دو برادری که لحظاتی قبل از ما به اسارت درآمده بودند، یکی مرد میانسالی بود که دو دستش را از پشت بسته بودند و از صورتش خون می چکید. نمی دانستم کدام قسمت از صورتش ترکش خورده است. برادر دیگری که... ادامه مطلب
دو برادری که لحظاتی قبل از ما به اسارت درآمده بودند، یکی مرد میانسالی بود که دو دستش را از پشت بسته بودند و از صورتش خون می چکید. نمی دانستم کدام قسمت از صورتش ترکش خورده است. برادر دیگری که... ادامه مطلب