«محمدرضا فاضلیدوست» که مسئول مخابرات گردان شهادت لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) بوده است،خاطرهای از فرمانده شهید «علی اصغر ارسنجانی» را روایت کرد: روز دوم عملیات «کربلای ۸» حاج محمد اسماعیل ک... ادامه مطلب
گزارشی از زندگی شهید حسین اسکندرلو حسین در روز دوازدهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۱ در خانوادهای پارسا و مستضعف از اهالی جنوب تهران به دنیا آمد و دوران تحصیل را با هوش و استعداد فراوان و حسن خلقی... ادامه مطلب
شهید جاویدالاثر «مهدی باکری» از بچههای همین انقلاب است و چند سالی هم از شهادتش نمیگذرد؛ او یکی از هزاران شهیدی است که بیتالمال و نحوه استفاده از آن برایش خیلی اهمیت داشت، طوری که حتی راضی... ادامه مطلب
علی یک همکلاسی داشت که پدرش رفتگر بود. زمستان آن سال خیلی سرد بود و من یک بارانی گرم برای علی گرفتم یک بار بعد از این که علی به مدرسه رفت به حیاط که رفتم دیدم بارانی خود را نپوشیده و روی سکو... ادامه مطلب
احمد تازه حقوقش را گرفته بود، از در سپاه بیرون آمد که دید یک زن بچه بغل، کنار پیادهرو نشسته و گریه میکند، احمد رفت جلو. ـ خواهر من! شما چرا ناراحتی؟ چی شده؟ چه کسی شما را ناراحت کرده؟ ـ شو... ادامه مطلب
تقدیم به همه ی جانبازان شیمیایی به خصوص شهید غریب ومظلوم حاج احمد پاریاب ************************************* گرچه با کپسول اکسیژن مجابت کرده اند مادرت می گفت دکترها جوابت کرده اند مرگ تدری... ادامه مطلب
روایتی از فرمانده لشکر ۱۷ علی ابن اب طالب (ع) شهید مهدی زین الدین از زبان حاج ‘علی ایرانی’ برگرفته از کتاب «افلاکی خاکی» نوشته ‘علی بهشتی پور’ و ‘محمد خامه یار'... ادامه مطلب
صیاد شیرازی در سال 1362 من و همسرم را به منزلشان دعوت کردند و یک برنامه منظم و خاصی را برای پذیرایی از ما اعلام کردند. ابتدا در تماس تلفنی به من گفت: “آقای آراسته اذان مغرب و عشا حدود... ادامه مطلب
همسر شهید علی صیاد شیرازی: شهید صیاد شیرازی تأکید می کرد که هر کاری را با وضو انجام بدهیم چرا که در آن صورت چنین کاری باعث رضای حضرت حق است، هر بار که وضوی خود را تازه می کرد با خنده می گفت:... ادامه مطلب
خانم زهرا(س) گفت: با بچه من چه کار داری؟ من یکی وقتی سر چند شماره از مجله سوره نامه تندی به سید نوشتم که یعنی من رفتم و راهی خانه شدم. حالم خیلی خراب بود. حسابی شاکی بودم. پلک که روی هم گذاش... ادامه مطلب
حجت ملكي از دوستان صميمي شهيد هسته اي كشور مصطفي احمدي روشن لحظاتي به گفتگو نشسته است تا با گفتن جملاتي كوتاه درباره يار سفر كرده اش، چند قدمي ما را به شناخت شخصيت او نزديك تر كند: سالي كه غ... ادامه مطلب
روز دوم بمباران شيميايي شهر حلبچه ، امداد گران براي کمک به مجروحان بومي به تک تک خانه ها سر مي زدند و مجروحان شيميايي را اعم از پير و جوان و زن و مرد و .. به اورژانس مي آوردند و پس از مداوا... ادامه مطلب
در يكي از يادداشت هايش نوشته بود: وقتي با قطار عازم جبهه بودم، در عالم رويا دو نفر را ديدم كه يكي از آنان لباس فرم (سپاه) پوشيده بود و ديگري به من اشاره كرد و گفت: آن آقا، امام حسين (ع) است... ادامه مطلب
منطقه جفیر به لحاظ موقعیت استراتژیک خاص، در شرایط جنگی، برای دشمن بعثی از حساسیت بالائی برخوردار بود، به همین علت بعثی های عراق، منطقه را آب بسته بودند تا جلوی پیشروی نیروهای پیاده بسیجی را... ادامه مطلب
شهید «حاجستار ابراهیمی هژیر» به تاریخ 11 آبان ماه 1335 در روستای قایش از توابع شهرستان «رزن» استان همدان به دنیا آمد؛ پدرش مراد علی و مادرش مرصع نام داشت؛ پدرش کشاورز و مادرش خانه دار بود.... ادامه مطلب