متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1363/4/5
بسم الله الرحمن الرحيم
اين جلسه بناست دنبالهي بحث حج را بگوييم. «ان شاء الله» من در اين جلسه بتوانم كلياتي فشرده بگويم، ولي عرض كردم تا آدم حج نرود و خودش مقداري فكر نكند، به اينها نميرسد. حج گفتني وشنيدني نيست، رفتني و ديدني است. 5 تا از درسهايي كه ميتوانيم از حج بگيريم را جلسهي قبل گفتيم. در بارهي عشق به خدا، كمي توضيح دادم. وحدت و مساوات، هجرت، انفاق، اعلام برائت از كفار، آن وقت جالب اين است كه نميگويد: وزير فلان كشور طي تلفن و تلگرافي قطعنامه بدهد. نه آقا، عموم حجاج در خيابان نعره بزنند. عرض ميشود كه مسئلهي ديگر طرد شيطان است. از درسهاي حج، ششم طرد شيطان است، آدم، اما قصهي طرد شيطان چيست، چون همانطور كه امام عزيز در پيامي كه پارسال به مناسبتي به حجاج داده بود، فرموده بود: ميدانيد عيدقربان يعني چه؟ يعني عزيز دلت را در راه خدا بده و غصه هم نخور، عيدي بگير، چون حضرت ابراهيم، اسماعيل را درراه خدا داد، خدا به ابراهيم فرمود: اسماعيلت را بكش. ابراهيم او را خواباند و كارد به گلويش كشيد ولي نبريد. گفت: نميخواستم او را بكشي، ميخواستم تو از او بگذري. بعد تو كه حاضر شدي از اسماعيل بگذري، حالا عيد قربان بگير. عيد فطر هم همينطور است. يعني سي روز نخوردم و تشنگي و گرسنگي كشيدم، حالا عيد ميگيرم. آدم به خاطرگذشتن از شكم عيد ميگيرد. به خاطر گذشتن از شهوت، به خاطر گذشتن از عزيزترين چيز كه نزد انسان هيچ چيزعزيزتر از خود انسان و بچهي انسان نيست. عيد فطر يعني از جان بگذر و عيد بگير. عيد قربان يعني از بچه بگذر وعيد بگير. خود اين به قول امام و رهبر عزيز انقلاب درس است، يعني مسلمانها هم بايد بگذريد و هم غصه نخوريد و عيد بگيريد. آن وقت وقتي ميخواست اسماعيل را بكشد، شيطان آمد تلاش كند، بچهي توست، چه گناهي كرده است؟ سيزده يا چهارده سال دارد. ابراهيم پير بودي و بچه نداشتي، اين همه دعا كردي تا خدا به تو بچه داد. مرتب وسوسه كرد، آن وقت ابراهيم(ع) سنگ برداشت و شيطان را طرد كرد، شما هم كه به مكه ميروي وقتي ميخواهي سنگ بيندازي، ميگويي يعني چه؟ در آن شلوغي، آدم بيايد سنگ بردارد و به آن بزند. ابراهيم كه كارد كشيد يعني چه؟ آخر كسي بچهاش را ميكشد؟ بچهي بي گناه را ميكشد؟ مرتب شيطان ميايد و وسوسه ميكند. ابراهيم سنگ برداشت و او را زد. شماهم خيلي از كارهايي كه ميخواهي در مكه بكني، شيطان آن جا ميايد تا با فكرت بازي كند. پس آدم كه به مكه ميرود، فقط شيطان ابراهيم را سنگ نميزند، شيطان خود را هم سنگ ميزند و بايد شيطان جامعه را هم سنگ زد. ابرقدرتها و طاغوتها را هم بايد سنگ زد. سنگ زدن به شيطان درسي است كه در مكه ميرويم و شيطان دروني، حالا چه فايدهاي داشت؟ به مكه آمدي چه كني؟ آمدي در هواي داغ كه چه كني؟ خدا ميگويد: اصولاً كعبه را در اين آب و هواي داغ قرار دادم و الا اگر كعبهي خدا مثل كعبهي ما، يك كعبه شيشهاي، آن هم زيردرختان پادگان نيروي هوايي، كعبهاي شيشهاي، زير درخت گوينده هم بنده هستم، مستمع هم شما، حالا توهين نميكنم.
اميرالمؤمنين(ع) در نهج البلاغه ميفرمايد: اصلاً خدا كعبه را وسط كوههاي داغ گذاشت تا ببيند مرد و نامرد كيست. درقرآن آيههاي زيادي داريم، در اول جزء دوم كه ميفرمايد، ما قبله را عوض نكرديم تا ببينيم آن كس كه گوش ميدهد وآن كس كه گوش نميدهد. قرآن ميفرمايد: «وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتي كُنْتَ عَلَيْها إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَيْه»(بقره/143) مسلمانها آن طرف و به آن سو نماز ميخواندند. يك مرتبه در يك نماز 4 ركعتي قبله به هم ريخت و فرمود: به اين سو بخوانيد. بعد در قرآن ميگويد: ما گفتيم، به آن سو ميخوانديد، به اين سو بخوانيد تا ببينيم چه كسي گوش ميدهد و چه كسي گوش نميدهد. اگر مكه كنار دريا بود كه حاجي هايش زياد بودند، ما آدم داريم كه وقتي به مكه ميروي، ميگويد زلفانت را نتراش، زشت ميشوي. به جايي رفته است كه ابراهيم از بچهاش گذشت و اوهنوز از زلفش نميگذرد. ما در مكه حاجي داريم كه بحث ميكند كه اتاق آنها بهتر از اتاق ماست. اگر حاجي خداي نكرده طوري باشد كه برايش مسائل رفاهي اصل باشد. البته خوب مديران گروه هم نبايد كوتاهي كنند، اما اگر مسئلهي شكم اصل باشد، اين مثل اين است كه آدم برود كربلا و كنار ذريهي امام حسين(ع) آدامس فروشي كند. اين خيلي خيط است. آدم به كربلا ميرود و آن جا خاك حسين(ع) را ميبيند، بايد خون حسين در رگ هايش جاري شود، رفتي كنار جايي كه ابراهيم از اسماعيل گذشت و عيد گرفت و من گاهي اين را در مكه بسيار به برادران ميگفتم. ميايد و ميگويد: اين جنس را چند خريدي؟ ميگويد: مثلاً صد تومان. صد ريال، ميگويد: خاك بر سرم! ميگويد: چرا؟ ميگويد: من خريدم صد و ده ريال. همچين بر سرش ميزند كه چرا گران خريده است. اما يك حاجي نديديم بپرسد كه امروز چند طواف كردي؟ بگويد: من 10طواف كردم و بگويد: خاك بر سرم، من 5 طواف كردم. غصه نميخورد كه چرا آن جا عبادت كم است، غصه ميخورد كه چرا گران خريده است.
