خاطرات اسارت در کنار همه سختی ها و عذابهایش برای آزادگان ما شیرینی خودش را هم دارد. لحظاتی که دور از خانواده و در سرزمینی غریب سپری شد اما شاهنامه ای بود که آخرش خوش درآمد. آنچه می خوانید گ... ادامه مطلب
دستهایم را از پشت با طناب بسته بودند؛ آنقدر محکم که تا چندین روز پس از باز کردن، متورم و سیاه بود. چشمهایم جایی را نمیدید. درد شدیدی پاهایم را آزار میداد. ساعتها با پای برهنه روی سنگلاخ... ادامه مطلب
اسارت یادآور سختیها و مرارتهای بسیاری در دوران دفاع مقدس است که بعضی از رزمندگان توانستند با زیرکی خود را از دست نیروهای بعثی آزادسازند. مطلب زیر یکی از این روایتها را بازگو می کند. شب ه... ادامه مطلب
رژیم بعثی عراق در طول دوران دفاع مقدس علاوه بر حملات وحشیانه، در دوران اسارت نیز نیروهای رزمنده را به روش های مختلف شکنجه می کرد. روایت زیر بیان همین واقعیتهاست. *** هیچگاه آن سال های پر ا... ادامه مطلب
وقتی وارد پادگان شدیم، ما را به صف کردند و بعد هم نشاندند. در حالی که داشتیم نگاهشان میکردیم و منتظر بودیم ببینیم چه میخواهند بر سرمان بیاورند، باز با کابل و چیزهای دیگر افتادند به جان ما... ادامه مطلب
میانگین سن بچه های اردوگاه هفده تا بیست سال بود، اما همه چهره ها تکیده و شکسته. جوان هفده ساله، گویی پیرمردی است هشتاد ساله. صبح که از آسایشگاه بیرون می زدیم، در حیاط هواخوری کسی حق نداشت پا... ادامه مطلب
با صدای بههم خوردن درهای آسایشگاه و ورود چند سرباز و افسر عراقی، سکوت شکسته شد. صدای آهن و فلز با فریاد بعثیها به هم آمیخته بود. ساعت هشت صبح بود. سربازها با قنداق تفنگ به پهلوی بچهها می... ادامه مطلب
یکی از شگردهای رژیم بعثی عراق در جنگ تحمیلی آزار و اذیت اسرا به روش های مختلف بود که یکی از این روش ها در زمینه تغذیه آنها صورت میگرفت.روایت زیر یکی از موارد است. *** یک روز که در محوطه ارد... ادامه مطلب
رژیم بعثی عراق در طول جنگ تحمیلی با ایجاد جنگ روانی در اردوگاه های اسرای کشورمان سعی در پایین نگه داشتن روحیه اسرا می کرد. مطلب زیر یکی از این جنگ های روانی است. *** بیست و یکم تیرماه سال ۱۳... ادامه مطلب
یکی از شگرد های نیروهای عراق در برابر اسرای ایرانی، جنگ روانی و ایجاد فضای ناامیدی درمیان آنان بود. که نمونه از آن را برای شما انتخاب نمودهایم: روز اولی که اسیر شدیم – 1365/11/11... ادامه مطلب
براي اينکه پادگان ابوذر را از خطر تصادف عراق رها کنيم، حملات جديدي را طرح کرديم . چندين بار به ارتفاعات دانه خشک حمله کرديم و هر بار، به خاطر موانع متعدد وتسلطي که دشمن از روي بازي دراز روي... ادامه مطلب
بگذار از یک چوپان برایت بگویم . تعجب نکن از اینکه یک چوپان را به اسارت گرفته باشند ! برای عراقی ها هیچ فرقی نمی کرد اسارت دامدار و زن و پیر و جوان . اگر می توانستند بچه ها را هم به اسارت در... ادامه مطلب
سنگ محك اولين عمليات سازماندهي شدة سازمان پيشمرگان مسلمان كرد، پاكسازي شهر كامياران از لوث وجود گروهكهاي ضدانقلاب بود. كامياران براي ضدانقلاب حكم يك منطقة مرزي را داشت، چون شهر كرمانشاه در... ادامه مطلب
در هفته چند نوبت لوبیا می دادند . غذای آن شب نیز لوبیا بود. اما معده عده ای آن غذا را نمی پذیرفت و آنها را دچار اسهال می کرد. من نیز دچار این بیماری شدم. گوشه اسایشگاه پرده نصب شده بود که به... ادامه مطلب
بعد از یک ماه شناسایی و کار روی جبهه ای نزدیک دهلران، موعد مقرر فرا رسید. بالاخره ساعت ها پیاده روی را پشت سر گذاشتیم و در سحرگاه بیستم تیر۶۴، یورش برق آسای خود را شروع کردیم. با شکستن خطوط... ادامه مطلب