متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1363/4/2
بسم الله الرحمن الرحيم
در دهه سوم ماه رمضان امسال در ادامهي بحث عبادات نماز و روزه و خمس و. . . را گفتيم و اكنون به زكات ميپردازيم. در زمان طرح بحث خمس گفتيم، هر يك از اين مسائل كلي، نكتههاي ريزي دارد كه كساني كه ميخواهند عمل كنند، بايد از عالم منطقه بپرسند. اما بحثهاي من، چون در تلويزيون مطرح ميشود بايد مثل آب جوش باشد تا به همهي معدهها بخورد. اما برخي بحثها، ترشي و شيريني و سرخ كردني دارد و صنفي است و به همهي معدهها نميخورد. زكات در لغت از تزكيه و به معناي پاكيزگي و طهارت است و زكات مال به اين معناست كه مال را از حق غير و محرومان پاك ميكنند.
زكات هم مال و هم خود انسان را پاكيزه ميكند. زكات، معناي زكات، ابعاد زكات، گيرندهي زكات، دهندهي زكات، نحوهي گرفتن آن، نحوهي مصرف و بالاخره تذكرات.
زكات يعني پاك كردن، پاكيزگي، رشد، همه معاني در زكات است و انساني كه زكات ميدهد خودش پاك ميشود و انساني كه زكات نميدهد آلوده به بخل است و انسان با زكات، بخل را از خودش دور ميكند. كثيفي فقط مادي نيست كه با حمام كردن پاك شود، بخل و حسد و ديگر رذائل اخلاقي هم كثافات معنوي هستند. قرآن ميفرمايد: كفر و شرك، رجس و پليدي هستند. و انسان همانطور كه كثافات مادي را از خود دور ميكند، كثافات معنوي را نيز بايد از خودش پاك نمايد. مالي كه زكات داده ميشود مثل درخت انگوري است كه شاخههاي زيادياش بريده ميشود و هر چند در چشم ظاهري شاخهها كم ميشود ولي در واقع بار انگور بيشتر ميشود. بنابر اين معناي زكات پاك كردن، رشد دادن و تزكيه است.
در قرآن آمده كه مسلمان بايد خودش را هم تزكيه نمايد. دو بار قد افلح داريم. 1 – «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»(مومنون/1) «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها»(شمس/9) در سوره مؤمنون آمده كه افراد مؤمن رستگار شدند و در سوره شمس گفته كساني كه خودشان را تزكيه كرده باشند رستگار ميشوند.
از اينها ميتوان فهميد مؤمن كسي است كه خودش را تزكيه كرده باشد و كسي خودش را تزكيه كرده است كه به درجهي ايمان رسيده باشد. زكات در خودسازي و آدم شدن هم مطرح است كه خدا در قرآن پس از 11 سوگند ميفرمايد: رستگاران كساني هستند كه خودشان را ساخته باشند. چون انسان ممكن است همهي كارهاي خير را انجام داده باشد ولي خودش را نساخته باشد و بالاخره خراب شود، چون خود ساخته نيست. اما اگر ذاتاً خود ساخته باشد، خراب نميشود. مثلاً من كاشاني هستم و ميخواهم تهراني حرف بزنم، هر چه هم سعي كنم كه تهراني صحبت كنم چون تهراني نيستم و روح و فرهنگ و خانوادهام تهراني نيستند، بالاخره در ميان حرف هايم دو كلمه كاشاني هم خواهم گفت. انساني هم كه صالح نباشد چون روحش صالح نيست، بالاخره هر چه هم اعمال نيك و مستحبات انجام دهد، يك وقت هم عمل زشتي از او سر خواهد زد و عبادتها بايد از روح و ريشه برخيزد.
زكات ابعاد بسياري دارد، در اين زمينه حديثي داريم و اين بدين خاطر است كه در شب بيستم ماه رمضان، نگوييدبحث زكات به درد نميخورد، چون هر چيزي زكاتي دارد. مثلاً «زَكَاةُ الْعِلْمِ نَشْرُهُ»(غررالحكم، ص44) يعني زكات كسي كه مكانيك است اين است كه سالي چندين جوان را مكانيك نمايد.