رشد و بلوغ نيست. به حضور شما عرض كنم كه آدم آن جا وقتي به شيطان سنگ مياندازد، توجه دارد كه هر كه آمد تو را وسوسه كند، الان ضد انقلاب وسوسه ميكند. مثلاً ميگويند: بچهات را دادي، چه شد. اي پدر شهيد، همسر شهيد، شوهرت را دادي چه شد؟ شيطان ميايد وسوسه ميكند. آيامي ارزيد كه شما بچه و شوهرت را دادي؟ شيطان ميايد و ميخواهد خانوادههاي شهدا را وسوسه كند اماخانوادههاي شهداي ما شاءالله مثل شير هستند و شيطان حريفشان نميشود، چون اينها خالصند، قرآن ميگويد: شيطان گفته است، همه را گول ميزنم «إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ»(حجر/40) خالصها را نميتوانم گول بزنم. خيليها ميخواستند در دزفول سمپاشي كنند كه حالا با اين موشكهايي كه ميافتد چرا ماندهايد؟ ولي ماشاءالله به دزفوليها، چنان در دهان اينها زدند. گاهي شياطين انساني و جني ميروند، نزد خانوادهي شهيدي، اسيري، درشهرهاي مرزي، گروهكها ميآيند تا تبليغات كنند و مكه به ما ميگويد: هر وقت شيطاني آمد، با سنگ او را بزن «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ»(انبياء/18) حق را و استدلال را بر تبليغات پوچ ميكوبيم و او را دمق ميكنيم، يعني چنان بايد باطل درگير شد كه باطل روي، روي كار آمدن نداشته باشد، ديگر چه درسي ميگيريم؟
هفتم توجه به خدا و توبه است. هم رنگي با ملائكه، اينها همه حديث است. حديث داريم، امام رضا(ع) ميفرمايد: «عِلَّةُ الْحَجِّ. . . وَ التَّقَرُّبُ فِي الْعِبَادَةِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»(عللالشرائع، ج2، ص404) حج علتهايي دارد از جمله «التَّقَرُّبُ فِي الْعِبَادَةِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» حج تقرب به خداست، حديث داريم، وقتي خداوند ميخواست آدم خلق كند، قرآن ميگويد: وقتي خدا ميخواست آدم خلق كند به فرشتهها گفت: ميخواهم بشر خلق كنم. فرشتهها گفتند: اين بشر خون ريز است، خلق نكن. ما فرشتهها عبادت ميكنيم. بشر خون ريزاست و فساد ميكند. خدا فرمود: من چيزهايي ميدانم كه شما نميدانيد. بالاخره آدم را خلق كرد و بعد هم چيزهايي ياد آدم داد و بعد فرشتهها فهميدند كه اين موجود يك موجود استثنايي است. بعد فرشتهها كه از او انتقاد كردند، خجالت كشيدند، خواستند عذرخواهي كنند، خداوند در آسمان محوري قرار داد و فرمود: دور اين محور طواف كنيد. آن محور با كعبه برابر هم هستند. يعني در موازات طواف زمينيها، فرشتهها هم طواف ميكنند. شباهت زمينيها به آسماني هاست، قرب به خدا و توبه، مسئلهي بسيار مهمي است «وَ لِيَكُونَ تَائِباً مِمَّا مَضَى مُسْتَأْنِفاً لِمَا يَسْتَقْبِلُ»(عللالشرائع، ج2، ص404) «وَ مِنْهُ تَرْكُ قَسَاوَةِ الْقَلْبِ وَ جَسَارَةِ الْأَنْفُسِ وَ نِسْيَانِ الذِّكْرِ»(عللالشرائع، ج2، ص404) يكي از فايدههاي مكه رفتن، همين توجه و توبه است.
