به یادمان شلمچه که رسیدیم مسئول کاروان چند جمله ای دربارۀ منطقه و عملیاتهای انجام شده در آنجا حرف زد و بعد هم با صدای بلند گفت: «خواهرها و برادرها! یک ساعت و نیم دیگه همه باید سوار اتوبوس شد... ادامه مطلب
به یادمان شلمچه که رسیدیم مسئول کاروان چند جمله ای دربارۀ منطقه و عملیاتهای انجام شده در آنجا حرف زد و بعد هم با صدای بلند گفت: «خواهرها و برادرها! یک ساعت و نیم دیگه همه باید سوار اتوبوس شد... ادامه مطلب