متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1363/3/27
بسم الله الرحمن الرحيم
مقداري در بارهي نماز و روزه و قرآن صحبت شد، حال كم كم وارد بحث خمس و زكات ميشويم. منتهي بحث خمس و زكات از آن جايي كه ممكن است، بعضي از بينندهها فكر كنند كه خمس و زكات مال كساني است كه پول دارند و ما كه پول نداريم و مثلاً خمس و زكات مال بازاري هاست، ما كه بازاري نيستيم، ما دانشجو و دبيرستاني هستيم، زن خانه دار هستيم، پول از كجا بياوريم كه خمس آن را بدهيم، خودمان نيز قرض داريم.
قبل از بحث خمس و زكات مقداري راجع به كمك رساني صحبت ميكنم، كه اين كمك رساني مخصوص كساني نيست كه خمس و زكات بر آنها واجب باشد، اصل روحيهي سخاوت و كار انفاق، به مقدار مختصر در بارهي سخاوت و كار انفاق با هم صحبت ميكنيم و بعد كم كم مسئلهي خمس و زكات و اينها را بررسي ميكنيم. اصل سخاوت مقدمهي بحث خمس، مسئلهي سخاوت و انفاق، خمس و زكات، وارد اين مسائل ميشويم.
روايات زيادي در اين زمينه وجود دارد. سخاوت كدورت را از بين ميبرد، چند نفر كه رابطهي آنها با هم كم است همين كه يكي از آنها به ديگري كادو بدهد يا بخششي كند، هبه يا سور بدهد، علاقهها شكوفا ميشود. اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد: «السخاء يثمر الصفاء»(غررالحكم، ص378) سخاوت كدورت را از بين ميبرد. سخاوت صفا ميدهد، به صحبتها جلا ميدهد. رنگ و روغن ميزند. سرپوش عيبها است و يكي كه چهار تا عيب دارد، دستش كه به جيبش باشد و اهل بريز و بپاش و بخشش و پول دادن باشد، ديگر مردم به خاطر گذشت او عيب هايش را نميگويند. «السخاء ستر العيوب»(غررالحكم، ص379) آدمهايي هستند كه چون سخاوت ندارند، عيب آنها را چنان زير ذره بين ميگذارند و بزرگ ميكنند وآبروي آنها را ميريزند. آدمهايي هستند كه 2 يا 3 برابر آنها عيب دارند اما چون پول خرج ميكنند، آن عيب هايشان تحت الشعاع قرار ميگيرد و ديگر پيدا نيست. سخاوت باعث ميشود كه خدا به انسان لطف كند و انسان را ببخشد. «السخاء يمحص الذنوب و يجلب محبة القلوب»(غررالحكم، ص378) از كلمات اميرالمؤمنين(ع) است كه سخاوت محبت جلب ميكند «محبة القلوب». اسلام ميگويد: مقداري از زكات براحتي به غير مسلمانها بدهيد. مسلمانها به غيرمسلمانها پول بدهند «وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ»(توبه/60) براي اين كه دل آنها جذب شود. چين 1000 كيلومتر راه آهن براي كشورتانزانيا ميكشد، در آفريقا، در مقابل اين محبت آنها تسليم ميشوند و آن وقت تبليغات چين در تانزانيا آزاد ميشود. آن وقت چين افكار كمونيستي خودش را در تانزانيا نشر ميدهد. ديگران براي اين كه فكر خودشان را نشر كنند، سخاوت خرج ميكنند، خيلي سخاوت مؤثر است.
قصهاي است كه يك پيرمرد ريش سفيدي ميگفت: در ماشين خط بغداد نشسته بودم كه يك دختر لخت بي حجاب نيزدر ماشين خط آمد كنار من نشست. من ديدم من ريش سفيد با اين دختر بي حجاب مناسب نيست، مردم اتوبوس نيز همه خنديدند، خواستم بلند شوم ديدم صندليام از دستم ميرود، خواستم بنشينم، ديدم مردم ميخندند، ما هم آخر تناسب نداريم با اين ريش سفيدي، ميگفت: براي اين كه هم صندليام حفظ شود و هم به مردم بگويم كه اين دخترمال من نيست، پشتم را به او كردم و نشستم. بعد بليط ماشين نيز دستم بود شاگرد ماشين كه آمد بليط را بگيرد، همين طور كه پشتم را كرده بود، شاگرد شوفر كه آمد دستم را دراز كردم كه بليط را بگير، يك مدتي كه دستم دراز بود شاگرد گفت: آقا، خانم بليط شما را حساب كرد. ميگفت: ما ديديم كه خيلي بد شد ما به او پشت كرديم و او پول بليط ما را نيزداد. يك دو سه سانتي كتفم را كج كردم و گفتم ببخشيد، گفت خواهش ميكنم. شما پيرمردها احترامتان بر ما واجب است. ديگر درست نشستم. اين معناي اين حديث است «السخاء. . . . يجلب محبة القلوب» سخاوت دلها را جذب ميكند. منتهي در سخاوت مسائلي هست كه بايد تذكر داده شود.
