*نمیدانستم وقتی خمپارهای منفجر میشود، ترکشهایش چه شکلی دارد کمکم فجر صادق دمیده میشد و هر لحظه صدای انفجارها و آژیر توپها زیاد میشد. به همان حالت که بودم نماز خواندم. بعد دعای امام ز... ادامه مطلب
*پلی که به نام شهید «سهام» نامگذاری شده بود «سهام» نام پلی بود که در ابتدای راه ورودی شهر در طرف راست قرار داشت. «سهام» دخترکی خردسال بود که هنگام ورود متجاوزان عراقی، از روی پل، به طرف آنها... ادامه مطلب
*سردادن سرود کربلا کربلا تا اهواز در مسیر راه، همگی با هم سرود «کربلا یا کربلا» میخواندیم. از همان لحظه حرکت، با «غلامرضا بستانپور» که قبلاً او را میشناختم، دوست شدم. دلبستگی ما به هم هر ل... ادامه مطلب
کتاب «سفر هفتم» یادداشتهای روزانه شهید «نصرالله ایمانی» است. وقتی صدای شنی تجاوز در گوش خاک ما پیچید و لولههای توپ و تانک، پنجره خانههای ما را نشانه رفت، نصرالله و گروهی از جوانان همشهری... ادامه مطلب