و راننده و نجار هم همينطور، اما عدهاي در علم خود بخل ميورزند و مثلاً ساعت ساز ميداند درست كردن ساعت چند دقيقه بيشتر كار نميبرد، ولي ميگويد: برو فردا بيا. تا هم كسي ياد نگيرد و هم اين كه نگويد درست كردن آن كاري نداشت و هر چقدر خواست نگويي زياد است و بتواند بگيرد و بگويد كار زيادي داشت. يا داروفروشان قديمي هم همينطور كه از گياهان طبيعي استفاده ميكنند ولي به كسي ياد نميدهند.
«زَكَاةُ الْجَاهِ بَذْلُهُ»(غررالحكم، ص376) اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد، كسي كه آبرو دارد بايد از آبرويش بذل نمايد و وساطت كند و ضامن شود. پارتي كه حرام است بدين معناست كه حق را ناحق نمايد، مثلاً بگويد: براي حج فلاني را ببر جاي فلاني و فلاني را نبر وحق ديگري را از بين ببرد. ولي اگر بگويد در اين كه 12 نفر هستند 13 نفر بروند، حق كسي از بين نرفته است.
«زَكَاةُ الْحِلْمِ الِاحْتِمَالُ»(غررالحكم، ص420) زكات بردباري تحمل كردن است، مثلاً افرادي نيش ميزنند و انسان ميسوزد.
«إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»(فرقان/63) و انسان بايد رفتار كساني را كه برخورد تندي مينمايند تحمل نمايد.
«زَكَاةُ الْمَالِ الْإِفْضَالُ»(غررالحكم، ص383) يعني زكات مال ايناست كه به ديگران ببخشيد. اگر ماشين دارد در راه ديگران را سوار كند، البته بدون پول. روح اخوت و برادري و ايثار را زياد نماييد.
«زَكَاةُ الظَّفَرِ الْإِحْسَانُ»(غررالحكم، ص334) اگر پيروز شدي و قدرت پيدا كردي و مسلط شدي بايد احسان كني. برخي برادرهاي بزرگ، برادر كوچكتر را ميزند يا به او دستور ميدهد. بايد احسان كني و به جاي اين كه به او بگويي نان بگيرد خودت بگير. بر دشمن و ضعيف اگر غالب شدي ترحم كن.
«زَكَاةُ الْبَدَنِ الْجِهَادُ وَ الصِّيَامُ»(غررالحكم، ص333) «زَكَاةُ الصِّحَّةِ السَّعْيُ فِي طَاعَةِ اللَّه»(غررالحكم، ص181) بي انصافي است كه افراد سالم روزه نميگيرند و جوانان ما به جبهه نميروند.
«زَكَاةُ الْجَمَالِ الْعَفَافُ»(غررالحكم، ص256) زكات زيبايي عفت است، حال كه دختر يا پسر زيباست بايد عفت داشته باشد، چون زيباست با حياتر باشد.
«زَكَاةُ السُّلْطَانِ إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ»(غررالحكم، ص341) زكات كسي كه قدرت و سلطنت دارد يا تلفن و نامش اثر دارد، جهاد في سبيل الله است.
علياي حال زكات ابعادي دارد و فقط براي گندم و جو نيست و هر نعمتي زكات مخصوص خودش را دارد. گيرندهي زكات حكومت است. خداوند در قرآن به پيامبر ميفرمايد: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً»(توبه/103) يعنياي پيامبر از مردم صدقه را بگير. تعبيرات در خصوص زكات متفاوت است. گاهي به حق، گاهي به صدقه، گاهي به زكات و حتي به انفاق تعبير كردهاند ومراد از صدقه هم زكات است. پس گيرندهي زكات صدقه است. قانون زكات سال دوم هجري آمد. يعني تا 13 سال در مكه قانون زكات نبود. در مدينه هم دو سال نبود، بعد از 15 سال در ماه رمضان حكم و قانون زكات آمد و پيامبر به منادياش فرمود: برو بگو ايها الناس بايد صدقه بدهيد و سال بعد افرادي را فرستاد و گفت: 1 سال گذشته و بايد زكات مالتان را بدهيد و افرادي به عنوان مقوم ميرفتند و تقويم و قيمت گذاري ميكردند كه مثلاً درختان فلان كس چقدر خرما دارد. رسول خدا 17 نفر دبير و منشي داشت(نويسنده) و برخي از اينها مسئول زكات بودند. برخي مسئول قراردادها و. . . . و هر يك مسئوليتي داشتند.
