه ای که تو داری. هنگام راحتی و انس، در دل بهار زندگی، از پاییز هم یادی بکن. این توجه، تعلق و دلبستگی را ضعیف می کند و تو را آماده می سازد و برای حوادث، مصونیت می بخشد.
در لحظه های خوشی و شادی، برای دیگران هم سهمی بگذار و اگر مزاحم تو شدند سخت گیر نباش، که گذشت از خوشی ها، تو را به خوبی ها می رساند.
از کسانی نباش که رنج هایت و گرفتاری هایت را از نگاه و چهره و حالت هایت به هر کس منتقل کنی. سختی ها، مهمان تو هستند. آن ها را به دلهای همسر و خانواده ات سرازیر نکن. اگر ناتوان هستی، با توان گری سفره ی دلت را باز کن، تا کاری صورت بگیرد، نه فقط درد دلی بر خاطری آتش بیندازد.
این خوب است که همسر تو محرم دارایی ها و شادی های تو باشد، ولی لازم نیست که از گرفتاری های تو و مشکلاتی را که رزق تو هستند، سنگینی و سختی ببیند. مگر آن که کارگشا باشد، نه فقط سنگ صبور.
برای همسرت غیر مستقیم، امنیت و اعتماد را فراهم کن. از محبت و عشق خودت پیش کسانی حرف بزن که برای او حرف میزنند. از خوبی های او اینگونه یاد کن. و همینطور غیر مستقیم و با لطافت گله گزاری کن و امیدوار باش کهسامان بگیرد و سر به راه بگذارد. برخوردهای مستقیم دیرتر مورد اعتماد قرار می گیرند و در صداقت تو تردید می آورند.
جوانی میگفت: گاهی همسرم در چشمم نگاه می کند و با نگرانی ابراز میدارد که تو مرا دوست نداری. میگویم: >چرادوستت دارم< بیشتر نگاه می کند و گریه سر می دهد: >نهدوستم نداری، بگو به خدا دوستت دارم<. و می گویم و نوازشش می کنم ولی دوباره نگاهم می کند و قسمم می دهدو گریه سر می دهد تا آن که خسته می شوم و داد می زنم که دوستت دارم و فحش می دهم که دوستت دارم و حاصلی ندارد. و رندی هم بود که پیش دیگران از همسرش می گفت که خوب است، که دوستش دارم ولی نمی خواهم بشنود، چون لوس میشود و گنجایش ندارد. این رند می دانست هنوز به خانه نرسیده خبرها آمدهاند و همسرش می خواهد به گونه ای ابراز کند و با نگاه و آخر با زبان می پرسد که آیا دوستم داری و می شنود: برای چه دوستت داشته باشم؟
همسر با این سؤال و جواب مطمئن تر می شود که او را دوست دارد و نمی گوید، و این گونه راحت تر به امنیت می رسد و صداقت را می پذیرد.
احترام امامزاده با متولی است. تو می توانی بدون لج درآوردن و تحریک کردن همسرت را در چشم ها و دل ها بزرگ کنی. آن جا که تو حرمت را می شکنی، دیگران حرمت نگه نمی دارند.
در لحظه های شیرین و در تنهایی، ایجاد انگیزه ومسؤولیت پذیری، از کارهای خوب و اساسی است. خیلی دورها به ما مربوط است و دنیا، دنیای رابطه هاست، {اینمعنا} از تنگ چشمی و خود خواهی می کاهد. چشم اندازهای وسیع، همت میآورد و غافل گیری را می برد. با کار و احساس مسؤولیت، لحظه های فراغت مزاحم را پر کن. با روابط و پیوندهای دوستانه، خلاء عاطفی و پر حرفی بی حاصل را بارور کن.
زندگی، درگیری ها و سختی ها و برخوردهایی دارد. وسوسه ها و تحریک ها هم هستند. در برخوردها، غرور خود و غرور همسرت را حاکم نگیر. هر دو به حکومت خدا تن بدهید و کلام او را دنبال کنید.
تأمین نیازهای عاطفی و جنسی و روانی، آشنایی میخواهد. مقدار توجه و هنگام توجه و تعریف و تمجید و یا گلایه و شکایت، هر کدام حد و حدودی دارد. در این زمینه ها مشورت و تجربه کارساز است.