مسئلهي هشتم: توجه به معاد و ياد معاد است. جالب اين است كه اول سورهي حج هم آيات معاد آمده است. اين هم يك مسئلهي مهم است. اول سورهي حج ميگويد: «يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظيمٌ»(حج/1)اي مردم از خدا بترسيد، زلزلهي قيامت خيلي عظيم است «يَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها»(حج/2) روزقيامت به قدري سخت است كه اگر زن بارداري باشد، بچهاش را دور مياندازد. زن شيردهنده بچهاش را دور مياندازد و «وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها» يكي از روحانيون عزيز و انقلابي لطيفهاي ميگفت كه: زمان طاغوت بود، رفتم بالاي منبر، بچهي دو سه سالهام هم با من بود و ديدم ساواكيها ريختند كه مرا در مسجد بگيرند. بچه خود را هم رها كردم و خودم با يك لباس ديگر به نحوي بالاخره از پشت بام و اينها از مسجد رفتيم. ميگفت: بچهام دو سه روزدر تهران گم شده بود، بعد دو سه روز بچهام را آوردند در خانه. وقتي بناست آدم بالاي منبر به مردم بگويد، كه بگويند مرگ بر شاه و نيروها ميريزند كه او را از روي منبر بگيرند، قرآن ميگويد: وقتي خطر آمد بچهاش را هم رها ميكند. اول سورهي حج آيات معاد است. در معاد هر كس فكر خود است، مكه هم همينطور است. هر كس ساك خود را دارد، كمتر كسي به فكر كسي است. در قيامت هم همينطور است. در مكه هر كس يك پرچم از كاروان فلان دارد، قرآن ميگويد: روز قيامت هم «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»(اسراء/71) هر كس با رهبر خود سنجيده ميشود. هر كس بار بيشتري داشته باشد، مسئوليت بيشتري دارد. انسان ميتواند صحنههايي از قيامت را در ذهن خود مصور كند.
9 – امنيت و آزادي، بشر به دنبال جايي ميگردد كه حرف هايش را بزند. اخيراً كه علم و صنعت و حقوق دان و حقوق شناس و مردم دوست و خلق راه افتاده است، يك سازمان ملل درست شده است، يك مشت جنايت كار مزدور دورهم نشستهاند و به اسم حفظ حقوق بشر، آن جا بيشترين جنايات را ميكنند ولي سازمان ملل چيزي است براي دل خوشي. مثل بچهاي كه دنبال پستان ميگردد و پستانك در دهانش ميگذارند. اين سازمان ملل پستانكي است براي بشريت. كهاي بشريت مواظب باشيد كه ما اين جا هستيم و ميبينيم كه هستند و همه نوع ظلمي ميشود. خود حق وتو بزرگ ترين ظلم است. اما امنيتي كه اسلام گفته است، منطقهي حرم امن است «وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً»(آل عمران/97) قرآن ميگويد: هر كس داخل حرم شد، وارد مسجدالحرام شد در امنيت است. هيچ كس حاكميت ندارد. «سَواءً الْعاكِفُ فيهِ وَ الْبادِ ِ وَ مَنْ يُرِدْ فيهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَليمٍ»(حج/25) آدم وقتي وارد مسجدالحرام ميشود احساس نميكند كه اين جا حكومت سعودي است، يا غير سعودي. قرآن ميگويد: شهر نشين و باديه نشين همه در آن جا برابر هستند. «وَ مَنْ يُرِدْ فيهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَليمٍ» هركس بخواهد در آن جا فساد و فتنه كند، حتي به غلامش توهين كند، خداوند وعدهي عذاب به او هم داده است. «وَ ما لَهُمْ أَلاَّ يُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَ هُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ»(انفال/34) قرآن ميگويد: چطور ما اينها را عذاب نكنيم، درحالي كه جلوي مردم را ميگيرند و نميگذارند به مسجد الحرام بيايند. در مسجدالحرام به روي همه باز است، احدي هم حق ندارد ببندد و اين جا به همهي مسلمانان مربوط است، خانهي امنيت است «وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً»(آل عمران/97) اگر كسي بيرون حرم ظلم كند و خودش را داخل حرم بيندازد، آن جا نبايد به او كاري داشته باشند. بنده بيرون حرم آدم ميكشم و ميخواهند مرا بگيرند و بكشند، داخل حرم ميدوم، تا وارد حرم شدم، به احترام حرم ميگويند: منطقهي امن است. نبايد به او كاري داشته باشد، حتي به پرندهها هم نبايد كاري داشت. كسي حق ندارد پرندهي آن جا را بيازارد، حتي گياهان، كسي در حرم حق ندارد تبغ گياهي را بكند. يك منطقهي امن روي كرهي زمين از 1400 سال پيش است. قرآن فرمود: اي دنيا! منطقهاي كه در دنيا امن است و هر كس بخواهد ميتواند برود آن جا و حرفش را بزند مسجد الحرام است. لذا حديث داريم كسي حق ندارد با اسلحه وارد مسجد الحرام شود. ارعاب ممنوع است.
– حج بيعت است. حديث داريم، وقتي طواف ميكنيد، وقتي مقابل حجر الاسود رسيديد، دعايي است كه منتهي آن جا از بس فشار زياد است، آدم نميتواند اين دعا را بخواند. ولي چنين دعايي هست كه اشاره كنيد به حجر و بگوييد«الله اكبر» دعايش اين است، شاهد باش من با بيعت فطرت خود با آن بيعتي كه در عالم ذر كردم، حال عالم ذر به هرمعنا كه هست، من به آن بيعت و پيمانم وفادارم. بيعت را نشكستم «أَوْفُوا بِعَهْدي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ»(بقره/40) شما پيمان رانشكنيد من هم پيمان را نميشكنم.