1 – سخاوت بايد از مال خودش باشد. بعضي از آقازادهها از مال پدرشان خرج ميكنند. يا مثلاً فرض كنيد از بيت المال خرج ميكنند. مهمان ميآورد در اداره، در سپاه، در اداره يا وزارت خانه، يك جايي كه غذاهست، حالا مهمان نوازي ميكند. ماشين اداره را سوار ميكند. وقتي ميگويد سوئيچ را بده، اگر ماشين اداره باشد، راحت سوئيچ را ميدهد، اما موتور و پيكان قراضهي خودش را نميدهد و لذا گفتهاند: «السخاء أن تكون بمالك متبرعا و عن مال غيرك متورعا»(غررالحكم، ص375) سخاوت اين است كه از مال خودت باشد، شاعر ميگويد:
خرج كه از كيسهي مهمان بود حاتم طائي شدن آسان بود
مسئلهي دوم؛ چند تذكر در بارهي سخاوت بيان ميكنم. اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد: «أَفْضِلْ عَلَى مَنْ شِئْتَ تَكُنْ أَمِيرَهُ»(إرشاد مفيد، ج1، ص303) به هر كس ببخشي امير او ميشوي، رئيس او ميشوي. اگر از مردم نخواهي، مثل مردم ميشوي و اگر دستت را پهلوي آنها دراز كني، اسير آنها ميشوي. ببخش تا امير شوي، نبخش و گدايي كن تا اسير شوي. اگر چيزي به تو دادند، نگير و خودت را نسبت به مردم بي نياز نشان بده، تا مثل مردم شوي. من اگر دادم امير ميشوم چون بي نيازم. اگر دستم را براي گرفتن دراز كردم اسير ميشوم. اگر شما به من دادي، گفتم: نياز ندارم، مثل شما ميشوم.
هدف سخاوت چيست؟ سخاوت هدفهاي مقدسي ميتواند داشته باشد و يا هدفهاي غيرمقدسي! چون عربستان سعودي و كويت و. . . نيز نسبت به بعث سخاوتمندانه پول ميدهند. هر پول دادني سخاوت نيست. هدفها را بايد بررسي كنيم. درباره هدف سخاوت خدايي(هدفهاي مقدس) في سبيل الله در قرآن آمده؛ «ابتغاءمرضات الله» براي خدا باشد، رياكاري نباشد. آدمهايي هستند كه اگر يك سطل زباله كنار خيابان بگذارند، روي آن مينويسند كه اين سطل زباله را وقف نمود فلاني. خدا لعنت كند هر كه را خورده كاغذ درون آن بريزد. يعني حتي به سطل زباله اگر بتواند اسم خودشان را بچسبانند اين كار را ميكنند.
قصهي بهلول را كه ديد هارون مسجدي ميسازد، حتماً شنيدهايد. هارون الرشيد داشت مسجد ميساخت، بهلول به او گفت: براي خدامي سازي؟ گفت: بله! ايشان داد به سنگ تراش سنگي تراشيد كه باني مسجد بهلول است و شبانه آمد زد بر سر درمسجد و رفت. فردا بناها و كارگرها آمدند و ديدند كه نوشته است باني مسجد بهلول و رفتند به هارون الرشيد گفتند. بهلول را حاضر كرد كه چرا اين سنگ را زدهاي؟ گفت: اگر تو براي خدا اين مسجد را ميسازي، بگذار نام من بالايش باشد. خدا كه ميداند تو مسجد را درست كردهاي.
گاهي سخاوت براي خداست، گاهي براي رشد است. انسانهايي هستند كه بخيل ميباشند، نميتوانند تحمل كنند. به خاطر اين كه روح سخاوت را در خود زنده كنند با زور(چون ماداريم كه يك سري صفاتي كه آدم ندارد بايد با زور به خودش تحميل كند) «إِذَا لَمْ تَكُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ»(كافى، ج2، ص112) اگر هم حلم نداري، خود را به حلم بزن. چون وقتي انسان خودش را به ژست حليم در آورد، مجبور ميشود كه حليم باشد.
در مورد پر كردن خلأهاي جامعه قرآن ميگويد: انفاق كنيد «وَ لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ»(بقره/195) انفاق كنيد و گر نه انفجار ميشود و از شما ميگيرند. درجامعه كمبودهايي است. اين كمبودها بايد با گذشت و انفاق و. . . جبران شود، اگر مردم جامعه گذشت نداشته باشند، كمبودهاي افراد تأمين نميشود و محرومين دست به انفجار ميزنند و لذا ميفرمايد(قرآن): كمك كنيد والا انفجار است «وَ لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ» انفاق كنيد، اگر انفاق نكنيد با دست خود، خودتان رانابود كردهايد، يعني چه؟ يعني محرومان گرسنه به پا ميخيزند. البته اين معنايش پذيرفتن حرف ماركسيستها نيست كه ميگويند هر كجا انقلاب است به خاطر اين است كه كه محروميت زياد فشار آورده است و به صورت انفجار شده است. نه ما اين را صد در صد قبول نداريم. اما گاهي اين گونه است كه انسان در اثر فقر دست به كاري ميزند. هرانقلابي به خاطر فقر و انفجار نيست و هر فقيري نيز منفجر نميشود. قانون كلي نيست اما گاهي هست.
