من براي پيروزي آمدم و شهيد شدن منتهاي آرزوي من است. اگر قرار بود از كشته شدن بترسم و به امام بد بگويم، غلط كردم به جبهه بيايم. زود باش مرا بكش. 26 مرداد ماه سالروز بازگشت آزادگان سرافراز به... ادامه مطلب
من آزاده عراقى ام! آزاده اى است از جنس مردانى چون «حر» و خود اسارتش را اوج آزادى مى داند و تولدى ديگر. در سخن گفتن با اوست كه در مى يابى چقدر برخى مردان جنگ از اصل خود دور افتاده اند، چقدر ا... ادامه مطلب
مي گفت اگر از جنگ نگوييم دير مي شود بابا نظر خيلي مهمان نواز بود و هميشه سفره اش پهن. سربازها، بسيجي ها، دوستان و آشنايان همه مي دانستند كه بابا نظر چقدر سخاوتمند و دست و دل باز است همسر باب... ادامه مطلب
« دستگیری » به کوشش محسن کاظمی شغل معلمی و حضور بین بچه ها از علایق شخصی من بود ، از این رو حضور و فعالیت در عرصه های سیاسی مانعی برای حفظ این علاقه نبود . من در چند مدرسه به تعلیم ورزش مش... ادامه مطلب
شب عاشورای 1364 بود. سرهنگ سرما خوردگی خفیفی داشت . آن شب نامش در ذخیره سوم بود و فرصت داشت تا کمی استراحت کند. در حال استراحت بود که سرگرد فتاحی او را به خود آورد و به او گفت: – محمد... ادامه مطلب
حالت حاج یدالله دگرگون شد، او كه پس از حاج حسین لبخندی به لب نیاورده بود خنده ای شیرین بر لبانش نشست و دست چپش را كه سالم بود دور گردن بسیجی حلقه نموده و از پیشانی او بوسه ای گرفت. تمامی ر... ادامه مطلب
از این که در سخت ترین و حساس ترین شب عملیات کربلای 5 ، قرار است با گردان امام سجاد وارد عمل شویم، خوشحالیم. احمدرضا از جا می پرد و به مسئول دسته می گوید : محمدجان قربان تو که ابن خبر را آور... ادامه مطلب
بیش از عملیات والفجر 8 ما در یکی از پایگاه های لشکر نجف اشرف در اهواز مستقر بودیم . در میان نیروهای امدادگر شخصی به نام حاج محمود امینی اهل قلعه سفید نجف آباد اصفهان بود که حدود پنجاه سال سن... ادامه مطلب