– حج نشر فرهنگ اسلام و روايات و اخبار است. در مراكز اجتماع بايد تبليغات شود. امام رضا(ع) به امام جمعه ميگويد: اي امام جمعه! «وَ يُخْبِرُهُمْ بِمَا وَرَدَ عَلَيْهِمْ مِنَ الْآفَاقِ»(وسائلالشيعة، ج7، ص344) اين حديث است. يعني امام جمعه بايد به مردم خبر دهد، از آن چه در آفاق ميگذرد يعني هر خبري، هر جاي دنيا هست، امام جمعه بايد روز جمعه بگويد. اگر آدم بخواهد نماز بخواند كه در خانه هم ميخواند. اين همه پول خرج كنيم و برويم آن جا و دور خانه بگرديم و نماز بخوانيم. خوب اين حج بي فايده است. حج كوبندهاي كه امام ميفرمايد، نيست. حالا نمونههايي از نشر فرهنگ را برايتان بگويم، امام رضا(ع) ميفرمايد: «مَعَ مَا فِيهِ مِنَ التَّفَقُّهِ وَ نَقْلِ أَخْبَارِ الْأَئِمَّةِ ع»(عللالشرائع، ج1، ص273) در حج لطيفه زياد است، 1 – «وَ نَقْلِ أَخْبَارِ الْأَئِمَّةِ ع» يكي از خوبيهاي حج اين است كه آدم برود اخبار ائمه را ياد بگيرد و بگويد. در زمانهاي بني اميه و بني عباس كه هواداران اهل بيت راه به جايي نداشتند و ملاقات مشكل بود، نميدانيد چقدر مشكل بود. امام كاظم(ع) زندان بود، يك نفر كه ميخواست مسأله بپرسد، نميتوانست و در آخر به عنوان خيار فروش، سبد خيار را روي سرش گذاشت و به عنوان خيارفروش در كوچهها گشت تا ديد زندانبان ديگر نيست از پشت در زندان سؤال كرد و از امام كاظم(ع) در زندان جواب گرفت. خيلي مشكل بود. امام هادي ما وقتي ميخواهد خبري به كسي بدهد ميبيند جاسوسان بني عباس دور خانه را گرفتهاند و نميتواند، عصا راسوراخ ميكند و نامه را در آن ميگذارد. و كاري ميكند كه معلوم نباشد و به يك نفر ميگويد برو فلان جا و اين را به فلاني بده. عصا را ميگيرد و ميرود. در راه با يك نفر دعوا ميكند، با عصا او را ميزند، عصا ميشكند و نامه بيرون ميافتد، امام دهم ميگويد: نزديك بود تو مرا لو بدهي، يعني امام دهم ما براي فرستادن يك نامه بايد از جاسازي درچوب عصا استفاده كند. ملاقات امام كاظم ما مشكل بود. حديث داريم امام كاظم فرمود: خمس را بخشيدم، به خاطراين كه در آن زمان شيعيان ميرفتند به امام كاظم پول برسانند شناسايي ميشدند و آنها را ميگرفتند. شنيديد كه وقتي امام كاظم شهيد شد، بدن مقدسش را روي پل بغداد گذاشتند براي مدت زيادي، چون دستگاه سلطنتي گفته بود بدن امام كاظم را روي پل بگذاريد. هر كه شيعه باشد، وقتي بدن مقدس امام را روي پل ديد، ضجه ميزند، پس او رابگيريد. اصلاً وقتي بدن امام را مدتي روي پل بغداد گذاشتند، براي شناسايي شيعيان بود. در زمان خفقان تنها كسي كه ميتوانست با امام تماس بگيرند در مكه بود. چون بالاخره مكه امنيت داشت و بالاخر شيعهها با رابطي يا واسطي ميرفتند و اخبار را ميگرفتند و به منطقهها ميرساندند و الان وظيفهي ما اين است كه اخبار امام و رهبر انقلاب رابگيريم و همه بلندگو باشيم و وظيفهي همهي مسلمانان گرفتن خبرهاست و خاصيت بعثت هم همين است. پيام ببردو برساند و مردم را هدايت كند.
حالا من نمونههايي از فرهنگ اسلام را برايتان بگويم. حديث داريم «وَ لِتُعْرَفَ آثَارُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ تُعْرَفَ أَخْبَارُهُ»(عللالشرائع، ج2، ص405) اين كه ميگويند به مكه برويد، آن جا برويد و با سخنان پيغمبر آشنا شويد و آن چه راگرفتيد نقل كنيد، حاجي مسئول است وقتي از مكه برمي گردد، چيزهايي ياد بگيرد و ياد بدهد. امام صادق(ع) در مكه آمد، حديث داريم «بِأَعْلَى صَوْتِهِ»(كافى، ج4، ص466) آخر امام صادق داد بزند، خيلي مهم است. امام صادق خودش در مكه بابلندترين فرياد، فرياد ميكشيد و به مردم ميگفت: «أَيُّهَا النَّاس» خلفاء وقت طاغوت هستند و امام واقعي شما من هستم، يعني آن جا از منطقه و امنيت استفاده ميكرد. امام حسين قبل از آن كه به كربلا بيايد، 125 روز به مكه رفت، همهي حاجيها كه آمدند، به حاجيها گفت: اي حاجيها معاويه مرده است و پسرش يزيد به سلطنت نشسته است و ميخواهد از من بيعت بگيرد. من چند روز اين جا ماندم، يزيد لياقت ندارد. اي حاجيها برگرديد و به تمام مناطق مسلمان بگوئيد يزيد لياقت ندارد و من دارم ميروم چون يزيد تروريست فرستاده تا مرا در مكه بكشد و من به سمت كوفه ميروم، چون كوفيان مرا دعوت كردند و بالاخره حاجيهاي بي خبر به مكه آمدند و امام حسين از امنيت مكه استفاده كرد و تبليغات عليه حكومت يزيد انجام داد.