سخاوت براي گرفتن دوست. آدم سخاوت دارد براي اين كه دوست بگيرد. سخاوت كينههاي قديمي را رفع ميكند. ما داريم بعضي از افراد نسبت به امامان ما بد و بيراه ميگفتند، بد بين بودند، اما امام مقداري پول برايش ميفرستاد و وقتي پول را ميگرفتند كينه برطرف ميشد. سخاوت براي اصلاح ذات البين، دو سه نفر با هم قهر هستند، شما پول خرج ميكنيد تا آنها را آشتي دهيد. سخاوت براي رفع تهمت، ميگويند: فلاني چقدر خشك است، چقدر كنس و گداست، چقدر بخيل است، پشت او حرف ميزنند، دست او در جيبش نميرود، شما پولي خرج ميكنيد تا تهمت را ازخودتان دفع كنيد. اين سخاوتها خوب است. يعني اين هدفها، هدفهاي خوبي است براي خدا، براي رفع تهمت از خودم، براي شكوفا شدن روح سخاوت، براي رفع كينه، براي اصلاح ذات البين، براي پر كردن چالهها و شكافهايي كه بين مردم است، كه اگر اين چالهها پر نشود، دست به انفجار ميزند، اين هدفهاي مقدس سخاوت است. از همه مهمتر سخاوت براي خداست. اين مقدس ترين هدف است. اما گاهي هم آدم سخاوت ميكند از روي چشم هم چشمي، آن پول ميدهد اين نيز پول ميدهد. روي چشم و هم چشمي پول خرج ميكند، براي اين كه در آينده جاده را صاف كند. آن خرج ميكند كه گير نكند. اوائل انقلاب، بعضي از اين طاغوتيها و ساواكيها خودشان را به يك روحاني ميچسباندند، يك پولي ميدادند كه رسيد بگيرند، رسيد را فتوكپي ميكردند و اين طرف و آن طرف كه آقا ما 30 هزارتومان يا 100 هزار تومان دادهايم. ولي الحمدلله آقايان نيز بيدار بودند. من سراغ دارم كه چه افرادي نزد چه آقاياني رفتند و با چه التماسي ميخواستند 100 هزار تومان بدهند ولي آن آقايان نميگرفتند. ميگفتند: يك عمري جنايت كردهاي و حالا ميترسي تحت عنوان مفسد في الارض گير بيفتي؟ پول ميدهي تا سرپوش روي جنايات بگذاري؟ يك كارهاي غلطي كرده است و حالا با پولي ميخواهد كفارهي آن جنايات را در جامعه بپردازد. اينها هم هدفهاي نامقدس. خلاصه پول گير آوردن درد سر دارد و پول خرج كردن نيز درد سر دارد كه فرد يك پولي را كه ميخواهد خرج كند فكر كند، واقعاً براي خداست، براي اصلاح ذات البين است، براي جلب دل مؤمنين است، براي دفع تهمت است، براي گرفتن دوست است، براي رفع كينهي قديمي است يا براي شهرت طلبي، ريا، چشم و هم چشمي، تشريفات و. . . است. يعني پولي را كه آدم ميخواهد خرج كند، بنشيند فكر كند، اينقدر ما جان ميكنيم و پول به دست ميآوريم و بعد كه ميخواهيم خرج كنيم براي خدا نيست. جان ميكنيم، يعني عمرمان را ميدهيم، شبانه روز را ميدهيم و اسكناس پيدا ميكنيم، بعد كه پيدا ميكنيم در راه باطل خرج ميكنيم و واقعاً اين چقدر خسارت است.
حديثي داريم كه شب و روز را از تو ميگيرد ولي تو از شب و روز نميگيري، همين طور كه شب و روز عمرت را ميجود، شب و روز مثل آفتابي كه يخ را آب ميكند، عمرت را آب ميكند و عمر را از تو ميگيرد، سعي كن تو نيز ازشب و روز يك چيزي بگيري. اين طور نباشد كه ما شب و روز جوانيمان را ميدهيم، پول جمع ميكنيم و بعد پول رادر راه هوس خرج ميكنيم «كالاول» چقدر مثل من به سيگاريها ميخورد، چون كار ميكند و پول تهيه ميكند و پولش را سيگار ميخرد و جان خودش را از بين ميبرد. يعني دوباره جان ميكند، براي سيگار. يك بار جان ميكند كه پول سيگار را پيدا كند و بعد دومرتبه سيگارمي كشد كه دوباره جان بكند. يعني با سيگار جان خود را از بين ميبرد،
حالا ما همين كار را ميكنيم، يك بار جان ميكنيم كه پول پيدا كنيم و يك بار براي اين كه در راه هوس خرج كنيم بار ديگر به خود خسارت ميزنيم، اينها همه خسارت است. ميگويند الاغها كه ميخواهند هم ديگر را نفرين كنند، ميگويند «ان شاءالله الاغ آسيابان» بشوي. براي اين كه الاغ آسيابان هم رفتنه جو بارش است و هم برگشتنه آرد. يعني هيچ وقت بي بار نيست. غير از الاغ گچ و آجر و. . . است. كساني كه بازحمت پول به دست ميآورند و در راه هوس خرج ميكنند، رفتنش حرام ميشود و برگشتن نيز خسارت است.
