عملیات کربلای ۵ یکی از بزرگترین و موفق ترین حملاتی بود که رزمندگان اسلام علیه دشمن بعثی انجام دادند. این عملیات از تاریخ ۱۹/۱۰/۱۳۶۵ آغاز و ۷۰ روز به طول انجامید. این عملیات اگر چه به ظفر ختم... ادامه مطلب
برخی از رزمندهها خود را جا مانده از کاروان شهدا میدانند و سالهاست دلشان داغدار کسانی است که روزی همسنگر بودند؛ اینها را بارها از صدای بغضآلودشان شنیدهایم؛ اما باید کسانی میماندند تا ر... ادامه مطلب
حدود ساعت چهار صبح بود که ماموریت یافتیم از پادگان مهاباد به سوی منطقه عملیاتی حاج عمران حرکت کنیم. فرمانداری منطقه، چندین خودرو شخصی برای جابه جایی نیروها در اختیار واحدهای ما قرار داد. با... ادامه مطلب
شب عملیات «کربلای5»، جلال را که یکی از «لات«های گردان بود، صدا کردم تا با شیرینکاریهایش رزمندگان را سرگرم کند، چرا که ساعت اجرای عملیات نسبت به آنچه طرحریزی شده بود جملات بالا بخشی از خا... ادامه مطلب
پشت کوچه ای که بلندگوهای مسجدش به سمت گنبدی اذان میگویندکه البته ازجنس رضاست(ع). ومحله ای که ازسفره های نذری حاجت میگیرد. بامردمانی که هنوزبه هرچه پیشانی بند یا فاطمه وابوالفضل است سلام مید... ادامه مطلب
در خاطرات دفاع مقدس، طراوت و زیبایی معنوی وجود دارد که زندگیساز است و باید حفظش کرد؛ آزاده دفاع مقدس «علیرضا رحیمی» خاطره خواندنی خود را از اسارتش در 14 سالگی تا دیدار با امام خمینی(ره) را... ادامه مطلب
شهید «بهرام فروزانفر» از پاسداران سپاه حمیدیه و از نیروهای سردار شهید «علی هاشمی» بود که همه او را به عنوان شکارچی تانکها میشناختند؛ او در سوم خرداد 1360 طی مأموریتی در «دارخوین» جاده آبا... ادامه مطلب
در سرمای بیست درجه زیر صفر جنگیدن خدایی کار شاقی بود خصوصا اینکه منطقه کوهستانی هم باشه و دشمن هم روی ارتفاعات بر ما تسلط داشته باشه. اما جوانهای این سرزمین نشان دادن که مرد میدان سختیها ه... ادامه مطلب
بامداد روز 10 اردیبهشت سال 61 فرا رسید، درحالی که اهداف عملیات بیتالمقدس توسط فرماندهان برای نیروها توجیه شده بود و نیروهای رزمنده توسط پلی که بر روی رودخانه کارون نصب کرده بودند به آن طرف... ادامه مطلب
اول که آمدیم گردان حمزه، یک کمی دلگیر بودیم. مثل وقتی که از محلهای به محلهی دیگری اسباب کشی کنی، اما بعد کمکم به این دسته و گروهان و گردان حسابی عادت کردیم. جمعمان جمع بود و به قول حمید،... ادامه مطلب
سردار سیدمحمد باقرزاده فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستادکل نیروهای مسلح در جمع خادمین شهدا با تأکید بر «حب گمنامی»، خاطرهای را از یک مادر شهید روایت کرد؛ این روایت را در ادامه میخوانیم: ... ادامه مطلب
دستهایم را از پشت با طناب بسته بودند؛ آنقدر محکم که تا چندین روز پس از باز کردن، متورم و سیاه بود. چشمهایم جایی را نمیدید. درد شدیدی پاهایم را آزار میداد. ساعتها با پای برهنه روی سنگلاخ... ادامه مطلب
اسارت یادآور سختیها و مرارتهای بسیاری در دوران دفاع مقدس است که بعضی از رزمندگان توانستند با زیرکی خود را از دست نیروهای بعثی آزادسازند. مطلب زیر یکی از این روایتها را بازگو می کند. شب ه... ادامه مطلب
بخشی از خاطرات خواندنی «باقر سیلواری» که در بهار 82 آمده است، در ادامه میخوانیم: *** در تیپ خودمان یک رزمنده همدانی داشتیم به اسم... ادامه مطلب
بارها از شکنجههای نیروهای صدام در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شنیدهایم؛ از بریدن گوش و بستن دست و پای رزمندهها تا زنده به گور کردن آنها. وقتی پای حرفهای از معراج برگشتگان مینشینیم، روایت... ادامه مطلب