پس از پايان گزارشِ رکن دوي ارتش، رييس جمهور از جا برخاست، سگک کمربندش را کمي جابهجا کرد و در حالي که حسابي ذوق ميکرد، ليوان خودش را پر از شربت کرد و يک نفس سرکشيد. شيريني و خنکاي شربت چنان... ادامه مطلب
دژبان جلوي دفتر دژباني داشت غرولند ميکرد. او دوست داشت نه تنها نيروهاي تحت امر خودش، بلکه تمامي نيروهاي موجود در پايگاه نزدش آمده، بگويند؛ جناب آقاي دژبان زحمتکش و ديپلمة وظيفه! امروز که آق... ادامه مطلب