لذا امام زين العابدين(ع) ميگويد: «وَ أَصِبْ بِي سَبِيلَ الْهِدَايَةِ لِلْبِرِّ فِيمَا أُنْفِقُ مِنْهُ. »(صحيفه سجاديه، دعاى 20) خدايا ميخواهم پول خرج كنم، تو كمكم كن!
مثل اين كه درپول خرج كردن نيز نياز است خدا به آدم كمك كند. امام سجاد(ع) ميگويد: خدايا يادم بده و كمكم كن كه چگونه پول خرج كنم. اين طور نيست كه هر كس پول داشته باشد بلد باشد چگونه خرج كند.
بهترين مورد سخاوت چيست؟ سخاوتي است كه انسان با پولش افراد گمراه را نجات بدهد. كتاب خانه، معلم، يك عالمي را به منطقهاي كه عالم نيست ببرد. اين عالم امكانات كتابي و درسي و حوزهاي و سخنراني و. . . تأمين كند كه نداي حق به گوش افرادي كه دستشان نميرسد برسد. بهترين مورد سخاوت اين است.
از نظر مقدار سخاوت چقدر خرج كنيم؟ پول خرج كردن همهاش حرف دارد، مقدار چقدر است؟ به چه كسي بدهيم؟ كجا خرج كنيم؟ براي چه خرج كنيم؟ اينها همه در اسلام حرف و برنامه دارد. مقدارش را قرآن ميفرمايد: در پول خرج كردن بايد سعي كنيد «وَ الَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً»(فرقان/67) ميفرمايد: مؤمن كسي است كه وقتي پول خرج ميكند به اندازه خرج كند، اينطور نيست كه حال كه سخاوت خوب است در مقام سخاوت هرچه داريم بدهيم. حديث يادتان نرود كه كسي چند بچه داشت و همهي پول هايش را در راه خدا داد، بچه هايش درخيابان گدا شدند و راه افتادند، پيغمبر(ص) فرمود: اگر به من ميگفتند، نميگذاشتم او را در قبرستان مسلمانها خاك كنيد. آدمي كه بچههاي كوچك دارد، نبايد اينقدر انفاق كند، يك مقدار بايد براي بچه هايش بگذارد. ميانه روي، بله البته ايثار يك مرحلهاي است براي اولياء خدا، يا كسي كه ميخواهد ولي خدا شود، كه از خود نيز كم ميگذارد. ولي قانون كلي اسلام اين است كه انسان در پول خرج كردن اندازه داشته باشد.
زني بچهاش را فرستاد نزد پيامبر و گفت برو به پيامبر بگو همين پيراهني را كه پوشيدهاي به من بده، آمد و گفت: مادرم سلام رسانده است و گفته است همين پيراهني را كه پوشيدهاي به من بده، پيغمبر هم به اتاق رفت و پيراهن را درآورد و به او داد. پيامبر لخت شد، نماز ظهر شد پيراهن نداشت كه بپوشد و به مسجد بيايد و در خانه نشسته بود. آيه نازل شد يا رسول الله چه كسي به تو گفت پيراهنت را بدهي؟ «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً»(اسراء/29) نه دستت به گردنت بسته باشد كه هيچ در جيبت نرود و نه اين گونه كه پيراهنت را نيز ميدهي، اين گونه درست نيست، هر چيزي عدالتش خوب است، هر چيزي ميانه و اندازه دارد. من بعضي از قيافهها را كه ميبينم از ريش آنها ناراحت ميشوم، ميبينم يك زماني آن چنان ميتراشيده است كه يك در ميان ميتراشيده است. حالا يك جوري بلند ريش گذاشته است كه نگو، بابا چه خبر است؟ زلف اندازه دارد، ناخن اندازه دارد، حرف زدن اندازه دارد، تشويق، انتقاد، كوبيدن افراد، تجليل از افراد همه اندازه دارد.
