حجت الاسلام ابوترابی را هرکسی به عنوان یک عنصر تأثیرگذار در زمان اسارت رزمندگان ایرانی میشناسد. کسی که حضورش باعث افزایش روحیه مقاومت میان رزمندگان در بند عراق میشد. حضور او در میان اسرا ت... ادامه مطلب
از همان لحظه اول ورود، یکی از اسرا دستش روی دندانش بود و می نالید. آن قدر آه و ناله کرد تا امدادگرمان با کوله باری از تجربه، مقابلش نشست. ابتدا به قصد کشیدن دندان، او را زیر باریکه نوری که ا... ادامه مطلب
تبیین و شناساندن فرهنگ ایثار و شهادت از مکانیزمهای دفاعی اسلام برای تسلیح جامعه در برابر هجوم فرهنگهای غیرخودی است، ایثارگری و شهادتطلبی نقش بهسزایی در حفظ دین و ارزشهای آن و استقلال کش... ادامه مطلب
«علیرضا رحیمی» یکی از آزادگان هشت سال جنگ تحمیلی است که در روایتی که در دفتر اول مجموعه خاطرات شبهای خاطره بهکوشش مجتبی عابدینی آمده است به روایت خیانت یک خبرنگار در دوران اسارت میپردازد.... ادامه مطلب
گاهی اوقات، بچهها از شدت تشنگی مجبور بودند آبهای کثیف کف اردوگاه را بیاشامند. هوای این اردوگاه (رمادی ۲) ـ که در نزدیکی مرز اردن قرار داشت ـ بسیار گرم بود. هر روز میآمدند و بی جهت ما را م... ادامه مطلب
ابوترابی به بغداد منتقل شد و فرماندهی اردوگاه را از دست داد. او۲۰ روز در بغداد بود و۱۹ خرداد ۱۳۶۴ به جمع دوستانش در اردوگاه موصل یک قدیم پیوست.اما بیش از ۲ روز نگذشته بود که او را دوباره به... ادامه مطلب
خاطرات اسارت در کنار همه سختی ها و عذابهایش برای آزادگان ما شیرینی خودش را هم دارد. لحظاتی که دور از خانواده و در سرزمینی غریب سپری شد اما شاهنامه ای بود که آخرش خوش درآمد. آنچه می خوانید ب... ادامه مطلب
وبت تقسیم در لشکر رسید. پرسیدند:– چه بلدی؟– آشپزی!– تا حالا آشپزی کرده ای؟– فراوان! مدت ها آشپز بودم!می دانستم که با آشپزی می توان در فرصت مناسب سری به جبهه زد. سراو... ادامه مطلب
امین توانا از جمله آزادگانی است که از سالهای 59 تا 69 در اردوگاه اسرای «موصل» عراق به سر برد. او که در حوالی قصرشیرین به اسارت در آمده بود. خاطرهای را از ماه رمضان در اسارت روایت میکند.وی... ادامه مطلب
اوایل شب، برق زندان قطع شده و آسایشگاه در تاریکی فرو رفته بود. تنها می شد با باریکه ی نوری که از پنجره به دیوار می تابید، رنگ خون را روی دیوارهای زندان تشخیص داد.من نیز در گوشه ای از دیوارها... ادامه مطلب
خاطرات اسارت در کنار همه سختی ها و عذابهایش برای آزادگان ما شیرینی خودش را هم دارد. لحظاتی که دور از خانواده و در سرزمینی غریب سپری شد اما شاهنامه ای بود که آخرش خوش درآمد. آنچه می خوانید ب... ادامه مطلب
شب عید سال ۱۳۶۲ ارشد آسایشگاه از فرمانده عراقی اجازه گرفت که آن شب مدت بیشتری بیرون از آسایشگاه بمانیم. او نیز اجازه داد که تا ساعت ده شب بیرون باشیم. آن روز صبح لوله کش های عراقی آمده بودند... ادامه مطلب
خاطرات اسارت در کنار همه سختی ها و عذابهایش برای آزادگان ما شیرینی خودش را هم دارد. لحظاتی که دور از خانواده و در سرزمینی غریب سپری شد اما شاهنامه ای بود که آخرش خوش درآمد. آنچه می خوانید ب... ادامه مطلب
خاطرات اسارت در کنار همه سختی ها و عذاب هایش برای آزادگان ما شیرینی خودش را هم دارد. لحظاتی که دور از خانواده و در سرزمینی غریب سپری شد اما شاهنامه ای بود که آخرش خوش درآمد. آنچه می خوانید ب... ادامه مطلب
بگذار از یک چوپان برایت بگویم . تعجب نکن از اینکه یک چوپان را به اسارت گرفته باشند ! برای عراقی ها هیچ فرقی نمی کرد اسارت دامدار و زن و پیر و جوان . اگر می توانستند بچه ها را هم به اسارت در... ادامه مطلب