امام صادق(ع) فرياد ميزند. امام باقر(ع) وصيت ميكند، بعد از شهادت من ده سال در مني كه همه جمع هستند، در يك فرسخي مكه، مردم سه روز در مني هستند و جز روز اول كار زيادي ندارند. روز يازدهم و دوازدهم كمتر كار دارند. ده سال در آن جا كه مردم جمع هستند مصيبت امام دهم را بخوانيد كه حكومت وقت چگونه امام را شهيد كرد. ده سال وصيت ميكند، نشر فرهنگ اسلام
– تقويت بنيههاي اقتصادي. با كمال تأسف امروز سنگهاي مسجدالحرام هم بايد از خارج بيايد. با كمال تأسف عرقچيني هم كه حاجيها ميخرند و به سر ميگذارند. دو سال پيش عرقچيني را در مكه ارزان ميدادند و حاجي هاهم ميخريدند و بعضي از غير ايرانيها كه خبر نداشتند، الحمد لله چشم و گوش ايرانيها خيلي باز است. در سايهي رهبري امام خيلي بصير هستند. ممكن است حالا بعضي ايرانيها هم بوده باشند، عرق چين را ميخريدند، منتهي روي عرق چين آرم اسرائيل بود. پول ميداد و ميخريد و روي سر ميگذاشت. حاجي ميرفت و ميگفت: مرگ براسرائيل ولي آرم اسرائيل روي سرش بود. سجادهاي كه آن جا ميفروشند كه آدم روي آن نماز بخواند توليد چين است. يعني چين ضد خدا اينها را توليد ميكند. اجمالاً اين كه اگر كشورهاي اسلامي كه آن جا ميروند، توليدات خود را ببرند، داد و ستدها بين خود مسلمانان باشد، بسيار استفاده ميشود. استفادههاي جالب ميشود. الان هم بنيههاي اقتصادي تقويت ميشود، منتهي بازار مكه مركز فروش اجناس غرب است و شرق، همهي مسلمانها مصرف كننده هستند و اجمالاً اسلام روي اين مسأله نظر دارد. امام رضا(ع) ميفرمايد: «وَ مَنْفَعَةُ مَنْ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا وَ مَنْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ مِمَّنْ يَحِجُّ وَ مَنْ لَا يَحِجُّ مِنْ تَاجِرٍ وَ جَالِبٍ وَ بَائِعٍ وَ مُشْتَرٍ وَ كَاسِبٍ وَ مِسْكِينٍ»(عللالشرائع، ج2، ص404) حج افرادي را به نان و نوا ميرساند. كشتي رانها و ماشين داران و خانه داران. اينها كه خانه كرايه ميدهند.
مهمان داران، افرادي كه آن جا ميروند و به حاجيها كمك ميكنند. خود مردم مكه. حج بنيههاي مالي افراد را تقويت ميكند. خريد و فروشهاي زيادي كه ميشود. منتهي الان وضع بد شده است و الان ما در شرايطي استثنايي هستيم. اگر هر كشور اسلامي توليد خود را ميبرد و قراردادهاي اقتصادي و كمبودهاي اقتصادي و نشستهايي كه ميكردند ومشكلاتشان را حل ميكردند. اجمالاً اسلام دوست دارد حاجيها مسائل اقتصادي خود را آن جا مطرح و حل كنند. اسلام اين رامي خواهد و با حج رفتن و آمدن افرادي به نان و نوا ميرسند. اين هست و روايت هم داريم و لذا امام سجاد(ع) ميفرمايد: «حُجُّوا وَ اعْتَمِرُوا تَصِحَّ أَجْسَامُكُمْ وَ تَتَّسِعْ أَرْزَاقُكُمْ وَ يَصْلُحْ إِيمَانُكُمْ وَ تُكْفَوْا مَئُونَةَ النَّاسِ وَ مَئُونَةَ عِيَالِكُمْ»(ثوابالأعمال، ص47) به حج برويد براي سلامتي شما خوب است، رزقتان هم وسيع ميشود، خرجي خود و زن و بچهي شما هم در ميآيد. صدها، هزاران آدم به نان و نوا ميرسند و با همهي مشكلاتي كه دارد، البته عمدهي پول را ژاپن و غرب ميبرد و محصولات آلمان و آمريكا و مانند آنها. اما همين الان هم مسلمانهايي از يمن و افغانستان و پاكستان آن جا ميآيند و كارهايي ميكنند كه درآمدهايي دارند.
– يكي از آثار مهم حج مشمول عفو الهي قرار گرفتن است. حديثي داريم كه حاجيها وقتي عصرعرفه(شب بيست و سوم اين حرفها را گوش ميدهيد، در همين جمعه و شب و بيست و سوم، دعايي بكنيد كه خدا حج مقبول قسمت شما كند. هيچ وقت هم نگوييد: خدايا به من پول بده تا به مكه بروم، بعضي براي خدا تكليف تعيين ميكنند، آخر به تو چه ربطي دارد، يك دعا ميكند «اللهم ارزقني مالاً لأحج» خدايا به من پول بده كه به مكه بروم، آن قدر آدم بي پول به مكه رفته است. آنقدر آدم پول دار و موفق نتوانسته برود. تو چه كار داري؟ بعضي جوانها ميگويند: اي خدا يك خانه و يك ماشين و يك پولي برسان تا زن بگيرم، يك زن خوب بگيرم. يك وقت ميبيني خدا، خانه و ماشين وپول به او ميدهد ولي زن خوب به او نميدهد. بگو خدايا! يك همسر خوب به من بده، يك وقت ميبيني بي پول و بي ماشين و بي خانه، خدا يك همسر خوب به تو داد. حديث داريم براي چيزي كه ازخدا ميخواهي تكليف تعيين نكن. تو بندهي خدا باش، خدا بلد است كه خدايي كند. تو بندگي خود را فراموش ميكني و ميخواهي براي خدا تكليف تعيين كني. خدايا چنين كن. . . هر كس اين عنايت را داشته باشد كه حديث داريم، غروب عرفه يا بعد از طواف كه انسان دو ركعت نماز ميخواند. اگر كسي بگويد: آيا خدا مرا بخشيد يا نبخشيد، همين شك اوگناه است. بايد يقين پيدا كند كه خدا او را بخشيده است.