زماني كه ميخواهند رأي بگيرند، 16 طلبه گفتهاند ايشان آدم خوبي است. در بلند گو ميگويند آية الله الف تأييد ميكند ايشان را، همه آن روزها آيت الله ميشوند، نه اين كه ميخواهند به نفع ايشان تبليغ كنند و رأي جمع كنند. هر طلبهاي را كه بگويد آقاي الف خوب است. طرف دارهاي آقاي الف براي اين كه او را بزرگ كنند همه طلبهها را لقب آية الله ميدهند. حضرت عباسي در طول عمرش به او آية الله نگفتهاند، خود او نيز ميداند كه آية الله نيست. چون آية الله يعني كسي كه حداقل به معناي اصطلاحي، چون معناي لغوي آن چيز ديگر است، اما به معناي اصطلاحي آية الله يعني كسي كه فقيه باشد. يعني كسي كه بتواند از قرآن و حديث فتوا استخراج كند. معناي اصطلاحي آن اين است. به هر كس كه آية الله نميتوان گفت! منتهي اين جا چون به نفعشان است و اينها خوششان آمده است، به او ميگويند آية الله.
ما به يك آمپول زن گفتهايم بيا و آمپول بزن، چون آمده است به او ميگوييم: دكتر، اين تملق است. خوردن، تشويق كردن، تفريح، پول خرج كردن، عبادت كردن، يك فردي رسيد به پيامبر(ص) و گفت: «السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ» پيامبر(ص) فرمود: شورش را درآوردي، چه خبر است؟ آخر سلام نيز اندازه دارد، مطالعه اندازه دارد، ما آنقدر طلبه در حوزه قم داريم كه در ايام جوانياش خودكشي ميكند، اما در سن 30سالگي رنگ زرد وزخم معده و چشم عينكي و. . . يك آدم درب و داغون در 30 سالگي، اما انسان اگر همهي كارهايش ميزان بود و متعادل، موفق ميشود. مقدار در خرج كردن «وَ الَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا» اين كه ما در نماز مرتب ميگوييم؛ «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ»(فاتحه/6) راه مستقيم راهي است كه نه افراط دارد و نه تفريط دارد. نه همهاش اين جهاني و نه همهاش آن جهاني. از نظر مقدار بايد حد وسط باشد.
از نظر روش، منت نگذارد، مسئلهاي برايتان بگويم، اگر كسي آب ندارد و ميخواهد وضو بگيرد كسي به او آب ميدهد و منت نيز بر سرش ميگذارد كه من بودم كه به تو آب دادم براي وضو، اسلام ميگويد: تيمم كن و نماز بخوان و آبي كه منت در آن است با آن وضو نگير. منت نبايد بگذارد. قرآن آياتي دارد كه ميفرمايد: «لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى»(بقره/264) اگر كمك ميكنيد منت نگذاريد «وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى يَدِيَ الْخَيْرَ وَ لَا تَمْحَقْهُ بِالْمَن»(صحيفه سجاديه، دعاى 20) امام زين العابدين(ع) ميفرمايد: خدايا به من كمك كن كه به مردم كمك كنم، توفيقم بده كه به مردم كمك كنم اما منت نگذارم. من بودم كه. . . ! من بودم كه. . . ! يك زماني خانه نداشت و من خانه به او دادم، زن نداشت من براي او زن پيدا كردم، پول نداشت و من. . . تمام خدماتي كه ميكني با يك من از بين ميرود، مثل زني كه لباس را ميشويد باتايد و صابون، خشك كه ميشود دوباره در خاك ميمالد، اين بازي است، حبط ميكنيم. حوض را پر ميكنيم و بعد زير آب آن را ميكشيم و خالي ميشود. هيچ وقت اين استخر آب ندارد. گفتيم از مال شوهر نباشد، افرادي هستند، خواهرهايي هستند كه از مال شوهر كمك ميكنند و گاهي شوهرشان نيز خبر ندارد. از مال شوهر نباشد، از مال پدر نباشد، از بيت المال نباشد كه پذيرايي از بيت المال را زياد مثال زديم.
اولويتها را در نظر بگيريم، حديث داريم؛ «لَا صَدَقَةَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتَاجٌ»(منلايحضرهالفقيه، ج2، ص68) يعني اگر فاميلت محتاج هستند، شما صدقه ندهيد. فاميل محتاج هستند، كسي كه فاميلش محتاج است، صدقه اولويت آن اين است كه اول خودت، بعد بستگانت و بعد همسايه هايت و بعد دورتر «لَا صَدَقَةَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتَاجٌ» شخص عمه و خالهي فقير دارد، همسايه و برادر و. . . فقير دارد، ماه رمضان به مسجد ميرود و جلوي جمعيت چند هزار تومان براي فلان كار ميدهد و حال آن كه ميداند پسر عمويش اگر 10 هزار تومان داشته باشد داماد ميشود. او به خاطر 10 هزار تومان زن ندارد «لَا صَدَقَةَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتَاجٌ» يادتان نرود كه صدقه ارزش ندارد در حالي كه فاميل محتاج است. چراغي كه به خانه رواست به مسجد حرام است، گاهي وقتها حرام است، نميشود كلي گفت، زيرا گاهي انسان بايد چراغ خانهاش راخاموش كند و ببرد مسجد. اين مثلها را گاهي وقتها بايد گفت.
