به منطقه که رسیدیم ، کنار اروند ، اولین چیز آشنایی که نظرم را جلب کرد ، کشتی بزرگ و زنگ زده ای بود که داخل اروند ، نزدیک عراق به گل نشسته بود . نوک این کشتی به سمت عراق بود و ته آن به ساحل ا... ادامه مطلب
دریا آرام بود و من تشنه بودم . پارو زدن حسابی عرقم را در آورده بود . نمی دانم چند ساعت بود که روی آب بودم .الهی هم مثل من بود . صدای نفس نفس زدنش به گوشم می رسید . دلم می خواست آب دریا شیری... ادامه مطلب
همه اسکله به هم ریخت . هنوز صدای تق تق پوتینهای آنها روی کف اسکله توی گوشم است . وقتی مطمئن شدم حسابی کار از کار گذشته است که صدای آژِپر خطر اسکله در دریا پیچید . بین عربده کشیدن عراقیها ، ص... ادامه مطلب
صدای قرچ قرچ قیچی را که شنیدم ، نمی دانستم چه اتفاقی برایم افتاده است . نوک قیچی را روی شکمم احساس می کردم . می برید و با لا می آمد . من کجا بودم ؟ دلم می خواست چشم هایم را باز کنم . هر چه ق... ادامه مطلب
راستش شايد براي همين بود كه اينقدر كشته و مرده غواص شدن بوديم كه تير بخوري و رگههاي خونت با آب شور خليج فارس در هم بياميزد و آب تو را ببرد و كسي جز دريا نداند كه كجايي؟ به گزارش سایت ساجد... ادامه مطلب
صدای قرچ قرچ قیچی را که شنیدم ، نمی دانستم چه اتفاقی برایم افتاده است . نوک قیچی را روی شکمم احساس می کردم . می برید و با لا می آمد . من کجا بودم ؟ دلم می خواست چشم هایم را باز کنم . هر چه ق... ادامه مطلب
هیچ کاری نمی توانستیم بکنیم جز تحمل . این وضعیت 45 دقیقه طول کشید . وقتی بلند شد و ایستاد ، انگار دنیا را به ما دادند . فکر کرئدیم می خواهد برود ، ولی دقتی دست برد و زیپ شلوارش را پایین کشید... ادامه مطلب
عکس یادگاری در جبهه ها یکی از ماندگارترین تصاویر برای مرور خاطرات زندگی و گذران عمر است…. مرتضی اسکندری پور – شهيد سيدعبداله كبيري(بيوك اقا)-شهيد محمد قنبرلو- مير حجت كبيري- يوسف... ادامه مطلب
در جنگ نفتکش ها در حالى که در ۳ سال اول جنگ فقط به ۴۸ کشتى بازرگانى حمله شده بود، در سال ۱۳۶۳ به ۷۱ کشتى بازرگانى حمله شد و در سال هاى ۶۴ و ۶۵ در مجموع بیش از ۱۲۰ هدف مورد حمله قرار گرفت.همچ... ادامه مطلب
با يك حالت دوستي و رفاقت با اينها برخورد كرد كه بگذار ما برويم يك خبري از خط بگيريم . در نهايت به او گفت : برو. شهيد چراغچي همراه با ماشيني كه مهمات داشت ، رفت و بلافاصله بعد از همان قضيه شه... ادامه مطلب
حالا كه شما تشريف آورده ايد بفرماييد جلو تا نماز دوم را بخوانيم. در اين بين مقداري صحبت و تعارف شد تا بالاخره قرار شد كه برادر چراغچي بين دو نماز كمي صحبت كنند. وقتي آقا ولي براي صحبت ايستاد... ادامه مطلب
طبق رسم و رسوم وقتي ميخواست از در خارج شود، پشتِ سرش آب ريختم. برگشت و با دلخوري نگاهم كرد…. وقتي سفر آغاز شد 1 گريه ميكرد. همه سوار اتوبوس ميشدند، اما او را از اتوبوس پياده ميكردن... ادامه مطلب
در همين زمان شخصي به اسم سرگرد (سرهنگ) كشاورز كه رييس ساواك سنندج بود، وارد چايخانه شد و مرا با خود بردند. آن زمان ساواك در كنار منزل آقاي صادقوزيري و در جوار اورژانس فعلي سنندج قرار داشت.... ادامه مطلب
رادیو و تلویزیون عراق در ساعت سه و پانزده دقیقه ی چهارم تیر، نوید جنگی دیگر در جزیره مجنون را دادند وقتی از حمله ی دشمن مطلع شدیم، سه ساعت به نیروها استراحت مطلق دادیم. پس از استراحت و یک و... ادامه مطلب
چون بيسيم همراه نداشتيم، بدون فوت وقت دو نفر از همرزمان را به ديواندره فرستاديم تا موضوع را اطلاع دهند و نيروي كمكي بياورند. به طرف مقصد حركت كرديم. در نزديكيهاي روستا تعدادي از بچهها مشغ... ادامه مطلب