زكات دهنده؛
زكات بر 9 چيز واجب است: گندم، جو، كشمش، خرما، گاو و گوسفند، شتر، طلا و نقره. ولي اين كه هر يك از اين هاچقدر شدند بايد زكات داد به اين نصاب ميگويند. تعبيري كه ميگويند زكات بر 9 چيز است در ادامه ميفرمايد: «وَ عَفَا لَهُمْ عَمَّا سِوَى ذَلِكَ»(كافى، ج3، ص497) يعني پيامبر غير از اين 9چيز را بخشيده، پس ممكن است جانشينان پيامبر ببينند خرج حكومت زياد است و عفو نكنند. پس زمان پيامبر 9 چيز زكات داشته ولي الان ممكن است بگويند تراكتور يا برنج هم زكات دارد.
خداوند به پيامبر(ص) ميفرمايد: وقتي زكات ميگيري براي زكات دهندهها صلوات بفرست. «وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ»(توبه/103) يعني تشويق تو براي كشاورزي كه دسترنجش را به تو ميدهد باعث سكونت ميشود. اين تفقدها باعث دلگرمي ميشود. مثلاً رئيس كارخانه با كارگرانش غذا بخورد يا مدير مدرسه با شاگردانش بازي كند و. . . امام به خانوادههاي شهدا و مفقودين ارادت خاصي دارد و حق هم همين است. پدر شهيدي از در جماران بيرون آمد وسري تكان داد و گفت ميارزيد كه پسرم را بدهم و پدر شهيد بشوم و امام را ببينم و ديدن امام «سَكَنٌ لَهُمْ» گاهي مسئولين ميگويند: ما آن بالاها هستيم و اين كارهاي جزئي را نبايد انجام دهيم.
اميرالمؤمنين(ع) در عهد نامهي مالك اشتر به وي كه استاندار است گفت: نگو من استاندارم و بايد كارهاي مهم انجام، چون گاهي اثر كارهاي كوچك از كارهاي بزرگ بيشتر است. نگو من 90 كيلو هستم و بايد كفش 1000 توماني بپوشم، چون يك تيغ كوچك تو را از پا در ميآورد. پس چيزي راكوچك نشماريد مخصوصاً مسائلي كه مربوط به عواطف انساني است.
قرآن ميفرمايد: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ»(توبه/103) يعني از آنها صدقه بگير تا پاكشان گرداني. زكات را بايد به فقرا رساند و حق نداري بگويي فقرا بيايند و صدقه و زكات را بگيرند. زكات دهنده بايد تقوا داشته باشد. پيامبر(ص) فرمود: «لَا زَكَاةَ لِمَنْ لَا وَرَعَ لَهُ»(مشكاةالأنوار، ص46) قرآن يك قانون كلي دارد كه «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ»(مائده/27) خداوند عبادات و اعمال را از افراد با تقوا قبول مينمايد. كسي كه در طول سال هر غلطي بكند روز بيست و يكم فقط بيايد و عبادت كند مورد قبول نيست مگر اين كه قصداصلاح داشته باشد.
ما چند رقم قبول داريم: 1 – معمولي 2- حسن 3- احسن – معمولي كه قبول عادي است، حسن يعني قبول ميكند توأم با رضايت و خشنودي مثل سر تكان دادن كسي كه به او آب داده ميشود ولي احسن مثل به استقبال رفتن ميماند و اين قبول بهتر است. در قرآن داريم: «فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ»(آل عمران/37) يعني در مورد ولي خودش كه زكريا و مريم است ميفرمايد، از آنها قبول حسن مينمايد. يا «اللَّهُمَّ فَتَقَبَّلْهُ مِنَّا بِأَحْسَنِ قَبُولِك»(كافى، ج4، ص165) پس قبول هم درجاتي دارد ولي افراد پست اصول اعمالشان قبول نميشود يعني «لَا زَكَاةَ لِمَنْ لَا وَرَعَ لَهُ» يعني كسي كه اهل تقوا نباشد زكاتش پذيرفته نميشود. پيامبر(ص) فرمود: «فَلْيُعْطِهِ بِطِيبِ نَفْسٍ مِنْهُ»(دعائمالإسلام، ج1، ص240) كسي كه ميخواهد زكات بدهد توأم با خشنودي و رضايت خاطر باشد نه اين كه با ترش رويي.
