رضا هادی می گوید: عصر یکی از روزها بود. ابراهیم از سرکار به خانه می آمد وقتی وارد کوچه شد برای یک لحظه نگاهش به پسر همسایه افتاد با دختری جوان مشغول صحبت بود. پسر تا ابراهیم را دید بلافاصله... ادامه مطلب

سال های دفاع مقدس یادآور حماسه های ماندگار مردانی پاک و بی ادعاست که با لبیک گفتن به فرمان پیر جماران؛ خمینی کبیر(ره) رهسپار جبهه شدند تا در دفاع از ناموس و قاموس ملتی بزرگ و آزاده جان شیرین... ادامه مطلب

سردار حاج محمد ناظری متولد سال 1334 در محله امامزاده حسن تهران است. عمده هم سن و سالان سردار ناظری از آن محله بعدها در نیروهای ویژه ارتش (نوهد) به خدمت در آمدند. حاج محمد هم در سالهای منتهی... ادامه مطلب

حاتم مظفری، سرهنگ زرهی بازنشسته ارتش و از دوستان نزدیک شهیدان منفرد نیاکی و اقارب‌پرست، 15 سال در لشکر 92 زرهی اهواز و مناطق عملیاتی، دوشادوش موج عظیم رزمندگان اسلام حضور داشت. به مناسبت روز... ادامه مطلب

سردار سرتیپ پاسدار “یعقوب زهدی” معاون مرکز تحقیقات راهبردی دفاعی و جانشین فرمانده توپخانه سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس، در یادداشتی اختصاصی که در اختیار خبرگزاری دفاع مقدس قر... ادامه مطلب

در پاسگاه چند سيلي محکم بر صورتم خورد؛ سرم سوت کشید. خاطرم آمد که حسين روز عاشورا نوحه‌ای سرود و به من داد، گفت: -«برادر! اين نوحه رو بخوان تا مردم روستا سينه بزنند.» مضمون نوحه این بود: (آن... ادامه مطلب

وی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ثبت نام کرد که بعد از ثبت نام به عضویت سپاه منطقه تهران درآمد. بعد از مدتی جهت سرکوب مزدوران آمریکا و رژیم بعثی صهیونیستی به سرپل ذهاب رفت. فعالیت های مذهبی... ادامه مطلب

مرحله سوم عملیات بیت المقدس بود. گروهان ما به فرماندهی شهید اکبر خواجه ای مأموریت داشت در جاده خرمشهر – اهواز وارد عمل شود. همه نیروها به یک ستون داشتیم به سمت دشمن پیش می رفتیم. آن شب... ادامه مطلب

 مدتی از همسرم خبری نداشتم. همسایه‌ها مدام به خانه‌مان رفت‌وآمد می‌کردند تا اطلاعی از او کسب کنند. هر کس چیزی می‌گفت. یکی می‌گفت: – «اوستا عبدالحسین رو کشتند.»  دیگری ادامه می‌داد:... ادامه مطلب

سردار حسن درویش متولد سال ۱۳۴۱ در شهرستان شوش دانیال(علیه السلام) بود. وی در دوران دفاع مقدس، مسئولیت هایی همچون فرماندهی تیپ ۱۵امام حسن مجتبی (علیه السلام) ، جـانشین فـرماندهی محور عملیاتی... ادامه مطلب

برادر شهید اسحاق عزیزی در یک کارخانه چرم سازی کار می‌کرد و کارگری فعال و فهمیده بود. او برای کارگران اعلامیه و نوارهای امام خمینی را می‌برد و در گوشه و کنار با آن‌ها صحبت می‌کرد و از امام می... ادامه مطلب