خيلي ارزش دارد. خدايا تو را به حق محمد و آل محمد همهي آرزومندان را از آن حجهايي كه «قِياماً لِلنَّاسِ»(مائده/97) باشد، از آن حجهايي كه عفو خود ما و كوبيدن ابرقدرتها باشد، زنده شدن اسلام و مسلمين در آن باشد، از آن حجها نصيب فرد فرد ما بفرما. «الْحَاجُّ مَغْفُورٌ لَهُ وَ مَوْجُوبٌ لَهُ الْجَنَّةُ وَ مُسْتَأْنَفٌ لَهُ الْعَمَلُ وَ مَحْفُوظٌ فِي أَهْلِهِ وَ مَالِهِ»(كافى، ج4، ص252) حديث داريم گناهان حاجي بخشيده ميشود «مَوْجُوبٌ لَهُ الْجَنَّةُ» خدا او را به بهشت ميبرد. «مُسْتَأْنَفٌ لَهُ الْعَمَلُ» تا حالا هر چه كرده هيچ، از اين به بعد گناهانش نوشته ميشود. هر قدمي كه آدم براي كارهاي حج برمي دارد، دوندگي و شناسنامه و فتوكپي و عكس و گذرنامه، هر قدمي كه حاجي براي كارهاي حجش برمي دارد، براي هر گام و قدمش، ده ثواب خدا به او ميدهد. ده لغزشش را ميبخشد. در قيامت ده درجه به او ميدهد. مسئلهي عفو الهي خيلي مهم است.
يكي از چيزهاي ديگر تجليل خاطرات است. اين جمعه، جمعهي قدس هم هست. تجليل خاطرات از ايثارگران توحيد. آدم به آن جا ميرود كه ببيند ابراهيم چه كرد؟ اسماعيل چه كرد؟ سعي بين صفا و مروه چيست؟ كوه صفا را ببيند كه زماني هر چه پيغمبر تبليغ كرده كسي به حرفش گوش نميداد. نماز جماعت ميليوني را ببيند، بعد ميبيند كه همين نماز جماعت ميليوني، نماز جماعت سه نفري بوده است. رسول خدا پيش نماز بود و حضرت خديجه و حضرت علي هم پس نماز بودند. در همين مسجد كه اين همه «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ» ميگويند، يك زمان رسول اكرم رفت نماز بخواند، سر به سجده گذاشت، كفار قريش گفتند: همينطور كه سر به سجده دارد، برويم و يك لگد بزنيم و مخش را درب و داغان كنيم. «أَ رَأَيْتَ الَّذي يَنْهى عَبْداً إِذا صَلَّى»(علق/10-9) بندهي ما وقتي دارد نماز ميخواند، شما مزاحم او ميشوي؟ سنگهاي داغ مكه و بدن بلال. شعب ابي طالب آن جا كه الان قبر حضرت خديجه هست. اينها خيلي درس است و همه تاريخ است. بقيه اينها را روحانيون بايد بروند آن جا و اين تكهها را براي حجاج بگويند. وسط چند كوه داغ، چند مسلمان، در محاصرهي اقتصادي و اجتماعي قرار گرفته بودند. گفتند كه هيچ كس به اينها غذا ندهد، هيچ كس با اينها داد و ستد نكند. هيچ كس با اينها رابطه نداشته باشد. پيغمبر اكرم(ص) وخديجه كبري(س) و فاطمهي زهرا(س) و چند نفر از اين مسلمانها رفتند وسط كوهها، آن وقت آن جا مدتي طولاني درمحاصرهي اقتصادي و اجتماعي بودند. غار حرا و عباداتي كه پيغمبر در آن كرد. آن وقت آدم يك ساعت و نيم، دوساعت با جان كندن به غار حرا ميرود. كوه بسيار بزرگي است. پيغمبر ميرفت به قلهي كوه و آن جا در غار عبادت ميكرد، آن وقت خديجه كبري از ترس و لرز و وحشت كفار، نان و غذا ميبرده است. يك زن ايثارگر با نان بردن و آب بردن در آن فاصله كه انسان نميتواند خودش را هم بكشد و به نفس نفس ميافتد. جوانهاي ما وقتي ميخواهند آن جا بروند به نفس نفس ميافتند. خلاصه تمامش درس است، مسجد قبا درس است. پيغمبر اين مسجد را خودش ساخت. اولين مسجدي كه ساختند. خود پيغمبر گل كشي و سنگ كشي كرد.