اگر می بینی که یک روش حاصل نمی دهد، تکرار نکن و سماجت نکن. یک دنده راه نرو، که شرایط، سرعت ها و حتی توقف ها را می طلبند.
خستگی، لوس بازی، بی ادبی و افسردگی و دلمردگی هم از علامت هایی هستند که نشان می دهند، نیازی در میان هست و یا روش تو اشتباه است. باید تجدید نظر کرد و مشورت خواست.
قهر و تندی مکرر، جسارت می آورد و حرمت ها را می درد. پس از جذب و دلبستگی، قهر می تواند اهرم مفیدی باشد. به خصوص آن جا که توضیح و تبیینی هم در کار آمده باشد و در هنگام مناسبی انجام شده باشد. در لحظه ای که همسر تو انگیزه ی درگیری دارد و مقاومت نشان می دهد، درگیری را آغاز نکن. در جمع، در برابر چشم حامی و مدافع، درگیری بی زمینه است و زیر پای تو سست است. یا باید زیاده روی کنی و یا شکست بخوری و زمینگیر شوی.
نقطه ضعف های تو، تو را می گشاید، پس آن ها را اصلاح کن و یا پنهان بدار. نقطه ضعف های همسر تو، می تواند اهرمحرکت و تسخیر و تغییر و تربیت او باشد. از این وسیله با دقت و مشاورت می توانی بهره مند شوی.
در خانواده های شلوغ، درگیری ها زیادتر است. باید ظرفهای شکستنی را با حایل و پوشش هایی همراه ساختکه نشکنند.
مادر و پدرت را در برابر همسرت مگذار. خواسته های آنها و دوستانت را، با زبان خواسته های خودت مطرح کن. محبت به تو، سختی خواسته ها را کم می نماید.
تو که روابط بسیار و مشکلات زیادی داری، همسرت را برای برخورد و تحمل آمادگی بده. برای بار سال ها و ماه ها،روزهایی یا ساعت هایی بار آنها را بردار. اینگونه همکاری رابه آن ها بیاموز.
آن کس که نیرومندتر و با ظرفیتتر است بار بیشتری را برمی دارد. تو که پای زندگی هستی، رجل و مرد خانه هستی، از بارها شانه خالی مکن. تو که پیوند را خواسته ای به جدایی فکر نکن. حتی اگر همسر تو جدایی را خواست و تو هم در دل خواستار بودی، شتاب نکن. جوان مرد، باری را که برداشته به زمین نمی کوبد و حتی تا آن جا که معقول است، زمین نمی گذارد.
اگر جدایی آخرین درمان بود، در هنگام جدایی از احسان چشم پوشی نکن. انتقام نگیر. امساک بمعروف او تسریح باحسان، با خوبی نگاه داشتن، یا با احسان و زیبایی رها کردن، این دستور خداست. فرزندان را در مشکلات خود داخل نکنید و آن ها را آتش جهنم خود نسازید.
استفاده از هر راهی جوانمردی نیست.
فرزندان خود را راه رفتن بیاموز، به دوش نکش. میان آن ها و مشکلاتشان حایل نشو. بگذار مشکل را تجربه کنند و راه حل را بیاموزند.
از دور به آن ها راه بهتر را غیر مستقیم بیاموز، تا اعتماد به نفس و تجربه اندوزی آن ها لطمه نبیند.
آنگونه باش که اگر تو را ندیدند، هوایت بی قرارشان کند و اگر حضورت را بهدست آوردند، غنیمت بشمارند. و اگر غایب شدی، به سراغت بیایند و اگر مردی و رفتی، جای خالی تو را احساس کنند. همسر و همراه و همدل و هماهنگ باش.
این حرفها چکیدهی روایات و آیاتی است که اینگونه دسته بندی شده. از این بارش سبز و شاداب بهره مند باش.
و السلام
برگرفته از دستنوشته ها و کتاب روابط متکامل زن و مرد، اثر: استاد علی صفایی حایری (عین.صاد)
یک دیدگاه
علی
با سلام مطالبتون خیلی عالی و خوبه