صیاد شیرازی در سال 1362 من و همسرم را به منزلشان دعوت کردند و یک برنامه منظم و خاصی را برای پذیرایی از ما اعلام کردند. ابتدا در تماس تلفنی به من گفت: “آقای آراسته اذان مغرب و عشا حدود... ادامه مطلب
استاديوم آزادي تهران ، با ظرفيت دوازده هزار نفر از مجروحان شيميايي منطقه عمليات کربلاي 5 پر شده بود . من، مسئول بهداري، امداد گر ها، راننده هاي آمبولانس و .. جز آنان هستيم . در بين مجروحان ،... ادامه مطلب
بيمارستان صحرايي خاتم الانبياء در منطق عملياتي خيبر آماده مداواي مجروحين بود . با شروع عمليات خيبر همه در تکاپو و فعاليت بودند ، در اين ميان پزشک جراحي توجه مرا جلب کرد ، او بدون احساس خستگي... ادامه مطلب
عملیات با نبرد سنگین دو طرف همچنان ادامه داشت ، پست امداد ما در کنار آبهای هور بر پا گردیده بود ، در آن لحظه مشغول مداوای مجروحین بودم . تعدادی مجروح را به داخل پست امدادی آوردند ، سریعا آما... ادامه مطلب
سردار جانباز حاج عباس قهرودی، از جمله افرادی است که بدون هیاهو در حال دست و پنجه نرم کردن با جراحتهای دوران دفاع مقدس است. پزشکان به او توصیه کردهاند که پیرامون حوادث جنگ تحمیلی نباید حرفی... ادامه مطلب
عباس غفاری نظری تک تیراندازی از گردان حضرت قاسم و جانباز اعصاب و روان دفاع مقدس است که در عملیات والفجر 6 دهلران حضور داشته و حرفهایی برای گفتن دارد. او متولد 1346 در خانواده متوسط و پرجمعیت... ادامه مطلب
در عمليات بدر ، هماهنگي نيروهاي عمل کننده به علت مسير طولاني و آبي بودن منطقه ، کار مشکلي بود . بعدازظهر اولين روز عمليات ، با زيادتر شدن آتش دشمن تعداد مجروحان نيز چند برابر شد. سوار قايق ش... ادامه مطلب
خدا خير بدهد به آقا مهدي جانشين گردان که اگر نبود ؛ به اين راحتي ها نمي شد راه را پيدا کرد . حالا با اين وضع بي رمقي ، کندن سنگر کنار دژ ، کار بسيار سختي بود ، اما چاره اي جز انجامش نداشتيم... ادامه مطلب
از اين که در سخت ترين و حساس ترين شب عمليات کربلاي 5 ، قرار است با گردان امام سجاد وارد عمل شويم، خوشحاليم. احمدرضا از جا مي پرد و به مسئول دسته مي گويد : محمدجان قربان تو که ابن خبر را آورد... ادامه مطلب
يکي از مجروحان عمليات فتح المبين ، گلويش پر از خون و کف شده بود و تا مرحله خفه شدن فاصله چنداني نداشت. در آن منطقه خوف و خطر دستگاه مکنده همراهمان نبود و اگر هم بود ، بدون برق يا باطري کاري... ادامه مطلب
از آخرين پيچ پنهان کوهستان که گذشتيم ، غرش تيربار عراقي شروع شد. تا يک منور پرتاب کنيم و گراي تيربار به دست آرپي جي زن بيايد و شليک کند سه چهار دقيقه طول کشيد. با اولين شليک آرپي جي، تيربار... ادامه مطلب
عمليات مسلم بن عقيل بود. نيروهاي رزمنده بايد مسافتي را طي ميكردند . در منطقه سومار بايد از دهانه دره اي عبور ميكردند. آنجا پل يازده دهنه اي بود كه بر ارتفاعات ((كهزيك)) و (( ديسكت)) مشرف بود... ادامه مطلب
خيلي از نيروها بيش از سه ماه بود که به مرخصي نرفته بودند. خستگي در چهره ي همه شان موج مي زد و من نگران بودم که نکند تحمل اين همه رنج و سختي و فشار جنگ، بي تاب شان کند. عراق به شدت خودش را تج... ادامه مطلب
فرمان با عصا در خط بوديم. مسئول محور، «حاج علي موحد» همراه با برادر «حسن قرباني» به خط آمده بودند تا به نيروها سر بزنند. من بيرون سنگر ايستاده بودم كه با آنها برخورد كردم. حاج علي به من گفت:... ادامه مطلب
در اصطلاح نظامي يکي از عمليات هاي آفندي اخذ تماس با دشمن است يعني اينکه بايد آنقدر به دشمن نزديک شويم تا تماس با دشمن حاصل گردد منظور از تماس يعني اين که دشمن ديده شود و استعداد آن تا حدودي... ادامه مطلب