در مقابل مسجد قبا منافقين، مسجد ضرار را ساختند. همهي مكه درس است. مدينه، شهري است كه فاطمه زهرا در آن كتك خورد. شهري كه در آن بزرگ ترين توهينها به اميرالمؤمنين شد. فاطمهي زهرا(س) به مسجد پيغمبر آمد و مطالبي را گفت. اين خانههاي مدينه، زهرا در تاريكي ميرفت و در خانهها را ميزد، ميآمدند در را باز ميكردند، ميگفتند: اي دختر پيغمبر(ص) در تاريكي آمدهاي اين جا چه كني؟ ميگفت: «جئتك مستقيثه، إِنِّي قَدْ جِئْتُكَ مُسْتَنْصِرَةً»(إختصاص مفيد، ص183) آمدم ببينم آيا شما نبوديد كه پدرم چه گفت؟ چطور تمام زحمات پدرم را ناديده گرفتيد، شما در حجة الوداع و غدير خم نبوديد. خلاصه اين كه اصلاً تمام در و ديوار مكه و مدينه حادثه و خاطره است و يك حاجي اگر آن جا بنشينيد و فكر كند، آن جا پر ميشود وبر ميگردد. ساكش پر نميشود، مخش پر ميشود و بايد مواظب باشيم مخ ما پر شود.
– عرضه شدن به امام، خود از درسهاي مكه است. آدم نگاه ميكند و لذا حديث داريم «تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَامِ»(كافى، ج4، ص549) ملاقات با امام، يعني حج كسي قبول است كه آن جا با رهبر آسماني در تماس باشد. ميليونها دانه اگر نخ نباشند، تسبيح نميشوند. ميلياردها قطرهي آب، اگر سد نباشد، توليد برق نميشود. با اين همه مسلمان، كمبودچيست؟ اصولاً در سعودي كمبود چيست؟ نماز نيست؟ جماعت و حج نيست؟ چرا هست، چه چيزي كمبود داريم؟
كمبود رهبر آسماني داريم. اگر كشور سعودي به قرآن عمل كند، مشكلات مسلمانان حل ميشود.
1 – اگر مسلمان هابه اين قرآن عمل كنند «وَ لا تُطيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفينَ»(شعراء/151) اسراف كار نبايد رهبر باشد. ببينيم حكام كشورهاي اسلامي مصرف هستند يا نيستند «وَ لا تَتَّبِعْ سَبيلَ الْمُفْسِدينَ»(اعراف/142) قرآن ميگويد، مفسد نبايد رهبر شود. «وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ»(مائده/77) كساني كه سابقهي خرابي دارند، نبايد رهبر شوند. افراد جاهل نبايد سردمدار شوند.
«فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ»(فتح/29) قرآن ميگويد: جامعه اسلامي بايد روي پاي خودش بايستد. «وَ لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً أَوْ كَفُوراً»(دهر/24) نبايدرهبر شود. اصل اول رشد ما، مكتب بود و اصل دومش رهبري بود. امام باقر(ع) ميفرمايد: «إِنَّمَا أُمِرَ النَّاسُ أَنْ يَأْتُوا هَذِهِ الْأَحْجَارَ فَيَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ يَأْتُونَا فَيُخْبِرُونَا بِوَلَايَتِهِمْ وَ يَعْرِضُوا عَلَيْنَا نَصْرَهُمْ»(كافى، ج4، ص549) خدا گفته بياييد مكه ودور اين سنگها بچرخيد، «فَيَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ يَأْتُونَا فَيُخْبِرُونَا بِوَلَايَتِهِمْ وَ يَعْرِضُوا عَلَيْنَا نَصْرَهُمْ» خدايي كه فرموده است به مكه برويد، يكي از اسرار و فلسفهها و دلايل و آثار مكه اين است كه برويد و دور مكه بچرخيد تا بعد آن جا ما را ببينيد و با ما ملاقات كنيد. وعده گاه و ميعاد امت است با امام، آن جا وعده گاه است. آن جا حسينيهي جماران كشورهاي اسلامي است و وعده با امام است. «وَ يَعْرِضُوا عَلَيْنَا نَصْرَهُمْ» آن وقت بيايند و بگويند: آقا همهي ما با توهستيم. با امام بيعت كنند. قدرتها و امكاناتشان را بسنجند. آقا شما چند تانك و توپ داري؟ چقدر بودجه داري؟ چند بشكه نفت داري؟ چقدر نيروي انساني داري؟ چقدر متخصص داري؟ يك رهبر نيست كه اين نيروها را بسيج كند و كفر جهاني را بكوبد. البته كه هست. انشاءالله حضرت مهدي(عج) ميايد و تكيه به همين كعبه ميدهد و بالاخره نيروهاي لايق را دور خود جمع ميكند و كفر را سرنگون ميكند. اين كعبه خاطراتي دارد، عبور كنيم.