كمك خوب است كه دائمي باشد، يعني انسان طبعش را عادت بدهد به اين كه كمك كند. گاهي وقتها افرادي كارهاي عبادتشان موسمي است، مسلمان موسمي داريم. مكه كه ميرود چنين ميشود. ماه رمضان كه ميشود، قرآن ميخواند. مسلمان موسمي نداشته باشيم. دائمي باشد. در بارهي ائمه داريم «وَ عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ»(منلايحضرهالفقيه، ج2، ص615) در زيارت امامان ميخوانيم احسان عادتتان است. تصادفي نباشد، خدا كه در قرآن تعريف اميرالمؤمنين(ع) را ميكند، ميگويد: «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ»(دهر/8) «يطعمون» از نظر آخوندي ميگويد، فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ» يعني تصادف نشد كه يك بار رفتند، افطار كنند فقير و يتيم و اسير آمدند و افطاريشان را به آنها دادند و با آب افطار كردند. تصادفي نبود اصلاً «يُطْعِمُونَ» اين كاره هستند.
آخر يك وقت ميگوييم: فلاني آدم كشت و يك وقت ميگوييم: آدم كش است. آدم كشت يعني تيري به تاريكي خورد و يك نفر كشته شد، جرقه بود. آدم كش است، يعني جرقه نيست و يك جريان است. پول خرج كردن بايد جرقه نباشد. ديگر حالا آمديم در مسجد و. . .
آدم يك بار عروس ميشود، يك بار ميميرد، سالي يك شب به مسجد ميآيد، بالاخره كمكي هم ميكند. يك جوري باشد كه عادتش اين باشد، طبعش اين باشد، بخشش و سخاوت و انفاق را در خودش به عنوان يك صفت دائمي زنده كند. هم در حال عسر و هم در حال يسر. آدمهايي هستند كه ولو چيزي ندارند ولي روح سخاوت دارند.
قرآن ميفرمايد: «الَّذينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعين»(توبه/79) براي جبهه پول جمع ميكردند، كارگري، كشاورزي آمد و چند دانه خرما آورد و گفت: اين را بفرستيد جبهه، پول دارها به ريش او خنديدند كه چند تا دانه خرما براي جبهه ميفرستد، آيه نازل شد «الَّذينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعين» كساني كه «لا يَجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُمْ»(توبه/79) كساني كه چيزي جز چند دانه خرما ندارند، همين چند دانه نيز ارزش دارد. پول خرج كردن به مبلغ نيست، به نسبت است. يك كسي يك تومان دارد و يك قران ميدهد، چقدر است؟ يك دهم، يك كسي ده تومان دارد و يك تومان ميدهد باز يك دهم است. يك كسي 100تومان دارد و 10 تومان ميدهد، باز يك دهم است، يك كسي 1000 تومان دارد و 100 تومان ميدهد اين نيز يك دهم داده است. يك كسي 10هزار تومان دارد 1000 تومان ميدهد باز هم يك دهم است. يعني يك ريال از كسي كه 1 تومان دارد با 100 هزار تومان از كسي كه ميليون دارد اجرشان يكي است.
حديث داريم: اگر كسي وقتي ميخواهد پول بدهد حساب نكنيد چند است. نگوييد فلاني چقدر داد، بگوييد فلاني آن مقدار كه داده است با آن مقدار كه دارد نسبتش چيست؟ مردم اين را ميفهمند. اگر يك كسي ميليونر است، اگر ده تومان بدهد، در مسجد به او ميخندند. اما اگر كسي 100 تومان دارد 10 تومان بدهد براي روح پدرش فاتحه نيزمي خوانند. تشويق بايد روي نسبت باشد. حال نميدانم مسجدها چگونه است. يك زمان فردي رفت به مسجد و پول جمع ميكردند و هر كس ده تومان پول ميداد، ميگفتند يك حمد و سه تا قل هوالله براي پدرش بخوانيد. باز يكي 10 تومان ميداد ميگفتند: يك حمد و سه قل هوالله براي پدرش بخوانيد. يك كسي گفت: ما به مسجد آمدهايم كه حمد و سورهي خودمان را نيز نخوانيم، حالا شما. . . ما آمديم نماز جماعت كه حمد و سورهي خودمان را نيزنخوانيم و حالا به ما ميگويند براي ديگران بخوانيد.
البته خوب است، تشويق خوب است و مردم را تشويق ميكنيم براي اين كه انفاق كنند و چقدر مهم است و چقدرروايت داريم نه يكي و دو تا و سه تا، چقدر حديث داريم، در بارهي كساني كه پول ميدهند به نيابت افرادي كه از دنيارفتهاند. كسي از دنيا رفته و دستش از دنيا كوتاه است ميگويند: من اين 10تومان را ميدهم ثواب اين براي فلان مرحوم، و ملائكه اين اجر را با چه تشكيلاتي در عالم برزخ به آن شخصي كه شما به نيابتش انجام دادهايد، ثواب را عرضه ميكنند. اجمالاً اين كه تشويق خوب است به شرط آن كه به تملق نكشد. «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ»(دهر/8) كار اميرالمؤمنين(ع) بخشش بود.