البته بدانيد خدا به كساني توفيق ميدهد در راه او پول خرج نمايند كه دوستشان دارد نه هر كسي. مثلاً كسي را كه دوست ندارد خوابش را سنگين ميكند تا براي نماز بلند نشود يا قلبش را تنگ ميكند تا پول ندهد.
خلاصه خدا برخي را نميخواهد، مثل ما كه كسي را نميخواهيم، ميگوييم بگو فلاني نيست، يا تلفن را از برق ميكشي و يا وقتي او را ميبيني رويت را به سمت ديگري برمي گرداني. لذا پيامبر(ص) ميفرمايد: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً بَعَثَ إِلَيْهِ مَلَكاً مِنْ خُزَّانِ الْجَنَّةِ فَيَمْسَحُ صَدْرَهُ وَ يُسَخِّي نَفْسَهُ بِالزَّكَاةِ»(ثوابالأعمال، ص46) خدا انسانهايي را كه دوست دارد فرشتهاي ميايد و با روح او تماس ميگيرد و طوري ميشود كه براي پول دادن بازمي شود و همين است كه عدهاي براي پول دادن باز و عدهاي بسته هستند. انسان اگر چيزي را ميدهد بايد با روي باز باشد، مثلاً اگر جايي برويد كه همه بد اخلاقي ميكنند از آن خانه ميرويد. يا اگر آمپول زن ميخواهد آمپول بزند، دستت را بكشي ميگويد چرا اينطور ميكني؟ انسان به خانهاي ميرود كه در خانهي ما رونق اگر نيست صفا هست.
مهم نيست چقدر ميدهي، چون اگر يك تومان دارد 1 ريال ميدهد و اگر هزار تومان دارد 100 تومان و همه يك دهم را ميدهند و همه ثواب يكسان ميبرند و مهم اين است كه چطور ميدهي، با خوش رويي يا ترش رويي.
حديثي است كه رسول خدا با اصحاب ميرفت، تشنه بودند و به گله داري رسيدند، پيامبر(ص) فرمود: از شير اين حيوان هاه به ما ميدهي؟ گفت خير. پيامبر دعا كرد خدا به او بسيار بدهد و به گلهي ديگري رسيدند و از او شير خواستند و او گفت: البته كه ميدهم. پيامبر دعا فرمود، خدايا به اندازهي نيازش به او بده. اصحاب پرسيدند: چرا اين گونه دعا فرمودي؟ پيامبر(ص) فرمود: آن نفرين بود چون داشتن و نگهداري بيش از حد نياز مزر و وبال و حمالي است. مثل آشپزها كه ميگويند وقتي برنج كم آمد روغنش را زياد كنيد تا چربي دل مردم را بزند و غذا كم نيايد و همه سير بشوند.
آيهاي به خاطرم آمد «إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا»(توبه/55) خدا به برخي پول ميدهد تا آنها را عذاب نمايد. يعني كسي پول زيادي به دست ميآورد و خواب راحت را هم از دست ميدهد. پس اگر ديديد حال نماز نداريد يا در پول دادن دستتان باز نيست غصه بخوريد.
چه كساني زكات بدهند:
عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(ع): «أَنَّهُ ذُكِرَ عِنْدَهُ عَنْ رَجُلٍ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ أَنَّهُ تَصَدَّقَ بِمَالٍ كَثِيرٍ فَقَالَ مَثَلُهُ مَثَلُ الَّذِي سَرَقَ الْحَاجَّ وَ تَصَدَّقَ بِمَا سَرَقَ إِنَّمَا الصَّدَقَةُ صَدَقَةُ مَنْ عَرِقَ جَبِينُهُ فِيهَا وَ اغْبَرَّ فِيهَاوَجْهُهُ عَنَى عَلِيّاً(ع) وَ مَنْ تَصَدَّقَ بِمِثْلِ مَا تَصَدَّقَ بِهِ»(بحارالأنوار، ج93، ص27)
حديثي است از امام حسين(ع) كه گفتند: كسي است كه در دربار بني اميه است كه «تَصَدَّقَ بِمَالٍ كَثِيرٍ» خيلي پول ميدهد. امام فرمود: «مَثَلُهُ مَثَلُ الَّذِي سَرَقَ الْحَاجَّ وَ تَصَدَّقَ بِمَا سَرَقَ» يعني مثل او مثل كسي است كه پول حاجيها را در مكه بدزدد و در همان مكه به آنان صدقه بدهد. پس مال بايد حلال باشد. «إِنَّمَا الصَّدَقَةُ صَدَقَةُ مَنْ عَرِقَ جَبِينُهُ فِيهَا وَ اغْبَرَّ فِيهَاوَجْهُهُ» يعني صدقهاي ارزش دارد كه پول را با زحمت به دست آورده باشد و گرنه همان انار دزدي ميشود كه دو انار و دو نان دزديد به فقير داد گفتند چه ميكني؟ گفت انسان بايد زرنگ باشد خدا گفته صدقهاي بدهي چند برابراجر ميبري من هم چند چيز دزديدم و 4 گناه كردم و 4 صدقه دادم، 40 ثواب وقتي از هم كم بشود 36 ثواب برايم باقي ميماند. همهي مسائل اسلام ريشه دارد و همهي مسائل چون نماز و ديگر عبادات و حتي نماز فقط مخصوص اسلام نيست.