– بررسي مشكلات اقتصادي و سياسي. در حديث ميخوانيم «وَ قَضَاءِ حَوَائِجِ أَهْلِ الْأَطْرَافِ وَ الْمَوَاضِعِ الْمُمْكِنِ لَهُمُ الِاجْتِمَاعُ فِيهَا كَذَلِكَ لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ»(عللالشرائع، ج2، ص404) بايد در مكه جمع شويد تا ببينيد مشكلات اطراف عالم چيست؟ امام ميفرمايد: خدا كه ميگويد، به مكه برويد، منفعت دارد. منفعت براي اين است كه حوائج اطراف دنيا را بسنجيد. كمبود مسلمانها در اطراف دنياچيست و مشكلاتشان را برطرف كنيد. بزرگ ترين درس اين است و بعد از اين امام آيهي «لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ»(حج/28) فرمود. حديث داريم، خدا كه گفته به مكه برويد، «لِيَتَعَارَفُوا»(عللالشرائع، ج2، ص405) براي اين كه همديگر را ببينيد، ديدتان وسيع شود. وقتي رفتيد وديديد خيلي زيادند، دل پيدا ميكنيد. دشمن كه ديد خيلي هستيد، ميترسد. جمع شويد تا خودتان دل پيدا كنيد، تا دل دشمن را لرزان كنيد. لذا حديث داريم: «الْحَجُّ تَسْكِينُ الْقُلُوبِ»(بشارةالمصطفى، ص188) امام باقر(ع) ميفرمايد: حج تسكين قلوب است. يك مسلمان كه ميگويد: ما كسي نيستيم، ما چيزي نيستيم نميشود. مگر ميشود حريف آمريكا شد، مگر ميشود حريف شوروي شد، مگر ميشود حريف غرب شد. آن مسلماني كه دائم ميگويد، مگر ميشود. . . ، وقتي ميرود و اين جمعيت را ميبيند، ميگويد: ميداني مثل اين كه ميشود وقتي تنها، در خانهي هركس را ميزدند ومي گفتند: مگر ميشود با شاه درافتاد، ميگفتيم: نه، نميشود. وقتي صد هزار، دويست هزار و يك ميليون و دو ميليون آمدند و گفتند: مرگ بر شاه ديديم مثل اين كه ميشود «الْحَجُّ تَسْكِينُ الْقُلُوبِ»
امام رضا ميفرمايد: «وَ إِنَّمَا أُمِرُوا بِالْإِحْرَامِ لِيَخْشَعُوا قَبْلَ دُخُولِهِمْ حَرَمَ اللَّهِ»(وسائلالشيعة، ج12، ص314) اين كه خدا به حاجيها گفته است برويد آن جا لخت شويد و كفن بپوشيد «لِيَخْشَعُوا» تا قلبشان خاشع شود. امام رضا(ع) فرمود: «وَ حَظْرِهَا عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ اللَّذَّاتِ»(عللالشرائع، ج2، ص404) آن جا بيست و پنج چيز برحاجي حرام است. وقتي 25 چيز آن جا بر حاجي حرام شد. حاجي آن جا از يك سري لذتها دور ميشود در گرما وسرما و ترس و دلهره، خودش را بر آب و آتش ميزند و ساخته ميشود. قساوت قلبش از بين ميرود. عزت و شهرت كجاست. يك آدم گم نام به هر كس بگويي گم شدم، ميترسد شما را برساند و خودش گم شود. حج مسئله بسيارمهمي است. مسائل سياسي حج زياد است كه نرسيديم بگوييم.
از همه جا بيائيد «مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَميقٍ»(حج/27) قرآن ميگويد: از همه جا بياييد، با هر چه ميتوانيد بياييد «عَلى كُلِّ ضامِرٍ يَأْتين»(حج/27) حتي اگر شتر لاغر است سوار شويد و بياييد. در مراكز امن جمع شويد. در مسجدالحرام، وسط كوههاي داغ جمع شويد. چون گفتم: اگركنار دريا و جاهاي خوش آب و هوا بود، حاجي بسيار بود ولي حاجيهاي هوسي. همهي امتيازات را كنار بگذاريد.
از آدم تا خاتم همه گفتند برويد حج و اگر از اين حج آنطور كه اسلام ميخواهد استفاده بشود، خيلي اهميت دارد. بايد من يك جلسهي ديگر در بارهي حج صحبت كنم. شب بيست و سوم است و به احتمال قوي امشب، شب قدر است. گفتهاند سوره روم وعنكبوت را بخوانيد. امام فرمود: هر كس اين دو سوره رابخواند، از جايش تكان نميخورد، مگر خدا او را ميبخشد. امشب را حتماً احيا بگيريد. اهميت امشب خيلي از شب بيست و يكم و نوزدهم بيشتر است و سرنوشت سال پيش رويتان به احتمال قوي امشب مقدر ميشود. از خدا بخواهيد حج و بهتر از حج، پيروزي اسلام و رزمندهها را بخواهيد.
قَالَ رَسُولُ اللَّه(ص): «الْحَجُّ جِهَادُ الضَّعِيف»(كافى، ج4، ص259) حج مخصوص آدمهاي ضعيف است و تعجب از اين است كه افرادي كه براي حج خود از چند ماه قبل اسم نويسي ميكنند، اما براي بسيج و براي جبهه فقط منتظر بسيجيها هستند. حج هم يك بسيج است. شما بسيج ميشوي بروي سنگ را بكوبي. برو صدام را بكوب. دلت ميخواهد دور حرم بگردي، دور رضاي خدا بگرد. خدايا تو را به آبروي مولود كعبه، اميرالمؤمنين(ع)، تو رابه آبروي كساني كه حج مقبول انجام دادند، تو را به آبروي محمد و آل محمد در شب بيست و سوم، هر لطفي كه براي بندگان خوبت ميكني، همهي آن الطاف را براي همهي ما مقدر بفرما. خدايا عبادات ما را قبول و ما را روز قيامت اهل خسارت و حسرت قرار نده. خدايا حج مقبول نصيب همهي آرزومندان بفرما، رزمندگان عزيز ما را پيروز و سقوط ابرقدرتها را امشب مقدر بفرما. خدايا روح بعضي از برادران را كه سال پيش بودند و امسال شهيدند از ما راضي بدار. اسيران ما را آزاد و دل مستضفان را خشنود گردان. قلب امام زمان را از ما راضي و ظهورش را تعجيل كن. عزيز ما رهبرانقلاب را در پناهش حفظ كن. توطئهها را خنثي و توطئه گران را نابود فرما. ما را به پيروزي نهايي برسان. مشكلات مستضعفين و جمهوري اسلامي را امشب مقدر كن تا حل شود و همينطور كه الان ما داريم روز به روز بهتر ميشويم، ايران و مارا يك امت و كشور نمونه قرار بده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»