گاهي در جنگها چيزي نصيب مسلمانها ميشد. زمين، زره اسب و شمشير قسمت ميشد. يك چيزهايي به مسلمانها برمي گشت، در يك ماجرا كه بخشي از زمينها قسمت مسلمانها شد، حضرت رسول(ص) زمين را كه تقسيم ميكرد يك تكهي زمين را نيز به اميرالمؤمنين(ع) داد، حضرت علي(ع) نيز دستور داد حالا كه زميني سهم ما شده است، يك چشمه، قنات يا چاهي بكنيم و آب از زمين درآوريم. با تلاش فراواني مقداري كه كندند آب فوران زد، به جور عجيبي آب جوشيد و آمدند گفتند: يا علي خبر تازه، بشارت، مژده، چيست؟ فرمود: زميني كه سهم بود و ميكندند آب فوران زد و فرمود مژده به من ندهيد، اين مژده را به مسلمانها بدهيد، چون زمين وقف است، يعني ميخواهم وقف كنم. اين زميني را كه به من بخشيدند، من وقف مسلمانها ميكنم. بعد حق ندارد كسي بفروشد يا هبه كند و خدا لعنت كند كسي را كه زمين وقف را بفروشد. حديث داريم كه خدا لعنت كند كسي(اين سخن اميرالمؤمنين(ع) است) و يكي از آثار بسيار خوبي كه قديميها داشتند و حالا دارد كم ميشود مسئلهي وقف است.
صدقهي جاري، يعني انسان خوب است كاري كند و يك چيزي براي خودش بگذارد، حالا يا اولاد صالح يا يك كتابي كه بعد از مردن او استفاده كنند، تا هزار سال ديگر اگر از كتابهاي مرحوم مطهري و علامه طباطبايي استفاده شود، هر كس كه استفاده كند اجرش مال آنها هم هست، كما اين كه به خودش اجر ميدهند، نظير آن را به نويسنده نيز ميدهند. چشمهاي را درآورد، درختي را بكارد، و سعي كنيم كه كاري كنيم كه عمر خود را طولاني كنيم، با اين كارهاي خير. الان چه خيرات و بركاتي از راه موقوفات نصيب مردم ميشود، با اين كه زمان شاه بسياري از اموال موقوفه را خوردند و ربودند 800 سال پيش يك مزرعه وقف امام رضا(ع) كرده است، الان در آن مزرعه گوسفنداني هست، از گوسفند آن غذا درست ميشود، مهمانهاي امام رضا(ع) ميروند ميخورند. 800 سال پيش اثرش الان ظاهر است. و اين كار كار بسيار خوبي است كه كم كم دارد از بين ميرود. يك ذره، يك ذره، كار وقف كردن دارد از بين ميرود. سخاوت بايد عمومي باشد. پيغمبر(ص)مي فرمايد: «اصْطَنِعِ الْخَيْرَ إِلَى مَنْ هُوَ أَهْلُهُ وَ إِلَى مَنْ لَيْسَ بِأَهْلِهِ فَإِنْ أَصَبْتَ أَهْلَهُ فَهُوَ أَهْلُهُ فَإِنْ لَمْ تُصِبْ أَهْلَهُ فَأَنْتَ مِنْ أَهْلِه»(مستدركالوسائل، ج12، ص347) هر كس را ديدي، يك جور باشد كه كمك كردنت عمومي باشد. تنگ نظر نباش. قرآن ميگويد: اگر كسي مرده است و ميخواهند ارث او را تقسيم كنند، كسي وارد اتاق شد و گفت: سلام عليكم، به او نيز بدهيد. آقا ايشان كه جزو وراث نيست، وارث نيست «وَ إِذا حَضَرَ الْقِسْمَةَ»(نساء/8) وقتي چيزي را دارند قسمت ميكنند اگر كسي حاضر شد، همينطور كه دارند تقسيم ميكنند، گوشت قرباني را تقسيم ميكنند يك كسي نيز ديد، وقتي ميوهها را دارند صندوق ميكنند، كسي ديد اين حق نگاه، يك چيزي به او بدهيد. حتي حديث داريم جايي غذا ميخوريد كسي آمد و گفت ميل ندارم، يك لقمه بگير و دهانش بگذار. نگذاري كسي چشمش به مال شما بيفتد و از شما كام نگيرد. البته اين مربوط به اموال است.
«اصْطَنِعِ الْخَيْرَ» معروف، كار خير، انفاق و كمك و هديه را نسبت به عموم انجام دهيد «فَإِنْ أَصَبْتَ أَهْلَهُ» اگر به اهلش رسيد كه الحمدلله، اگر هم نرسيد تو لياقت داشتهاي كه به همه كمك كني و بخشش كني، نظرتان عمومي باشد. خيلي تنگ نظر نباشيد. آقا اين فرد را دعوت كن، نخير من دعوتش نميكنم، براي اين كه چند وقت قبل از ما دعوت نكرد، او چطور مرا دعوت نكرد، من نيز او را دعوت نميكنم. داد و ستد ميكند، ما يك شب به خانهاش رفتهايم و او هرشب به خانهي ما ميآيد. آخر درست نيست، مگر داد و ستد است. يا بعضي يك جايي ميروند و ميگويند ان شاءالله شما هم تشريف بياوريد تا جبران كنيم، يعني معامله ميكنيم، انسان بايد بزرگوار باشد، نه اين كه يك سورخوردهام، يك سوري ميدهم. دعوتم كرد او را دعوت ميكنم، و خانهات آمدم و خوردم، اميدوارم بياييد جبران كنم.
