8 عده اى با همه ابزار شكنجه با اشاره افسر به اسرا هجوم آوردند نمىدانم چقد زدند ولى همان می دانم كه همه نقش بر زمين شده بوديم و هماره يا حسين و يا زهرا و اللَّه اكبر و … فرياد می كشيد... ادامه مطلب
داشتن مهر هم ممنوع شد. يك عده از بچه ها از قبل با خودشان مهر داشتند، اما اكثريت مهر نداشتند. براي همين مجبور شديم از سنگ استفاده كنيم. روز كه مي رفتيم هواخوري، مي گشتيم و سنگ هايي كه براي مه... ادامه مطلب
اشاره : سردار حاج احمد كاظمي مي گفت : سرباز و يا يك پاسدار جديد وقتي كه مي خواهد برود پيش فرمانده لشكر ما فرمانده تيپ ما ما قدم هايي كه برمي دارد بايد احساس كند كه دارد مي رود پيش شهيد همه م... ادامه مطلب
مقدمه راستش قبل از هر چيز لازم مي دانم بدون رو در بايستي اعلام كنم ، اساساً من يكي در اين مملكت عددي نبودم كه حضور يا عدم حضورم در جبهه هاي نبرد با متجاوزين بعثي عراق ، تأثيري گذاشته و نتيجه... ادامه مطلب
علي شمخاني فرمانده جوان سپاه پاسداران خوزستان، شايد طعم جنگ را زودتر از فرماندهان ديگر چشيده است. خودش ميگويد، از اوايل جنگ به سپاه خوزستان به غير از لباس سبز هيچ تجهيزاتي نميدادند اما ا... ادامه مطلب
من آزاده عراقى ام! آزاده اى است از جنس مردانى چون «حر» و خود اسارتش را اوج آزادى مى داند و تولدى ديگر. در سخن گفتن با اوست كه در مى يابى چقدر برخى مردان جنگ از اصل خود دور افتاده اند، چقدر ا... ادامه مطلب
مي گفت اگر از جنگ نگوييم دير مي شود بابا نظر خيلي مهمان نواز بود و هميشه سفره اش پهن. سربازها، بسيجي ها، دوستان و آشنايان همه مي دانستند كه بابا نظر چقدر سخاوتمند و دست و دل باز است همسر باب... ادامه مطلب
شش ماه از اسارتشان گذشته بود که ازهاری و وزیری دو تن از خلبانان ” اف – 4 ” که در اردوگاه صلاح الدین به سر می بردند، توسط همان افسر نیروی زمینی از وجود آنها در زندان مهجر باخبر شد... ادامه مطلب