به شعيب ميگفتند: «أَصَلاتُك»(هود/87) يعني به خاطر نماز تو ما دست از كارمان برداريم، پس شعيب هم نماز ميخواند. «وَ أَوْصاني بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ»(مريم/31) حضرت يحيي زكات داشته و حضرت عيسي هم همينطور. لقمان به پسرش ميگويد: «أَقِمِ الصَّلاة»(لقمان/17) يعني نماز بخوان، روزه هم همينطور «كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ»(بقره/183) ياحضرت ابراهيم هم حج داشته «وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَج»(حج/27) و زكات هم فقط مربوط به اسلام نيست.
چون جامعه حكومت ميخواهد و خرج دارد و محرومين هم در جامعه هستند، پس بايد اين نيازها با زكات و ماليات برطرف شود. اگر كسي زكات ندهد «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ»(آل عمران/180) مفسرين ميفرمايند كه اين آيه مربوط به كساني است كه زكات نميدهند. خداوند در قيامت اين اموال را طوق ميكند و بر گردنشان مياندازد. امام صادق(ع) فرمود: «ان لله بقاعاً تسمي منتقمةً» قسمتهايي از زمين منتقمه است، يعني انتقام ميگيرد و خداوند كساني را كه پول نميدهند به سرشان مياندازد، در اين زمينها بنايي كنند و هر چه پول دارند اين زمينها ميخورد، مثل قارون!
فرق پول داران ما با قارون اين است كه زمين قارون و پول هايش را با هم به داخل كشيد ولي پول دارهاي ما اول پولشان به زمين ميرود، بعد خودشان و هر كس كه حق ديگران را ندهد قارون است.
ولي خداوند قارون را ميفرمايد: «فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ»(قصص/81) «إِذَا أُمْسِكَتِ الزَّكَاةُ هَلَكَتِ الْمَاشِيَةُ»(منلايحضرهالفقيه، ج1، ص524) اگر مردم زكات ندهند خداوند بر دامهاي ايشان عذاب نازل ميكند و هلاك ميشوند.
پيامبر فرمود: اول كسي كه در قيامت وارد دوزخ ميشود يكي شاه ستمگر است و ديگري پولداري كه حقش رانمي دهد. حديث داريم «وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ أَدَّوْا حُقُوقَهُمْ لَكَانُوا عَائِشِينَ بِخَيْرٍ»(كافى، ج3، ص496) يعني اگر زكات بدهند مردم، زندگيشان خوش است و گرههاي كور از زندگيشان باز ميشود.
گاهي خدا پولي و چيزي به انسان ميدهد تا او را امتحان كند، يكي از بزرگان كه اگر نامش را ببرم او را ميشناسيد ميگفت: من در حجره نشسته بودم و 5 ريال داشتم و كسي آمد و 5 ريال قرض خواست گفتم: بله و گرفت و رفت، بعد دوباره كسي آمد و در زد و گفت من ميخواهم 5 تومان به شما بدهم و داد و تشكر كرديم. باز دوباره كسي در زد و 5 تومان قرض خواست و ما داديم و شب چيزي نخورديم و صبح رفتيم حرم حضرت معصومه(س). بعد از نماز كسي آمد و سلام كرد و گفت: من ميخواهم 50 تومان به شما بدهم. و تشكر كرديم، بعد باز كسي آمد و اين 50 تومان راقرض خواست ولي ندادم. گفتم قبليها را براي خدا دادم، 10 برابر شد ولي اين را هم اگر بدهم به عشق 10 برابر شدن هست پس چون اخلاص ندارم نميدهم.