وقتي انفاق ميكنيد چيزي از كسي نخواهيد، يك وقت در يكي از مدرسههاي مشهد، مدرسهي ميرزا جعفر نشسته بودم كنار مدرسه، يك تاجري آمد و گفت: آقاي شيخ اين پنج توماني را بگير، يك سوره براي پدر من بخوان. من هم يك ده توماني در آوردم، گفتم: اين 10 توماني را بگير و يك سوره براي خويش و قومهاي من بخوان. گفت: عجب! گفتم: عجب ندارد. گفتم چرا به من ميگويي؟ تو كه پنج تومان به من ميدهي و ميگويي يك سوره براي پدر من بخوان، اين معنايش اين است كه ميخواهي توهين كني. دليلش اين است كه تا من گفتم تو نيز چنين كن ناراحت شدي، گفت: من بلد نيستم، گفتم قل هو الله بخوان. من سورهي جمعه ميخوانم، به اندازهاي كه من سورهي جمعه ميخوانم تو نيز ده قل هوالله بخوان. اجمالاً اين كه گاهي با پول دادن مردم را ميخواهند اسير كنند. اينطور نباشد كه اين پول را بگير و اين كار را نيزكمك من كن. پول را بايد وقتي آدم ميدهد، حديث داريم وقتي پول را به كسي ميدهيد دستتان را ببوسيد. چون قبل از اين كه به دست فقير برسد، خدا پول را تحويل ميگيرد و دستتان را ببوسيد، يعني چه؟ يعني به فقير شخصيت دادي كه دست تو به قدري ارزش دارد، شما چه طور دستت را به لباس امام ميمالي به صورتت ميمالي، دستت را به فقير گذاشتي ببوس، يعني به فقير شخصيت بده. البته فقير نيز در قرآن و اسلام غير از اينهايي هستند كه كنار خيابان مينشينند. اينها يك گوشههايي از فقير هستند «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ»(ضحى/10) فقير همهشان اين دوره گردها نيستند. فقيراصلي را قرآن ميگويد: «يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياء»(بقره/273) آنهايي هستند كه به قول ضرب المثل فارسي صورت خود را باسيلي سرخ نگه ميدارند و آدمهايي هستند كه بايد كمك آنها كرد.
بايد خود را رشد بدهيم به اين كه پول خرج كنيم و اگر كسي هر چه دارد، داد، راحت ميميرد. براي اين كه فرد كه به پول دادن عادت كرد، وقتي نيز خواست بميرد، خوب مالش را ميدهد و ميميرد. ولي آدمي كه يك عمري نداده است، وقتي ميخواهد بميرد، ميبيند از او ميگيرند و در عمرش چيزي به كسي نداده است، حالا كه ميخواهند از اوبگيرند، با بغض خدا از دنيا ميرود. آدمهايي كه سخاوت ندارند با بغض خدا از دنيا ميروند، چون دادن برايش عادت نشده است. چون پول دادن عادت نشده، يك عمري به مال چسبيده است. حالا كه ميخواهند جدايش كنند، با بغض خدا از دنيا ميرود و لذا سخاوت، گر چه مسئلهي اخلاقي است ولي خداي نكرده اگر اين سخاوت نباشد سر از مسائل اصلي در ميآورد.
گفتم ما مسائل اخلاقي را نبايد ساده بگيريم، ميگويند اصول دين، فروع دين، اخلاقيات، اما گاهي اخلاقيات از فروع دين نيز مهمتر است. آدمي كه لجباز باشد خدا را نيز قبول نميكند، پس لجبازي گر چه صفت اخلاقي است، اما توحيد و نبوت را نيز قبول نميكند. سخاوت گر چه مسئلهي اخلاقي است ولي اگر سخاوت نباشد، خمس و زكات را نيز نميدهد. اين بحثهايي كه گفتيم، مقدمهاي براي خمس و زكات بود. ان شاء الله در جلسات آينده در بارهي خمس و زكات صحبت ميكنيم. خدايا كساني كه با پول، با مال از خديجه(س) گرفته تا بعد، كساني كه بامالشان حتي رزمندگان را، با هر چه كه دارند از گوشواره وطلا، از فرستادن نان و آرد و لپه و خرما، كساني كه جبهه حق را در طول تاريخ كمك كردند، اجر جزيل، مرحمت بفرما. روح سخاوت را در ما شكوفا كن و ما را اهل گذشت و ايثار قراربده. خدايا، خدايا، تا انقلاب مهدي، خميني را نگه دار.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»