شهادت هدیه ای الهی است که جز برای اهلش مقدر نمی شود. 8 سال دفاع مقدس مملو از انسانهایی بود که در کشاکش لذات زندگی مادی، تنها یک هدف را برگزیدند و آن هم لبیک به امام عصر خود بود. پشت پا به دن... ادامه مطلب
شهید احمدرضا احدی ، رتبه اول کنکور، 24 ساعت قبل از شهادت در دست نوشته ای معادله ای نوشت که حل ان همه را به فکر فرو می برد چه کسی میداند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را میدرد؟ چه کسی میداند... ادامه مطلب
آزادگی واژه ویژه ای است. در شرایطی که راه همه امیدها را از در و دیوار بسته اند و پشت این دیوارها مانده ای، میشه روزنه ای هست برای عبور از حصار. آزادگی یعنی این. آزاده های ما هم به معنای واقع... ادامه مطلب
با صدای بههم خوردن درهای آسایشگاه و ورود چند سرباز و افسر عراقی، سکوت شکسته شد. صدای آهن و فلز با فریاد بعثیها به هم آمیخته بود. ساعت هشت صبح بود. سربازها با قنداق تفنگ به پهلوی بچهها می... ادامه مطلب
قبل از حملۀ عراق به خاك كشورمان من با جناب ياسيني در پايگاه بوشهر در يك گردان بوديم . وي در آن زمان در زدن موشك « ماوريك » تبحر فوق العاده اي داشت ، به طوري كه با درجۀ سرواني به عنوان معلم خ... ادامه مطلب
سردار جانباز حاج عباس قهرودی، از جمله افرادی است که بدون هیاهو در حال دست و پنجه نرم کردن با جراحتهای دوران دفاع مقدس است. پزشکان به او توصیه کردهاند که پیرامون حوادث جنگ تحمیلی نباید حرفی... ادامه مطلب
خيلي از نيروها بيش از سه ماه بود که به مرخصي نرفته بودند. خستگي در چهره ي همه شان موج مي زد و من نگران بودم که نکند تحمل اين همه رنج و سختي و فشار جنگ، بي تاب شان کند. عراق به شدت خودش را تج... ادامه مطلب
حاججواد پارياد زنجاني در مورد عمليات کربلاي 5 ميگويد: در عمليات کربلاي 5، در واقع جنگ پايان يافت در حقيقت اين عمليات سرنوشت جنگ را تعيين کرد و بعد از اين عمليات بود که ضعف و عدم توانايي رژ... ادامه مطلب
فرمان با عصا در خط بوديم. مسئول محور، «حاج علي موحد» همراه با برادر «حسن قرباني» به خط آمده بودند تا به نيروها سر بزنند. من بيرون سنگر ايستاده بودم كه با آنها برخورد كردم. حاج علي به من گفت:... ادامه مطلب
براي اينکه پادگان ابوذر را از خطر تصادف عراق رها کنيم، حملات جديدي را طرح کرديم . چندين بار به ارتفاعات دانه خشک حمله کرديم و هر بار، به خاطر موانع متعدد وتسلطي که دشمن از روي بازي دراز روي... ادامه مطلب
روزهاي ابتدايي جنگ تحميلي بود و دشمن تا آن روز ده مرحله پياپي به شهر خرمشهر حمله کرده بود. اما هر بار مقاومت نيروهاي مردمي ،سپاه و تکاوران نيروي دريايي و دانشجويان دانشکده ي افسري، نقشه ي آن... ادامه مطلب
هر لحظهای که احساس میکردند، دعا اجابت میشود، دستهایشان را بالا میگرفتند و طلب میکردند شهادت را، همرزمانشان هم آمین میگفتند؛ شهید «احسان صانعی» یکی از طالبان شهادت بود که بعد از صرف غذ... ادامه مطلب
سالهای سال، فاجعه کربلا را از زبان این و آن شنیده بودم و تصویری از سرها و دستهای بریده و صحرای غرق در خون در ذهنم کشیده بودم اما آنچه به چشم میدیدم نزدیکترین تصویر به کربلا و عاشورا بود.... ادامه مطلب
*نمیدانستم وقتی خمپارهای منفجر میشود، ترکشهایش چه شکلی دارد کمکم فجر صادق دمیده میشد و هر لحظه صدای انفجارها و آژیر توپها زیاد میشد. به همان حالت که بودم نماز خواندم. بعد دعای امام ز... ادامه مطلب
شاید سال ۶۲ یا ۶۳ بود که توسط یکی از برادران به نام حاج رسول به من پیشنهاد شد تا مسئولیت نوشتن اخبار رادیو را به عهده بگیرم. حاج آقا ابوترابی(ره) هم از قبل مرا میشناخت و دیده بود و با پیشنه... ادامه مطلب