امام سجاد(ع) ميفرمايد: در حال طواف بوديم كسي در همين حال گفت: آدم جواد و سخاوتمند كيست؟ «إِنَّ الْجَوَادَ الَّذِي يُؤَدِّي مَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ»(كافى، ج4، ص38) آدم سخي كيست كه حق واجبش را بدهد؟ «لَوْ أَنَّ النَّاسَ أَدَّوْا زَكَاةَ أَمْوَالِهِمْ مَا بَقِيَ مُسْلِمٌ فَقِيراً مُحْتَاجاً»(منلايحضرهالفقيه، ج2، ص7) اگر مردم زكات بدهند، يك مسلمان گرسنه بر روي زمين باقي نميماند. «وَ إِنَّ النَّاسَ مَا افْتَقَرُوا وَ لَا احْتَاجُوا وَ لَا جَاعُوا وَ لَا عَرُوا إِلَّا بِذُنُوبِ الْأَغْنِيَاءِ»(منلايحضرهالفقيه، ج2، ص7) حديث داريم كه مردم فقر وگرسنگي و برهنگي ندارند، مگر به خاطر گناه و پول پول داران. و حديث داريم اگر خداوند ميدانست كه اگر فقرا به مقدار زكات غني و سير نميشوند، بيش از اين مقدار واجب ميفرمود.
مثلاً خمس كه درصد كل سرمايه هاست مگر كم است و مقدار بسيار زيادي است ولي كسي نميدهد واي كاش خمس همگاني شود و حتي بچه مدرسهاي هم اگر پس اندازي دارد خمس آن را بپردازد، مگر اين كه هبه و عيدي باشد. ولي اگر كار كرده باشد چه كم باشد و چه زياد. خمس فقط براي بازاريها نيست شما هم اگر پس انداز داريد فرقي نميكند كه براي پيريتان گذاشته باشيد يا نه خدافرموده خمس بدهيد، پيريتان با من. حديث داريم، كه ايمان كسي كه دلش به لطف خدا محكم نيست و به پول خودش محكم است، كامل نيست و كسي هم كه براي پيرياش پول پس انداز ميكند و خمس نميدهد ايمانش كامل نيست.
خدا شكور است و اگر تو بدهي تشكر ميكند و غصهي پيري و كوريات را نخور. خدا به همه كس روزي ميدهد و آن زماني كه خودت به فكر خودت نبودي او به فكر تو بوده است و حتي قبل از اين كه به دنيا بيايي پستان مادرت را پر ازشير نمود و به تو مكيدن آموخت و در عين حال باد كردن به ما ياد نداد و حتي سر پستان به اندازه دهان است و نه بزرگتر و حتي استخوان ندارد و حتي ما هم دندان نداريم از اول والا هر كدام ممكن بود درد بيايد.
خدا گفته داغ ميكنيم و به پيشاني و پهلويت ميگذاريم. اين براي پيري و اين يكي براي كوري «هذا ما كنزتم » پس بايد خمس و زكات داد اگر در خط اسلام هستيم. خدا در مورد خمس ميفرمايد: «إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ»(انفال/41) خمس بدهيد اگر ايمان داريد. و ميفرمايد: «وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكينَ الَّذينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ»(فصلت/7-6) واي بر مشركين آنهايي كه زكات نميدهند.
خدايا به فرد فرد ما توفيق بده تا آن چه از اموال محرومين در اموال ما هست در كمال سعه صدر از مال خود خارج كنيم. هم خود ما و هم اموال را تزكيه بنما. فردا شب بيست و يكم است كه بينندهها برنامه را ميبينند، آن چه خير و بركت براي اولياي خود مقدر مينمايي براي فرد فرد ما قرار بده.
پيروزي اسلام، رزمندگان، آزادي اسرا، سلامتي امام و جانبازان و تمام خيراتي كه براي جمهوري اسلامي و همه مستضعفين جهان است براي ما مقدر و آبروي ما در دنيا و آخرت نريز.
خدايا، خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»