سرزمین ما پر از جوانانی است که برای رسیدن به معبودشان و شنیدن آواز پر جبرییل خانه و کاشانه را رها کرده و عازم بیایان های عشق شده اند تا هم فرمان خدا را در باب جهاد با دشمنان دین لبیک گفته و... ادامه مطلب
سرگرد خمامی بچه تهران بود. روز اول که همراه تعداد دیگری از اسرا به اردوگاه آوردنش، وقتی دیدم او را هم مثل بقیه ضرب و شتم می کنند فهمیدم او هم مثل خیلی از ارتشیهای دیگر باج نداده به بعثیها... ادامه مطلب
یادم است از زمانی که درون پایم پلاتین گذاشتند تا موقعی که آن را درآوردند، هر دو هفته یا حداقل سه هفته یک بار به بیمارستان صلاح الدین تکریت اعزام می شدم. این بار من بودم و محمد یزدی که اهل با... ادامه مطلب
آزاده سعید شاملو از اعضای «گردان 4 » از گردانهای سپاه در دفاعمقدس است روایت میکند: هشدار دلانگیز به اسیران ایرانیبا وجود هوای گرم داخل اردوگاه، ما روزه میگرفتیم. اردوگاه «رمادی» از سه ب... ادامه مطلب
جعفر یوسفی، یکی از غواصانی است که در عملیات کربلای 4 حضور داشت. او که اکنون استاد دانشگاه است، آن روزها در لشگر 21 امام رضا(ع) بود و خاطرات زیادی از این عملیات دارد. عملیاتی که در آبهای سرد... ادامه مطلب
“محدصادق پازوکی” از فرهنگیان ورامینی است که با آغاز جنگ تحمیلی کار را رها کرده و به همراه همکاران، خود را به آبادان رساند. در تاریخ 15 دی 59 در عملیات توکل بر خلاف تصور خود به اس... ادامه مطلب
سردار علی اصغر گرجی زاده به تاریخ 21 خرداد 1342 بود که با آغاز مبارزه علیه رژیم پهلوی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) وارد این مبارزات شد و بعد از پیروزی انقلاب جانشینی واحد تحقیقات سپاه اندیمش... ادامه مطلب
خردادماه امسال پانزدهمین سالگرد درگذشت حجتالاسلام والمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابی، سید آزادگان است. وی سال 1318 در قم به دنیا آمد و 12 خرداد 1379 در سانحه رانندگی درگذشت.وی نماینده مردم تهرا... ادامه مطلب
“چه کسی قشقرهها را میکشد؟” نام کتابی به نویسندگی “حجت شاه محمدی” دربردارنده خاطرات آزاده ارمنی “سورن هاکوپیان” است که 28 ماه در بند اسارت رژیم بعث عراق... ادامه مطلب
خاطرات اسارت در کنار همه سختی ها و عذابهایش برای آزادگان ما شیرینی خودش را هم دارد. لحظاتی که دور از خانواده و در سرزمینی غریب سپری شد اما شاهنامه ای بود که آخرش خوش درآمد. آنچه می خوانید ب... ادامه مطلب
اوایل شب، برق زندان قطع شده و آسایشگاه در تاریکی فرو رفته بود. تنها می شد با باریکه ی نوری که از پنجره به دیوار می تابید، رنگ خون را روی دیوارهای زندان تشخیص داد.من نیز در گوشه ای از دیوارها... ادامه مطلب
خاطرات اسارت در کنار همه سختی ها و عذابهایش برای آزادگان ما شیرینی خودش را هم دارد. لحظاتی که دور از خانواده و در سرزمینی غریب سپری شد اما شاهنامه ای بود که آخرش خوش درآمد. آنچه می خوانید ب... ادامه مطلب
درهمان روزهای نخست ورود و حضور ابوترابی در اردوگاه موصل یک قدیم مشکلی در میان اسرا وجود داشت که موجب بحث و نظرهای متفاوت شده بود. عراقی ها از آغاز سال۱۳۶۳نماز جماعت را ممنوع کرده بودند و اگر... ادامه مطلب
تاریکی کمکم با دلهره عقب نشینی می کند و روز بیست و سوم اسفند بر پیکره زمان نقش می بندد. خورشید خود را زودتر از همیشه به معرکه می رساند و آفتاب بر سینهی آسمان تکیه می زند. ساعت هفت صبح، دوب... ادامه مطلب
شب عید سال ۱۳۶۲ ارشد آسایشگاه از فرمانده عراقی اجازه گرفت که آن شب مدت بیشتری بیرون از آسایشگاه بمانیم. او نیز اجازه داد که تا ساعت ده شب بیرون باشیم. آن روز صبح لوله کش های عراقی آمده بودند... ادامه مطلب